ماه رمضان آخری ده روز مرخصی گرفت و من و پدرش را برد مشهد
گرم بود ظهر که نماز جماعت میخواندیم من را با تاکسی برمیگرداند هتل که اذیت نشوم
خودش نمیخوابید،دوباره برمیگشت حرم
میایستاد به دعا و نماز
شب بیستویکم توی صحن هدایت نشسته بودم
پیام محسن آمد روی گوشیام
قسمم داده بود: مامان تورو خدا دعا کن یه بار دیگه قسمتم بشه برم سوریه🥀🤍
#شهیدمحسنحججی
@zainabeion