eitaa logo
متن روضه ومدح اهلبیت طیرانی
218 دنبال‌کننده
121 عکس
82 ویدیو
13 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علت روے زمین ریختنم معلوم است اثر زهر به هر عضو تنم معلوم است جگرم سوخته از زهر... تنم مے لرزد    لخته‌هاے جگرم در دهنم معلوم است چقدر درد از این شهر به خاطر دارم از دل سوخته درد و محنم معلوم است حق من رفتن ِ در خان صعالیڪ نبود¹ در نگاهم غم هجر وطنم معلوم است وسط سجده به کاشانه‌ے من ریخته‌اند رد پا روے عبا و بدنم معلوم است از همین کوچه و توهین و دو دست بسته روضه‌ے ارثیه از پنج تنم معلوم است هتڪ حرمت جلوے اهل و عیالم شده‌ام شرم در چهره‌ے هر یاسمنم معلوم است مردڪ پست به من باده تعارف کرده خجلتم در دل شعر و سخنم معلوم است یڪ نفر هست کنار من و شکرش باقے است دور بالین من اشکِ حسنم معلوم است حسنم روضه بخوان، روضه‌ے جسمے عریان من که بر روے تنم پیرهنم معلوم است در میان کفنم تربت یڪ بی‌کفن است غربت جد من از این کفنم معلوم است یاد تشنه‌شدن و پا زدنش افتادم تشنه‌ام علت پرپر زدنم معلوم است محمد جواد شیرازی ۱. طبق دستور «متوکل لعنة الله علیه» روز ورود به سامراء به بهانه اینکه هنوز محل اقامت امام آمده نیست! حضرت را در محل پستى که به «خان الصعالیک» (کاروانسراى گدایان و مستمندان) معروف بود، وارد کردند و حضرت آن روز را در آنجا به سر برد. البته هدف از این کار تحقیر موذیانه و دیپلمات مآبانه حضرت بود. لینڪ تلکرام👇👇 متن روضه ذاکر اهل بیت (س) @zakerahlebeittayarani لینڪ درایتا👇👇 متن روضه ذاکراهلبیت https://eitaa.com/zakerahlbeit
منزل به منزل رفته ام با پیکیرے سالم بر هم نخورده با تکانِ نیزه موے من طعمِ شبِ سردِ خرابه را چشیدم من بازے شده در چند جا با آبروے من شکرِ خدا ناموسِ من در پرده پنهان بود آن شب میانِ خانه وقتِ جستجوے من چون عمه در بزم شرابے گیر افتادم شد مرگ آن لحظه تمام آرزوے من بے تربیت ظرفِ شرابش را تعارف کرد چشمان یڪ جمعیتے خیره به سوے من بر خورد  بر شخصیتم با آنکه مَردَم من تصویر ِ زنها زنده شد در روبروے من قرآن نه، شعرے خواندم ومجلس عوض گردید اصلا نخورده دست بر ترکیب روے من شکر خدا بازے نکرده با لبم چوبی باخیزران ضربه نخورده بر سبوے من بر خیزران و طشت و هرچه مست لعنت بر آنکه دندان حسین بشکست لعنت قاسم نعمتى لینڪ تلکرام👇👇 متن روضه ذاکر اهل بیت (س) @zakerahlebeittayarani لینڪ درایتا👇👇 متن روضه ذاکراهلبیت https://eitaa.com/zakerahlbeit
ماه در آینه ی چشمِ تو خلوت می کرد آسِمان زیر قدم هات طهارت می کرد عرق شرم به پیشانی خورشید چه بود؟ پیش اجلال تو احساسِ حقارت می کرد سَرِ سجاده ی عشقت دو سه نوبت در روز جبرئیل آمده و عرض ارادت می کرد به گدایت عَوَضِ سنگ طلا بخشیدی دست هایت چه کریمانه کرامت می کرد «ابن سِکّیت» شدن ها اثر چشم تو بود دلِ نرمت همه را زود هدایت می کرد با «غدیریه» امامت به سرانجام رسید مُصحفت «جامعه» تکمیل رسالت می کرد هر چه کردند نشد نور تو خاموش شود مِهر تو بر همه ی شهر سرایت می کرد متوکل به تماشای شرابت می برد بس که بر اوج مقام تو حسادت می کرد شعر خواندی و لبت گرم مذمت ها بود کِی به لبهای ترک خورده جسارت می کرد خبر از خیره شدن های به ناموس نبود هر که در محضرتان بود،رعایت می کرد سامرا شام نشد تا که ببینند همه خیزران بر لب و دندان چه قیامت می کرد.. 