eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
7.5هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات مقتل و دریافت کتاب شیعتی و مذبوح فرات @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
مرثيه خروج امام حسين از مدينه 1 چون معاويه در شب پانزدهم ماه رجب سال شصتم هجري قمري از دنيا رفت، فرزندش يزيد به جاي او به خلافت نشست و نامه‏اي به وليد بن عتبة بن ابي‏سفيان که از سوي معاويه حاکم مدينه بود، بدين مضمون نوشت: اي وليد! بايد براي من از ابوعبدالله الحسين و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير و (عبدالرحمن بن ابي‏بکر) بيعت بگيري و کار را بر آنان سخت کني و هيچ عذري را از آنها نپذيري، و هر کدام از بيعت کردن خودداري ورزيدند، سر از بدن او جدا کني و برايم بفرستي. چون وليد خواست از امام حسين - عليه‏السلام- بيعت بگيرد، حضرت به او فرمود: صبر کن تا فکر کنم. همان شب حضرت از خانه‏ي خود بيرون آمد و به سوي قبر جدش رفت و عرض کرد: السلام عليک يا رسول الله! أنا الحسين بن فاطمة فرخک و ابن‏فرختک و سبطک الذي خلفتني في أمتک، فاشهد عليهم يا نبي الله! انهم قد خذلوني و ضيعوني و لم يحفظوني و هذه شکواي اليک حتي ألقاک. درود بر تو اي پيامبر خدا! من حسين پسر فاطمه، فرزند کوچک تو و پسر فرزند کوچک تو و نوه‏ي تو هستم که مرا در ميان امت خويش، جانشين خود قرار داده‏اي: پس اي پيامبر خدا! بر اينها گواه باش که مرا تنها گذاشتند و رها کردند و حق مرا ضايع نمودند و احترام مرا پاس نداشتند. آري، اين شکايت من است نزد تو تا هنگامي که تو را ديدار نمايم. سپس حضرت برخاست و به رکوع و سجود پرداخت. وليد نيز کسي را به خانه امام حسين - عليه‏السلام- فرستاد تا بداند که آيا حضرت از مدينه بيرون رفته است يا نه؟ چون او را در خانه نديد گفت: سپاس خداي بزرگ را که حضرت از مدينه خارج شد و من به خون او گرفتار نشدم. امام حسين - عليه‏السلام- در صبح آن شب به خانه برگشت و شب دوم کنار قبر جد خويش آمد و چند رکعت نماز خواند، پس از نماز عرض کرد: اللهم! هذا قبر نبيک محمد صلي الله عليه و آله و انا ابن‏بنت نبيک و قد حضرني من الأمر ما قد علمت. أللهم! اني أحب المعروف و أنکر المنکر، و أنا أسألک يا ذالجلال و الاکرام! بحق القبر و من فيه الا اخترت لي ما هو لک رضي و لرسولک رضي. خدايا! اين قبر پيامبر تو محمد - صلي الله عليه و آله - است و من پسر دختر پيامبر تو هستم، و آنچه براي من پيش آمده، تو آن را مي‏داني. خدايا! من کارهاي نيک را دوست مي‏دارم و کارهاي بد را زشت مي‏دانم،اي شکوهمند و بخشنده! به حق اين قبر و به حق آن کسي که در اين قبر است از تو درخواست مي‏کنم آنچه را خرسندي تو و خرسندي پيامبر تو در آن است براي من برگزيني. چون امام حسين - عليه‏السلام- دو روز مانده به آخر ماه رجب آماده‏ي بيرون رفتن از مدينه شد، در نيمه‏هاي شب به طرف قبر مادرش فاطمه‏ي زهرا - عليهاالسلام - رفت و با او خداحافظي نمود. و سپس نزد قبر برادرش امام حسن - عليه‏السلام - رفت و با او نيز خداحافظي کرد و هنگام صبح به خانه بازگشت. از حضرت امام باقر - عليه‏السلام- روايت شده است: چون امام حسين - عليه‏السلام- تصميم گرفت که از مدينه خارج شود، بانوان و زنهاي بني عبدالمطلب از تصميم آن حضرت آگاه شدند و به سوي او شتافتند و صدا را به گريه و زاري بلند کردند، تا آنکه حضرت از ميان آنها گذشت و آنان را قسم داد که صداهاي خود را به گريه و زاري بلند نکنند و سکوت را برگزينند و صبر را پيشه‏ي خود قرار دهند. آن رنجيدگان جگر سوخته عرض کردند: پس ما گريه و زاري را براي چه روزي بگذاريم؟ به خدا سوگند، که اين زمان براي ما، مانند روزي است که حضرت رسول - صلي الله عليه و آله - از دنيا رفت و مانند روزي است که حضرت اميرالمؤمنين علي و حضرت فاطمه و رقيه و زينب و ام‏کلثوم دختران پيغمبر - عليهم‏السلام - از دنيا رفتند. اي محبوب قلوب مومنان و اي يادگار بزرگواران! خدا جان ما را فداي تو گرداند! آن گاه يکي از عمه‏هاي آن حضرت شيون کرد و گفت: اي نور ديده‏ي من! گواهي مي‏دهم که در اين هنگام شنيدم جنيان بر تو نوحه مي‏خواندند و مي‏گفتند: و ان قتيل الطف من آل هاشم أذل رقابا من قريش فذلت‏
بسم الله الرحمن الرحیم وداع امام حسین در خروج از مدینه با قبر مادر و برادرش در قبرستان بقیع الامام يودع قبر أمه و أخيه و تهيأ الحسين بن علي، و عزم علي الخروج من المدينة، و مضي في جوف الليل الي قبر أمه، فصلي عند قبرها، و ودعها، ثم قام عن قبرها و صار الي قبر أخيه الحسن، ففعل مثل ذلک، ثم رجع الي منزله. ابن‏أعثم، الفتوح، 29 / 5 قال: و تهيأ الحسين عليه‏السلام، و عزم علي الخروج من المدينة، و مضي في جوف الليل الي قبر أمه، فصلي عند قبرها، و ودعها، ثم قام من قبرها، و صار الي قبر أخيه الحسن عليه‏السلام، ففعل کذلک الخوارزمي، مقتل الحسين، 187 / 1 مساوي عنه: بحرالعلوم، مقتل الحسين عليه‏السلام، / 134 قال [محمد بن أبي‏طالب في مقتله]: و تهيأ الحسين عليه‏السلام للخروج من المدينة، و مضي في جوف الليل الي قبر أمه فودعها، ثم مضي الي قبر أخيه الحسن ففعل کذلک، ثم رجع الي منزله وقت الصبح. المجلسي، البحار، 329 / 44 مساوي مثله البحراني، العوالم، 178 / 17؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 207؛ القمي، نفس المهموم، / 73 و تهيأ الحسين عليه‏السلام للخروج من المدينة ومضي في جوف الليل الي قبر أمه فودعها. و في (مهيج الأحزان) وقف و قال: السلام عليک يا أماه، حسينک جاء لوداعک و هذه آخر زيارته اياک. فاذا النداء من القبر: و عليک السلام يا مظلوم الأم و يا شهيد الأم و يا غريب الأم. فاستعبر باکيا. ثم مضي الي قبر أخيه الحسن عليه‏السلام ففعل مثل ذلک، و رجع الي منزله وقت الصبح. المازندراني، معالي السبطين، 212 / 1 خلاصه و نکات ترجمه 1. و چون امام حسین ع عازم مکه و هجرت از مدینه شد در نیمه ی شب با قبر مادر و برادرش درقبرستان بقیع وداع فرمود 2. بر سر قبر مادر دو رکعت نماز خواند و وداع کرد و سپس بر خواست و سر قبر برادر رفت و همین عمل را تکرار فرمود. 3. بعد از وداع به منزل خویش رفت. 4. در مهیج الاحزان امده : امام حسین ع خطاب به مادر کرد و فرمود حسین توست برای وداع با تو آمده است 5. و از قبر ندا برخاست : و عليک السلام يا مظلوم الأم و يا شهيد الأم و يا غريب الأم 6. و امام حسین ع بسیار بر سر قبر مادر س گریست ذاکرین محترم تمام ، متن مقتل است با دقت مرور کنید و متون عربی را حفظ کنید . التماس دعا کانال ضامن اشک : ویژه مقتل امام حسین (علیه السلام ) @zameneashk1 2- گروه متضمن البکا فاطمه الزهرا :ویژه پرسش و پاسخ و ارسال مطالب مقتل در رابطه با مقتل امام حسین (علیه السلام ) برای ورود به گروه مقتل به آی دی زیر رجوع کنید @m_h_tabemanesh
