بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع 17
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام_و_عاشوراء
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#سیره_و_اخلاق_امام_حسن_مجتبی_ع
در مکارم اخلاق آن جناب و زهد و عبادت و سخاء امام حسن مجتبی ع
صدوق در امالي از حضرت صادق - عليهالسلام - روايت کرد که: خبر داد مرا پدرم از پدرش که حسن بن علي بن ابيطالب اعبد ناس بود در زمانش و زاهدترين مردمان و فاضلترين مردمان بود و چون به حج ميرفت، پياده ميرفت و بسا بود که با پاي برهنه ميرفت؛ و اگر ذکر مرگ ميشد ميگريست؛ و اگر قبر ذکر ميشد ميگريست؛ و اگر بعث و نشور [1] ذکر ميشد ميگريست؛
و اگر گذشتن بر صراط ذکر ميشد ميگريست؛ و اگر عرض [2] بر خدا ذکر ميشد فرياد ميکرد و غش مينمود؛ و اگر به نماز برميخواست ميلرزيد در نزد خداي عزوجل؛ و چون ذکر به بهشت و دوزخ ميشد مضطرب ميشد مانند اضطراب مارگزيده تا آخر خبر. [3] .
ايضا، وارد شد که:
آن جناب دو دفعه از مالش خارج شد. يعني هر چه را که مالک بود در راه خدا داد. و سه دفعه با خدا تقسيم کرد مالش را؛ يعني نصف مالش را خود برداشت و نصف ديگر را به فقرا بذل فرمود، به حدي که نعل خود را يک پايش را به فقرا داد و يک پايش را خود برداشت. و بيست حج پياده به جاي آورد [4
ايضا، شيخ ابوالفتوح در مدرسه ي ناجيه املاء فرمود که:
حسن بن علي به مجلس پيغمبر حاضر ميشد و حال اينکه هفت ساله بود. پس وحي را از جبرئيل که به پيغمبر نازل ميشد ميشنيد و آن را حفظ ميکرد پس به نزد مادرش ميآمد و به او مي خواند. و هر زمان که علي داخل خانه ميشد، در نزد فاطمه علمي مييافت به قرآن. پس، از فاطمه س سؤال مينمود که از کجا دانسته. ميگفت از حسن ع .
پس روزي علي در ميان خانه پنهان شد و حسن داخل شد و وحي شنيده بود. پس خواست که به مادر نقل کند، پس زبانش عاجز از بيان شد. پس فاطمه تعجب کرد. حسن عرض کرد: اي مادر! عجب مدار که شخصي بزرگ کلام مرا ميشنود و شنيدن او باعث بر لکنت زبان من شد. پس علي بيرون آمد، پس حسن را بوسيد [5
و از جمله سخاء آن حضرت اين که به سائلي بيست هزار دینارعطا فرمود [6
و اين مرحله از غير سلاطين شنيده نشده بلکه در سلاطين نيز نهايت نادر الوقوع است.
و از حياء آن جناب اينکه عبدالرحمن بن ابيليلي گويد که:
حسن برد خود را پوشيد و داخل در آب فرات شد. پس من عرض کردم که جامعه را چرا نکني؟ فرمود که براي آب، سکاني است 7
و ازاشعار امام حسن [عليهالسلام] است:
ذري کدر الأيام ان صفائها
تولي بايام السرور الذواهب
واگذار کدورت ايام را، به درستي که صفاء ايام اعراض کرد، به سبب اينکه ايام سرور روندگانند.
و کيف يعز الدهر من کان بينه
و بين الليالي محکمات التجارب
و چگونه فريب ميدهد روزگار کسي را که ميان او و ميان شبان تجربههاي محکم باشد؟
و ايضا از اشعار آن جناب است:
قل للمقيم بغير دار اقامة
حان الرحيل فودع الأحبابا
بگو براي مقيم، يعني اقامه کننده در غير دار الاقامه که نزديک شد کوچ کردن.
پس وداع کن دوستان را.
ان الذين لقيتهم و صحبتهم
صاروا جميعا في القبور ترابا
به درستي که آنان که ملاقات کردي ايشان را، و مصاحبت نمودي ايشان را، گرديدند همهي ايشان در قبرها خاک.
و ايضا اشعار آن جناب است:
يا اهل لذات دنيا لابقاء لها
ان المقام بظل زائل حمق
اي اهل لذتهاي دنيا، که بقائي براي آنها نيست! به درستي که مقام در سايهي زائل شونده حماقت است.
و ايضا از اشعار آن جناب است:
لکسرة من خسيس الخبز تشبعني
و شربة من قراح الماء تکفيني
هر آينه، يک پاره [اي] از نان پست سير ميکند مرا و يک شربت از آب خالص کفايت ميکند مرا.
و طمرة من رقيق الثوب تسترني
حيا و ان مت تکفيني لتکفيني
و جامهي کهنه از جامهي نازک ميپوشاند بدن مرا در حالتي که زندهام و اگر بميرم کفايت ميکند براي تکفين من. [8] .
و در تکفيني، با لتکفيني، جناس است که از محسنات لفظيه است.
و اما شجاعت حسن - عليهالسلام -:
علامهي مجلسي در کتاب بحار روايت فرمود که:
در جنگ جمل حضرت اميرالمؤمنين فرزند خود محمد را خواست و نيزهي خود را به او داد و فرمود که از اين نيزه شتر را قصد کن. پس محمد رفت و حمله برد. بنوضبة او را منع کردند.
چون محمد به نزد پدر آمد، حسن نيزه را از او گرفت و حمله کرد و خود را به شتر رسانيد و نيزه بر او زد، و به نزد والدش برگشت، و حال اينکه به نيزهاش اثر خون بود. پس روي محمد حنفيه سرخ شد از کدورت که خود کاري نکرد و برادرش کار نماياني کرد. پس اميرالمؤمنين فرمود که: استنکاف [9] ندار که و فرزند پيغمبر است و تو پسر علي ميباشي. [10
با سلام و تبریک ایام ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
دوستان عزیز جهت دسترسی به مطالب با موضوع امام حسن مجتبی(ع) این هشتگها را بزنید👇👇
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#ولادت_امام_حسن_مجتبی_ع
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام_و_عاشوراء
#سیره_و_اخلاق_امام_حسن_مجتبی_ع
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
کانال مقتل ضامن اشک
@zameneashk1