الْمُسْلِمِينَ حَتَّى كَانَ مِنْ أَمْرِي مَا رَأَيْتَ وَ مَا شَاهَدْتَ وَ مَا شَعَرَ أَحَدٌ بِي بِأَنِّي ابْنَةُ مَلِكِ الرُّومِ إِلَى هَذِهِ الْغَايَةِ سِوَاكَ وَ ذَلِكَ بِاطِّلَاعِي إِيَّاكَ عَلَيْهِ وَ قَدْ سَأَلَنِي الشَّيْخُ الَّذِي وَقَعْتُ إِلَيْهِ فِي سَهْمِ الْغَنِيمَةِ عَنِ اسْمِي فَأَنْكَرْتُهُ وَ قُلْتُ نَرْجِسُ فَقَالَ اسْمُ الْجَوَارِي فَقُلْتُ الْعَجَبُ أَنَّكِ رُومِيَّةٌ وَ لِسَانُكِ عَرَبِيٌّ قَالَتْ بَلَغَ مِنْ وُلُوعِ جَدِّي وَ حَمْلِهِ إِيَّايَ عَلَى تَعَلُّمِ الْآدَابِ أَنْ أَوْعَزَ إِلَيَّ امْرَأَةَ تَرْجُمَانٍ لَهُ فِي الِاخْتِلَافِ إِلَيَّ فَكَانَتْ تَقْصُدُنِي صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ تُفِيدُنِي الْعَرَبِيَّةَ حَتَّى اسْتَمَرَّ عَلَيْهَا لِسَانِي وَ اسْتَقَامَ قَالَ بِشْرٌ فَلَمَّا انْكَفَأْتُ بِهَا إِلَى سُرَّ مَنْ رَأَى دَخَلْتُ عَلَى مَوْلَانَا أَبِي الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ ع فَقَالَ لَهَا كَيْفَ أَرَاكِ اللَّهُ عِزَّ الْإِسْلَامِ وَ ذُلَّ النَّصْرَانِيَّةِ وَ شَرَفَ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ ص قَالَتْ كَيْفَ أَصِفُ لَكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي قَالَ فَإِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُكْرِمَكِ فَأَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكِ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ أَمْ بُشْرَى لَكِ فِيهَا شَرَفُ الْأَبَدِ قَالَتْ بَلِ الْبُشْرَى قَالَ ع فَأَبْشِرِي بِوَلَدٍ يَمْلِكُ الدُّنْيَا شَرْقاً وَ غَرْباً وَ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً قَالَتْ مِمَّنْ قَالَ ع مِمَّنْ خَطَبَكِ رَسُولُ اللَّهِ ص لَهُ مِنْ لَيْلَةِ كَذَا مِنْ شَهْرِ كَذَا مِنْ سَنَةِ كَذَا بِالرُّومِيَّةِ قَالَتْ مِنَ الْمَسِيحِ وَ وَصِيِّهِ قَالَ فَمِمَّنْ زَوَّجَكِ الْمَسِيحُ وَ وَصِيُّهُ قَالَتْ مِنِ ابْنِكَ أَبِي مُحَمَّدٍ قَالَ فَهَلْ تَعْرِفِينَهُ قَالَتْ وَ هَلْ خَلَوْتُ لَيْلَةً مِنْ زِيَارَتِهِ إِيَّايَ مُنْذُ اللَّيْلَةِ الَّتِي أَسْلَمْتُ فِيهَا عَلَى يَدِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ أُمِّهِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع يَا كَافُورُ ادْعُ لِي أُخْتِي حَكِيمَةَ فَلَمَّا دَخَلَتْ عَلَيْهِ قَالَ ع لَهَا هَا هِيَهْ فَاعْتَنَقَتْهَا طَوِيلًا وَ سُرَّتْ بِهَا كَثِيراً فَقَالَ لَهَا مَوْلَانَا يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْرِجِيهَا إِلَى مَنْزِلِكِ وَ عَلِّمِيهَا الْفَرَائِضَ وَ السُّنَنَ فَإِنَّهَا زَوْجَةُ أَبِي مُحَمَّدٍ وَ أُمُّ الْقَائِمِ ع
📚 كمال الدين، ج2، ص: 424
ادامه مطلب(ترجمه)👇👇
#ولادت_حضرت_مهدی_عج
🔰آنچه در باره نرجس مادر قائم روايت شده است كه نامش مليكه دختر يوشع بن قيصر ملك است
📝 ابو الحسين بن محمد بن يحيى شيبانى گويد در سال 286 وارد كربلا شدم و قبر غريب رسول خدا را زيارت كردم و ببغداد برگشتم و در هنگام گرما كه آسمان تافته بود بمقابر قريش رفتم و چون بمشهد امام كاظم عليه السلام رسيدم و تربت رحمت بار او را كه در بساتين آمرزش جاى دارد استشمام كردم با اشكهاى پياپى و نالههاى دمادم بر او گريستم و اشك هر دو چشم مرا گرفته بود و چيزى نميديدم چون اشكم خشك شد و نالهام قطع گرديد ديده گشودم پيرمردى در برابرم بود پشت خميده هر دو شانه كوژ شده پيشانى و هر دو كفش پينه سجده داشت و با ديگرى كه در سر قبر با او بود ميگفت اى برادر زاده عمويت بوسيله اسرار علوم شريفى كه جز سلمان نداشت و آن دو سيد بوى سپردند شرف بزرگى دريافته است عمويت نزديك وفات رسيده و روزهاى آخر عمر را ميگذراند و از اهل ولايت كسى را ندارد كه اسرار خود را بوى سپارد، من با خود گفتم هميشه رنج و تعب ميكشم و سوار شتر و استر براى دانش از اين سو بآن سو ميروم و اكنون گوشم از اين شيخ سخنى ميشنود كه دلالت بر علم جسيم و آثار عظيمى دارد گفتم ايشيخ آن دو سيد كيستند؟ گفت آن دو ستاره كه در سر من رأى بخاك خفتند گفتم من بموالات و شرافت محل اين دو بزرگوار در مقام امامت و وراثت سوگند ميخورم كه در طلب علم آنها و جوياى آثارشان هستم و از جان خود سوگندهاى مؤكد ميخورم كه اسرار آنها را نگهدارم گفت اگر در آنچه گوئى راست و درستى آنچه همراه خود از آثار و اخبار آنان دارى بياور چون كتب مرا وارسيد و روايات آنها را يافت گفت راست گفتى من بشر بن سليمان نخاس از نسل ابو ايوب انصاريم، يكى از دوستان ابى الحسن و ابى محمد (امام دهم و يازدهم) ميباشم و در سر من رأى همسايه آنها بودم گفتم برادر خود را بذكر پارهاى از آنچه از كرامات آنها ديدى گرامى دار گفت
✨مولايم ابو الحسن على بن محمد عسكرى مسائل بنده فروشى را بمن آموخت و جز باجازه او خريد و فروش نميكردم و از موارد شبهه كناره گير بودم تا معرفت من در باره آن كامل شد و فرق ميان حلال و حرام را نيكو دانستم،
يك شب در خانه خود بودم و پاسى از شب گذشته بود كه كسى درب منزل كوفت شتابانه پشت در دويدم كافور خادم را ديدم كه فرستاده مولايم ابو الحسن بود و مرا خدمت آن حضرت دعوت كرد؛ من جامه پوشيدم و خدمت او رسيدم و ديدم در پشت پرده با پسرش ابو محمد و خواهرش حكيمة گفتگو دارد چون نشستم فرمود اى بشر تو از سران انصارى و ولايت ائمه هميشه پشت در پشت در ميان شما بوده و شما مورد اعتماد ما خانواده هستند و من ميخواهم شرف يكى از اسرار امامت را بهره تو گردانم و تو را براى خريدن يك كنيزى گسيل دارم، آن حضرت نامهاى بخط و زبان رومى نوشت و بست و مهر آن را بآن زد و كيسه زردى كه يك صد و هشت اشرفى در آن بود آورد آنها را بمن داد، فرمود اينها را بگير و برو بغداد و ظهر فلان روز در معبر نهر فرات حاضر شو در اطراف تو زورقهاى اسيران ميرسند و خريداران و وكلاء افسران بنى عباس دور آنها را ميگيرند و جمعى از جوانان بغداد هم مى آيند، چون چنين ديدى دورا دور بنده فروشى بنام عمر بن يزيد نخاس تا آخر روز پاس بده و چون كنيزى را كه صفات چنين و چنان دارد و دو پارچه حرير نازك پوشيده است براى فروش بيرون آورد از گشودن رو و لمس خريدار و اطاعت آنان سرباز زند و از پشت رو بند نازكى كه
دارد بطالب خود بنگرد و در او تامل كند، بنده فروش او را بزند و او بزبان رومى ناله و زارى كند و بدان كه ميگويد واى از هتك ستر من برخى از خريداران گويد من او را به سيصد دينار ميخرم زيرا عفت او باعث مزيد رغبت من شده در جوابش گويد به زبان عربى اگر در لباس سليمان و كرسى سلطنت او جلوه كنى من به تو رغبتى ندارم ملاحظه مال خود را داشته باش بنده فروش گويد چاره چيست؟ بايد تو را فروخت،
آن جاريه گويد چه شتابى دارى بايد در انتظار يك خريدارى باشى كه دل من به امانت او اطمينان يابد در اين وقت تو برو نزد عمر بن يزيد نخاس و به او بگو من نامه سر بستهاى از يكى از اشراف دارم كه به زبان رومى و خط رومى كرم وفا و بزرگوارى و سخاوت خود را نوشته اين نامه را به او بده تا در اخلاق نويسنده آن انديشه كند، اگر او را پسنديد و راضى شد من وكيلم و او را ميخرم،
🌸💫🌸بشر بن سليمان گويد همه دستورات مولاى خود را انجام دادم درباره خريد آن كنيز و چون نامه بدست او رسيد و خواند بسختى گريست و به عمر بن يزيد گفت مرا به صاحب اين نامه بفروش و سوگندهاى شديد خورد كه اگر او را به صاحب نامه نفروشد خود را ميكشد و در بهاى او گفتگو كردم تا به همان مقدار از اشرفى رسيد كه مولاى من با من در دستمال از وى همراه كرده بود آنها را از من دريافت كرد و من هم كنيز را كه روى شاد و خندانى داشت از او گرفتم و او را به حجرهاى كه در بغداد منزلم بود بردم به محض آن كه در آن حجره وارد شد نامه مولايم را از جيب خود در آورد و بوسيد و به گونهها و چشمان خود كشيد و به بدن خود ماليد و من از روى تعجب به او گفتم تو نامه كسي را ميبوسى كه او را نميشناسى؟ گفت اى درمانده و سست معرفة به مقام پيغمبرزادگان به من گوش كن و دل به سوى من دار
💫🌸💫من مليكه دختر يوشعا بن قيصر روم و مادرم از نژاد حواريين مسيح شمعون است من براى تو داستان بسيار عجيبى نقل كنم، جدم قيصر روم ميخواست مرا در سن سيزده سالگى به برادرزادهاش تزويج كند، در كاخش انجمنى بدين صورت تشكيل داد
1- از اولاد حواريين و كشيشان و رهبانان 300 تن
2- از رجال و بزرگان كشور روم 700
3- از دانشمندان و افسران قشون و سرهنگان لشكرى و سران عشائر 4000
4- تخت زيبائى كه از انواع جواهر و دانههاى قيمتى ساخته شده بود در صحن كاخ بالاى چهل پله قرار داد و برادرزاده خود را بر آن نشانيد چون برادرزادهاش را بالاى تخت نشانيد و صليبها اطرافش افراشته شدند و كشيشها به دعا ايستادند و انجيلها را گشودند يكباره همه صليبها سرنگون شدند و به زمين افتادند و ستونها از جا در رفتند و سرنگون گرديدند و آنكه بر تخت بود به زمين خورد و بيهوش شد، رنگ از روى كشيشها پريد و بلرزه افتادند و بزرك آنها به جدم گفت ما را از ملاقات اين نحسيها كه دلالت بر زوال دين مسيحى و مذهب ملكانى دارد معاف دار و جدم از اين پيشامد فال بد زد و به كشيشها گفت بار ديگر اين ستونها را بر پا داريد و صليبها را برافرازيد و برادر اين بخت برگشته و طالع سوخته را بياوريد تا اين دختر را به او تزويج كنم و نحس او را به سعد آن ديگرى دفع كنم چون دوباره مجلس جشن فراهم كردند همان پيشامد براى دومى تكرار شد و مردم پراكنده شدند و جدم قيصر اندوهناك شد و درون كاخ خود رفت و پردهها را انداخت.
💫🌸💫من در آن شب خواب ديدم كه حضرت مسيح و شمعون الصفا و جمعى از حواريون در كاخ جدم انجمن شدند و در همان جا كه جدم تخت زده بود منبرى نصب كردند كه از بلندى سر به آسمان كشيده بود و محمد (ص) با جمعى جوانان و شمارى از پسرانش بر آنها وارد شد حضرت مسيح به استقبال او برخاست و آن حضرت بوى گفت يا روح اللَّه من آمدم از وصيت شمعون دخترش مليكا را براى اين پسرم خواستگارى كنم و بدست خود اشاره بابى محمد صاحب اين نامه كرد
✨مسيح به شمعون متوجه شد و فرمود شرافت نزد تو آمده است رحم خود را به رحم رسول اللَّه پيوند كن عرض كرد بچشم و بالاى آن منبر رفت و محمد خطبه خواند و مرا به پسرش تزويج كرد و فرزندان محمد گواه بودند و حضرت مسيح و حواريون هم گواه بودند و چون از خواب بيدار شدم ترسيدم اگر خوابم را به پدر و جدم بگويم مرا بكشند آن را در دل نهان كردم و سينهام از عشق ابى محمد پرشد تا دست از خوردن و نوشيدن كشيدم و دچار ضعف گرديدم و تنم باريك شد و سخت بيمار شدم، در شهرهاى روم پزشكى نماند كه جدم آن را بالين من نياورد و درمان مرا از او نخواست چون نوميد شد به من گفت اى نور چشمم خواهشى در اين دنيا دارى كه آن را برآورم؟ گفتم همه درى به روى من بسته شده كاش شكنجه را از اسيران مسلمانى كه زندانى هستند برميداشتى و آنها را آزاد ميكردى شايد مسيح و مادرش از اين راه بمن شفا و عافيت ميدادند
و چون جدم اين كار را كرد من خود را وادار كردم و اظهار صحت نمودم و اندكى غذا خوردم و جدم بسيار خرسند شد و اسيران را عزت و احترام كرد
🌸💫🌸و بعد از چهار شب ديگر سيدة النساء را بخواب ديدم كه بهمراهى مريم و هزار كنيز بهشتى از من ديدن كرد، مريم فرمود اين سيده زنان و مادر شوهرت ابى محمد است، من به او چسبيدم و گريستم و شكايت كردم كه ابى محمد به ديدنم نمي آيد حضرت فاطمه س فرمود تا تو مشرك باشى و بدين نصارائى پسرم ابو محمد به ديدنت نمي آيد و اين خواهرم مريم است كه از دين تو به خدا بيزارى مي جويد اگر ميل به رضاى خداى عز و جل و رضاى مسيح و مريم از خود دارى و مشتاق ديدار ابى محمد از خود ميباشى بگو اشهد ان لا اله الا اللَّه و اشهد ان محمدا رسول اللَّه چون اين كلمه را گفتم سيده النساء مرا به سينه خود چسبانيد و دلم را خوش كرد و فرمود اكنون انتظار ديدار ابى محمد را داشته باش كه من او را نزد تو روانه ميكنم.
من از خواب بيدار شدم و ميگفتم وا شوقاه براى ديدار ابى محمد چون شب آينده رسيد ابو محمد به خوابم آمد و او را ديدم گويا گفتم اى دوست عزيزم به من جفا كردى پس از آن كه همه دل مرا به عشق خود مبتلا كردى، فرمود تاخير من براى شرك تو بود حال كه اسلام آوردى هر شب از تو ديدن كنم تا وقتى خدا وصال عيانى را ميسر كرد و بعد از آن ديگر ديدار او تا كنون از من قطع نشده .
بشر گويد به او گفتم چگونه در ميان اسيران افتادى؟
💫🌸💫گفت يك شب ابى محمد به من گفت جدت لشكرى به جنك مسلمانان در فلان روز گسيل ميدارد و خود هم دنبال آنها ميرود و لازم است بصورت كنيزان درآئى و بطور ناشناس با جمعى كنيزكان از فلان راه بروى من عمل كردم و پيشقراولان لشكر اسلام به ما برخوردند تا كارم باينجا رسيد كه ديدى و شنيدى و تا كنون كسى نفهميده است كه من دختر قيصر روم هستم ، جز تو كه خودم برايت نقل كردم و آن شيخى كه من در سهم غنيمت او افتادم نامم را پرسيد من پنهان داشتم و گفتم نامم نرجس است گفت بنام كنيزان ماند گفتم عجب دارم كه تو رومى هستى و بزبان عربى سخن ميكنى؟ گفت جدم بسيار در آموختن ادبيات به من حريص بود و زنى كه مترجم عربى بود گماشت تا هر صبح و شام نزد من مىآمد و به من عربى مىآموخت تا زبانم بر آن عادت كرد.
✨بشر گويد چون او را بسر من راى رسانيدم و خدمت امام حسن عسكرى بردم فرمود چطور خدا عزت اسلام و ذلت نصرانيت را به تو نمود و شرافت خاندان پيغمبر را به تو ارائه داد؟
عرض كرد يا ابن رسول اللَّه چيزى را كه خود بهتر ميدانى من چطور بيان كم آن حضرت فرمود من ميخواهم به تو احترامى كنم كدام را دوستتر دارى ده هزار درهم يا مژدهاى كه در آن شرافت ابديست؟
عرض كرد البته شرافت را
🌸💫🌸فرمود تو را مژده باد به پسرى كه مالك شرق و غرب گردد و زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه پر از جور و ستم شده باشد،
عرض كرد از كى؟ فرمود از چه كسى رسول خدا (ص) در شب فلانى در فلان ماه از فلان سال رومى تو را خواستگارى كرد؟
عرض كرد از مسيح و وصى او، فرمود مسيح و وصى او تو را بكه تزويج كردند؟
عرض كرد بپسرت ابى محمد؟
فرمود او را ميشناسى؟ گفت از آن شب كه مسلمان شدم هر شب در خدمت او بودم، امام دهم فرمود اى كافور خواهرم حكيمه را نزد من دعوت كن، چون خدمت او رسيد فرمود اين است همان حكيمه او را مدتى در آغوش كشيد و بسيار با او راز گفت، مولايم به او فرمود او را به منزل خود بر و فرائض و سنن باو بياموز،
🌸💫🌸 او همسر ابى محمد است و مادر قائم عجل اللَّه فرجه.
📚كمال الدين، ج2، ص: 96
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام
https://telegram.me/Aldolatahalzahraeyah
کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
4_5929054351849950065.mp3
14.27M
#ولادت_حضرت_مهدی_عج
#امام_مهدی_عج
❤️💚روایت حضرت مهدی عج
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
گروه و کلاس مقتل شناسی متضمن البکاء
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/FZyB8wtSEIs1huKFB7rOqG
کانال ضامن اشک ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
4_5929054351849950067.mp3
22.76M
#ولادت_حضرت_مهدی_عج
#امام_مهدی_عج
❤️💚 بنابر تقدیر الهی نسل انبیا از وجود مقدس حضرت هارون ع است
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
گروه و کلاس مقتل شناسی متضمن البکاء
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/FZyB8wtSEIs1huKFB7rOqG
کانال ضامن اشک ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
4_5929054351849950068.mp3
24.02M
#ولادت_حضرت_مهدی_عج
#امام_مهدی_عج
❤️💚 خواستگاری ابتدایی از نرجس خاتون س
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
گروه و کلاس مقتل شناسی متضمن البکاء
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/FZyB8wtSEIs1huKFB7rOqG
کانال ضامن اشک ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
#امام_مهدی_عج_و_عاشوراء
ارتباط بين حوادث کربلا و ظهور مهدي عج
روايت شده است که ظهور حضرت مهدي (عج) با حوادث کربلا رابطه خاصي پيدا کرده، که از آن جمله است:
1 ـ در تمام ايام مربوط به حضرت ولي عصر (عج) زيارت امام حسين (ع) وارد شده است، چون شب نيمه شعبان و شب قدر؛
2 ـ آغاز قيام جهاني حضرت مهدي (عج) طبق روايات فراواني در روز عاشورا خواهد بود؛
3 ـ در بيشتر احاديث که از وجود مقدس رسول اکرم (ص) در خصوص آن مصلح جهاني وارد شده به وسيله امام حسين (ع) به عناويني، چون (از تبار پسرم حسين (ع))، (از نسل اين پسرم)، (نهمين فرزند پسرم حسين) معرفي شده است؛
4 ـ سفر تاريخي امام (ع) که از مکه معظمه به مقصد کوفه آغاز شد و به مقصد نرسيد، توسط فرزند رشيدش تکميل ميشود و پايتخت حکومت جهاني آن حضرت،شهر کوفه خواهد بود؛
5 ـ وجود مقدس ولي ا... اعظم طبق روايات همواره به ياد جد بزرگوارش امامحسين (ع) هر صبح و شام اشک ميريزد.
از جمله عبادتهاي بسيار مهم و با فضيلت در شب نيمه شعبان زيارت حضرت سيدالشهدا (ع) است و البته در اين جا اين سؤال پيش ميآيد که ولادت حضرت مهدي(عج) چه ارتباطي با زيارت امام حسين (ع) دارد که در شب تولد امام زمان (عج) زيارت حضرت اباعبدالله حسين (ع) مستحب است؟ ممکن است، گفته شود: چون امامحسين(ع) جد بزرگوار آن حضرت است با اين زيارت، ولادت فرزندش را به ايشان تبريکميگوييم، ولي اين سخن از جهاتي نميتواند درست باشد، زيرا که در اين صورت زيارت حضرت امام حسن عسکري (ع) مناسبتر بود، چرا که آن حضرت پدر بلا واسطه و امامحسين (ع) پدر با واسطه امام زمان (عج) است و اگر گفته شود امام حسين (ع) چون پدربزرگ است، زيارتش، زيارت بقيه ائمه معصومين: مانند امام حسن عسکري (ع) نيزهست. در اين صورت گوييم زيارت حضرت اميرالمؤمنين و يا زيارت رسول الله (ص) مناسبتر خواهد بود. زيرا آن دو بزرگوار پدر ائمهاند، پس با اين مقدمات بايد گفت: حقيقت مهمتر از اينها است.
زيارت امام حسين (ع) در اين شب حاکي از رابطه مخصوص و پيوند آسماني قيام کربلا و نهضت امام حسين (ع) با حضرت مهدي (عج) است، زيرا در اين قيام مقدس آسماني رهبر و پيشواي نهضت حسين بن علي (ع) بر خاک و خون کشيده ميشود و دراين جهاد مقدس اصحاب و ياران سلحشور و با وفايش به لقاء ا... ميپيوندند و همه ميدانيم که انتقام خون مقتول بر عهده وصي و فرزند مقتول است.
خداوند ميفرمايد: (و من قتل مظلوما جعلنا لوليه سلطانا)؛ کسي که مظلوم کشته شد و به دست ستمگران و مردم جفا پيشه از پاي درآمد، براي ولّيِ او سلطنت و قدرت قرار داديم».
لذا وليّ دمِ امام حسين (ع) حضرت مهدي است و امر انتقام و خون خواهي به دست آن حضرت ميباشد.
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در تلگرام
https://t.me/qoranvamamhoosein
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در ایتا
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
4_5929054351849950069.mp3
15.37M
#ولادت_حضرت_مهدی_عج
#امام_مهدی_عج
💚❤️ خداوند زمين را بوسیله او بعد از مرگش احیا می کند
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
گروه و کلاس مقتل شناسی متضمن البکاء
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/FZyB8wtSEIs1huKFB7rOqG
کانال ضامن اشک ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
4_5929054351849950075.mp3
19.35M
#ولادت_حضرت_مهدی_عج
#امام_مهدی_عج
❤️💚کودکی را ديدم سجده کنان درحالیکه شهادتین میداد
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
گروه و کلاس مقتل شناسی متضمن البکاء
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/FZyB8wtSEIs1huKFB7rOqG
کانال ضامن اشک ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
4_5929054351849950076.mp3
10.43M
#ولادت_حضرت_مهدی_عج
#امام_مهدی_عج
❤️💚 مهدی عج را نزد نرجس س بردم ، بر مادر سلام کرد
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
گروه و کلاس مقتل شناسی متضمن البکاء
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/FZyB8wtSEIs1huKFB7rOqG
کانال ضامن اشک ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
4_5929054351849950078.mp3
24.06M
#ولادت_حضرت_مهدی_عج
#امام_مهدی_عج
❤️💚آن پرنده روح القدس بود که موکل است بر ائمه که آنها را علم بیاموزد
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
گروه و کلاس مقتل شناسی متضمن البکاء
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/FZyB8wtSEIs1huKFB7rOqG
کانال ضامن اشک ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
#مهدویت_در_قران_مجید
امام حسين (ع) فرمود:
«اگر مهدي آل محمد (ص) قيام کند، مردم او را نشناسند، زيرا او به سوي آنان ميآيد، در حالي که جواني رشيد است و از بزرگ ترين آزمون ها اين است که صاحب مردم (امام زمان)، جوان ظهور ميکند، در حالي که آنان ميپندارند، او پيرمردي کهن سال است.»
از احمد بن محمد بن احمد بن طلحه خراساني از علي بن حسين از اسماعيل بن مهران از عمرو بن ايان از عمرو بن ثمر از جابر از ابي جعفر (ع) مثل اين حديث روايت شده است.
و در تفسير آيه (اقترب الساعه) صاحب تفسير از احمد بن ادريس و از ابي عبدا... از ابن نويد از حسين بن احمد سنقري از يونس بن حسين و از ابي عبدا... (ع) در قول خداي تعالي (مدهامتان) روايت کرده که آن حضرت فرمود که در مابين مکه و مدينه نخلستانها به هم متصل ميشوند، يعني در وقت ظهور. (يريدون ليطفئوا نورالله بافواههم و الله مُتّمُ نوره)؛ اراده ميکنند که با دهانهاي خود نور خدا را خاموش نمايند و حال آن که خدا نور خود را تمام کننده است».
