eitaa logo
/زعتر/
406 دنبال‌کننده
121 عکس
18 ویدیو
3 فایل
می‌نویسم چون می‌دانم غیر از این کار، هیچ کاری ماندگار نخواهد بود. ✨ زعتر یعنی آویشن. 💫برای ارتباط با من: @z_Attarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
ــــــــــــ 🎐« شیخ می‌گوید ما سرنوشت خودمان را بو می‌کشیم» همیشه توی هر محفل ادبی که شرکت کردم، پرسیدند با خانم عطیه عطارزاده نسبتی دارید؟ و من هربار گفته‌ام دوست دارم نسبتی داشته باشم اما حیف که ندارم. حالا گمان می‌کنم با همین کتاب، نسبتم با صاحب اثر روشن است. کتاب، ماجرای دختر نابینایی است که با مادرش تنها زندگی می‌کنند و گذرانِ زندگی‌شان با درست کردن گیاهان دارویی‌ست. مادر و دختری که رابطه‌‌شان با جهان بیرون از خانه، قطع است. درست مثل فیلم room اگر دیده باشید. نیمه اول کتاب در برزخ بودم. نمی‌فهمیدم کتاب را دوست دارم یا دارد زجرم می‌دهد. ورود خواص گیاهان دارویی و ارجاعات پی‌درپی به آثار نویسندگان، ریتم خواندنم را کند می‌کرد و حرصم می‌داد. اما چینش کلمه‌ها با تصاویر بکر در کنار سوژهٔ نابش، نگهم می‌داشت پای کتاب. دلم می‌خواست روزی یک فصل بخوانم، آن هم با دقت روی تک‌تک کلمات و مزه‌مزه کردن جملات. یک‌چهارم پایانی کتاب، نفس‌گیر بود. آن‌قدر که حس می‌کردم برای خواندن جمله بعدی نفس کم دارم. شخصیت‌پردازی کتاب، آن‌قدر منحصر به فرد است که بعید می‌دانم روزی فراموشش کنم. پایان کتاب سیاه است و تلخ. حسم به کتاب برای خودم روشن نیست. فقط دلم می‌خواست با کسی درباره کتاب حرف بزنم. این را فقط کسانی که کتاب را خوانده‌اند می‌فهمند. کتابِ عجیبی‌ست. عجیب‌تر آن‌که اولین اثر عطیه عطارزاده است و پختگی نثر، آدم را می‌گیرد و اصلا دلم می‌خواهد بگویم مال فامیلمان است. بخوانید و بعد بیایید درباره‌اش گپ بزنیم. ▪️۷ از ۶۰ ▪️راهنمای مردن با گیاهان دارویی ▪️عطیه عطارزاده ▪️نشر چشمه ▪️۱۱۷ صفحه @zaatar
💢تمدید شد! به مناسبت روز معلم و برای گرامیداشت مقام اساتید و معلمان عزیز، فرصت ثبت‌نام با تخفیف ویژه ۲۵ درصدی تا فردا شب تمدید شد! 🔻 اطلاعات دوره و ثبت‌نام با ۲۵٪ تخفیف: 🔴http://B2n.ir/f85787 🔴http://B2n.ir/f85787 🆔@Revayate_ensan_home
4_5882115229797585767.mp3
19.41M
شده غرق غم، دل هر عاشق السلام علی، جعفر صادق @zaatar
هدایت شده از گاه گدار
سال گذشته، در روزهایی مثل همین روزها ما این‌جا جمع بودیم. ما یعنی ۲۰۰ نفر از دوستان مدرسه نویسندگی مبنا، یعنی آدم‌هایی از سراسر کشور که مدت‌ها بود گپ و گفت و کلاس‌هایشان مجازی بوده. فردا (پنج‌شنبه) این قرارمان باز تکرار می‌شود. باز هم دور هم هستیم، این بار با یک برنامه جذاب‌تر، با دوستانی بیشتر و گفتگوهایی عمیق‌تر. مشتاق دیدار همه دوستان مدرسه نویسندگی مبنا هستم، همه قدیمی‌ها، همه جدیدها.
هدایت شده از [ هُرنو ]
نمایش‌نامه‌خوانیِ ❤️ در دههٔ کرامت، همراه پنج سرنشین یک تاکسی خواهیم بود... نویسنده: استاد نقش‌خوانان: بریز روی شانه‌ام کمی ستاره از سرت، کمی پرنده از دلت... مگر به یُمن این ضریح شفا بگیرد این مریض دوباره در مقابلت... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از [ هُرنو ]
مسافر یکم.mp3
50.77M
🎭 نمایش‌نامه خوانی 🎧 اپیزود اول مسافر یکُم: راننده نقش‌خوان: {ولی بذار ما هم به قصهٔ خودمون دلخوش باشیم...} @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
ـــــــــــــ این روزها از گردونه طاقچه و تخفیف اشتراک نوار، غافل نشید🤩 @zaatar
هدایت شده از کاوان
مریم بنت اسد زنی از قبیله‌های اطراف مکه و مدینه نیست. خاله من است. با صدای خنده موتور گازی منحصر به فردش. هر وقت مریم خاله به ذهنم می‌آید صدای خنده‌اش مدام و مدام توی سرم پخش می‌شود. هر بار تصور می‌کنم به چیزی می‌خندد. بعد به این فکر می‌کنم چه چیزی می‌تواند مریم خاله را بخنداند. همان می‌شود سوژه متنم. برای اولین و آخرین بار کربلا رفته بود. بهش زنگ زده بودم. صحبت رسید به هوای گرم اتاق خوابش که بیرون نمی‌رفت. گفتم یک بار با جاروبرقی هوای آنجا را بکشد بلکه درست شود. امیدوارم خانه جدیدش امن و خوش باشد. تیزی سنگریزه‌های زیر خاک اذیتش نکند. ممنون می‌شوم برایش فاتحه‌ و صلواتی بفرستید. سرم منت می‌گذارید اگر امشب نماز اول قبر هم بخوانید. @kavann | کاوان
/زعتر/
مریم بنت اسد زنی از قبیله‌های اطراف مکه و مدینه نیست. خاله من است. با صدای خنده موتور گازی منحصر به
منت بر سر من می‌گذارید اگر نماز شب اول قبر بخوانید برای مریم بنت اسد. و صبر بخواهید برای دوست بزرگوارمان.
ـــــــــــــــــ جذابیتِ کتاب نبود که در دو نشست، خواندمش. فرار از کتاب، من را نشاند تا رسیدم به بهترین قسمت؛ یعنی پایانش. علی خدایی، به آنچه پشت کتاب نوشته، وفادار بوده. دِینش را به اصفهان دوست‌ داشتنی‌اش عملی کرده و تمام. «آدم‌های چهارباغ» کتاب آدم‌هایی است که هرکدام در اطراف محله چهارباغ، مشغول به کاری هستند. برخلاف چیزی که روی جلد نوشته، ما با مجموعه داستان طرف نیستیم و در کلِ کتاب با یک داستان مواجهیم. فضاسازی دقیق از محله چهارباغ، برای کسی که مسیرش به اصفهان نیفتاده، سخت است. کتاب هیچ تعلیقی ندارد؛ اما پایان‌بندی کتاب چیزی بود که راضی‌ام کرد به خواندنش. ما توی کتاب با یک پایان بندی اثرگذار و به یادماندنی روبرو می‌شویم. اگر دیوانگی زد به سرتان، نسخه چاپی‌اش را نخرید. صوتی‌اش را با لهجه شیرین اصفهانی گوش بدهید و تمام‌. ▪️۸ از ۶۰ ▪️آدم‌های چهارباغ ▪️علی خدایی ▪️نشر چشمه ▪️۱۲۶صفحه @zaatar
ــــــــــــــ خودش لیست نوشته و داریم مادر و پسری می‌ریم نمایشگاه😌 پ.ن کتاب آخری رو برای برادرش نوشته😍 @zaatar
ـــــــــــــــ دعایی مؤثر در تنگناها به نقل از مرحوم آیت‌الله بهجت یَا مَن إِذَا تَضَایَقَتِ الأُمُورُ فَتَحَ لَهَا بَاباً لَم‌تَذهَب إِلَیهِ الأَوهَامُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ افتَح لِأُمُورِيَ المُتَضَایَقَةِ بَابَاً لَم‌یَذهَب إِلَیهِ وَهمٌ یَا أَرحَمَ الرَّاحِمِینَ و در انتهای آن، توسلی به امام زمان علیه‌السلام نوشته شده؛ یَا بَقِیَّةَ‌ اللهِ أَغِثنَا یَا بَقِیَّةَ‌ اللهِ أَدرِکنَا ‎ @zaatar
تو در کوه‌های ورزقان، در نقطه صفر مرزی چه کار می‌کنی مرد؟ صندلی نهاد ریاست جمهوری خار داشت که پشت آن ننشستی تا این شب عیدی، پیام تبریک برای این و آن ارسال کنی؟ می‌خواستی مثلا بگویی مردمی هستی؟ خب سوار تویوتا لندکروز ضدگلوله می‌شدی و چند نفر آدم را پیدا می‌کردی و از بین‌شان ردی می‌شدی و صدای شاتر دوربین‌ها و تمام. به جهنم که پیرمرد روستای دیزج ملک از زمان رضاخان تا الان، یک فرماندار را از هم نزدیک ندیده. به جهنم که روستای کهنه‌لو به ورزقان یک جاده درست و حسابی ندارد. به جهنم که روستای کیغول یه درمانگاه ندارد و همین ماه پیش یک زن جوان، قبل از اینکه به زایشگاه شهرستان برسد، بچه‌اش سقط شد. اقلا یک جای نزدیک با دسترسی هموار می‌رفتی سید! عدل رفتی سراغ نقطه‌ای که کل مملکت بسیج شده‌اند برای پیدا کردنت؟ انصافت را شکر. می‌گویند آن‌جا باران گرفته. زیر باران دعا مستجاب است. دعا کن برای خودت دعا کن برای ما؛ پیرمرد روستای کهنه‌لو را که یادت نرفته؟ همان که هنوز یک فرماندار را هم از نزدیک ندیده؟ دعا کن سید! شب عید است... | @mabnaschoole |
ـــــــــــــ همیشه به هنرجوها می‌گویم در پایان‌بندی داستان‌هایتان، همان چیزی را به مخاطب بدهید که توقع دارد و دوست دارد. می‌گویم نوآوری شما باید درست همین‌جا باشد. مخاطب، نه آن‌طور که دوست دارد به آن چیزی که توقع دارد برسد؛ نه آن‌طور که دلش می‌خواهد به مطلوبش برسد اما با یک راه خلاقانه با یک مسیری که شما تصور نمی‌کردید، به آن چیزی که دوست دارد، برسد. حالا نشسته‌ام به انتظار خبری که نقطه پایان ماجرا باشد. همان خبری که دوست دارم و مطلوبم است. از یک راه خلاقانه. با یک مسیری که فکرش را هم نمی‌کنم. @zaatar
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
751_42404425764006.mp3
778.8K
صدایی که می‌تونه آروممون کنه 😭😭💔
ـــــــــــــــ به نیابت از همه‌تان ایستادم به نماز و گره زدم نفسم را به نفس حضرت آقا. @zaatar
ــــــــــــــــ پشت سر مسافر خود آب ریختیم😭 @zaatar
ـــــــــــــــ بدون شرح @zaatar
هدایت شده از حُفره
دیدن این دو زن به ما مادرها نوید می‌دهد که شاید این خانه‌نشینی‌ها و سکونِ ظاهری‌‌مان بی‌فایده نخواهد بود. جنگ زنانه‌ی ما با دشمن خیلی بی‌سر و صداتر از مردهاست. آرام ممتد و نرم. آنقدر که هیچ‌کس متوجه شکستنِ استخوان‌هایِ دشمنانمان نشود. @hofreee
ـــــــــــــــ زیر سقف دنیا، جستارهایی‌ است از شهرها و آدم‌ها. شاید نتوان نشانِ دقیقی از جزئیات شهرها، مشابه چیزی که در سفرنامه‌ها وجود دارد، پیدا کرد؛ اما نگاه منحصربه‌فرد طلوعی باعث می‌شود چرخی در همه شهرها بزنیم و آدم‌ها و شهرها را از نگاه او ببینیم. محمد طلوعی در این کتاب، دست مخاطب را می‌گیرد و زیر سقف دنیا می‌چرخاند. از تهران و رشت گرفته تا سراسر جهان. هرچیزی را که تجربه کرده، بی‌پرده و سرراست پیشِ روی مخاطب می‌گذارد و ابایی برای گفتن اتفاقات سروساده ندارد‌. کتاب را بخوانید تا ببینید چقدر راحت می‌شود از جزئیات ساده، سوژه‌هایی برای نوشتن پیدا کرد. ▪️۹ از ۶۰ ▪️زیر سقف دنیا ▪️محمد طلوعی ▪️نشر چشمه @zaatar
ـــــــــــــ به گزارش این برنامه، من یک معتاد افراطی‌‌ام به موبایل. امروز ۹ساعت و ۴دقیقه در ایتا گذراندم و ۷ساعت‌ونیم در گوگل‌میت. دو ساعتِ تمام هم، پیچیدم توی خودم، با سردردی که زده بود به چشم‌هایم و مچاله‌ام کرده بود زیر پتو. همه محتویات دل‌وروده‌ام، نیم ساعتی یکبار، می‌خواست بزند بالا. حالا هم با چشمی که دم به دقیقه بسته می‌شود و به زورِ قهوه چنددقیقه‌ای باز نگهش می‌دارم، کارهای واجب امروز را تمام می‌کنم. امروز یک ورق کتاب نخواندم و یک صفحه از تمرین هنرجوها را نقد نکردم. عوضش برای پسرها پنکیک درست کردم. با سس شکلاتی هم، یک خنده دندان‌نما کشیدم روی‌شان. @zaatar
هدایت شده از توییتر فارسی
برخلاف تصور خیلیا ما جنوبیا اصلا طاقت تحمل گرما رو نداریم حتی یذره گرما رو! و جمله تو که بچه جنوبی چرا میگی گرممه روی مخمونه 》Eliya《 @OfficialPersianTwitter
📚 همیشه سرمون توی کتابه! 📣 آغاز ثبت‌نام حلقه کتاب مبنا ما تو حلقه کتاب مبنا، فقط کتاب نمی‌خونیم؛ بلکه با کتاب زندگی می‌کنیم! یعنی: مهمونی‌هامون ! به جای اینکه دائم درگیر این باشیم که حالا چی بپوشم؟ به این فکر می‌کنیم که ؟ و به جای اینکه همش سرمون تو گوشی باشه! ! هم‌خوانی و نقد کتاب‌های: 📖 سباستین - اثر منصور ضابطیان 📖 زمین سوخته - اثر احمد محمود 📖 در جبهه غرب خبری نیست - اثر اریش ماریا رمارک 🔻 اطلاعات بیشتر دوره و ثبت‌نام حلقه کتاب: http://B2n.ir/a92820 http://B2n.ir/a92820 | @mabnaschoole |