eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
352 دنبال‌کننده
29.1هزار عکس
11.4هزار ویدیو
141 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی مدینه می‌وزد از شهر ما بیا ما در جوار حضرت زهرا نشسته‌ایم
🔹 وصیتنامه وظیفه‌ی شرعی مردم این است که اطاعت از ولی‌فقیه نمایند و تمام سخنان گهربار ایشان را فراگرفته و جامه‌ی عمل بپوشانند که البته چنین خواهند کرد، چون ملت شریف ایران به دنیا ثابت کرده که پای بند به عقاید مذهبی بوده و اطاعت از ولایت فقیه را یک وظیفه‌ شرعی خود دانسته و به آن‌ها ارج نهاده از آن پیروی می‌کند؛ همین اتحاد کلمه و پیروی از اندیشه‌های امام امت بود که انقلاب اسلامی ملت ما را در بین انقلاب‌ های جهان نمونه‌ی مردم جهان قرار داده است. 🌷شهید ابوالفضل رفیعی🌷 نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
ابراهیم، شخصیت محبوبی در زندگی ما بود هرحرفی میزد بدون دلیل قبول می کردیم اگر میگفت چادر سرت کن بدون دلیل قبول میکردیم اما برای ما استدلال می‌آورد؛ وقتی میخواستیم از خانه بیرون برویم خیلی دوستانه میگفت: چادر برای زن، یک حریم است یک قلعه و پشتیبان است از این حریم خوب نگهبانی کنید. یکبار زمانی که من کم سن بودم می خواستم جوراب رنگی بپوشم و از خانه بیرون بروم ابراهیم غیر مستقیم گفت: حریم زن با چادر حفظ می شود،حالا اگر جوراب رنگی به پا کنی، باعث میشود جلب توجه کنی و حریم چادر هم از بین برود جوراب رنگی جلوی نامحرم جلب توجه میکند. همیشه میگفت: اگر خانم ها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند، خواهید دید که چقدر آرامش خانواده ها بیشتر میشود، صدای بلند در پیش نامحرم، مقدمه آلودگی و گناه را فراهم میکند اگر حریم ها رعایت شود، نامحرم جرات ندارد کاری انجام دهد. راوی: خواهر شهید برگرفته از کتاب "سلام بر ابراهیم 2" نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
در ستاد لشگر بودیم، شهید زین الدین یکی از بچه های زنجان را خواسته بود، داشت خیلی خودمانی با او صحبت می کرد نمی دانستم حرفهایشان درباره چیست، آن برادرم دائم تندی می کرد و جوش می زد آقا مهدی با نرمی و ملاطفت آرامش می کرد، یکهو دیدم این برادر ما یک چاقوی ضامن دارد از جیبش درآورد، گرفت جلوی شهید زین الدین و با عصبانیت گفت: حرف حساب یعنی این! و چاقو را نشان داد خواستم واکنش نشان بدهم که دیدم آقا مهدی می خندد، با مهربانی خاصی چاقو را از دستش گرفت گذاشت توی جیب او، بعد دستی به سرش کشید و با گشاده رویی تمام به حرفهایش ادامه داد، ظاهرا این برادر اختلافی با یکی از همشهریانش داشت که آقا مهدی با پا در میانی می خواست مسائلشان را رفع و رجوع کند؛ بعدها شهید زین الدین ایشان را طوری ساخت و به راه آورد که شد فرمانده یکی از گردانهای لشگر! 🌷شهید مهدی زین الدین🌷 نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
‌پناه بر تو که بی‌صدا مرا میشنوی...
وفاتِ حضرت فاطمه‌معصومه(س) تسلیت باد...🏴