صاحب تفسير گويد: خدا با قائم اتمام نور خواهد نمود. او را بر همه مذاهب و اديان غالب ميکند. در آن وقت کسي غير از خدا عبادت نميشود. اين است معناي حديث که زمين را پر از عدل ميکند؛ چنان که پراز ظلم و جور کرده است: (و اُخري تحبّونها نصرمن الله و فتح قريب) را به فتح قائم تاويل کرده.
(حتي اذا رأوا ما يوعدون)؛ وقتي که قائم (عج) و امير المؤمنين را که به ايشان وعده ميشود، ميبينند.
(فسيعلمون من اضعف ناصراً واقل عددا)؛ پس به زودي ميداند که کيست ضعيف تر و کمتر از حيث ياور و ناصر».
(انهم يکيدون کيدا و اکيد کيدا فمهّل الکافرين أمهلهم رويدا)؛ به درستي که ايشان حيله ميکنند، حيله کردني، و من حيله ميکنم، حيله کردني و ايشان را ـ يا محمد ـ اندکي مهلت بده.
صاحب تفسير گفته که هر آيينه قائم مبعوث ميشود و انتقام از ظالمان بني اميه و قريش ميگيرد. صاحب تفسير از احمد بن ادريس از محمد بن عبدالجبار از ابن ابي عمير از حماد بن عثمان از محمد بن مسلم روايت کرده که ميگويد: از ابي جعفر پرسيدم: از قولخدا (والليل اذا يغشي) آن حضرت فرمود: مراد اميرالمومنين است که در دولت باطل ظلمتِ نفس ستم به او احاطه نمود و نور ديدهاش را خاموش کرد و مامور گرديد که صبر نمايد، گفتم: (والنهار اذا تجلّي) فرمود: نهار عبارت از قائم است، زماني که قيام کرد، بردولت باطل غالب ميشود. خداي تعالي در قرآن براي خلق مثلها آورده و با آنها با پيغمبرخود خطاب نموده غير از او کسي آنها را نميداند: (قل ارايتم ان اصبح ماءکم غوراً فمن ياتيکم بماء معين) صاحب تفسير گويد: اگر خود امام شما غايب شود، پس چه کسي براي شما امامي ميآورد که مانند او باشد.
شيخ صدوق در کتاب «ثواب الاعمال» از ابن وليد از صفا از عباد بن سليمان از محمد بن سليمان و او از پدرش روايت کرده: به ابي عبدالله (ع) گفتم (هل أتيک حديث الغاشيه) فرمود: مراد قائم (ع) است، ظالمان را با شمشير احاطه ميکند. راوي ميگويد که گفتم: (وجوه يومئذ خاشعه) آن حضرت فرمود: به قائم (عج) خضوع ميکنند و طاقت ابا و امتناع ندارند، گفتم: (عامله) فرمود: عمل به غير از ظهور قائم ايمان به اونياورد، هر چند که به ساير ائمه ايمان آورده باشد. ايمان آوردنش به قائم (عج) در وقت ظهور سودي نخواهد داشت. کمال الدين از ابن متوکل از محمد عطار از ابن عيسي از عمربن عبدالعزيز از جماعتي از اصحاب ما، ايشان از داود رقي از ابي عبدالله (ع) در خصوص قول خداي تعالي: (الذين يؤمنون بالغيب) روايت کرده آن حضرت فرمود: ايمان به غيب اعتقاد به قيام قائم است.
و در کتاب «الامام الحجه ابن الحسن العسکري» از حضرت امام باقر از پدرش امام علي بن الحسين از پدرش امام حسين رسيده : «آن گاه که ائمه معصومين درگير و گرفتار جور مخالفان قرآن و خلفاي جابر شدند، مردي از ما به حق قيام کند و 313 نفر از مردان جانباز و ياران مخلص، او را ياري دهند، با تأييد الهي و پرچم پيغمبر به جانب مدينه روان ميگردد، از ميان بيداء که ميگذرد، ميگويد: اين جا همان مکاني است که خداوندِ قوي (حنيف) عذابش را بر زمين فرو ميبارد».
امام حسين (ع) فرمود: «خدا قائم ما آل محمد (ص) را آشکار ميکند، تا ازستمکاران انتقام بگيرد؛ عرض شد: اي فرزند رسول خدا قائم شما کيست؟ فرمود: نهمين فرزند از فرزندان پسرم، محمد بن علي (ع)، او حجه بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي، فرزندم ميباشد و او همان کسي است که زماني طولاني غايب ميشود. سپس ظهور ميکند و زمين را پر از عدل و داد ميسازد، به همان سان که از ظلم وجور پر شده است».
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در تلگرام
https://t.me/qoranvamamhoosein
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام در ایتا
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
❖﷽❖
#ولادت_حضرت_مهدی_عج
🔰41 باب ما روي في نرجس أم القائم ع و اسمها مليكة بنت يشوعا بن قيصر الملك
📜 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ حَاتِمٍ النَّوْفَلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى الْوَشَّاءِ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ طَاهِرٍ الْقُمِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ بَحْرٍ الشَّيْبَانِيُّ قَالَ وَرَدْتُ كَرْبَلَاءَ سَنَةَ سِتٍّ وَ ثَمَانِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ وَ زُرْتُ قَبْرَ غَرِيبِ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ انْكَفَأْتُ إِلَى مَدِينَةِ السَّلَامِ مُتَوَجِّهاً إِلَى مَقَابِرِ قُرَيْشٍ فِي وَقْتٍ قَدْ تَضَرَّمَتِ الْهَوَاجِرُ وَ تَوَقَّدَتِ السَّمَائِمُ فَلَمَّا وَصَلْتُ مِنْهَا إِلَى مَشْهَدِ الْكَاظِمِ ع وَ اسْتَنْشَقْتُ نَسِيمَ تُرْبَتِهِ الْمَغْمُورَةِ مِنَ الرَّحْمَةِ الْمَحْفُوفَةِ بِحَدَائِقِ الْغُفْرَانِ أَكْبَبْتُ عَلَيْهَا بِعَبَرَاتٍ مُتَقَاطِرَةٍ وَ زَفَرَاتٍ مُتَتَابِعَةٍ وَ قَدْ حَجَبَ الدَّمْعُ طَرْفِي عَنِ النَّظَرِ فَلَمَّا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَ انْقَطَعَ النَّحِيبُ فَتَحْتُ بَصَرِي فَإِذَا أَنَا بِشَيْخٍ قَدِ انْحَنَى صُلْبُهُ وَ تَقَوَّسَ مَنْكِبَاهُ وَ ثَفِنَتْ جَبْهَتُهُ وَ رَاحَتَاهُ وَ هُوَ يَقُولُ لِآخَرَ مَعَهُ عِنْدَ الْقَبْرِ يَا ابْنَ أَخِي لَقَدْ نَالَ عَمُّكَ شَرَفاً بِمَا حَمَّلَهُ السَّيِّدَانِ مِنْ غَوَامِضِ الْغُيُوبِ وَ شَرَائِفِ الْعُلُومِ الَّتِي لَمْ يَحْمِلْ مِثْلَهَا إِلَّا سَلْمَانُ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَمُّكَ عَلَى اسْتِكْمَالِ الْمُدَّةِ وَ انْقِضَاءِ الْعُمُرِ وَ لَيْسَ يَجِدُ فِي أَهْلِ الْوَلَايَةِ رَجُلًا يُفْضِي إِلَيْهِ بِسِرِّهِ قُلْتُ يَا نَفْسُ لَا يَزَالُ الْعَنَاءُ وَ الْمَشَقَّةُ يَنَالانِ مِنْكِ بِإِتْعَابِيَ الْخُفَّ وَ الْحَافِرَ فِي طَلَبِ الْعِلْمِ وَ قَدْ قَرَعَ سَمْعِي مِنْ هَذَا الشَّيْخِ لَفْظٌ يَدُلُّ عَلَى عِلْمٍ جَسِيمٍ وَ أَثَرٍ عَظِيمٍ فَقُلْتُ أَيُّهَا الشَّيْخُ وَ مَنِ السَّيِّدَانِ قَالَ النَّجْمَانِ الْمُغَيَّبَانِ فِي الثَّرَى بِسُرَّ مَنْ رَأَى فَقُلْتُ إِنِّي أُقْسِمُ بِالْمُوَالاةِ وَ شَرَفِ مَحَلِّ هَذَيْنِ السَّيِّدَيْنِ مِنَ الْإِمَامَةِ وَ الْوِرَاثَةِ إِنِّي خَاطِبٌ عِلْمَهُمَا وَ طَالِبٌ آثَارَهُمَا وَ بَاذِلٌ مِنْ نَفْسِيَ الْإِيمَانَ الْمُؤَكَّدَةَ عَلَى حِفْظِ أَسْرَارِهِمَا قَالَ إِنْ كُنْتَ صَادِقاً فِيمَا تَقُولُ فَأَحْضِرْ مَا صَحِبَكَ مِنَ الْآثَارِ عَنْ نَقَلَةِ أَخْبَارِهِمْ فَلَمَّا فَتَّشَ الْكُتُبَ وَ تَصَفَّحَ الرِّوَايَاتِ مِنْهَا قَالَ صَدَقْتَ أَنَا بِشْرُ بْنُ سُلَيْمَانَ النَّخَّاسُ مِنْ وُلْدِ أَبِي أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيِّ أَحَدُ مَوَالِي أَبِي الْحَسَنِ وَ أَبِي مُحَمَّدٍ ع وَ جَارُهُمَا بِسُرَّ مَنْ رَأَى قُلْتُ فَأَكْرِمْ أَخَاكَ بِبَعْضِ مَا شَاهَدْتَ مِنْ آثَارِهِمَا قَالَ كَانَ مَوْلَانَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيُّ ع فَقَّهَنِي فِي أَمْرِ الرَّقِيقِ فَكُنْتُ لَا أَبْتَاعُ وَ لَا أَبِيعُ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَاجْتَنَبْتُ بِذَلِكَ مَوَارِدَ الشُّبُهَاتِ حَتَّى كَمَلَتْ مَعْرِفَتِي فِيهِ فَأَحْسَنْتُ الْفَرْقَ فِيمَا بَيْنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَبَيْنَمَا أَنَا ذَاتَ لَيْلَةٍ فِي مَنْزِلِي بِسُرَّ مَنْ رَأَى وَ قَدْ مَضَى هَوَى مِنَ اللَّيْلِ إِذْ قَرَعَ الْبَابَ قَارِعٌ فَعَدَوْتُ مُسْرِعاً فَإِذَا أَنَا بِكَافُورٍ الْخَادِمِ رَسُولِ مَوْلَانَا أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ع يَدْعُونِي إِلَيْهِ فَلَبِسْتُ ثِيَابِي وَ دَخَلْتُ عَلَيْهِ فَرَأَيْتُهُ يُحَدِّثُ ابْنَهُ أَبَا مُحَمَّدٍ وَ أُخْتَهُ حَكِيمَةَ مِنْ وَرَاءِ السِّتْرِ فَلَمَّا جَلَسْتُ قَالَ يَا بِشْرُ إِنَّكَ مِنْ وُلْدِ الْأَنْصَارِ وَ هَذِهِ الْوَلَايَةُ لَمْ تَزَلْ فِيكُمْ يَرِثُهَا خَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ فَأَنْتُمْ ثِقَاتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ إِنِّي مُزَكِّيكَ وَ مُشَرِّفُكَ بِفَضِيلَةٍ تَسْبِقُ بِهَا شَأْوُ الشِّيعَةِ فِي الْمُوَالاةِ بِهَا بِسِرٍّ أَطَّلِعُكَ عَلَيْهِ وَ أُنْفِذُكَ فِي ابْتِيَاعِ أَمَةٍ فَكَتَبَ كِتَاباً مُلْصَقاً بِخَطٍّ رُومِيٍّ وَ لُغَةٍ رُومِيَّةٍ وَ طَبَعَ عَلَيْهِ بِخَاتَمِهِ وَ أَخْرَجَ شستقة [شِقَّةً صَفْرَاءَ فِيهَا مِائَتَانِ وَ عِشْرُونَ دِينَاراً فَقَالَ خُذْهَا وَ تَوَجَّهْ بِهَا إِلَى بَغْدَادَ وَ احْضُرْ مَعْبَرَ الْفُرَاتِ ضَحْوَةَ كَذَا فَإِذَا وَصَلَتْ إِلَى جَانِبِكَ زَوَارِقُ السَّبَايَا وَ بَرْزَنُ الْجَوَارِي مِنْهَا فَسَتَحْدِقُ بِهِمْ طَوَائِفُ الْمُبْتَاعِينَ مِنْ وُكَلَاءِ قُوَّادِ بَنِي الْعَبَّاسِ وَ
شَرَاذِمُ مِنْ فِتْيَانِ الْعِرَاقِ فَإِذَا رَأَيْتَ ذَلِكَ فَأَشْرِفْ مِنَ الْبُعْدِ عَلَى الْمُسَمَّى عُمَرَ بْنَ يَزِيدَ النَّخَّاسَ عَامَّةَ نَهَارِكَ إِلَى أَنْ يُبْرِزَ لِلْمُبْتَاعِينَ جَارِيَةً صِفَتُهَا كَذَا وَ كَذَا لَابِسَةً حَرِيرَتَيْنِ صَفِيقَتَيْنِ تَمْتَنِعُ مِنَ السُّفُورِ وَ لَمْسِ الْمُعْتَرِضِ وَ الِانْقِيَادِ لِمَنْ يُحَاوِلُ لَمْسَهَا وَ يَشْغَلُ نَظَرَهُ بِتَأَمُّلِ مَكَاشِفِهَا مِنْ وَرَاءِ السِّتْرِ الرَّقِيقِ فَيَضْرِبُهَا النَّخَّاسُ فَتَصْرَخُ صَرْخَةً رُومِيَّةً فَاعْلَمْ أَنَّهَا تَقُولُ وَا هَتْكَ سِتْرَاهْ فَيَقُولُ بَعْضُ الْمُبْتَاعِينَ عَلَيَّ بِثَلَاثِمِائَةِ دِينَارٍ فَقَدْ زَادَنِي الْعَفَافُ فِيهَا رَغْبَةً فَتَقُولُ بِالْعَرَبِيَّةِ لَوْ بَرَزْتَ فِي زِيِّ سُلَيْمَانَ وَ عَلَى مِثْلِ سَرِيرِ مُلْكِهِ مَا بَدَتْ لِي فِيكَ رَغْبَةٌ فَاشْفَقْ عَلَى مَالِكَ فَيَقُولُ النَّخَّاسُ فَمَا الْحِيلَةُ وَ لَا بُدَّ مِنْ بَيْعِكِ فَتَقُولُ الْجَارِيَةُ وَ مَا الْعَجَلَةُ وَ لَا بُدَّ مِنِ اخْتِيَارِ مُبْتَاعٍ يَسْكُنُ قَلْبِي إِلَيْهِ وَ إِلَى أَمَانَتِهِ وَ دِيَانَتِهِ فَعِنْدَ ذَلِكَ قُمْ إِلَى عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ النَّخَّاسِ وَ قُلْ لَهُ إِنَّ مَعِي كِتَاباً مُلْصَقاً لِبَعْضِ الْأَشْرَافِ كَتَبَهُ بِلُغَةٍ رُومِيَّةٍ وَ خَطٍّ رُومِيٍّ وَ وَصَفَ فِيهِ كَرَمَهُ وَ وَفَاءَهُ وَ نُبْلَهُ وَ سَخَاءَهُ فَنَاوِلْهَا لِتَتَأَمَّلَ مِنْهُ أَخْلَاقَ صَاحِبِهِ فَإِنْ مَالَتْ إِلَيْهِ وَ رَضِيَتْهُ فَأَنَا وَكِيلُهُ فِي ابْتِيَاعِهَا مِنْكَ قَالَ بِشْرُ بْنُ سُلَيْمَانَ النَّخَّاسُ فَامْتَثَلْتُ جَمِيعَ مَا حَدَّهُ لِي مَوْلَايَ أَبُو الْحَسَنِ ع فِي أَمْرِ الْجَارِيَةِ فَلَمَّا نَظَرَتْ فِي الْكِتَابِ بَكَتْ بُكَاءً شَدِيداً وَ قَالَتْ لِعُمَرَ بْنِ يَزِيدَ النَّخَّاسِ بِعْنِي مِنْ صَاحِبِ هَذَا الْكِتَابِ وَ حَلَفَتْ بِالْمُحَرِّجَةِ الْمُغَلَّظَةِ إِنَّهُ مَتَى امْتَنَعَ مِنْ بَيْعِهَا مِنْهُ قَتَلَتْ نَفْسَهَا فَمَا زِلْتُ أُشَاحُّهُ فِي ثَمَنِهَا حَتَّى اسْتَقَرَّ الْأَمْرُ فِيهِ عَلَى مِقْدَارِ مَا كَانَ أَصْحَبَنِيهِ مَوْلَايَ ع مِنَ الدَّنَانِيرِ فِي الشستقة [الشِّقَّةِ الصَّفْرَاءِ فَاسْتَوْفَاهُ مِنِّي وَ تَسَلَّمْتُ مِنْهُ الْجَارِيَةَ ضَاحِكَةً مُسْتَبْشِرَةً وَ انْصَرَفْتُ بِهَا إِلَى حُجْرَتِيَ الَّتِي كُنْتُ آوِي إِلَيْهَا بِبَغْدَادَ فَمَا أَخَذَهَا الْقَرَارُ حَتَّى أَخْرَجَتْ كِتَابَ مَوْلَاهَا ع مِنْ جَيْبِهَا وَ هِيَ تَلْثِمُهُ وَ تَضَعُهُ عَلَى خَدِّهَا وَ تُطْبِقُهُ عَلَى جَفْنِهَا وَ تَمْسَحُهُ عَلَى بَدَنِهَا فَقُلْتُ تَعَجُّباً مِنْهَا أَ تَلْثِمِينَ كِتَاباً وَ لَا تَعْرِفِينَ صَاحِبَهُ قَالَتْ أَيُّهَا الْعَاجِزُ الضَّعِيفُ الْمَعْرِفَةِ بِمَحَلِّ أَوْلَادِ الْأَنْبِيَاءِ أَعِرْنِي سَمْعَكَ وَ فَرِّغْ لِي قَلْبَكَ أَنَا مَلِيكَةُ بِنْتُ يَشُوعَا بْنِ قَيْصَرَ مَلِكِ الرُّومِ وَ أُمِّي مِنْ وُلْدِ الْحَوَارِيِّينَ تُنْسَبُ إِلَى وَصِيِّ الْمَسِيحِ شَمْعُونَ أُنَبِّئُكَ الْعَجَبَ الْعَجِيبَ إِنَّ جَدِّي قَيْصَرَ أَرَادَ أَنْ يُزَوِّجَنِي مِنِ ابْنِ أَخِيهِ وَ أَنَا مِنْ بَنَاتِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً فَجَمَعَ فِي قَصْرِهِ مِنْ نَسْلِ الْحَوَارِيِّينَ وَ مِنَ الْقِسِّيسِينَ وَ الرُّهْبَانِ ثَلَاثَمِائَةِ رَجُلٍ وَ مِنْ ذَوِي الْأَخْطَارِ سَبْعَمِائَةِ رَجُلٍ وَ جَمَعَ مِنْ أُمَرَاءِ الْأَجْنَادِ وَ قُوَّادِ الْعَسَاكِرِ وَ نُقَبَاءِ الْجُيُوشِ وَ مُلُوكِ الْعَشَائِرِ أَرْبَعَةَ آلَافٍ وَ أَبْرَزَ مِنْ بَهْوِ مُلْكِهِ عَرْشاً مَسُوغاً مِنْ أَصْنَافِ الْجَوَاهِرِ إِلَى صَحْنِ الْقَصْرِ فَرَفَعَهُ فَوْقَ أَرْبَعِينَ مِرْقَاةً فَلَمَّا صَعِدَ ابْنُ أَخِيهِ وَ أَحْدَقَتْ بِهِ الصُّلْبَانُ وَ قَامَتِ الْأَسَاقِفَةُ عُكَّفاً وَ نُشِرَتْ أَسْفَارُ الْإِنْجِيلِ تَسَافَلَتِ الصُّلْبَانُ مِنَ الْأَعَالِي فَلَصِقَتْ بِالْأَرْضِ وَ تَقَوَّضَتِ الْأَعْمِدَةُ فَانْهَارَتْ إِلَى الْقَرَارِ وَ خَرَّ الصَّاعِدُ مِنَ الْعَرْشِ مَغْشِيّاً عَلَيْهِ فَتَغَيَّرَتْ أَلْوَانُ الْأَسَاقِفَةِ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ فَقَالَ كَبِيرُهُمْ لِجَدِّي أَيُّهَا الْمَلِكُ أَعْفِنَا مِنْ مُلَاقَاةِ هَذِهِ النُّحُوسِ الدَّالَّةِ عَلَى زَوَالِ هَذَا الدِّينِ الْمَسِيحِيِّ وَ الْمَذْهَبِ الْمَلِكَانِيِّ فَتَطَيَّرَ جَدِّي مِنْ ذَلِكَ تَطَيُّراً شَدِيداً وَ قَالَ لِلْأَسَاقِفَةِ أَقِيمُوا هَذِهِ الْأَعْمِدَةَ وَ ارْفَعُوا الصُّلْبَانَ وَ أَحْضِرُوا أَخَا هَذَا الْمُدْبَرِ الْعَاثِرِ الْمَنْكُوسِ جَدُّهُ
لِأُزَوِّجَ مِنْهُ هَذِهِ الصَّبِيَّةَ فَيُدْفَعَ نُحُوسُهُ عَنْكُمْ بِسُعُودِهِ فَلَمَّا فَعَلُوا ذَلِكَ حَدَثَ عَلَى الثَّانِي مَا حَدَثَ عَلَى الْأَوَّلِ وَ تَفَرَّقَ النَّاسُ وَ قَامَ جَدِّي قَيْصَرُ مُغْتَمّاً وَ دَخَلَ قَصْرَهُ وَ أُرْخِيَتِ السُّتُورُ فَأُرِيتُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ كَأَنَّ الْمَسِيحَ وَ الشَّمْعُونَ وَ عِدَّةً مِنَ الْحَوَارِيِّينَ قَدِ اجْتَمَعُوا فِي قَصْرِ جَدِّي وَ نَصَبُوا فِيهِ مِنْبَراً يُبَارِي السَّمَاءَ عُلُوّاً وَ ارْتِفَاعاً فِي الْمَوْضِعِ الَّذِي كَانَ جَدِّي نَصَبَ فِيهِ عَرْشَهُ فَدَخَلَ عَلَيْهِمْ مُحَمَّدٌ ص مَعَ فِتْيَةٍ وَ عِدَّةٍ مِنْ بَنِيهِ فَيَقُومُ إِلَيْهِ الْمَسِيحُ فَيَعْتَنِقُهُ فَيَقُولُ يَا رُوحَ اللَّهِ إِنِّي جِئْتُكَ خَاطِباً مِنْ وَصِيِّكَ شَمْعُونَ فَتَاتَهُ مَلِيكَةَ لِابْنِي هَذَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ صَاحِبِ هَذَا الْكِتَابِ فَنَظَرَ الْمَسِيحُ إِلَى شَمْعُونَ فَقَالَ لَهُ قَدْ أَتَاكَ الشَّرَفُ فَصِلْ رَحِمَكَ بِرَحِمِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ قَدْ فَعَلْتُ فَصَعِدَ ذَلِكَ الْمِنْبَرَ وَ خَطَبَ مُحَمَّدٌ ص وَ زَوَّجَنِي وَ شَهِدَ الْمَسِيحُ ع وَ شَهِدَ بَنُو مُحَمَّدٍ ص وَ الْحَوَارِيُّونَ فَلَمَّا اسْتَيْقَظْتُ مِنْ نَوْمِي أَشْفَقْتُ أَنْ أَقُصَّ هَذِهِ الرُّؤْيَا عَلَى أَبِي وَ جَدِّي مَخَافَةَ الْقَتْلِ فَكُنْتُ أُسِرُّهَا فِي نَفْسِي وَ لَا أُبْدِيهَا لَهُمْ وَ ضَرَبَ صَدْرِي بِمَحَبَّةِ أَبِي مُحَمَّدٍ حَتَّى امْتَنَعْتُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ ضَعُفَتْ نَفْسِي وَ دَقَّ شَخْصِي وَ مَرِضْتُ مَرَضاً شَدِيداً فَمَا بَقِيَ مِنْ مَدَائِنِ الرُّومِ طَبِيبٌ إِلَّا أَحْضَرَهُ جَدِّي وَ سَأَلَهُ عَنْ دَوَائِي فَلَمَّا بَرَّحَ بِهِ الْيَأْسُ قَالَ يَا قُرَّةَ عَيْنِي فَهَلْ تَخْطُرُ بِبَالِكَ شَهْوَةٌ فَأُزَوِّدَكِهَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا فَقُلْتُ يَا جَدِّي أَرَى أَبْوَابَ الْفَرَجِ عَلَيَّ مُغْلَقَةً فَلَوْ كَشَفْتَ الْعَذَابَ عَمَّنْ فِي سِجْنِكَ مِنْ أُسَارَى الْمُسْلِمِينَ وَ فَكَكْتَ عَنْهُمُ الْأَغْلَالَ وَ تَصَدَّقْتَ عَلَيْهِمْ وَ مَنَنْتَهُمْ بِالْخَلَاصِ لَرَجَوْتُ أَنْ يَهَبَ الْمَسِيحُ وَ أُمُّهُ لِي عَافِيَةً وَ شِفَاءً فَلَمَّا فَعَلَ ذَلِكَ جَدِّي تَجَلَّدْتُ فِي إِظْهَارِ الصِّحَّةِ فِي بَدَنِي وَ تَنَاوَلْتُ يَسِيراً مِنَ الطَّعَامِ فَسَرَّ بِذَلِكَ جَدِّي وَ أَقْبَلَ عَلَى إِكْرَامِ الْأُسَارَى [وَ إِعْزَازِهِمْ فَرَأَيْتُ أَيْضاً بَعْدَ أَرْبَعِ لَيَالٍ كَأَنَّ سَيِّدَةَ النِّسَاءِ قَدْ زَارَتْنِي وَ مَعَهَا مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ أَلْفُ وَصِيفَةٍ مِنْ وَصَائِفِ الْجِنَانِ فَتَقُولُ لِي مَرْيَمُ هَذِهِ سَيِّدَةُ النِّسَاءِ أُمُّ زَوْجِكِ أَبِي مُحَمَّدٍ ع فَأَتَعَلَّقُ بِهَا وَ أَبْكِي وَ أَشْكُو إِلَيْهَا امْتِنَاعَ أَبِي مُحَمَّدٍ مِنْ زِيَارَتِي فَقَالَتْ لِي سَيِّدَةُ النِّسَاءِ ع إِنَّ ابْنِي أَبَا مُحَمَّدٍ لَا يَزُورُكِ وَ أَنْتِ مُشْرِكَةٌ بِاللَّهِ وَ عَلَى مَذْهَبِ النَّصَارَى وَ هَذِهِ أُخْتِي مَرْيَمُ تَبَرَّأَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ دِينِكِ فَإِنْ مِلْتِ إِلَى رِضَا اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رِضَا الْمَسِيحِ وَ مَرْيَمَ عَنْكِ وَ زِيَارَةِ أَبِي مُحَمَّدٍ إِيَّاكِ فَتَقُولِي أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِي مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَلَمَّا تَكَلَّمْتُ بِهَذِهِ الْكَلِمَةِ ضَمَّتْنِي سَيِّدَةُ النِّسَاءِ إِلَى صَدْرِهَا فَطَيَّبَتْ لِي نَفْسِي وَ قَالَتِ الْآنَ تَوَقَّعِي زِيَارَةَ أَبِي مُحَمَّدٍ إِيَّاكِ فَإِنِّي مُنْفِذُهُ إِلَيْكِ فَانْتَبَهْتُ وَ أَنَا أَقُولُ وَا شَوْقَاهْ إِلَى لِقَاءِ أَبِي مُحَمَّدٍ فَلَمَّا كَانَتِ اللَّيْلَةُ الْقَابِلَةُ جَاءَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ ع فِي مَنَامِي فَرَأَيْتُهُ كَأَنِّي أَقُولُ لَهُ جَفَوْتَنِي يَا حَبِيبِي بَعْدَ أَنْ شَغَلْتَ قَلْبِي بِجَوَامِعِ حُبِّكَ قَالَ مَا كَانَ تَأْخِيرِي عَنْكِ إِلَّا لِشِرْكِكِ وَ إِذْ قَدْ أَسْلَمْتِ فَإِنِّي زَائِرُكِ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ إِلَى أَنْ يَجْمَعَ اللَّهُ شَمْلَنَا فِي الْعَيَانِ فَمَا قَطَعَ عَنِّي زِيَارَتَهُ بَعْدَ ذَلِكَ إِلَى هَذِهِ الْغَايَةِ قَالَ بِشْرٌ فَقُلْتُ لَهَا وَ كَيْفَ وَقَعْتِ فِي الْأَسْرِ فَقَالَتْ أَخْبَرَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ لَيْلَةً مِنَ اللَّيَالِي أَنَّ جَدَّكِ سَيُسَرِّبُ جُيُوشاً إِلَى قِتَالِ الْمُسْلِمِينَ يَوْمَ كَذَا ثُمَّ يَتْبَعُهُمْ فَعَلَيْكِ بِاللِّحَاقِ بِهِمْ مُتَنَكِّرَةً فِي زِيِّ الْخَدَمِ مَعَ عِدَّةٍ مِنَ الْوَصَائِفِ مِنْ طَرِيقِ كَذَا فَفَعَلْتُ فَوَقَعَتْ عَلَيْنَا طَلَائِعُ
الْمُسْلِمِينَ حَتَّى كَانَ مِنْ أَمْرِي مَا رَأَيْتَ وَ مَا شَاهَدْتَ وَ مَا شَعَرَ أَحَدٌ بِي بِأَنِّي ابْنَةُ مَلِكِ الرُّومِ إِلَى هَذِهِ الْغَايَةِ سِوَاكَ وَ ذَلِكَ بِاطِّلَاعِي إِيَّاكَ عَلَيْهِ وَ قَدْ سَأَلَنِي الشَّيْخُ الَّذِي وَقَعْتُ إِلَيْهِ فِي سَهْمِ الْغَنِيمَةِ عَنِ اسْمِي فَأَنْكَرْتُهُ وَ قُلْتُ نَرْجِسُ فَقَالَ اسْمُ الْجَوَارِي فَقُلْتُ الْعَجَبُ أَنَّكِ رُومِيَّةٌ وَ لِسَانُكِ عَرَبِيٌّ قَالَتْ بَلَغَ مِنْ وُلُوعِ جَدِّي وَ حَمْلِهِ إِيَّايَ عَلَى تَعَلُّمِ الْآدَابِ أَنْ أَوْعَزَ إِلَيَّ امْرَأَةَ تَرْجُمَانٍ لَهُ فِي الِاخْتِلَافِ إِلَيَّ فَكَانَتْ تَقْصُدُنِي صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ تُفِيدُنِي الْعَرَبِيَّةَ حَتَّى اسْتَمَرَّ عَلَيْهَا لِسَانِي وَ اسْتَقَامَ قَالَ بِشْرٌ فَلَمَّا انْكَفَأْتُ بِهَا إِلَى سُرَّ مَنْ رَأَى دَخَلْتُ عَلَى مَوْلَانَا أَبِي الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ ع فَقَالَ لَهَا كَيْفَ أَرَاكِ اللَّهُ عِزَّ الْإِسْلَامِ وَ ذُلَّ النَّصْرَانِيَّةِ وَ شَرَفَ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ ص قَالَتْ كَيْفَ أَصِفُ لَكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي قَالَ فَإِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُكْرِمَكِ فَأَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكِ عَشَرَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ أَمْ بُشْرَى لَكِ فِيهَا شَرَفُ الْأَبَدِ قَالَتْ بَلِ الْبُشْرَى قَالَ ع فَأَبْشِرِي بِوَلَدٍ يَمْلِكُ الدُّنْيَا شَرْقاً وَ غَرْباً وَ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً قَالَتْ مِمَّنْ قَالَ ع مِمَّنْ خَطَبَكِ رَسُولُ اللَّهِ ص لَهُ مِنْ لَيْلَةِ كَذَا مِنْ شَهْرِ كَذَا مِنْ سَنَةِ كَذَا بِالرُّومِيَّةِ قَالَتْ مِنَ الْمَسِيحِ وَ وَصِيِّهِ قَالَ فَمِمَّنْ زَوَّجَكِ الْمَسِيحُ وَ وَصِيُّهُ قَالَتْ مِنِ ابْنِكَ أَبِي مُحَمَّدٍ قَالَ فَهَلْ تَعْرِفِينَهُ قَالَتْ وَ هَلْ خَلَوْتُ لَيْلَةً مِنْ زِيَارَتِهِ إِيَّايَ مُنْذُ اللَّيْلَةِ الَّتِي أَسْلَمْتُ فِيهَا عَلَى يَدِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ أُمِّهِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع يَا كَافُورُ ادْعُ لِي أُخْتِي حَكِيمَةَ فَلَمَّا دَخَلَتْ عَلَيْهِ قَالَ ع لَهَا هَا هِيَهْ فَاعْتَنَقَتْهَا طَوِيلًا وَ سُرَّتْ بِهَا كَثِيراً فَقَالَ لَهَا مَوْلَانَا يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْرِجِيهَا إِلَى مَنْزِلِكِ وَ عَلِّمِيهَا الْفَرَائِضَ وَ السُّنَنَ فَإِنَّهَا زَوْجَةُ أَبِي مُحَمَّدٍ وَ أُمُّ الْقَائِمِ ع
📚 كمال الدين، ج2، ص: 424
ادامه مطلب(ترجمه)👇👇
#ولادت_حضرت_مهدی_عج
🔰آنچه در باره نرجس مادر قائم روايت شده است كه نامش مليكه دختر يوشع بن قيصر ملك است
📝 ابو الحسين بن محمد بن يحيى شيبانى گويد در سال 286 وارد كربلا شدم و قبر غريب رسول خدا را زيارت كردم و ببغداد برگشتم و در هنگام گرما كه آسمان تافته بود بمقابر قريش رفتم و چون بمشهد امام كاظم عليه السلام رسيدم و تربت رحمت بار او را كه در بساتين آمرزش جاى دارد استشمام كردم با اشكهاى پياپى و نالههاى دمادم بر او گريستم و اشك هر دو چشم مرا گرفته بود و چيزى نميديدم چون اشكم خشك شد و نالهام قطع گرديد ديده گشودم پيرمردى در برابرم بود پشت خميده هر دو شانه كوژ شده پيشانى و هر دو كفش پينه سجده داشت و با ديگرى كه در سر قبر با او بود ميگفت اى برادر زاده عمويت بوسيله اسرار علوم شريفى كه جز سلمان نداشت و آن دو سيد بوى سپردند شرف بزرگى دريافته است عمويت نزديك وفات رسيده و روزهاى آخر عمر را ميگذراند و از اهل ولايت كسى را ندارد كه اسرار خود را بوى سپارد، من با خود گفتم هميشه رنج و تعب ميكشم و سوار شتر و استر براى دانش از اين سو بآن سو ميروم و اكنون گوشم از اين شيخ سخنى ميشنود كه دلالت بر علم جسيم و آثار عظيمى دارد گفتم ايشيخ آن دو سيد كيستند؟ گفت آن دو ستاره كه در سر من رأى بخاك خفتند گفتم من بموالات و شرافت محل اين دو بزرگوار در مقام امامت و وراثت سوگند ميخورم كه در طلب علم آنها و جوياى آثارشان هستم و از جان خود سوگندهاى مؤكد ميخورم كه اسرار آنها را نگهدارم گفت اگر در آنچه گوئى راست و درستى آنچه همراه خود از آثار و اخبار آنان دارى بياور چون كتب مرا وارسيد و روايات آنها را يافت گفت راست گفتى من بشر بن سليمان نخاس از نسل ابو ايوب انصاريم، يكى از دوستان ابى الحسن و ابى محمد (امام دهم و يازدهم) ميباشم و در سر من رأى همسايه آنها بودم گفتم برادر خود را بذكر پارهاى از آنچه از كرامات آنها ديدى گرامى دار گفت
✨مولايم ابو الحسن على بن محمد عسكرى مسائل بنده فروشى را بمن آموخت و جز باجازه او خريد و فروش نميكردم و از موارد شبهه كناره گير بودم تا معرفت من در باره آن كامل شد و فرق ميان حلال و حرام را نيكو دانستم،
يك شب در خانه خود بودم و پاسى از شب گذشته بود كه كسى درب منزل كوفت شتابانه پشت در دويدم كافور خادم را ديدم كه فرستاده مولايم ابو الحسن بود و مرا خدمت آن حضرت دعوت كرد؛ من جامه پوشيدم و خدمت او رسيدم و ديدم در پشت پرده با پسرش ابو محمد و خواهرش حكيمة گفتگو دارد چون نشستم فرمود اى بشر تو از سران انصارى و ولايت ائمه هميشه پشت در پشت در ميان شما بوده و شما مورد اعتماد ما خانواده هستند و من ميخواهم شرف يكى از اسرار امامت را بهره تو گردانم و تو را براى خريدن يك كنيزى گسيل دارم، آن حضرت نامهاى بخط و زبان رومى نوشت و بست و مهر آن را بآن زد و كيسه زردى كه يك صد و هشت اشرفى در آن بود آورد آنها را بمن داد، فرمود اينها را بگير و برو بغداد و ظهر فلان روز در معبر نهر فرات حاضر شو در اطراف تو زورقهاى اسيران ميرسند و خريداران و وكلاء افسران بنى عباس دور آنها را ميگيرند و جمعى از جوانان بغداد هم مى آيند، چون چنين ديدى دورا دور بنده فروشى بنام عمر بن يزيد نخاس تا آخر روز پاس بده و چون كنيزى را كه صفات چنين و چنان دارد و دو پارچه حرير نازك پوشيده است براى فروش بيرون آورد از گشودن رو و لمس خريدار و اطاعت آنان سرباز زند و از پشت رو بند نازكى كه
دارد بطالب خود بنگرد و در او تامل كند، بنده فروش او را بزند و او بزبان رومى ناله و زارى كند و بدان كه ميگويد واى از هتك ستر من برخى از خريداران گويد من او را به سيصد دينار ميخرم زيرا عفت او باعث مزيد رغبت من شده در جوابش گويد به زبان عربى اگر در لباس سليمان و كرسى سلطنت او جلوه كنى من به تو رغبتى ندارم ملاحظه مال خود را داشته باش بنده فروش گويد چاره چيست؟ بايد تو را فروخت،
آن جاريه گويد چه شتابى دارى بايد در انتظار يك خريدارى باشى كه دل من به امانت او اطمينان يابد در اين وقت تو برو نزد عمر بن يزيد نخاس و به او بگو من نامه سر بستهاى از يكى از اشراف دارم كه به زبان رومى و خط رومى كرم وفا و بزرگوارى و سخاوت خود را نوشته اين نامه را به او بده تا در اخلاق نويسنده آن انديشه كند، اگر او را پسنديد و راضى شد من وكيلم و او را ميخرم،
🌸💫🌸بشر بن سليمان گويد همه دستورات مولاى خود را انجام دادم درباره خريد آن كنيز و چون نامه بدست او رسيد و خواند بسختى گريست و به عمر بن يزيد گفت مرا به صاحب اين نامه بفروش و سوگندهاى شديد خورد كه اگر او را به صاحب نامه نفروشد خود را ميكشد و در بهاى او گفتگو كردم تا به همان مقدار از اشرفى رسيد كه مولاى من با من در دستمال از وى همراه كرده بود آنها را از من دريافت كرد و من هم كنيز را كه روى شاد و خندانى داشت از او گرفتم و او را به حجرهاى كه در بغداد منزلم بود بردم به محض آن كه در آن حجره وارد شد نامه مولايم را از جيب خود در آورد و بوسيد و به گونهها و چشمان خود كشيد و به بدن خود ماليد و من از روى تعجب به او گفتم تو نامه كسي را ميبوسى كه او را نميشناسى؟ گفت اى درمانده و سست معرفة به مقام پيغمبرزادگان به من گوش كن و دل به سوى من دار
💫🌸💫من مليكه دختر يوشعا بن قيصر روم و مادرم از نژاد حواريين مسيح شمعون است من براى تو داستان بسيار عجيبى نقل كنم، جدم قيصر روم ميخواست مرا در سن سيزده سالگى به برادرزادهاش تزويج كند، در كاخش انجمنى بدين صورت تشكيل داد
1- از اولاد حواريين و كشيشان و رهبانان 300 تن
2- از رجال و بزرگان كشور روم 700
3- از دانشمندان و افسران قشون و سرهنگان لشكرى و سران عشائر 4000
4- تخت زيبائى كه از انواع جواهر و دانههاى قيمتى ساخته شده بود در صحن كاخ بالاى چهل پله قرار داد و برادرزاده خود را بر آن نشانيد چون برادرزادهاش را بالاى تخت نشانيد و صليبها اطرافش افراشته شدند و كشيشها به دعا ايستادند و انجيلها را گشودند يكباره همه صليبها سرنگون شدند و به زمين افتادند و ستونها از جا در رفتند و سرنگون گرديدند و آنكه بر تخت بود به زمين خورد و بيهوش شد، رنگ از روى كشيشها پريد و بلرزه افتادند و بزرك آنها به جدم گفت ما را از ملاقات اين نحسيها كه دلالت بر زوال دين مسيحى و مذهب ملكانى دارد معاف دار و جدم از اين پيشامد فال بد زد و به كشيشها گفت بار ديگر اين ستونها را بر پا داريد و صليبها را برافرازيد و برادر اين بخت برگشته و طالع سوخته را بياوريد تا اين دختر را به او تزويج كنم و نحس او را به سعد آن ديگرى دفع كنم چون دوباره مجلس جشن فراهم كردند همان پيشامد براى دومى تكرار شد و مردم پراكنده شدند و جدم قيصر اندوهناك شد و درون كاخ خود رفت و پردهها را انداخت.
💫🌸💫من در آن شب خواب ديدم كه حضرت مسيح و شمعون الصفا و جمعى از حواريون در كاخ جدم انجمن شدند و در همان جا كه جدم تخت زده بود منبرى نصب كردند كه از بلندى سر به آسمان كشيده بود و محمد (ص) با جمعى جوانان و شمارى از پسرانش بر آنها وارد شد حضرت مسيح به استقبال او برخاست و آن حضرت بوى گفت يا روح اللَّه من آمدم از وصيت شمعون دخترش مليكا را براى اين پسرم خواستگارى كنم و بدست خود اشاره بابى محمد صاحب اين نامه كرد
✨مسيح به شمعون متوجه شد و فرمود شرافت نزد تو آمده است رحم خود را به رحم رسول اللَّه پيوند كن عرض كرد بچشم و بالاى آن منبر رفت و محمد خطبه خواند و مرا به پسرش تزويج كرد و فرزندان محمد گواه بودند و حضرت مسيح و حواريون هم گواه بودند و چون از خواب بيدار شدم ترسيدم اگر خوابم را به پدر و جدم بگويم مرا بكشند آن را در دل نهان كردم و سينهام از عشق ابى محمد پرشد تا دست از خوردن و نوشيدن كشيدم و دچار ضعف گرديدم و تنم باريك شد و سخت بيمار شدم، در شهرهاى روم پزشكى نماند كه جدم آن را بالين من نياورد و درمان مرا از او نخواست چون نوميد شد به من گفت اى نور چشمم خواهشى در اين دنيا دارى كه آن را برآورم؟ گفتم همه درى به روى من بسته شده كاش شكنجه را از اسيران مسلمانى كه زندانى هستند برميداشتى و آنها را آزاد ميكردى شايد مسيح و مادرش از اين راه بمن شفا و عافيت ميدادند
و چون جدم اين كار را كرد من خود را وادار كردم و اظهار صحت نمودم و اندكى غذا خوردم و جدم بسيار خرسند شد و اسيران را عزت و احترام كرد