مرثيه خروج امام حسين از مدينه 1 چون معاويه در شب پانزدهم ماه رجب سال شصتم هجري قمري از دنيا رفت، فرزندش يزيد به جاي او به خلافت نشست و نامه‏اي به وليد بن عتبة بن ابي‏سفيان که از سوي معاويه حاکم مدينه بود، بدين مضمون نوشت: اي وليد! بايد براي من از ابوعبدالله الحسين و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير و (عبدالرحمن بن ابي‏بکر) بيعت بگيري و کار را بر آنان سخت کني و هيچ عذري را از آنها نپذيري، و هر کدام از بيعت کردن خودداري ورزيدند، سر از بدن او جدا کني و برايم بفرستي. چون وليد خواست از امام حسين - عليه‏السلام- بيعت بگيرد، حضرت به او فرمود: صبر کن تا فکر کنم. همان شب حضرت از خانه‏ي خود بيرون آمد و به سوي قبر جدش رفت و عرض کرد: السلام عليک يا رسول الله! أنا الحسين بن فاطمة فرخک و ابن‏فرختک و سبطک الذي خلفتني في أمتک، فاشهد عليهم يا نبي الله! انهم قد خذلوني و ضيعوني و لم يحفظوني و هذه شکواي اليک حتي ألقاک. درود بر تو اي پيامبر خدا! من حسين پسر فاطمه، فرزند کوچک تو و پسر فرزند کوچک تو و نوه‏ي تو هستم که مرا در ميان امت خويش، جانشين خود قرار داده‏اي: پس اي پيامبر خدا! بر اينها گواه باش که مرا تنها گذاشتند و رها کردند و حق مرا ضايع نمودند و احترام مرا پاس نداشتند. آري، اين شکايت من است نزد تو تا هنگامي که تو را ديدار نمايم. سپس حضرت برخاست و به رکوع و سجود پرداخت. وليد نيز کسي را به خانه امام حسين - عليه‏السلام- فرستاد تا بداند که آيا حضرت از مدينه بيرون رفته است يا نه؟ چون او را در خانه نديد گفت: سپاس خداي بزرگ را که حضرت از مدينه خارج شد و من به خون او گرفتار نشدم. امام حسين - عليه‏السلام- در صبح آن شب به خانه برگشت و شب دوم کنار قبر جد خويش آمد و چند رکعت نماز خواند، پس از نماز عرض کرد: اللهم! هذا قبر نبيک محمد صلي الله عليه و آله و انا ابن‏بنت نبيک و قد حضرني من الأمر ما قد علمت. أللهم! اني أحب المعروف و أنکر المنکر، و أنا أسألک يا ذالجلال و الاکرام! بحق القبر و من فيه الا اخترت لي ما هو لک رضي و لرسولک رضي. خدايا! اين قبر پيامبر تو محمد - صلي الله عليه و آله - است و من پسر دختر پيامبر تو هستم، و آنچه براي من پيش آمده، تو آن را مي‏داني. خدايا! من کارهاي نيک را دوست مي‏دارم و کارهاي بد را زشت مي‏دانم،اي شکوهمند و بخشنده! به حق اين قبر و به حق آن کسي که در اين قبر است از تو درخواست مي‏کنم آنچه را خرسندي تو و خرسندي پيامبر تو در آن است براي من برگزيني. چون امام حسين - عليه‏السلام- دو روز مانده به آخر ماه رجب آماده‏ي بيرون رفتن از مدينه شد، در نيمه‏هاي شب به طرف قبر مادرش فاطمه‏ي زهرا - عليهاالسلام - رفت و با او خداحافظي نمود. و سپس نزد قبر برادرش امام حسن - عليه‏السلام - رفت و با او نيز خداحافظي کرد و هنگام صبح به خانه بازگشت. از حضرت امام باقر - عليه‏السلام- روايت شده است: چون امام حسين - عليه‏السلام- تصميم گرفت که از مدينه خارج شود، بانوان و زنهاي بني عبدالمطلب از تصميم آن حضرت آگاه شدند و به سوي او شتافتند و صدا را به گريه و زاري بلند کردند، تا آنکه حضرت از ميان آنها گذشت و آنان را قسم داد که صداهاي خود را به گريه و زاري بلند نکنند و سکوت را برگزينند و صبر را پيشه‏ي خود قرار دهند. آن رنجيدگان جگر سوخته عرض کردند: پس ما گريه و زاري را براي چه روزي بگذاريم؟ به خدا سوگند، که اين زمان براي ما، مانند روزي است که حضرت رسول - صلي الله عليه و آله - از دنيا رفت و مانند روزي است که حضرت اميرالمؤمنين علي و حضرت فاطمه و رقيه و زينب و ام‏کلثوم دختران پيغمبر - عليهم‏السلام - از دنيا رفتند. اي محبوب قلوب مومنان و اي يادگار بزرگواران! خدا جان ما را فداي تو گرداند! آن گاه يکي از عمه‏هاي آن حضرت شيون کرد و گفت: اي نور ديده‏ي من! گواهي مي‏دهم که در اين هنگام شنيدم جنيان بر تو نوحه مي‏خواندند و مي‏گفتند: و ان قتيل الطف من آل هاشم أذل رقابا من قريش فذلت‏