#گزارش_تصویری
#آموزش_قرآن
#محفل_انس_با_قرآن
#استاد_آمنا
باز هم رسیدیم به وعده دیدار یکشنبه شب ها ساعت ۲۱ مسجد صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
یکشنبه ۷بهمن ۱۴۰۳
لطفا رسانه باشید
─┅─═इई 🌿🌙ईइ═─┅─
#پایگاه_شهید_مفتح
#حوزه۲کمیل
#فرهنگی_مسجد_صاحب_الزمان
📢 اطلاعیه:
##گزارش_تصویری
🎉 مراسم جشن مبعث رسول اکرم (صلوات الله علیه)
🎙 سخنران: حجت الاسلام ریاحی
🎙مداحی: کربلایی سید مصطفی حسینی
حاج حسین قیامی
🕕 دوشنبه۸ بهمن ماه، همزمان با نماز مغرب و عشا
🕌 مسجد صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه)
🔹 پایگاه مقاومت شهید مفتح حوزه ۲ کمیل، پایگاه مقاومت بسیج نرجس حوزه ۲ نجمه و شورای فرهنگی مسجد صاحب الزمان ( عجل الله تعالی فرجه)
🆔 آدرس کانال ما در ایتا و روبیکا و آپارات:
@zaman_media
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 ما قطره ای به دریا و دریا محمد است💐
خدا بر داود
آهن را نرم کرد
و بر محمد(ص)
دل ها را...❣️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
🌸 عید است و هوا شمیم جنّت دارد
🌸 نام خوش مصطفی حلاوت دارد
🌸 با عطر گل محمدی و صلوات
🌸 این محفل ما عجب طراوت دارد
مبعث نبی مکرم اسلام، حضرت محمد بن عبدالله«صلی الله علیه و آله و سلم» مبارک باد.
🌸✨صبح زیبای چهارشنبه بخیر✨🌸
🌞 بیدار شو ای دل، که صبح رحمت دمیده و روزی تازه از مهر خداوند آغاز شده است! 💫 امروز، چهارشنبهای دیگر از عمرمان را ورق میزنیم، روزی که عطر زیارت سه خورشید تابناک را با خود دارد:
🕋 امام موسی کاظم (ع)، دریای صبر و استقامت 🌿
🕋 امام رضا (ع)، خورشید تابان مهربانی ☀️
🕋 امام جواد (ع)، دریای کرامت و بخشش 💖
🕌 السلام علیک یا موسی بن جعفر، یا علی بن موسی الرضا، یا محمد بن علی الجواد 🕌
ذکر روز چهارشنبه: یا حَیُّ یا قَیّوم ☀️🌿
✨ روزتان سرشار از آرامش، رزقتان پر برکت، و لحظاتتان آکنده از نور و رحمت الهی باد! 🤲💛
#چهارشنبه_یاد_امام_رضا_ع
#یا_حی_یا_قیوم
📲 @zaman_media
🌿 حکایت زیبای صبحگاهی 🌿
روزی بایزید بسطامی در مسیر خود با مردی روبهرو شد که مشغول عبادت بود، اما آثار گرسنگی و ضعف در چهرهاش نمایان بود. بایزید از او پرسید:
— ای بنده خدا، چرا چنین ناتوان شدهای؟
مرد با صدایی لرزان گفت:
— مدتهاست که در عبادت مشغولم و روزهدار، اما چیزی برای خوردن نیافتهام.
بایزید دستی بر شانه او گذاشت و گفت:
— آیا اگر لقمهای از دست خداوند نصیب تو شود، آن را میپذیری؟
مرد با شوق پاسخ داد:
— البته، مگر میشود رزق پروردگار را نپذیرفت؟
بایزید لبخندی زد، در همان لحظه سبدی از نان و خرما که همراه داشت، به او داد و گفت:
— بگیر و بخور، این هم از دست خداوند است. خداوند روزی بندگانش را از مسیر بندههایش میرساند، اما بعضیها چنان چشم به آسمان دوختهاند که دستان گشوده خداوند را در زمین نمیبینند!
🔹 نتیجه: گاهی رزق و رحمت الهی از مسیری به ما میرسد که انتظارش را نداریم. پس چشمانمان را باز کنیم و فرصتهای الهی را در اطرافمان ببینیم. 💫✨
#حکایت_صبحگاهی
#رزق_الهی
#چشم_دل_باید_داشت
📲 @zaman_media
🌿 داستان زیبای قرآنی: حضرت موسی و بندهی دانا (حضرت خضر) 🌿
📖 آیههای مرتبط: سوره کهف، آیات ۶۰ تا ۸۲
🔹 روزی، حضرت موسی علیهالسلام، که از پیامبران بزرگ الهی بود، به درگاه خداوند عرض کرد:
💬 «ای پروردگارم! آیا در زمین کسی داناتر از من هست؟»
خداوند در پاسخ فرمود: «آری، بندهای هست که او را به دانشی خاص آگاه ساختهام.»
این بندهی خدا، حضرت خضر علیهالسلام بود؛ مردی که علم و حکمت ویژهای از سوی خدا دریافت کرده بود.
🌊 سفر شگفتانگیز موسی و خضر
حضرت موسی با اشتیاق فراوان، همراه با یوشع بن نون به سفری رفت تا بندهی دانا را بیابد. خداوند نشانهای برای یافتن او قرار داد:
🐟 «در جایی که ماهی گمشده زنده شود، همانجا خضر را خواهی یافت.»
💦 زمانی که موسی و همراهش به نزدیکی محل تلاقی دو دریا رسیدند، ماهی که با خود داشتند بهطور شگفتانگیزی به دریا پرید و راه خود را در آب باز کرد! موسی متوجه این نشانه نشد، اما پس از مدتی که احساس خستگی کردند، همراهش گفت:
💬 «ماهی زنده شد و از میان آب گذشت!»
🌟 موسی فهمید که محل ملاقات را پشت سر گذاشتهاند، پس به همان جا بازگشتند و حضرت خضر را یافتند.
🔍 سه واقعهی عجیب و درسآموز
موسی علیهالسلام با احترام از خضر خواست تا از علم و حکمت الهیاش بهره ببرد. اما خضر گفت:
💬 «تو صبر نخواهی داشت! من کارهایی انجام خواهم داد که برای تو عجیب است.»
ولی موسی سوگند خورد که صبر کند… پس همراه با هم راهی شدند. در طول مسیر، سه اتفاق عجیب رخ داد:
۱️⃣ سوراخ کردن کشتی 🚢
🌊 آنها سوار کشتی شدند، اما خضر ناگهان شروع به سوراخ کردن آن کرد! موسی با تعجب اعتراض کرد:
📲 @zaman_media
مسجد صاحب الزمان (عجل الله) شهرک طرق
🌿 داستان زیبای قرآنی: حضرت موسی و بندهی دانا (حضرت خضر) 🌿 📖 آیههای مرتبط: سوره کهف، آیات ۶۰ تا ۸۲
💬 «چرا کشتی را سوراخ کردی؟ این کار تو ظلم بود!»
خضر پاسخ نداد و فقط گفت: «نگفتم که صبر نخواهی کرد؟»
2️⃣ کشتن نوجوان 🗡
🚶♂️ آنها به راهشان ادامه دادند تا اینکه خضر ناگهان پسری نوجوان را کشت! موسی شگفتزده فریاد زد:
💬 «چطور جان انسانی بیگناه را گرفتی؟! این کاری بسیار زشت و ناپسند است!»
اما خضر فقط گفت: «نگفتم که تو صبر نخواهی کرد؟»
3️⃣ تعمیر دیوار روستای بخیل 🏚
🏡 در نهایت، آنها به روستایی رسیدند که مردم آن بسیار خسیس و بیرحم بودند. بااینحال، خضر دیوار خرابی را در آنجا تعمیر کرد بدون اینکه از آنها مزدی بگیرد!
💬 موسی باز اعتراض کرد: «چرا بدون مزد، دیوار آنها را ساختی؟!»
🌟 در اینجا، خضر راز هر سه کار خود را فاش کرد:
🛶 کشتی را سوراخ کردم، چون پادشاه ظالمی تمام کشتیهای سالم را غصب میکرد. با این کار، کشتی برای صاحبانش باقی ماند.
👦 آن نوجوان را کشتم، چون او در آینده والدین نیکوکارش را به گمراهی میکشاند و خداوند به جای او فرزندی بهتر به آنها میداد.
🏚 دیوار را ساختم، چون گنجی ارزشمند در زیر آن پنهان بود که متعلق به دو یتیم بود. اگر دیوار فرو میریخت، مردم حریص آن را میدزدیدند. پس من آن را استوار کردم تا زمانی که یتیمان بزرگ شوند و گنجشان را بگیرند.
📖 درس بزرگ این داستان:
✨ همیشه حکمت کارهای خدا را نمیدانیم، اما باید به او ایمان داشته باشیم!
✨ گاهی آنچه بد به نظر میرسد، در حقیقت خیری پنهان در آن نهفته است!
✨ صبور باشیم، زیرا خداوند از ما داناتر است و همیشه بهترین را مقدر میکند.
📖 آیهی پایانی خضر به موسی:
«وَ مَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ۚ ذَٰلِكَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا»
(من این کارها را از خودم نکردم، بلکه این تأویل و حکمت چیزهایی بود که تو نتوانستی بر آن صبر کنی!)
[سوره کهف، آیه ۸۲]
🌟 آیا تا به حال در زندگیات اتفاقی افتاده که در ابتدا بد به نظر برسد، اما بعداً متوجه شوی که خیری در آن بوده است؟ 🤔
📲 @zaman_media
خان پنجم رستم؛ نبرد با اولاد، دیو راهزن ⚔️🔥
رستم، پس از گذر از چهار خان دشوار، به سرزمینی رسید که در آن، پهلوانی نیرومند به نام اولاد، فرمانروای دیوان بود. این مرد تیزچنگ و نیرومند، راهزنی بود که مسافران را غارت میکرد و سرزمینهای اطراف را در هراس فرو برده بود.
🌿☀️ در گرمای سوزان بیابان، رستم که خسته از سفر بود، اسبش رخش را در سایهای نشاند و خود به جستجوی آب و سرپناه رفت. اما ناگهان، صدای سم اسبان و برق نیزهها، خبر از کمین دشمن میداد! اولاد که از حضور پهلوان ایرانی باخبر شده بود، با سپاهی از دیوان، راه را بر او بست و با غرور فریاد زد:
🔥 «کیستی که بیاجازه پای بر این سرزمین نهادهای؟!
نمیدانی اینجا فرمانروایی من است؟!»
رستم، بیآنکه در برابر این تهدیدها بیمی به دل راه دهد، با خونسردی پاسخ داد:
💬 «من رستم، فرزند دستانم، شیر بیشهی ایران!
آتش خشم من، بر دشمنان ایران خاکستر خواهد شد!»
اولاد، که نام رستم را شنیده بود، اندکی لرزید اما غرورش مانع از تسلیمش شد. پس، فرمان حمله داد! سپاهش چونان موجی خروشان بر رستم تاختند. اما اینجا، میدان پهلوانی بود، نه جای جولان ستمگران!
⚡️ رستم، با یک حملهی سهمگین، سپاه اولاد را به خاک افکند.
نیزهاش مانند صاعقه بر زمین فرود میآمد، شمشیرش، همچون آذرخش، هر مانعی را درهم میشکست.
🍂 در میان گرد و غبار نبرد، رستم همچون کوهی استوار ایستاده بود. هیچکس یارای مقابله با او را نداشت. اولاد که دیگر راهی جز شکست نمیدید، بر زمین زانو زد و ملتمسانه گفت:
💬 «ای رستم! مرا مکش! اگر جانم را ببخشی، تو را به جایی خواهم برد که دیو سپید در آن آرمیده است!
مسجد صاحب الزمان (عجل الله) شهرک طرق
خان پنجم رستم؛ نبرد با اولاد، دیو راهزن ⚔️🔥 رستم، پس از گذر از چهار خان دشوار، به سرزمینی رسید که د
🔥 رستم، از این فرصت استفاده کرد. دست اولاد را بست و او را وادار کرد تا راه دژ دیو سپید را نشان دهد.
و بدین ترتیب، گام در گام، به سمت سرزمین اهریمنان و نبرد نهایی با دیو سپید پیش رفت…
📖 بیتهایی از شاهنامه در وصف این خان:
🎭 تهمتن چو بشنید گفتار اوی
نیامد از آن پس به پیکار روی
⚔️ بدو گفت اگر راه بنماییم
سزد گر ز بندت بیاراییم!
🔥 خان پنجم، سرآغاز سفری بود که در آن، پهلوان ایرانی به بزرگترین نبردش با دیو سپید نزدیک میشد…
📢 به زودی خان ششم، نبرد با ارژنگ دیو را خواهیم شنید! 🏹✨
🌟 جادو در زمان، رویا در تصویر! 🌟
🎬 فیلم ساعت جادویی، یه تجربهی خاص و بهیادماندنی! لحظاتی که فراتر از یک نمایش سادهست… انگار زمان متوقف میشه، رازها فاش میشن و چشمها خیره میمونن! ⏳✨
🕕 امروز، ساعت ۶ بعدازظهر
📍 مسجد صاحبالزمان (عج)
📌 حتماً پلاستیک برای کفشهاتون بیارید! نظم و انضباط رو رعایت کنید تا فضا دلپذیرتر باشه! 😉💫
🔥 اگه آمادهاید برای یه سفر جادویی، یه ❤️ برامون بزارید!
#ساعت_جادویی 🕰✨ #اکران_ویژه 🎬 #راز_در_زمان ⏳ #مسجد_صاحب_الزمان 🕌
📲 @zaman_media