eitaa logo
زائراولی‌ها
277 دنبال‌کننده
33 عکس
111 ویدیو
0 فایل
🏴تلاشی‌درجهت‌حمایت‌مالی از زائراولی‌های‌کربلای‌معلی‌و‌مشهد‌مقدس 🏳مشارکت از طریق: *۷۸۰*۲۱۵# یا شماره کارت ۶۰۳۷-۹۹۷۹-۵۰۳۰-۹۳۲۹ به نام زائراولی‌ها
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸باور نمی‌شد که گنبد را ببینم. حتی از همان فلکه ضد. موکب‌های جذاب مشهدی که همه چیز توی بساط‌شان پیدا می‌شد و... با این که وسط‌های راه به علی غر می‌زدم که ما را چه به پیاده‌روی، من همان اربعین هم بخشی از مسیر را با ماشین می‌روم. آخرهای کار دیگر خیلی سخت شده بود، تاوال پاهایم داشت اشکم را در می‌آورد. رویم نمی‌شد جلوی علی هم چیزی بگویم... قبل از سفر و توی محل کار خیلی گنده بازی در آورده بودم. همه همکاران را هم به سخره گرفته بودم. بعد از سلام به گنبد گوشه پیاده رو ولو شدم. علی برایم شربت و کباب و نان آورده بود. تا اندازه زیادی سر حال شدم. اما موضوع اصلی حل نشده بود. اسکان. برای یه زائراولی سخته که بلاتکلیف اسکان باشه. - کاش کربلا بودیم که موکب داشت یا مبیت + حالا یه چیزی میشه، اونی که تا حالا رسونده ما رو بقیه ش رو هم... ـ یک تاکسی کمی جلوتر از ما کنار شلوغی خیابان توقف کرد. راننده پیاده شد و گفت: جوون؟ زائرین؟ علی با تردید گفت: بله. اگه آقا قبول کنند. با لبخند گفت: لابد جا هم ندارید؟ علی گفت: نه. چطور؟ - سوارشید بیاین خونه من. +خونه شما؟ - آره دیگه. شماها تا حالا اربعین نرفتینا؟ +چرا اتفاقا امسالم بودیم؟ - خب دیگه فک کن خونه‌ی ما مبیت. اشکم در آمد نمی‌دانم از درد تاول و خستگی زیاد بود،‌ از آرزویی که چند دقیقه قبل بلند بلند گفتم یا از شوق دیدار. وقتی وارد راه پله خانه‌شان شدیم، کفش‌های موجود نشون می‌داد که ما اولین زائرای این مبیت نیستیم. @zaeravvaliha