eitaa logo
گاه‌گویه‌های من
169 دنبال‌کننده
93 عکس
48 ویدیو
0 فایل
زهرا فرقانی
مشاهده در ایتا
دانلود
یک نیمه شب، اقتدار، رؤیت گردید پهپاد چونان قطار رؤیت گردید یک گنبد آهنین پوشالی نیز در حالت احتضار رؤیت گردید...
یا ضامن آهو، الا سلطان ایران بر ما ببار آن لطف و مهر دائمت را بار دگر حاجت روا کن ملتی را در شام میلادت نظر کن خادمت را
خبری تکه‌ تکه داغاداغ نمک زخمهای تازه شده داغت آتشفشان به پا کرده جگر کوه پر گدازه شده باز از اشک، چشممان تار است قله را مه گرفته سرتاسر تا بگیرد تو را در آغوشش آسمان آمده‌ست پایین‌تر شعله ها شاهد شهادت توست کوه پژواک استقامت توست آفتابی! دلیل خود شده‌ای خون پاکت گواه خدمت توست باز «اَمَّن یجیبِ» مُضطرِ ما یک شب تلخ، بی‌جواب شده تو که حاجت روا شدی، تو بگو از دعاهای مستجاب شده در تقلای بهت و حیرت و درد پر و بالی شکسته آوردیم سوختیم از فرود سخت غمت آه از این داغ جان به در بردیم تو نرفتی، نمی کنم باور نه که من، کل شهر حیرانند باد نامت بلند؛ ابراهیم قهرمان‌ها همیشه می مانند https://eitaa.com/ZahraForqani_poem
۷ آذر سالگرد شهادت شهید عزیزی که داغش بر دل ماند رسید داغ مکرر، خبر چه دشوار است و قاب عکس جدیدی به روی دیوار است به خون نشست دوباره غروب آدینه نشست دشنه‌ی دشمن، دوباره بر سینه بروید از پس هر قطره خون، هزار شهید اگر چه لاله رخی را به خاک و خون بکشید چه رفته‌اید چو کفتارها به مهمانی؟ بریده باد کنون، دست‌های شیطانی که از حقوق بشر گرچه ادعا کردید میان سوت و کف جمع، خون به پا کردید به ناگزیر بروید جوانه‌ای دیگر گرفتم اینکه بریدید شاخه‌ای به تبر به رغم این همه غم، سربلند ایران است هنوز بیشه پر از رد پای شیران است کنار بغض فروخورده‌، طرح لبخند است هنوز بر سرمان سایه‌ی خداوند است
9.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شن‌ها که مأمور خدا بودند یادت هست؟ ماموریت حالا به دست باد افتاده... https://eitaa.com/ZahraForqani_poem
تقدیم به تحلیلگران نادان عاشق مذاکره وقتی گذاشته‌ای آواتار تیپ جدید عینکی‌ات را حالا بزن توییت و بکن پست، چایی داغ و پولکی ات را با دوستان به کل‌کل و دعوا، با دشمنان مدام مدارا کی میکنی رفیق مداوا، این عقده‌های کودکی ات را سیس عقاب و سیرت اسکل، بیرون بیا دلاور از این رل اول بگیر آروغ ناشتا، آن بچه شاه پشتکی‌ات را کافیست تیربار جفنگت، بنگر به سوی کیست تفنگت بشکن بت بزرگ و قشنگت، معشوق بور کک مکی‌ات را هی سوی غرب غش کن و حظ کن، با کداخدا پیاده تو گز کن پس لااقل بگو که؛ عوض کن سربازهای پوشکی ات را از بس زدید لاف مجازی، ما را گرفته‌اید به بازی بازیچه جهان موازی ، پایان بده عروسکی‌ات را گفتی ضعیف تر شده ایران، او با تو بود گفت که نادان* بگذار توی کوزه بخیسان، تحلیل‌های آبکی ات را حالا سه چار مرحله تا کن، با احتیاط بعد هوا کن با کاغذ مچاله بنا کن، رویای خیس موشکی‌ات را... *حضرت آقا: آن تحلیل‌گر نادان بی خبر از معنای مقاومت خیال میکند مقاومت که ضعیف شده ایران اسلامی هم ضعیف شده ... https://eitaa.com/ZahraForqani_poem
یادش بخیر همتی بنا بود رییس جمهور بشه به مناسبت استیضاحش بد نیست شعری که اون روزا واسش گفته بودم رو یادآوری کنم بعد از هزار حاشیه‌پردازی قهری که زیر میز زدی؟ نازی! گفتی شبیه مردم ایرانی ما را که کشت این‌همه طنازی! از حال و روز ما همه آگاهند غیر از شما و حافظ شیرازی هرچند حق زن دو سه تا تیر است دل می‌بری ز او به زبان‌بازی! پایین بیا ز گُرده‌ی مردم گاه بنشین تو نیز پشت موتورگازی پررویی نجومی‌ات... اوه اوه اوه کلا معلقی جلوی قاضی با تو دگر نیاز به دشمن نیست یک پا خودت جناب! براندازی پنجاه درصد قضیه حل است وقتی شدی خودت ز خودت راضی با بانیان وضعیت موجود افعالمان شود همگی ماضی شب شد به خواب رفت تمام شهر شد مافیا برنده‌ی این بازی ✍ 🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻 🆔 @vatanz 🇮🇷 🆔 @vatanz 🇮🇷
آن شنیدستی که در اقصای شط دولتی مردی فروماند از سِمَت گفت روزی گر سفر کردی به همسرت را منع کن از عکس و چت! https://eitaa.com/ZahraForqani_poem
تکرار سنگر گرفته ای پس میز مذاکرات لبخند می‌زنی ز تداعی خاطرات در عکس دسته جمعی‌ات آن خنده‌ها کجاست یادش بخیر آن همه پاداش و سور و سات دلخوش به لهجه بودی و کردند بی‌هوا جاسوس ها تمام خبر را مخابرات تو بهر وصل آمده‌ بودی اگرچه او وید استروک آو اِ پن کرده بود کات سیمان شده‌ست قلب تو انگار بعد از آن هی اشک ریختیم و دریغا ز التفات دانستم از رگی که ورم کرد توی صحن با دشمنان ظریفی و با ما چو گنده‌لات جنگی فلج کننده شد آغاز و باز هم تا پاستور ردیف شده ماله و ملات # جسم برادران به هوا پرت می شود سنگر گرفته‌ای پس میز مذاکرات https://eitaa.com/ZahraForqani_poem
پهپادا رو حال نکردی؟ بی‌سیمه موشکامون درد داشتن؟ حالیمه! مثل موش رفتی تو سوراخت چرا؟ ادعا داشتی که گنگستر بیمه!!! https://eitaa.com/ZahraForqani_poem
ناگهان اندوه بارید و غبار غم نشست از زمین آتش دمید و آسمان از هم گسست موج زد گیسوی شب بر روی شرجی جنوب بغض دریا توی گوش گوش‌ماهی‌ها شکست کوچه‌های ‌بیقرار شهر لرزید از هراس غرق شد چشم‌ نجیب دختران در التماس ‌از نگاه مادران منتظر باران چکید؛ داشت بر شن‌های ساحل عکس دریا انعکاس «گرچه آتش ریخته بر جان جاشوها جنون مرد دریادیده کی می‌ترسد از دریای خون؟ - لای‌لای مادران با بغض و آه آمیخته- باز آبی می‌شود این آسمان قیرگون باز هم در دست دارد آسمان فانوس ماه می‌رسد آخر به ساحل قایق گم کرده راه گرچه چندی چنگ زد بر جان میهن، چشم زخم امن خواهد ماند ایران، این حرم، این بارگاه» https://eitaa.com/ZahraForqani_poem
رسیده مطلع پیروزی‌ات، بگو ای ماه چقدر مانده به آن لحظه‌ی تماشایی؟ https://eitaa.com/ZahraForqani_poem