🔸شاعر: لینک تلکرام👇👇 متن روضه ذاکر اهل بیت (س) @zakerahlebeittayarani لینک درایتا👇👇 متن روضه ذاکراهلبیت https://eitaa.com/zakerahlbeit
شروع عشق به نام خدا به نام شما من آفریده شدم تا شوم غلام شما هزار شکر نبوده هنوز روی سرم به غیر سایه ی لطف علی الدوام شما کبوتر دل من که نمی پرد همه جا از آن زمان که گرفتار شد به دام شما برای آنکه جنان را فقط نگاه کند نشسته است شب و روز روی بام شما خوشا به حال کسی که شده در این دنیا مسیر زندگی اش روشن از کلام شما شما تمامی دار و ندار من هستید تمام عمر همه اعتبار من هستید جهان به زیر قدوم تو خار می گردد نفس زنی همه عالم بهار می گردد برای عرض ارادت به محضرت، خورشید به سمت گنبد تو رهسپار می گردد یکی دو شب که نه ، هر شب به سامرا، مهتاب میان صحن تو مثل غبار می گردد اگر که تیغ دو ابروت می کشد ، جانم هزار بار به پایت نثار می گردد اگر به عشق تو مردم شما نخور غصه یک عاشقت کم از این صد هزار می گردد همیشه زنده بود هرکسی فدای تو شد و خوش به حالش اگر خاك سامرای تو شد دلم بهانه گرفته، بهانه ات هادی نشسته ام چو گدا پشت خانه ات هادی نگاه کن به خدا آب و نان نمی خواهم تمام حاجت من آستانه ات هادی بخوان تو جامعه را تنگ شد دلم امشب برای زمزمه ی عاشقانه ات هادی به عرش نقل محافل بیان مدح شماست و جبرئیل بخواند ترانه ات هادی تو آمدی که گرفتاری ام شروع شود شوم اسیر تو و آب و دانه ات هادی تو آمدی که بدانم جلال يعني چه ! تو آمدی که ببینم جمال يعني چه ! بگیر دست مرا تا به سامرا ببری بگیر دست مرا عرش کبریا ببری ببین که دور و بر من غریبه بسیار است بگیر دست مرا ، یار آشنا، ببری تو رهنمای منی ، تا نیامده شیطان بگیر دست مرا تا سوی خدا ببری همه یقین من این است راه حق آنجاست به هر کجا که دلت خواست تا مرا ببری به آن ضریح تو سوگند می دهم مولا مرا تو یک شب جمعه به کربلا ببری... که روضه خوان بشوم در حریم خون خدا : "میان آن همه لشكر ...حسين... وا...تنها..." 🔸شاعر: لینک تلکرام👇👇 متن روضه ذاکر اهل بیت (س) @zakerahlebeittayarani لینک درایتا👇👇 متن روضه ذاکراهلبیت https://eitaa.com/zakerahlbeit
گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی نداشت طوطی جانم، هنوز لانه به جسمم که بود مرغ دلم آشنای حضرت هادی صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا صفاست در حرم با صفای حضرت هادی مقرّبان الهی فرشتگان بهشتی کشند منّت لطف و عطای حضرت هادی ز دست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم شود زیارت صحن و سرای حضرت هادی درندگان زمین التجا برند به سویش پرندگان