#روضه_امام_حسین
تو را در ابتدا از حال بردند
سپس با نیزه در گودال بردند
همین که سر جدا شد از تن تو
ز پای دخترت خلخال بردند
محمد حسن بیاتلو
#روضه_امام_حسین
دیدم ز پشت خیمه هر سو ره تو بستند
با سنگهای کینه پیشانیت شکستند
دیدم ز خیمه هایت آتش زبانه میزد
دشمن رقیه ات را با تازیانه میزد
دیدم که مادر من آن نور هر دو عینم
وقتی سرت بریدند،میگفت وا حسینم
#روضه_امام_حسین
بی رمق بود و تا تکان میخورد
به تنش نیزه و کمان میخورد
وقتی افتاد دوره اش کردند
چه لگد ها از این و آن میخورد
هر کسی خسته بود عقب میرفت
بدن خسته همچنان میخورد
همه رفتند ، شمر ول کن نیست
شمر تا رفت از سنان میخورد
زیر لب گفت آب آب ،اما
چکمه ها بود بر دهان میخورد
امیر فرخنده