#مجلس_مدینة
#وداع_های_امام_حسین_ع_در_مدینة
#وداع_امام_حسین_با_قبر_مادر_و_برادرش
#حرکت_امام_حسین_علیه_السلام_از_مدینة
مرثيه خروج امام حسين از مدينه 1
چون معاويه در شب پانزدهم ماه رجب سال شصتم هجري قمري از دنيا رفت، فرزندش يزيد به جاي او به خلافت نشست و نامهاي به وليد بن عتبة بن ابيسفيان که از سوي معاويه حاکم مدينه بود، بدين مضمون نوشت:
اي وليد! بايد براي من از ابوعبدالله الحسين و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير و (عبدالرحمن بن ابيبکر) بيعت بگيري و کار را بر آنان سخت کني و هيچ عذري را از آنها نپذيري، و هر کدام از بيعت کردن خودداري ورزيدند، سر از بدن او جدا کني و برايم بفرستي.
چون وليد خواست از امام حسين - عليهالسلام- بيعت بگيرد، حضرت به او فرمود: صبر کن تا فکر کنم. همان شب حضرت از خانهي خود بيرون آمد و به سوي قبر جدش رفت و عرض کرد:
السلام عليک يا رسول الله! أنا الحسين بن فاطمة فرخک و ابنفرختک و سبطک الذي خلفتني في أمتک، فاشهد عليهم يا نبي الله! انهم قد خذلوني و ضيعوني و لم يحفظوني و هذه شکواي اليک حتي ألقاک.
درود بر تو اي پيامبر خدا! من حسين پسر فاطمه، فرزند کوچک تو و پسر فرزند کوچک تو و نوهي تو هستم که مرا در ميان امت خويش، جانشين خود قرار دادهاي: پس اي پيامبر خدا! بر اينها گواه باش که مرا تنها گذاشتند و رها کردند و حق مرا ضايع نمودند و احترام مرا پاس نداشتند. آري، اين شکايت من است نزد تو تا هنگامي که تو را ديدار نمايم.
سپس حضرت برخاست و به رکوع و سجود پرداخت. وليد نيز کسي را به خانه امام حسين - عليهالسلام- فرستاد تا بداند که آيا حضرت از مدينه بيرون رفته است يا نه؟ چون او را در خانه نديد گفت: سپاس خداي بزرگ را که حضرت از مدينه خارج شد و من به خون او گرفتار نشدم. امام حسين - عليهالسلام- در صبح آن شب به خانه برگشت و شب دوم کنار قبر جد خويش آمد و چند رکعت نماز خواند، پس از نماز عرض کرد:
اللهم! هذا قبر نبيک محمد صلي الله عليه و آله و انا ابنبنت نبيک و قد حضرني من الأمر ما قد علمت. أللهم! اني أحب المعروف و أنکر المنکر، و أنا أسألک يا ذالجلال و الاکرام! بحق القبر و من فيه الا اخترت لي ما هو لک رضي و لرسولک رضي.
خدايا! اين قبر پيامبر تو محمد - صلي الله عليه و آله - است و من پسر دختر پيامبر تو هستم، و آنچه براي من پيش آمده، تو آن را ميداني. خدايا! من کارهاي نيک را دوست ميدارم و کارهاي بد را زشت ميدانم،اي شکوهمند و بخشنده! به حق اين قبر و به حق آن کسي که در اين قبر است از تو درخواست ميکنم آنچه را خرسندي تو و خرسندي پيامبر تو در آن است براي من برگزيني.
چون امام حسين - عليهالسلام- دو روز مانده به آخر ماه رجب آمادهي بيرون رفتن از مدينه شد، در نيمههاي شب به طرف قبر مادرش فاطمهي زهرا - عليهاالسلام - رفت و با او خداحافظي نمود. و سپس نزد قبر برادرش امام حسن - عليهالسلام - رفت و با او نيز خداحافظي کرد و هنگام صبح به خانه بازگشت.
از حضرت امام باقر - عليهالسلام- روايت شده است: چون امام حسين - عليهالسلام- تصميم گرفت که از مدينه خارج شود، بانوان و زنهاي بني عبدالمطلب از تصميم آن حضرت آگاه شدند و به سوي او شتافتند و صدا را به گريه و زاري بلند کردند، تا آنکه حضرت از ميان آنها گذشت و آنان را قسم داد که صداهاي خود را به گريه و زاري بلند نکنند و سکوت را برگزينند و صبر را پيشهي خود قرار دهند. آن رنجيدگان جگر سوخته عرض کردند:
پس ما گريه و زاري را براي چه روزي بگذاريم؟ به خدا سوگند، که اين زمان براي ما، مانند روزي است که حضرت رسول - صلي الله عليه و آله - از دنيا رفت و مانند روزي است که حضرت اميرالمؤمنين علي و حضرت فاطمه و رقيه و زينب و امکلثوم دختران پيغمبر - عليهمالسلام - از دنيا رفتند. اي محبوب قلوب مومنان و اي يادگار بزرگواران! خدا جان ما را فداي تو گرداند!
آن گاه يکي از عمههاي آن حضرت شيون کرد و گفت: اي نور ديدهي من! گواهي ميدهم که در اين هنگام شنيدم جنيان بر تو نوحه ميخواندند و ميگفتند:
و ان قتيل الطف من آل هاشم
أذل رقابا من قريش فذلت
بسم الله الرحمن الرحیم
#مدینه
#خروج_امام_حسین_ع_از_مدینه
#وقایع_ماه_رجب_و_امام_حسین_ع
#وداع_های_امام_حسین_ع
#وداع_امام_حسین_با_قبر_مادر_و_برادرش
وداع امام حسین در خروج از مدینه با قبر مادر و برادرش در قبرستان بقیع
الامام يودع قبر أمه و أخيه
و تهيأ الحسين بن علي، و عزم علي الخروج من المدينة، و مضي في جوف الليل الي قبر أمه، فصلي عند قبرها، و ودعها، ثم قام عن قبرها و صار الي قبر أخيه الحسن، ففعل مثل ذلک، ثم رجع الي منزله. ابنأعثم، الفتوح، 29 / 5
قال: و تهيأ الحسين عليهالسلام، و عزم علي الخروج من المدينة، و مضي في جوف الليل الي قبر أمه، فصلي عند قبرها، و ودعها، ثم قام من قبرها، و صار الي قبر أخيه الحسن عليهالسلام، ففعل کذلک الخوارزمي، مقتل الحسين، 187 / 1 مساوي عنه: بحرالعلوم، مقتل الحسين عليهالسلام، / 134
قال [محمد بن أبيطالب في مقتله]: و تهيأ الحسين عليهالسلام للخروج من المدينة، و مضي في جوف الليل الي قبر أمه فودعها، ثم مضي الي قبر أخيه الحسن ففعل کذلک، ثم رجع الي منزله وقت الصبح.
المجلسي، البحار، 329 / 44 مساوي مثله البحراني، العوالم، 178 / 17؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 207؛ القمي، نفس المهموم، / 73
و تهيأ الحسين عليهالسلام للخروج من المدينة ومضي في جوف الليل الي قبر أمه فودعها.
و في (مهيج الأحزان) وقف و قال: السلام عليک يا أماه، حسينک جاء لوداعک و هذه آخر زيارته اياک. فاذا النداء من القبر: و عليک السلام يا مظلوم الأم و يا شهيد الأم و يا غريب الأم. فاستعبر باکيا. ثم مضي الي قبر أخيه الحسن عليهالسلام ففعل مثل ذلک، و رجع الي منزله وقت الصبح.
المازندراني، معالي السبطين، 212 / 1
خلاصه و نکات ترجمه
1. و چون امام حسین ع عازم مکه و هجرت از مدینه شد در نیمه ی شب با قبر مادر و برادرش درقبرستان بقیع وداع فرمود
2. بر سر قبر مادر دو رکعت نماز خواند و وداع کرد و سپس بر خواست و سر قبر برادر رفت و همین عمل را تکرار فرمود.
3. بعد از وداع به منزل خویش رفت.
4. در مهیج الاحزان امده : امام حسین ع خطاب به مادر کرد و فرمود حسین توست برای وداع با تو آمده است
5. و از قبر ندا برخاست : و عليک السلام يا مظلوم الأم و يا شهيد الأم و يا غريب الأم
6. و امام حسین ع بسیار بر سر قبر مادر س گریست
ذاکرین محترم تمام ، متن مقتل است با دقت مرور کنید و متون عربی را حفظ کنید .
التماس دعا
کانال ضامن اشک : ویژه مقتل امام حسین (علیه السلام )
@zameneashk1
2- گروه متضمن البکا فاطمه الزهرا :ویژه پرسش و پاسخ و ارسال مطالب مقتل در رابطه با مقتل امام حسین (علیه السلام )
برای ورود به گروه مقتل به آی دی زیر رجوع کنید
@m_h_tabemanesh
#مجلس_مدینة
#وداع_های_امام_حسین_ع_در_مدینة
#وداع_امام_حسین_با_قبر_مادر_و_برادرش
#حرکت_امام_حسین_علیه_السلام_از_مدینة
مرثيه خروج امام حسين از مدينه 1
چون معاويه در شب پانزدهم ماه رجب سال شصتم هجري قمري از دنيا رفت، فرزندش يزيد به جاي او به خلافت نشست و نامهاي به وليد بن عتبة بن ابيسفيان که از سوي معاويه حاکم مدينه بود، بدين مضمون نوشت:
اي وليد! بايد براي من از ابوعبدالله الحسين و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير و (عبدالرحمن بن ابيبکر) بيعت بگيري و کار را بر آنان سخت کني و هيچ عذري را از آنها نپذيري، و هر کدام از بيعت کردن خودداري ورزيدند، سر از بدن او جدا کني و برايم بفرستي.
