"السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ اَمیرالمؤمنین..."
این آخرِ عمری...،،.. دلم باور ندارد،،.(چی.)
این آخرِ عمری...،،.. دلم باور ندارد،،.
هفت . آسمان_ من یکی... اَختر ندارد
*اصلاً وجود این مادر به خاطر این چهارتا پسرِ،
وقتی چهارتا پسرش رو از دست داد دیگه بهانه ای برای زندگی نداشت،
یه یک ساله و نیمی بهانه داشت،
اونم زینب بود،
می رفت برای زینب آب وضو می آورد، کمک زینب بود، وقتی زینب هم رفت،گفت:خدا! من دیگه برا چی زنده بمونم؟*
این آخرِ عمری...،،.. دلم باور ندارد،،.
هفت . آسمان_ من یکی... اَختر ندارد
دیروز من را ، باغ_ هجده لالهای بود...
اما ، امروز باغم هیچ برگ و.. بر ندارد...
(آی ناله زنا..کیا با خانم ام البنین هم صدا میشن)
*دلم خوش بود پسر بزرگ می کنم عصای پیریم باشه،
"دیدی مادرا اینجور حرف می زنن؟ مادری که داغ جوون ببینه، دیدی چه جوری زبون می گیره؟"
دلم خوش بود ثمره ی زندگیم جلوم راه بره،قد و بالاش رو ببینم...*
این آخرِ عمری...،،.. دلم باور ندارد،،.
هفت . آسمان_ من یکی... اَختر ندارد
دیروز من را ، باغ_ هجده لالهای بود...
اما ، امروز باغم هیچ برگ و.. بر ندارد...
ای کاش دستی که ، بهارم را خزان کرد..
یک لحظه سر از خاک_، ذلّت برندارد
(ازاینجای شعر ببینم چطور ناله میزنی...)
من که نمردم ،
(با همین یه بیت میشه خون گریه کرد...)
من که نمردم ،چشمهایم ،
تا قیامت...،،..--- گریانه....
(بچه های خودم نه... بچه های خودم گریه نمیخوان. بچه های من بدنیا آمدن که فدای حسین بشن، یه نفر باید گریه کنم براش .)
من که نمردم ،چشمهایم ، تا قیامت
گریان_ آن لب تشنه که ، مادر ندارد
،ای ... ای ... ای ..،،،،. ،
* دیگه کسی نگه ،حسین مادر نداره....*
(این نالت نشون بده ، من این حرف رو بزنم،،)
# گهوارۀ_ غارت زده، آغوشِ_ خالی...
یعنی ربابی که .... علی اصغر ندارد..،،،
*خانم ام البنین داره روضه میخونه...*
گهوارۀ_ غارت زده، آغوشِ_ خالی...
یعنی ربابی که .... علی اصغر ندارد..،،،
آخر که گفته ... ( سید ها منو ببخشید.. )
آخر که گفته ... خنده میباشد جوابِ_،،
(این خیلی خانم ام البنین را دگرگون کرده..)
آخر که گفته ... خنده میباشد جوابِ_،،
اندوه_شاهی... که دگر لشگر ندارد،،،
*حسین، ،،*ها ها هان...*
ای نامسلمانان ، سرِ بر نیزه رفته،،،...،،،
(هنوز من حرفی نزدم ها...)
ای نامسلمانان ... #انشالله که دروغه،،،
ای نامسلمانان ، سرِ بر نیزه رفته،،،...،،،
بردن. کنار_ محمل_ خواهر ندارد....
*آی حسین...،،،،،..*
گفتند .... (الله اکبر ...دوبیت پایان روضه..)
گفتند ...از صد سرو_ در خاک آرمیده...
از سرو من ، کس قبر_ کوچکتر ندارد...
(من فقط میخونم و... رد میشم ،شعرهای را باز نکردهام ، این یه بیت و... یا علی...)
(حاجت مندا... ابوالفضلی ها کجا نشستید..)
گفتند ...عمودی ...ابروانش را دریده...۲
این روضه را ، اصلاً دلم باور ندارد
(این چند جمله هم به احترام مادرای شهید بگم...)
*مادرای شهید به من اجازه بدند روضه بخونم،
آخه امشب ...
شب_ مادر_چهار تا شهیده...،
یه مادر شهید ببینی احترام می کنی،
میگن مادر دو تا شهیدِ بیشتر احترام میکنی،
مادر چهار تا شهید "الله اکبر"...
مادرای شهیدِ ما به اُم البنین اقتدا کردن ، شدن مادر شهید...
سه موضع رو بگم و روضه را ادامه بدم
درود بر مادرای شهداکه به خانم اُم البنین
اقتدا کردن، درود خدا بر شما...
موضع اول:
مادری که میخواد ثمره ی وجودش رو فدا کنه،
مادرا می فهمن...،
بچه ای که با شیره ی جونت،
با همه ی وجودت بزرگ کنی...،
آدم یه خار تو دست بچه اش بره خودش رو میزنه،
اما روز اول به همه ی عالم نشون داد این بچه واسه چی به دنیا اومده،
دیدن هی قنداقه رو دور سر حسین می چرخونه....،
هی میگه همه زندگیم فدای حسین...،
همه بچه هام ودارو ندارم فدای حسین.
موضع دوم:
اشتیاقِ به شهادت،
تشویقِ به شهادت،
آی مادرای شهید! یادتونِ بچه هاتون می اومدن خداحافظی چی می گفتید؟
با چه اشتیاقی ثمره ی وجودت
رو می فرستادی؟
اُم البنینِ...،
وقتی داشت کاروان از مدینه می رفت،
دست عباسش رو گرفت...،
دست بچه هاش رو گرفت...،
(اینه که شد خانم ام البنین...)
گفت:دارید از مدینه میرید،
با حسین دارید میرید،
یه قول مردونه به من بدید،
مبادا بی حسین برگردید،
مبادا شما زنده باشید،
یه مو از سر مولا و آقامون کم بشه،
مبادا شما زنده باشید....،
ازگل نازک تر به مولا بگن،
# باید خودتون رو براش فدا کنید...
اما موضع سوم ...
روضه ی من تمومِ:...
چه صبری...،
چه طاقتی داشت این مادر،...
یه بار سراغ بچه هاش رو نگرفت..،