هوا در هوای حضرت هادی... دلم که درد گناهش به احتضار کشانده پناه برده به دارالشّفای حضرت هادی مرا چه قدر که گردم گدای خاک نشینش که هست خازن جنّت گدای حضرت هادی دهد به روح لطیف ملک، صفا و طراوات ملاحت سخن دلربای حضرت هادی به خاک، عطر بهشتی پراکند اگر آید نسیمی از طرف سامرای حضرت هادی به عمرِ دهر مرا گر دهند عمر، نیرزد به لحظه‌ای که کنم جان فدای حضرت هادی به تیرگی نبری روی و راه خود نکنی گم هدایت است به ظلّ لوای حضرت هادی بخوان زیارت پر فیض جامعه که بری پی به ارزش سخن دلربای حضرت هادی مرا رضایت ابن الرّضا خوش است که دانم بود رضای خدا در رضای حضرت هادی... 🔸شاعر: لینک تلکرام👇👇 متن روضه ذاکر اهل بیت (س) @zakerahlebeittayarani لینک درایتا👇👇 متن روضه ذاکراهلبیت https://eitaa.com/zakerahlbeit
تو از تبار بهاران، تو از سلالۀ رودی تویی که شعر شکفتن به گوش غنچه سرودی تویی شکوه بهار و به پیشگاه تو دارد جوانه عرض سلامی، شکوفه عرض درودی به صدر «جامعه» خود به اَلسّلامُ علیکی تمام پنجره‌ها را به سوی باغ گشودی... کسی که در قفس شیر رفت و آهوی چشمش به یک اشاره دل از هر چه شیر برد تو بودی اگرچه سامره‌ات را حصار کرده شب اما می‌آید از سوی کعبه نسیم صبح به زودی 🔸شاعر: لینک تلکرام👇👇 متن روضه ذاکر اهل بیت (س) @zakerahlebeittayarani لینک درایتا👇👇 متن روضه ذاکراهلبیت https://eitaa.com/zakerahlbeit
بالاتر از این هاست لوایی که تو داری خورشید دمیده ز عبایی که تو داری از بنده نوازی و عطایی که تو داری آقای جهان است گدایی که تو داری ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی محبوب شده از کرمت شغل گدایی چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند مهر تو به دلهای مصفا بنشیند هرکس به دلش مهر تو آقا بنشیند مهرش به دل حضرت زهرا بنشیند لطف خود زهراست که ما اهل یقینیم آن روز دعا کرده که امروز چنینیم تو آینه داری و کلام تو گهر بار در وصف تو ماندند...چه گفتار و چه اشعار حقا که زلالی و نجیبی و نسب دار بر شیر ندارد اثری زوزه ی کفتار در عالم از این نکته هزاران اثر افتاد با آل علی هر که در افتاد ور افتاد بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست ذکر ولی الله همان جلوه ی یا هوست چون شیشه ی عطری که به یک واسطه خوشبوست در چنته ی ما نیست به جز مرحمت دوست العبدُ و ما فی یده کان لمولاه از برکت خورشید کند جلوه گری ماه تو هادی مایی و جهان بی تو سراب است اوصاف تو در آیه ی تطهیر کتاب است تو عشق مدامی و دمت مستی ناب است جای ولی الله کجا بزم شراب است؟ یک آیه بخوان آتش کفرش به یم افتد یک شعر بگو کاخ و سرایش به هم افتد گفتند شراب و دلت ای ماه کجا رفت از مجلس بغداد سوی شام بلا رفت لب پاره شد و ناله ی زینب به هوا رفت خون از لب شه، روح زجان اُسرا رفت شد مجلس اغیار همان بزم خرابه وقتی که سر افتاد به دامان ربابه شاعر: لینک تلکرام👇👇 متن روضه ذاکر اهل بیت (س) @zakerahlebeittayarani لینک درایتا👇👇 متن روضه ذاکراهلبیت https://eitaa.com/zakerahlbeit