چون وليد خواست از امام حسين - عليهالسلام- بيعت بگيرد، حضرت به او فرمود: صبر کن تا فکر کنم. همان شب حضرت از خانهي خود بيرون آمد و به سوي قبر جدش رفت و عرض کرد:
السلام عليک يا رسول الله! أنا الحسين بن فاطمة فرخک و ابنفرختک و سبطک الذي خلفتني في أمتک، فاشهد عليهم يا نبي الله! انهم قد خذلوني و ضيعوني و لم يحفظوني و هذه شکواي اليک حتي ألقاک.
درود بر تو اي پيامبر خدا! من حسين پسر فاطمه، فرزند کوچک تو و پسر فرزند کوچک تو و نوهي تو هستم که مرا در ميان امت خويش، جانشين خود قرار دادهاي: پس اي پيامبر خدا! بر اينها گواه باش که مرا تنها گذاشتند و رها کردند و حق مرا ضايع نمودند و احترام مرا پاس نداشتند. آري، اين شکايت من است نزد تو تا هنگامي که تو را ديدار نمايم.
سپس حضرت برخاست و به رکوع و سجود پرداخت. وليد نيز کسي را به خانه امام حسين - عليهالسلام- فرستاد تا بداند که آيا حضرت از مدينه بيرون رفته است يا نه؟ چون او را در خانه نديد گفت: سپاس خداي بزرگ را که حضرت از مدينه خارج شد و من به خون او گرفتار نشدم. امام حسين - عليهالسلام- در صبح آن شب به خانه برگشت و شب دوم کنار قبر جد خويش آمد و چند رکعت نماز خواند، پس از نماز عرض کرد:
اللهم! هذا قبر نبيک محمد صلي الله عليه و آله و انا ابنبنت نبيک و قد حضرني من الأمر ما قد علمت. أللهم! اني أحب المعروف و أنکر المنکر، و أنا أسألک يا ذالجلال و الاکرام! بحق القبر و من فيه الا اخترت لي ما هو لک رضي و لرسولک رضي.
خدايا! اين قبر پيامبر تو محمد - صلي الله عليه و آله - است و من پسر دختر پيامبر تو هستم، و آنچه براي من پيش آمده، تو آن را ميداني. خدايا! من کارهاي نيک را دوست ميدارم و کارهاي بد را زشت ميدانم،اي شکوهمند و بخشنده! به حق اين قبر و به حق آن کسي که در اين قبر است از تو درخواست ميکنم آنچه را خرسندي تو و خرسندي پيامبر تو در آن است براي من برگزيني.
چون امام حسين - عليهالسلام- دو روز مانده به آخر ماه رجب آمادهي بيرون رفتن از مدينه شد، در نيمههاي شب به طرف قبر مادرش فاطمهي زهرا - عليهاالسلام - رفت و با او خداحافظي نمود. و سپس نزد قبر برادرش امام حسن - عليهالسلام - رفت و با او نيز خداحافظي کرد و هنگام صبح به خانه بازگشت.
از حضرت امام باقر - عليهالسلام- روايت شده است: چون امام حسين - عليهالسلام- تصميم گرفت که از مدينه خارج شود، بانوان و زنهاي بني عبدالمطلب از تصميم آن حضرت آگاه شدند و به سوي او شتافتند و صدا را به گريه و زاري بلند کردند، تا آنکه حضرت از ميان آنها گذشت و آنان را قسم داد که صداهاي خود را به گريه و زاري بلند نکنند و سکوت را برگزينند و صبر را پيشهي خود قرار دهند. آن رنجيدگان جگر سوخته عرض کردند:
پس ما گريه و زاري را براي چه روزي بگذاريم؟ به خدا سوگند، که اين زمان براي ما، مانند روزي است که حضرت رسول - صلي الله عليه و آله - از دنيا رفت و مانند روزي است که حضرت اميرالمؤمنين علي و حضرت فاطمه و رقيه و زينب و امکلثوم دختران پيغمبر - عليهمالسلام - از دنيا رفتند. اي محبوب قلوب مومنان و اي يادگار بزرگواران! خدا جان ما را فداي تو گرداند!
آن گاه يکي از عمههاي آن حضرت شيون کرد و گفت: اي نور ديدهي من! گواهي ميدهم که در اين هنگام شنيدم جنيان بر تو نوحه ميخواندند و ميگفتند:
و ان قتيل الطف من آل هاشم
أذل رقابا من قريش فذلت