فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ـــــــــــــــ
احوالم غمینه، بارم رو زمینه
ذکر بیقراری، یا امالبنینه
@zaatar
صبح زیبایم اینطور شروع شد:
_سلام
_سلام آقااااا
_آقا سلام
_آقا منم سلام کردم
_آقاااااااا سلام
_ سلاممممممم آقاااااااااا
_جواب منو ندادین آقا
_آقا صدای من میاد؟
صبح زیبای شما چطور شروع شد؟😌
#کلاس_آنلاین
@zaatar
ــــــــــــــ
به جرأت میتونم بگم مدام جنگ، یکی دو پله از شمارههای قبل، بهتره.
🎐فقط تا پایان امشب فرصت دارید شماره سوم رو با ۲۰درصد تخفیف تهیه کنید.
http://www.modaammag.ir
@zaatar
ــــــــــــــ
قبلترها، پای فیلمهای اکشن نمینشستم. تا آنجا که دیدم برای نوشتن داستانهایم، به هرجور صحنهٔ نزیستهای، نیاز دارم.
فیلم «مرد خاکستری»، روایت پُرتنش و هیجانانگیزی است که به خاطر جلوههای بصری، مخاطب را تا انتها پای فیلم نگه میدارد.
فیلم در ژانر اکشن است و نمیتوان از آن، انتظار یک فیلم واقعگرا با روابط علی معلولیِ کامل داشته باشیم.
درواقع وقتی وارد ژانر میشویم، از واقعیت فاصله میگیریم. پس قواعد سنجش فیلم، تاحدودی متفاوت میشود.
فیلم، سراسر حادثه است و ریتم بسیار تندی دارد. لحظهای غفلت، باعث جا ماندن از فیلم میشود. درست برعکس فیلمهایی که اطناب دارند و حوصلهسربرند.
از نقطه قوت فیلم، دیالوگهای درخشان است؛ دیالوگهایی که پیشبرندهٔ داستانند و آدمها فقط برای خودشان گندهگویی نمیکنند.
از نقاط ضعف داستان، ایدهٔ کلیشهای آن است اما باوجود تکراری بودنش، سرگرمکننده است و همین، بخش بزرگی از ادبیات و سینماست.
ضمن اینکه سؤالاتی تا پایان داستان در ذهن مخاطب باقی میماند و فیلم پاسخگوی همهٔ سؤالات نیست. مثلا تکلیف شخصیت با اهداف سیکس روشن نیست و مخاطب میماند که این کاراکتر بهدنبال افشای اطلاعات است یا نجات برادرزادهٔ دوستش.
در کل فیلم خوبی بود با هنرنمایی بازیگران خوب. ببینید و لذتش را ببرید.
#فیلم
#مرد_خاکستری
@zaatar
ـــــــــــــ
کادوی روز زن را بهم داده بود و فکر نمیکردم دیگر خبری باشد. پسرک میدانست نویسندهٔ موردعلاقهام احمد محمود است. هفتهٔ پیش گفت میخواهم برایت کتابی بنویسم. یک کتاب از احمد محمود. گفت کدام کتابش را نداری تا همان را بنویسم. گفتم کتابهایش زیاد است اما تو مدار صفر درجه را بنویس. گفت همین را مینویسم. گفت دلم میخواهد همه کتابهایش را داشته باشی. این یکی را من مینویسم. جلد هم میگذارم برایش. در طول هفته، مدام میگفت دارم کتاب را برایت مینویسم. منتظرش باش. دارد تمام میشود.
تا دیشب که همسر گفت کتابی سفارش دادهام برای خودم. فردا میآید. مو لای درز سناریوشان نرفت. امروز پستچی آمد. طبق معمول بسته را پشت در گذاشت. حسین که از مدرسه رسید، با خودش آورد بالا. بسته را درجا باز کرد و مدار صفر درجه را گرفت جلویم.
و من هنوز، از گذاشتنِ تکههای پازل برای غافلگیریشان، شوکهام.
حالا که فکر میکنم، چیدن سناریوی پدر-پسری برای خوشحال کردنم، از داشتن مدار صفر درجه هم، دلچسبتر بود.
#پدر_پسری
@zaatar
ـــــــــــــ
فیلم «چیزهای کوچک این چنینی»، اقتباسی است از رمانی با همین نام. داستان در شهر ایرلند و در آستانهٔ کریسمس رخ میدهد.
