#علی_اکبر_ع 11
#شهادت_اصحاب_امام_حسین_ع
#اسلم_ترکی
گریز روضه علی اکبر به غلام ترک ، صورت به صورتش گذاشت خده علی خده 1
قال [محمد بن أبيطالب]: ثم خرج غلام ترکي کان للحسين عليهالسلام، و کان قارئا للقرآن، فجعل يقاتل، و يرتجز، و يقول:
البحر من طعني و ضربي يصطلي و الجو من سهمي و نبلي يمتلي
اذ حسامي في يميني ينجلي ينشق قلب الحاسد المبجل
فقتل جماعة، ثم سقط صريعا، فجاءه الحسين عليهالسلام، فبکي، و وضع خده علي خده، ففتح عينه ، فرأي الحسين عليهالسلام، فتبسم، ثم صار الي ربه رضي الله عنه.
المجلسي،البحار،30/45 مساوي عنه:البحراني، العوالم، 273/17؛ البهبهاني، الدمعة الساکبة، 310/4؛ الدربندي، أسرار الشهادة، /298؛ مثله القمي، نفس المهموم، /294؛ الأمين، لواعج الأشجان، /167
چون اکثر اصحاب آن حضرت شهيد شدند، آن حضرت غلام ترکي داشت در نهايت صلاح و سداد و قاري قرآن بود. از خدمت حضرت مرخص شد و خود را بر صف سپاه مخالفان زد و بسياري از آن سياه رويان را بر خاک هلاک افکند و آخر به تيغ ظلم و عدوان بر زمين افتاد. چون حضرت بر سر او آمد، بر او گريست و روي مبارک خود را بر روي آن سعادتمند گذاشت. او چشم گشود و نظر بر روي نوراني آن امام عالميان افکند. تبسمي کرد و مرغ روحش به رياض جنان پرواز نمود.
مجلسي، جلاء العيون، /673
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#علی_اکبر_ع 12
#شهادت_اصحاب_امام_حسین_ع
#اسلم_ترکی
گریز روضه علی اکبر به غلام ترک ، صورت به صورتش گذاشت خده علی خده 2
ان صاحب هذه النسخة - أعني شهاب الدين العاملي - قد ذکر: [...] و في رواية: أنه کان للحسين غلام ترکي، و کان قارئا للقرآن، فبرز، و هو يقول:
اليوم أسقيکم بکأس الحنظل
بصارم ذي شفرة لم يفلل
في حومة الميدان عند القسطل
أنودکم عن الحسين بن علي
ثم حمل علي القوم، فقاتل حتي قتل جماعة، و سقط صريعا، فجاءه الحسين عليهالسلام، و وضع خده علي خده، فبکي، ففتح الغلام عينيه، فرأي الحسين عليهالسلام، فتبسم، ثم صار الي ربه. [12] .
الدربندي، أسرار الشهادة، /78
و ديگر حسين عليهالسلام را غلام ترکي بود. در بحر اللئالي مسطور است که: آن غلام را سيدالشهدا عليهالسلام ابتياع نمود و به فرزند خود زين العابدين عليهالسلام هبه فرمود. در کتاب روضة الاحباب مرقوم است که: چون غلام در طلب رخصت جهاد به حضرت امام عليهالسلام آمد، آن حضرت فرمود: «از سيد سجاد رخصت جهاد بخواه.»
پس غلام ترکي از زين العابدين اجازت يافت و اهل حرم را وداع گفت و بشتافت و اين رجز خواند:
البحر من طعني و ضربي يصطلي
و الجو من سهمي و نبلي يمتلي
اذ حسامي في يميني ينجلي
ينشق قلب الحاسد المبخل
(از ضربت شمشير و نيزهي من، دريا آتش ميگيرد و هوا از تيرهاي من پر ميشود. هنگامي که شمشير در دست من برهنه شود، دل مرد بخيل (به دادن جان) و بدخواه ميشکافد.)
آن گاه تيغ بکشيد و حمله افکند و هفتاد کس را طعمهي تير و تيغ ساخت. سيد سجاد عليهالسلام چون دانست غلام او در کار حرب و ضرب است، خواست مبارزت او را نگران گردد. بفرمود تا شادروان خيمه را بر زدند. غلام ترک پس از رنجي بزرگ و کارزاري عظيم، ديگر باره به حضرت زين العابدين عليهالسلام آمد و آن حضرت را وداع گفت و باز به ميدان شتافت. در اين کرت از زحمت و کوشش و شدت عطش و کثرت جراحت به خاک افتاد. سيدالشهدا عليهالسلام، چون عقاب دمان بر سر او حاضر شد و از اسب فرود آمد و بر او بگريست و چهرهي مبارک را بر گونهي او گذاشت. غلام ترکي را هنوز از حشاشهي جان چيزي در تن بود، چشم بگشود و سيدالشهدا را در کنار خود ديد، به روي آن حضرت تبسمي کرد و درگذشت؛ (رضوان الله عليه)
سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهداء عليهالسلام، 306 - 305/2
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk