#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#مسمط_مخمس
به مدینه خبرِ سوختنش را نبَرید
آه در سایه بیایید تنش را نبرید
پیشِ او نامِ حسین و حسنش را نبرید
از روی سینهیِ او پیرهنش را نبرید
بگذارید که راحت بدهد جان زینب
هرچه کردند نسوزد دَمِ آخر که نشد
یا کمی کم بشود گریهیِ خواهر که نشد
یا به عباس نگوید غمِ معجر که نشد
یا نخواند نَفَسی روضهیِ حنجر که نشد
چه پریشان شده امروز ، پریشان زینب
بی نَفس مانده و بالایِ سرش نیست کسی
رو به قبله شده و دور و برش نیست کسی
تا بگیرند زیرِ بال و پَرش نیست کسی
یا بگیرند خبر از جگرش نیست کسی
زیرِ لب داشت حسینیم سَنَ قوربان زینب
یادش اُفتاد خودش دید پرش را بُردند
دیر آمد سرِ گودال سرش را بُردند
با سرِ نیزهیِ سرخی پسرش را بُردند
زودتر از زن و بچه خبرش را بُردند
میدَودَ در وسطِ خیمهی سوزان زینب
یک طرف داشت سنان باز سنان را میزد
یک طرف حرمله هم پیر و جوان را میزد
همهی قافله را دخترکان را میزد
جای شلاق به تن چوبِ کمان را میزد
تک و تنها شده با جمعِ یتیمان زینب
چه کند ، مادری از طفل نشان میخواهد
کودکِ بی رَمَقی تکهیِ نان میخواهد
دختری آمده از عمه توان میخواهد
راه رفتن به رویِ آبله جان میخواهد
میرود تا برسد گوشهی ویران زینب...
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
💛 لبیک یا زهرا 💛
کپی باذکرصلوات ثواب مضاعف دارد
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهادت
#مسمط_مخمس
ای نور دیده من و تاج سرم حسین
یک دم قدم گذار به چشم ترم حسین
بنگر چه آمد از غم تو بر سرم حسین
در زیر آفتاب ببین بسترم حسین
نام تو گشته زمزمه آخرم حسین
بالاسر همه تو دم آخر آمدی
بالین هر شهید به چشم تر آمدی
با زانو در کنار علی اکبر آمدی
بر دیدن سه ساله خود با سر آمدی
من خواهر توام بیا در برم حسین
یادش به خیر آن تب و تابی که داشتم
در طول آن مسیر رکابی که داشتم
در زیر سایه تو حجابی که داشتم
دیدی چه شد حسین نقابی که داشتم
دیدی چه شد مقنعه و معجرم حسین
یک نیمه روز موی سیاهم سفید شد
یک نیمه روز امید دلم ناامید شد
هجده گلم مقابل چشمم شهید شد
از مادر تو خواهرت هر چه شنید...،شد
داغت هنوز هم نبود باورم حسین
هر دم به یاد حنجر تو گریه میکنم
بر زخم های پیکر تو گریه میکنم
دارم به جای مادر تو گریه میکنم
یاد وداع آخر تو گریه میکنم
گفتی به خواهرت که بمان در حرم حسین
گفتی به خیمه گاه بمانم ولی نشد
گفتم کنم فدای تو جانم ولی نشد
یک جرعه آب بر تو رسانم ولی نشد
پایت به سوی قبله کشانم ولی نشد
تو دست و پا زدی و زدم بر سرم حسین
منکه به جز تو پشت و پناهی نداشتم
دیدم تو را غریب و سپاهی نداشتم
تو زیر پا و تاب نگاهی نداشتم
جز رو زدن به قاتلت راهی نداشتم
شرمنده توام چه کنم خواهرم حسین
هر کس رسید راه نفس بر تو بست و رفت
بر پیکر تو نیزه خود را شکست و رفت
شمر آمد و به سینه تنگت نشست و رفت
با دست خالی آمد و پر کرد دست و رفت
ای کاش کور بود دو چشم ترم حسین
دیدم تو را به سجده ولی سر نداشتی
ای سر بریده کاش که خواهر نداشتی
(ای تشنه لب تو طاقت خنجر نداشتی
گویا غربب بودی و مادر نداشتی)
قربان غربتت پسر مادرم حسین
نگذاشتند گریه بر آن پاره تن کنم
نگذاشتند سایه ای بر آن بدن پکنم
نگذاشتند حسین خودم را کفن کنم
کاری برای یوسف بی پیرهن کنم
میخورد خاک پیکر تو در برم حسین
ما را پس از تو خار شمردند کوفیان
بر روی نیزه راس تو بردند کوفیان
نان علی مگر که نخوردند کوفیان
از من چه آبرو که نبردند کوفیان
دادند نان به ما صدقه ،دلبرم حسین
دیدی چگونه حرمت زینب به باد رفت
وقتی میان مجلس ابن زیاد رفت
صبر و قرار از دل زین العباد رفت
کاری رباب کرد ،که دردم زِ یاد رفت
چون جان بغل گرفت سر سرورم حسین
بر عکس کوفه هلهله کردند شامیان
خنده به اشک قافله کردند شامیان
ما را اسیر سلسله کردند شامیان
تحقیر پیش حرمله کردند شامیان
از هر که بگذرم از او نگذرم حسیم
بزم شراب و مجلس اغیار و خواهرت
چوب یزید و لعل لب خشک و اطهرت
بگذار بگذریم چه آورد بر سرت
خیلی دلم تنگ شده بهر دخترت
بعد از تو من صداش زدم دخترم ،حسین
#عبدالحسین_میرزایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
💛 لبیک یا زهرا 💛
کپی باذکرصلوات ثواب مضاعف دارد
https://eitaa.com/zakerinehomolbanins
@zakerinehomolbanins
http://mtaghizade.blogfa.com
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