در ابتدای فیلم، تثبیت شخصیت به خوبی اتفاق میافتد. زغالفروشی، متوجه مسائلی در مگدالن میشود؛ رختشورخانههایی که توسط راهبهها اداره میشدند و در آن، دختران فریبخورده نگهداری میشدند.
در این فیلم، بدون حرف اضافه، با تصاویر و اتمسفر خوب، متوجه شرایط و روند داستان میشویم. البته فیلم در ادامه، قدری اطناب دارد اما آنقدر محو داستان میشویم که ادامه دادنش، آزاردهنده نیست.
فیلم، مصداقِ کمگوی و گزیدهگوی است. بدون شعار و در سکوت، داستان پیش میرود؛ سکوتی معنادار که با بازی خوب و چهره سرد کیلین مورفی، بسیار اثرگذار است. پس میتوان در فیلم به کارکرد سکوت توجه کرد.
مهمترین ویژگی فیلم، خط داستانی قدرتمند و اجرای خوب و تروتمیزش است.
روند داستان منطقی است و روابط علی معلولی به خوبی پیاده شده. هرچند بهتر بود اطلاعات داستانی که در فلاشبکها داده میشد، گذشتهٔ شخصیت را بیشتر و قابل فهمتر، شرح بدهد.
چیزهای کوچک اینچنینی، یکی از کهنهترین دردهای جامعه ایرلند را به تصویر میکشد و در نهایت از مخاطبش میخواهد که روحیه سازشکاری را کنار بگذارد و به ندای قلبش گوش دهد؛ خواستهای که چالشهای فراوانی در پی دارد.
#فیلم
@zaatar
ـــــــــــــ
سهتایی رفتن سلمونی و من دارم دعا میکنم قیچی آرایشگر کند باشه و لااقل دوساعت دیگه برگردن تا به کارام برسم🙄😁
#زهی_خیال_باطل
#خودافشایی
@zaatar
ــــــــــــــ
عجیبه که نیستی ولی همهجا هستی.😔
✨میشه به فاتحهای مهمانش کنید و شریکش کنید در اعمال امروز و امشبتون؟
#چه_کنم_با_غم_تو
@zaatar
Mohammad Esfahani - Maro Ey Doost.mp3
8.86M
تو نباشی، چه امیدی به دل خسته من؟
تو که خاموشی، بی تو به شام و سحر، چه کنم با غم تو؟
@zaatar
ــــــــــــــ
گلادیاتور یک، فیلمی شخصیتمحور بود. اثری حماسی با قهرمانی که مخاطب، هیچرقمه نمیتوانست نادیدهاش بگیرد. گلادیاتور دو ساخته شد، چون گلادیاتور یک، امتحانش را پس داده بود. گلادیاتور دو، دنبالهٔ گلادیاتور یک است و مقایسه آنها برای مخاطب اجتنابناپذیر است. درهرحال، گلادیاتور دو را فارغ از گلادیاتور یک و به عنوان یک فیلم مجزا باید دید.
در همان ابتدای فیلم، لوسیوس جایگزین ماکسیموس معرفی میشود. شروع فیلم با صحنههای نابی از گلادیاتور یک است. الگو، همان الگوست. لوسیوس، فرزند ماکسیموس، سالها بعد از مرگ پدر، در شهر آفریقایی زندگی میکند. یک روز رومیها به شهرشان حمله میکنند و بعد از کشتن همسر لوسیوس، او را به بردگی میگیرند. همینجاست که لوسیوس به فکر انتقام میافتد. در مسیر انتقام، مادرش را پیدا میکند. در مواجهه اول، کینهٔ چندین ساله از مادر، با اوست. اما در دیدار بعدی، رابطهای شکل می گیرد که مخاطب را قانع نمیکند و شخصیتی را میبینیم که احساسش، زیر و رو شده. جلوتر که میرود، باورپذیری اتفاقات کمتر میشود و ما را با شخصیتی منفعل، روبهرو میکند.
بههرحال، ما با داستانی مواجهیم که فراز و فرودهای خودش را دارد و طرفداران فیلمهای تاریخی و اکشن از تماشای آن، لذت خواهند برد.
🎥 گلادیاتور۲
▪️کارگردان • ریدلی اسکات
▪️ژانر • جنگی، تاریخی، درام
@zaatar