زیر سایۀ خورشید
غرق نور ایمانیم ، زیر سایه ی خورشید
ابر پر ز بارانیم ، زیر سایه ی خورشید
در فضای نورانی ، ظلمتی نمی بینیم
مثل ذره مهمانیم ، زیر سایه ی خورشید
تا فروغی از نور ، شمس والضحا داریم
آفتاب تابانیم ، زیر سایه ی خورشید
ما همه غنی هستیم، پس کجا تهی دستیم
چون گدای سلطانیم ، زیر سایه ی خورشید
گر مدال عزت را ، روی سینه کوبیدیم
خادمیم و دربانیم ، زیر سایه ی خورشید
از روز ازل عهدی ، با آل علی بستیم
ما بر سر پیمانیم ، زیر سایه ی خورشید
مثل آسمان عشق، گر ستاره بارانیم
چون ماه درخشانیم ، زیر سایه ی خورشید
گل از نفس گرم ،خورشید شود خندان
مثل غنچه خندانیم ، زیر سایه ی خورشید
ما عطر بهشتی را از پرچم او بوئیم
غرق لطف یزدانیم ، زیر سایه ی خورشید
از رأفت این خورشید، هرگاه سخن گوئیم
چون مهر زر افشانیم ، زیر سایه ی خورشید
پرسید اگر مردم ، از نسل و نسب ما را
ما مور سلیمانیم ، زیر سایه ی خورشید
شد حصن حصین ما،سایبان مهر او
کی بی سر و سامانیم ، زیر سایه ی خورشید
عزت و سعادت را ، حکمی از شفاعت را
از خدای خواهانیم ، زیر سایه ی خورشید
بنویس «وفایی» تا ، مردم جهان دانند
ما اهل خراسانیم ، زیر سایه ی خورشید
#سیدهاشم_وفایی
🔹 @zakerin
#امام_حسین_ع_مناجات
هر که را مهر تو ای دوست عطایش نکنند
عاشق وشیفتۀ کرببلایش نکنند
پای میزان قیامت چه تهی دست بود
آنکه را گوهر مهرتو عطایش نکنند
به حریم تو که شد کعبۀ مقصود قسم
دل بی عشق تورا قبله نمایش نکنند
به حرمخانۀ عشق تو کجا ره یابد
هرکه را درره تو آبله پایش نکنند
کی غنی می شود ایدوست دل مسکینم
بردر خانۀ تو گرکه گدایش نکنند
هرکه امروز نبندد کمرخدمت تو
به جزا با نظر لطف صدایش نکنند
دل اگرنیست گرفتار کمند غم تو
روز محشر زغم وغصه رهایش نکنند
همۀ عمرطلب کرد «وفائی» زخدا
که زدرگاه تو یک لحظه جدایش نکنند
شاعر: #سيدهاشم_وفايي