eitaa logo
☫ دقایقی برای تَفکُّر ☫
459 دنبال‌کننده
752 عکس
940 ویدیو
28 فایل
دلنوشته های یک جٰاماندِه... 🌱❤️ ما مسافرِ سَفَرِ بی نَهایت هَستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
‏گفت: سیزده حج کردم؛ چون نگاه کردم، همه بر هوای نفْس بود. پرسیدند: چون دانستی؟ گفت: از آنکه شبی مادرم گفت: « سبوئی آب آور » بر من، گران آمد. - تذکرة الاولیاء @zamanetafakor
یادش بخیر استادم می‌گفتن دست‌ِ شکسته کار می‌کنه... اما دل‌ِ شکسته کار نمی‌کنه مواظب باشیم دل نشکنیم💔 @zamanetafakor
من هر وقت این دعا رو با صدای مرحوم موسوی قهار میشنوم تمام خاطرات کودکی و دوران ابتدایی ام در سالهای ۷۳/۷۴ زنده میشه ❤️
4_5872769484040699970.mp3
3.17M
غروبِ جمعه لحظه ی مخصوصِ « دعاي سمات » برای هم دعا کنیم 💙 @zamanetafakor
✅بیاید به خودمون نگیم... چیزی که از دست دادی برنمی‌گرده. درد بهتر نمیشه. فقط واکنشی که بهش داشتی ملایم‌تر می‌شه. یه دردایی تو زندگی وجود دارند که حتی با هم نمی‌تونی از تَنِت بیرون‌شون کنی. یه دردایی تو زندگی وجود دارن که راه‌ حل نمی‌خوان. یه دردایی تو زندگی هستن که با شعارِ 🚩" پاشو دوباره تلاش کن. تو می‌تونی آدمای جدیدو وارد زندگیت کنی، تو قوی‌تر از این حرفایی و تو می‌تونی راهی پیدا کنی که دردت رو به یه چیز قشنگ و خوب تبدیل کنی" دوا نمیشه...🚩 یه دردایی تو زندگی هست که فقط نیازه کسی باشه که وقتی روبرویِ وحشتِ سوسو زننده ی تنهایی وایسادی و به حُفره‌ای خیره موندی که یه زمانی اسمش "زندگی" بوده، دست‌هات رو محکم بگیره... بعضی چیزا درمون نمی‌شن. فقط باید به دوشِشون بکشی... بعضی دردا فقط با عشق ، خوب می‌شه. یه عشقِ گُنده به خودمون، وسط یه دردِ خیلی بزرگ... و یه عشق گنده‌تر به دیگران! برای زمانی که دردِ زندگی اونقدر بزرگ می‌شه که نگه‌داشتنش از عهده ی یِه نفر برنمیاد... 💙 @zamanetafakor
1_5136427869769040549.mp3
7.1M
🕊🍃 تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب... ❤️ @zamanetafakor
شاید دارم درمورد چیزی حرف می‌زنم که تا به حال تجربه‌ش نکردید ولی یه تعریفی هست به اسمِ "ناامیدیِ بهینه"... یعنی قرار گرفتن تو نقطه ای که می‌پذیری تا تموم توهماتِت رو رها کنی و برای گذشته‌ت و تموم آدمایی که داخل‌ش بودن آرزوی موفقیت کنی... ناامیدیِ بهینه یعنی تخیلاتت درمورد اینکه "بالاخره یه روزی همه چی توی این رابطه، توی این زندگی، توی این نقطه، دُرست می‌شه" رو استوپ کنی و تماااام... دیشب داشتم به یکی از دوستان می‌گفتم: ما کارمون جابه‌جاییِ کامیون کامیون "امید" بین خلقُ الله بود😉 حالا چی‌شد که یهو رسیدیم به اینجا؟! تا اینکه این ایام فهمیدم دلیلش این بوده که بین امیدهای سرخ و سفید و گُل و گلابی که داشتیم، یه عالمه امید واهیِ کِرم‌ خورده هم قایم شده بود... دروغهایی که به خودت میگی قابلیت‌ش رو دارن که چندین تُن درد رو توی خودشون جا بدن و تحمل‌شون کنن. واسه خاطر همین آدم حاضر میشه به خودش دروغ بگه ولی اون چند تُن درد رو تحمل نکنه. دروغها گاهی وقتا از جنس امیدن. ولی واقعاً امید نیستن. فقط دروغای مغزت به خودتن تا کمتر زجر بکشی و به نظر خودش، بتونه بهتر ازت دفاع کنه. ولی امان از اون لحظه ای که دروغایی که به خودت گفتی رو مثل اَجنه ی سیاهی که رفته بودن تو حلق و دماغ مردم و حضرت سلیمان از روح‌شون درشون میاورد، تو هم بشی حضرت سلیمانِ خودت و زهرِ این دروغا رو از قَلبت خارج کنی و به جاش واقعیت رو بنشونی. درسته که اول‌ش تِلو تِلو می‌خوری و هر لحظه ممکنه با سر بخوری زمین. ولی بعدش رهای رها می‌شی. آدما به خودشون دروغ می‌گن تا از دردِ زندگی فرار کنن ولی وقتی خودت رو به شنیدن حقیقت تسلیم می‌کنی و میذاری بهت تو گوشی بزنه ، می‌بینی دردش خیلی سریع‌تر تخلیه می‌شه تا وقتی که هی بخوای اِنکارش کنی. در واقع مثل این می‌مونه که ۴ تُن امید بار زدی ولی حالا که میای ته اتاقکِ کامیون رو نگاه می‌کنی می‌بینی ۹۰ درصدشو کِرم‌خورده. اون امید هیچ وقت به مقصد نمی‌رسه. هیچ وقت به مصرف نمی‌رسه. اما اگه قبول کنی که دور بریزیش و با همون "یک تُن امیدِ واقعی" و "سه تُن جای خالیِ امید" دوباره بزنی به دلِ جاده، خیلی سبک‌تر از حالا می‌شی. اینا رو گفتم که بگم هرچی امیدِ فرسوده‌ کننده بود رو دیشب از دل کندم انداختم دور... جای خالی‌ش می‌سوزه. انگار یه تیکه از وجودمو کندم انداختم لای زباله های بیمارستانی... @zamanetafakor
چه حس لطیف و شعف بخشی است وقتی مراجعت که باکوله باری از یاس، غم و ناامیدی پیش تو آمده ولی با برق امید در چشمانش از تو خداحافظی می‌کند و حیات در نگاهش موج میزند. روز مشاور و روانشناس مبارک ❤️
11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انمیشنی با موضوع ، نقش و جایگاه مشاور در زندگی ها
اگر شب نبود و خدا نبود ما درد‌هایمان را کجا میبردیم؟!
آدم‌ها هم مثلِ خانه‌ها آدرس دارند... بعضی‌ها ساده و سر راستن؛ مثلِ، "نبشِ خیابانِ چهارم، پلاک بیست" بعضی‌ها ظاهرن ساده، ولی؛ پیدا نکردنی‌اند؛ انگار که یک‌ چیزی تویِ آدرسشان جا افتاده باشد، مثل اسمِ شهر یا چیز دیگه‌ای ... و فقط نوشته باشد "خیابانِ امام خمینی، پلاک یک" ...خیابان امام خمینی را که همه ی شهرها دارند! خب توی کدامشان...؟؟ بعضی آدم‌ها را می‌شود پیدا کرد، ولی پیچ درپیچند میدان را که پیدا کردی باز باید سرِ میدان بقیه‌اش را از یک نفر بپرسی، کوچه را هم که نشانت می‌دهد می‌گوید "باز جلوتر بپرس"! بعضی‌ها تهِ کوچه‌ی بُن‌بست‌اند، پیدایشان که کردی و با هم چایی خوردید و مهمانی تمام شد، از همان راهی که آمدی باید برگردی...! چون آن‌طرفشان به هیچ کجا نیست، بعضی آدم‌ها هم هنوز از خودشان پلاک ندارند؛ با پلاکِ دیگران پیدا می‌شوند...! خیابان و کوچه از خودشان است، ولی باز هم تهِ آدرسشان نوشته: " روبه‌روی پلاک ۲۲" 💙 @zamanetafakor