Khiyale Rooye To (Feat Behnam Bayat).mp3
3.95M
...:::"عزیز عَلَیَّ":::...
بیماریِ دلتنگی که در مرسوله های پیشین از آن نالیدیم، هنوز درمان نشده
علاجی برایش یافت نکرده ایم
راستش را بخواهید از درمان آن مطلعیم، اما چه کنیم که دارو #کمیاب است و درد به وفور و روز افزون و ...
و علاجش دیدار دلدار است.
امروز به زیارت امامزاده رفته بودیم
پس از صلاتِ بی در و پیکرمان که قابل اعتنای همشیره ابوی مان نیز نمیباشد،
با نیت درد و دل به گوشه ای خزیدیم و با زمزمه اسم عزیزش، چشمه خشک انتظار را با آب دلتنگی اش نمناک کردیم
که مبادا یادش رفته باشد روزی خنک
روزگاری روان
و ایامی جوشان بوده....
و ....
و عُمرمان نیز به تاخت می رود تا مبادا از چرخش فلک جا بماند
عَزیزُ عَلَیَّ ....
سخت است بر من
که این ایام بدون #تو سپری میشود
نه کم کم، که به چشمت قسم به سرعت در حال پیر شدنم
این قرار ما نبود
اگر روزی سپیدی برف بر سر و صورت و ابروانم نشست
بدان که هماره نبودت را حس کردم
اگر روزی آمدی و نبودم
بدان که در انتظارت بودم
والله این قرارمان نبود.
روغن ریخته ای را نذر امامزاده کرده ام...
قبول کن این تحفه ناچیز بی مقدار را
که جانم به لب آمد
که دوستت دارم و در فراقت بغض میکنم
که میخوانمت و گوشم کر و ناتوان از استماع پاسخ جناب عزیز و اعظمتان است.
که "امشب ز غمت میان خون خواهم خفت"
که "سیلاب گرفت گرد ویرانه عمر"
که "کَس را وقوف نیست، که انجام کار چیست"
که اگر نکنی....
عزیز عَلَیَّ.....
@zamanetafakor
Khiyale Rooye To (Feat Behnam Bayat).mp3
3.95M
...:::"عزیز عَلَیَّ":::...
بیماریِ دلتنگی که در مرسوله های پیشین از آن نالیدیم، هنوز درمان نشده
علاجی برایش یافت نکرده ایم
راستش را بخواهید از درمان آن مطلعیم، اما چه کنیم که دارو #کمیاب است و درد به وفور و روز افزون و ...
و علاجش دیدار دلدار است.
امروز به زیارت امامزاده رفته بودیم
پس از صلاتِ بی در و پیکرمان که قابل اعتنای همشیره ابوی مان نیز نمیباشد،
با نیت درد و دل به گوشه ای خزیدیم و با زمزمه اسم عزیزش، چشمه خشک انتظار را با آب دلتنگی اش نمناک کردیم
که مبادا یادش رفته باشد روزی خنک
روزگاری روان
و ایامی جوشان بوده....
و ....
و عُمرمان نیز به تاخت می رود تا مبادا از چرخش فلک جا بماند
عَزیزُ عَلَیَّ ....
سخت است بر من
که این ایام بدون #تو سپری میشود
نه کم کم، که به چشمت قسم به سرعت در حال پیر شدنم
این قرار ما نبود
اگر روزی سپیدی برف بر سر و صورت و ابروانم نشست
بدان که هماره نبودت را حس کردم
اگر روزی آمدی و نبودم
بدان که در انتظارت بودم
والله این قرارمان نبود.
روغن ریخته ای را نذر امامزاده کرده ام...
قبول کن این تحفه ناچیز بی مقدار را
که جانم به لب آمد
که دوستت دارم و در فراقت بغض میکنم
که میخوانمت و گوشم کر و ناتوان از استماع پاسخ جناب عزیز و اعظمتان است.
که "امشب ز غمت میان خون خواهم خفت"
که "سیلاب گرفت گرد ویرانه عمر"
که "کَس را وقوف نیست، که انجام کار چیست"
که اگر نکنی....
عزیز عَلَیَّ.....
@zamanetafakor