eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
344 دنبال‌کننده
27.9هزار عکس
10.3هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️شوخی شهید رئیسی با شهید موسوی پس از پوشیدن لباس بختیاری ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
میگفت : کار فرهنگیِ کسی که ، نسبت به نمازش جدی نیستُ جدی نگیر ! 🌴🕯🌴
🇮🇷گرامیداشت سی و پنجمین سالگرد ارتحال ملکوتی بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی ایران 🇮🇷 امام خمینی رحمت الله علیه و هفتمین سالگرد شهادت شهید والا مقام 🇮🇷 سید اصلان حسینی و شهدای خدمت برگزار می شود ✳️ سخنران: مشاور عالی فرماندهی سپاه حضرت ولی عصر(عج) استان خوزستان سرهنگ پاسدار حسن باقری ✳️ مجری: محمد باقر تاجر ✳️مداح: حاج حسن صفری ✳️زمان: امروز پنجشنبه دهم خردادماه بعداز نماز مغرب و عشاء مکان : حرم مطهر علی بن مهزیار اهوازی علیه السلام ✳️شما هم اطلاع رسانی بفرمایید.
📎دو مدفن برای یک شهید از ناحیه دست، گردن و پهلو مجروح شده بود، بعد از برگرداندن پیکرش متوجه می‌شوند یک قسمت از بدنش جا مانده آن را در سوریه دفن می‌کنند. 🌷شهید ایمان خزاعی نژاد🌷 ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 ❣هر روز صد صلوات هدیه ❣به روح پاک و مطهر همه شهدا ❣برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله هدیه به روح پاک و مطهر شهید ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️انتشار برای اولین بار دعایی که مستجاب شد؛ مکالمه تلفنی مرحوم آیت‌الله با شهید جمهور آیت‌الله خدایا دعای خوبان راشامل حال ماهم بگردان یاد همه عزیزان که بینمان نیستند باذکر صلوات ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠سخنرانی عجیب آیت‌ الله رئیسی درخصوص رسیدن به جایگاه شهادت ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧔🏻‍♂آیا سردار عزیزمون گفته بود با جلیلی کار نمیکنه؟! پاسخ سعیدیسم به یک فایل صوتی . حتما ببینید و برای وجدان های جویای حقیقت منتشر کنید . . . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - هرجا کم آوردی!!؟ - استاد عالی.mp3
1.54M
♨️هرجا کم آوردی!!؟ 👌 بسیار شنیدنی 🎙 حجت الاسلام
🍁🕊عا‌شق‌خدا‌باشیم
✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
📚 📝 نویسنده ♥️ دیگه حرف پریوش شده بود نقل زنهای محل و همه پشت سرش حرف می زدند و پچ پچ می کردند. من سرم به کار خودم بود و زیاد کنجکاو نبودم، اما اینطور که مادرم می گفت همه نگران بچه هایشان شده بودند. یک شب وقتی می خواستم بخوابم، صدای مادر و پدرم که با هم سر همین مسئله صحبت می کردند، توجهم رو جلب کرد. مادرم به پدرم می گفت: - حاج آقا، شما ریش سفید این محله ای! یک کاری بکن... صدای پدرم بی حوصله بلند شد: چه حرفهایی می زنی زن! آخه من چه کار کنم؟ مادرم ناراحت گفت: صلاح نیست این زن بیشتر تو این محله بمونه... اگه خدای نکرده فردا پس فردا همین آرمان رو بچگی و نادونی یک موقع... پدرم زود حرف مادرم رو برید: استغفرالله! زن بس کن! آرمان غلط زیادی می کنه. مادرم دوباره گفت: خوب برو پیش آقا جمشید، بالاخره اون خودش این خونه رو اجاره داده،بگو به صاحبخونه بگه این زن داره تو خونه اش چه کار می کنه!... خوب شاید نمی دونه. والله معصیت داره! ماها جوون تو خونه داریم. ببین حالا من کی گفتم! پدرم آهسته گفت: خیلی خوب، حالا یک کاری می کنم. تو هم کم نفوس بد بزن! چند وقتی از آن ماجرا گذشت، اما هنوز پریوش از آن خانه بلند نشده بود. یک روز از دانشگاه که می آمدم، دختر بلند قد و به نسبت جوانی را دیدم که دم در خانه را آب می پاشید. حدس زدم همان پریوش کذایی باشد. با دیدن من، لبخند پر نازی زد و گفت: - حاج آقا چطورن؟ زیر لب چیزی گفتم و سریع خود را داخل خانه انداختم. خیلی تعجب کردم. « این دختر پدر مرا از کجا می شناخت؟ » بعد با خودم فکر کردم حتما ً پدرم تذکری داده یا به صاحبخانه خبری داده و پریوش او را از آنجا می شناسد. بدون اینکه به کسی حرفی بزنم، وارد اتاقم شدم. از این ماجرا تقریبا ًیک ماهی می گذشت که یک روز آرمان خشمگین و غران وارد خانه شد. صدایش از شدت خشم دورگه شده بود. مادرم فوری جلو رفت: وای خدا مرگم بده! آرمان جون، چی شده مادر؟ آرمان به سختی سعی می کرد، نعره نزند. فریاد کشید: - حاجی کجاست؟ مادر دستپاچه پرسید: چی شده؟ چه بلایی سر حاج بابات اومده؟ آرمان چهره در هم کشید: بس کن مامان! از دور و برت خبر نداری. رنگ مادر مثل گچ دیوار، سفید شد. با هیجان پرسیدم: - داداش چی شده؟ آرمان لیوان آب قند را از دستم گرفت و سر کشید. کمی آرام گرفت، گفت: - الان که می آمدم، جمشید رو دیدم... تا منو دید آمد جلو و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: خب دیگه، خیال اهل کوچه هم راحت شد. پرسیدم: چطور؟ گفت: پریوش داره از اون خونه بلند می شه... تا خواستم خداحافظی کنم، لامذهب نیش دار گفت: همه مدیون حاج آقا هستن! وگرنه هیچکس حریف این... خانوم نمی شد. فوری گفتم: چطور؟ به حاج آقا چه مربوط؟ با این سوال انگار دنیا رو بهش دادم، با آب و تاب تعریف کرد که حاج بابا چند روز پیش رفته و یک آپارتمان نقلی همین چند کوچه بالاتر برای این زنیکه خریده... هنوز آرمان جمله اش را تمام نکرده بود که مادرم غش کرد. از اون لحظه تمام زندگی ما بهم ریخت. همان شب، وقتی پدرم به خانه آمد، غوغا شد. ادامه دارد.... ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
[WWW.MESBAH.INFO]Shab-5-Moharam-1399[08].mp3
9.19M
😭🕊 با اشک بی زوال خودم گریه می‌کنم حاج‌امیر ؛ ۱۴۰۳ هوایت نکنم می‌میرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا