🎥 #سیره_اخلاقی_آقا
💠روایت حاج #قاسم_سلیمانی از زندگی ساده و غیرقابل باور #رهبر_انقلاب
🚨 فرش منزل ایشان ، فرش 350 شانه ای برای زمان شاه بود ، که اینقدر نازک بود ما جابجا می شدیم فرش جمع می شد ...
🚨 این ها رو به مردم بگیم ، اصلا باور نمی کنند ...
☑️ به نقل از مرتضی حاجی باقری فرمانده واحد تخریب لشکر 41 ثارالله
✅ #سیره_علمی_آقا
✅ #سیره_اخلاقی_آقا
🔴 از زبان #هم_بحث ایشان
💠من خیلی از مباحثه با ایشان لذت میبردم. خیلی سریع به اشکالات توجه میکردند و در بحث خیلی باانصاف بودند.
#آقا در درس اشکال میکردند و از شاگردان مورد توجه #آیت_الله_حائری بودند. من قبل از فوت آیتالله حائری وقتی عیادتشان رفتم و خدمتشان رسیدم ، دیدم ایشان اشاره به آن دوران کردند که آقا در درس ایشان شرکت میکردند. ایشان فرمودند: « #آقا در بحث که شرکت داشتند خیلی #خوش_فهم بودند و خوب میفهمیدند.»
🔶آقا در همان زمان در #خودسازی کوشا بودند. من یادم میآید ایشان یک وقت فرمودند که من دلم میخواهد شما رفتار من را عیناً تکرار کنید. استدلالشان این بود که انسان چون به خودش علاقهمند است عیب خودش را نمیبیند اما اگر دیگران رفتارش را شبیهسازی کنند ، عیوب خودش را میبیند و متوجه میشود.
🔷ایشان هم فکرشان خوب بود هم حافظهشان .
من الآن خیلی خوب یادم نیست اما ایشان با این همه گرفتاریها ، خیلی چیزها یادشان است. معمولاً کسانی که سرشان شلوغ میشود خیلی چیزها را فراموش میکنند اما ایشان گاهی جزئیات سابق را بیان میفرمایند. . بعضی چیزها را که ما به اجمال در ذهن داریم، ایشان با جزئیات به خاطر دارند که اینها هم از الطاف خداوند است. «الله اعلم حیث یجعل رسالته» خدا بهتر میداند رسالتش را در کجا باید قرار بدهد، ولایتش را کجا قرار بدهد و چه کسی مناسب است که حاکم اسلامی بشود.
🔰 مصاحبه با آیتالله سیدجعفر #شبیری_زنجانی از شاگردان آیتالله شیخ مرتضی حائری و از همدرسان حضرت آیتالله خامنهای
✅ #سیره_اخلاقی_آقا
5⃣ #قسمت_پنجم
🚨چه ضرورتی دارد یک #طلبه ، خانه ای مثلا بیست میلیون تومانی بخرد؟!
💠یک وقت گزارشی را خدمتشان بردم ، راجع به یکی از روحانیونی که آن موقع #قاضی شده بود. خانه ای خریده بود و مقداری کمک و مساعدت هم برای آن خانه می خواست.گزارشی را خدمت ایشان دادم با اینکه خیلی خانه گران قیمتی هم نسبت به شرایط آن روز نبود ، ایشان فرمودند که چه ضرورتی دارد #یک_طلبه،خانهای مثلاً بیست میلیون تومانی بخرد؟!
این قضیه مال مثلاً دوازده سیزده سال قبل است ( حدودا اواخر دهه هفتاد ) ، با اینکه بیست میلیون تومان آن موقع هم خیلی زیاد نبود و خانه هم آن چنانی نبود.
بعد فرمودند:خانواده ما گاهی می روند منزل بعضی از #آقایان و میآیند تعریف میکنند ، که مثلاً دور تا دور اتاق #پشتی_قالیچهای بود ، که ایشان فرمودند من تعجب می کنم ! چه ضرورتی دارد،حالا دور تا دور اتاق ما پشتی قالیچهای باشد ، نمیشود یک پشتی معمولی باشد؟!حتماً باید قالیچهای باشد؟!#گران_قیمت باشد؟! یک پشتی باشد که به دیوار تکیه ندهند، با یک #پارچه_معمولی هم میشود این را تامین کرد و کنار اتاق گذاشت ، چه ضرورتی دارد؟ #مخصوصاً ما #روحانیون،زندگیها خانهها و وضعیتمان اینجوری باشد؟!
بعد فرمودند:در خانه ما،یک #فرش_دستبافت بیشتر نداریم.این هم جزو #جهیزیه خانمم بوده است ، که الان هم دیگر #نخنما شده است ، ولی چون یادگاری است ، این را در خانه نگه داشتیم و الا همه خانه ما #موکت است و اصلاً فرش دستبافت نداریم ، حتی فرش ماشینی هم در خانه ما نیست و کلاً خانه ما با #موکت ، فرش شده است .
#ادامه_دارد...
📚 همان ص 7