جانم فدای آن امام مهربانی که عرشیانش دست بر دامان گرفتند یعنی امامی که گرفتاران دنیا حاجات مشکل را ازو آسان گرفتند قطب هدایت شد، ازو توحید تابید هادی شد و مردم ازو ایمان گرفتند یک عده‌ای در ذِیل نورش رشد کردند یک عده‌ای از دست خیرش نان گرفتند یک عده، نم بودند و با لطف دعایش مانند رودی ناگهان جریان گرفتند یک شب درون خانه‌اش بی اذن، ناگاه وارد شدند از دست او قرآن گرفتند بردند او را بزم مِی با قصد تحقیر ظرفی سویش با خنده نا اهلان گرفتند اسکان که نه، در گوشه‌ی خانِ صعالیک جایی برایش گوشه‌ی ویران گرفتند کندند قبرش را جلوی چشم‌هایش اینگونه ذره ذره از او جان گرفتند ** وقت گریز روضه شد که روضه‌خوانان با هم دمِ یا سیدالعطشان گرفتند عمامه و پیراهن و انگشترش را زینب زِ تل می‌دید این و آن گرفتند قربان آقایی که با هم نیزه‌داران با نیزه‌ها از پیکرش تاوان گرفتند با نعل تازه جانِ زینب را به ناگاه با رفت و آمد بر تن عریان گرفتند دیدند که جسمش شده با خاک هم‌سطح وقتی که گرد و خاک‌ها پایان گرفتند 🔸شاعر: لینک ایتا👇👇 متن روضه ذاکراهلبیت طیرانی https://eitaa.com/zakerahlbeit
در میان جامعه از آه خود با ماه گفتم ایها الهادی النقی؛ یابن رسول الله گفتم نامتان تا بر زبان آمد به سامرّا رسیدم ذکرکم فی الذاکرین را در میان راه گفتم نیمه شب از مویتان از لیلةالقدرم نوشتم صبح شد از رویتان از فالق الإصباح گفتم آسمان چشم هایم را کمی ابری کشیدم زیر باران قطره قطره از شما آنگاه گفتم خاک های صحنتان مرطوب شد مانند ساحل رو به دریا ایستادم از غمی جانکاه گفتم خانه ات آباد ای مرد غریب ای مرد تنها خواستم از غربتت چیزی نگویم؛ آه گفتم آبرو دارم ولی با شوق لبخند رضایت از گناهان خودم بینی و بین الله گفتم بیت هشتم بود سامرّا برایم مشهدی شد سمت خورشید خراسان جمله ای کوتاه گفتم گفتم از شمس الشموس و تو همان شمس الشموسی من ندانسته شما را تو شما را ماه گفتم آنقدَر درگیر مضمون بودم و روباه پرده که حواسم پرت شد آن شیر را روباه گفتم شعر هرگز دست هایم را نمی بندد برایت من به پیش پایت ای دریاترین با آه افتم لینک ایتا👇👇 متن روضه ومدح ذاکراهلبیت طیرانی بحرینی https://eitaa.com/zakerahlbeit
آسمان را آهِ جان سوزت ز پا انداخته مادرت را باز در هول و ولا انداخته کاری از دستِ طبیبان بَر نمی آید غریب در کنارِ بستر تو مرگ جا انداخته پوستی بَر استخوان داری،به زهرا رفته ای خونِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته رفته رفته حجره ات گودال سرخی میشود زهر، لب هایِ تو را از ربنا انداخته تشنگی بی رحم تر از نیزه ی زیرِ گلوست تارهایِ صوتی ات را از صدا انداخته جامِ مِی شرمنده ی اندوهِ چشمانت شده ماجرا را گردنِ شام بلا انداخته شام گفتم، خیزران آمد به یادم «وای وای» گریه ها را یادِ طشتی از طلا انداخته وحید قاسمی لینک ایتا👇👇 متن روضه ومدح ذاکراهلبیت طیرانی بحرینی https://eitaa.com/zakerahlbeit