eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
5.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
783 فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
استغاثه امام و منقلب شدن حر بن يزيد رياحي و توبه نمودنش و ملحق شدن آن با سعادت به اردوي کيوان شکوه به نوشته ابومخنف همينکه از در خيمه ناله غريبي مظلوم کربلاء به هل من ناصر ينصرنا و هل من مجير يجيرنا بلند شد صداي استغاثه و زاري آن بزرگوار در آن صحراي وحشتزا پيچيد و به گوش حر بن يزيد رياحي رسيد دلش از جا کنده شد، بدنش به لرزه درآمد و در درياي حيرت فرو رفت و غرق در بحر تفکر شد، بنا کرد در غرق حميتش به زدن و خون تشيعش در جوشيدن، نور هدايت در ساحت دل آن مقبل تابيد و صورتش مثل قرص قمر درخشيد و دست قدرت سبحاني وي را از جنگ وساوس شيطاني نجات داد و حضرت پروردگار خطاب به شيطان فرمود: ان عبادي ليس لک عليهم سلطان يعني وي از عباد مخلص ما است تو را قدرتي بااين صاحب همت نيست، پس حر دلاور تازيانه بر مرکب زد و خود را به پسر سعد بداختر رسانيد فرمود: أتقاتل انت مع هذا الرجل، آيا با اين غريب بي‏يار خيال مقاتله و کارزار داري يا اينکه اينها اسباب چيني است براي بيعت گرفتن؟ آن ناپاک گفت: اي و الله قتالا شديدا يعني آري به ذات خدا جنگي سخت خواهم کرد که آسانترش آن باشد که سرها از تن و دستها از بدن جدا شود. حر فرمود: آنچه پسر فاطمه از شما خواهش کرده به عمل نخواهيد آورد؟ پسر سعد گفت: اگر اختيار با من بود هر آينه خواهش حسين را اجابت مي‏کردم اما چکنم حکم امير است يا بيعت و يا جنگ. رخسار حر زرد شد، سر بزير انداخت، خود را به عقب کشيد در موقف خود ايستاد، پسر فرخنده سيرش هم با سنان و سپر در لشگر ايستاده بود، يک طرف حر، قرة بن قيس رياحي که پسر عموي حر بود قرار داشت، حر به او فرمود: هل سقيت فرسک آيا مرکب خود را آب داده‏اي؟ گفت: نه يابن عم حر فرمود: چرا کوتاهي کردي، حالا نمي‏خواهي آب بدهي؟ قره از گفتار حر به خيال افتاد با خود گفت: اين شيرمرد مي‏خواهد از جنگ طفره بزند و با پسر فاطمه روبرو نشود گفت: من اسب خود را آب نخواهم داد. حر گفت: پس من مي‏روم مرکب خود را آب بدهم، حر در اين خيال بود که ناگاه دو مرتبه ناله استغاثه و زاري حضرت به گوشش رسيد که مي‏فرمود: اما من مجير يجيرنا، اما من معين يعيننا، اما من ناصر ينصرنا. ابومخنف مي‏گويد: حر دلاور که اين نداي امام عليه‏السلام را شنيد رو کرد به قره فرمود: پسر عم آيا نمي‏شنوي صداي غريبي امام ابرار و ناله بي‏کسي سلطان بي‏يار را؟ اما تنظر الي الحسين عليه‏السلام کيف يستغيث و لا يغاث و يستجير و لا يجار آيا نگاه نمي‏کني چگونه در خيمه تکيه به نيزه بي‏کسي داده هر چه استغاثه مي‏کند کسي به فريادش نمي‏رسد فهل لک ان تسيربنا اليه و نقاتل بين يديه آيا مي‏تواني با ما يار شوي اين لشگر را بگذاري دست از اين عالم برداري با هم برويم خدمت جگر گوشه مصطفي اگر بناي کارزار شد ياريش کنيم فان الناس عن هذه الدنيا راحلة و کرامات الدنيا زائلة فلعلنا نفوز بالشهادة و نکون من اهل السعادة. اي پسر عم دنيا جاي ثبات و قرار نيست و نعمتهاي دنيا بر هيچ کس پايدار نمي‏ماند، شايد از دولت اين غريب دولت شهادت نصيب ما گردد و نام ما در زمره اهل سعادت مرقوم شود در حشر با پسر پيغمبر محشور شده و از نعم باقيه مسرور گرديم. قره بي‏سعادت گفت: مرا با اين کار حاجت نيست. حر سعادتمند روي از آن بيگانه برگردانيد و روي به پسر فرخ‏سير خود آورد و فرمود: يا بني لا صبر لي علي النار و لا علي غضب الجبار و لا ان يکون غدا خصي احمد المختار. پسرم مرا طاقت حرارت جهنم نبوده و نمي‏توانم غضب حق تعالي را تحمل کنم و توان اينکه در فرداي قيامت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم دشمن من باشد ندارم، شنيدي صداي استغاثه جگر گوشه پيغمبر را هر چه زاري کرد کسي ياري ننمود يا بني سر بنا اليه برو تا به سوي حسين رو نهيم. فرزند ارجمند حر گفت: يا ابه حبا و کرامة به چشم فرمان تو بر من مطاع است. فجعل يدنوا من الحسين عليه‏السلام قليلا قليلا، پس به قصد شرفيابي حضور سلطان العالمين آهسته آهسته، کم کم پيش آمدند و صفوف را شکافتند و از کنار اوس مهاجر عبور کردند اوس مهاجر پرسيد: اي دلير چه خيال داري، مي‏خواهي ميدان داري و اظهار شجاعت و دلاوري کني؟ حر جواب مهاجر را نداد فاخذه مثل الافکل بدن حر در پشت زين مثل بيد مي‏لرزيد که صداي استخوانهاي بدنش شنيده مي‏شد. مهاجر گفت: اي حر بالله حالت تو را دگرگون مي‏بينم، من تو را در معارک ديدار کرده‏ام دليريهاي تو را سنجيده و پسنديده‏ام اگر کسي از اشجع شجاعان کوفه از من سؤال مي‏کرد من تو را نشان مي‏دادم حال چطور اين قدر مضطرب و ترسان مي‏باشي؟ حر گفت: و الله اخير نفسي بين الجنة و النار، اي مهاجر به ذات پروردگار خود را ميان بهشت و نار مي‏بينم ولي بهشت را اختيار مي‏کنم، اين بگفت تازيانه بر مرکب نواخت مثل باد صرصر تاخت. مرحوم سيد در لهوف مي‏نويسد: و يده علي رأسه و هو يقول: اللهم اليک انبت فتب علي ف
قد ارعبت قلوب اوليائک و اولاد بنت نبيک. حر سعادتمند و سرافراز دست بر سر گذارده با حالتي زار و گريان و از روي عجز و نياز مي‏گفت: پروردگارا به سوي تو بازگشتم، توبه مرا قبول و گناهم را ببخشاي که دل دوستان تو را بترس انداختم و اولاد دختر پيغمبر تو را مضطرب ساختم از کردار زشت خود پشيمانم. همين نحو زمزمه مي‏کرد و گريان گريان مي‏آمد تا خود را به صف اصحاب حضرت رساند، ياران راه دادند آن مرد ديندار چون چشمش بر جمال پر ملال حسيني افتاد ناله از دل کشيد خود را از مرکب به زير انداخت صورت به خاک ماليد، قدم امام عليه‏السلام را بوسيد و زار زار گريست و عرضه داشت: شعر آمدم اي دوست با حال خراب سينه‏ام شد از غم هجرت کباب‏ جان نباشد آنکه از بهر تو نيست خشک باد آبي که در نهر تو نيست‏ يابن رسول الله التوبه التوبه، از سر تقصير من در گذر ابومخنف مي‏نويسد: ثم بکي بکاءا شديدا و قال الامام عليه‏السلام: ارفع رأسک يا شيخ. بعد از گريه بسيار امام ابرار فرمودند: اي جوانمرد سر بردار زيرا فرد جوانمرد: سر نامور لايق خاک نيست سزاي ثريا جز افلاک نيست‏ به روايتي خود حضرت دست آورد و سر حر را از روي خاک برداشت با دست مرحمت گرد و غبار از سر و صورت آن فرخنده اقبال پاک کرد. مقتل از مدینه تا مدینه [ صفحه 457]تا [ صفحه 460] ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فایل صوتی استاد در ماه رمضان 👇👇👇
‍ بسم الله الرحمن الرحیم مناسب برای ورود به شبهای احیاء به نوشته ابومخنف همينکه از در خيمه ناله غريبي مظلوم کربلاء به هل من ناصر ينصرنا و هل من مجير يجيرنا بلند شد صداي استغاثه و زاري آن بزرگوار در آن صحراي وحشتزا پيچيد و به گوش حر بن يزيد رياحي رسيد دلش از جا کنده شد، بدنش به لرزه درآمد و در درياي حيرت فرو رفت و غرق در بحر تفکر شد، پس حر دلاور تازيانه بر مرکب زد و خود را به پسر سعد بداختر رسانيد فرمود: أتقاتل انت مع هذا الرجل، آيا با اين غريب بي‏يار خيال مقاتله و کارزار داري يا اينکه اينها اسباب چيني است براي بيعت گرفتن؟ آن ناپاک گفت: اي و الله قتالا شديدا يعني آري به ذات خدا جنگي سخت خواهم کرد که آسانترش آن باشد که سرها از تن و دستها از بدن جدا شود. حر فرمود: آنچه پسر فاطمه از شما خواهش کرده به عمل نخواهيد آورد؟ پسر سعد گفت: اگر اختيار با من بود هر آينه خواهش حسين را اجابت مي‏کردم اما چکنم حکم امير است يا بيعت و يا جنگ. رخسار حر زرد شد، سر بزير انداخت، خود را به عقب کشيد در موقف خود ايستاد، پسر فرخنده سيرش هم با سنان و سپر در لشگر ايستاده بود، يک طرف حر، قرة بن قيس رياحي که پسر عموي حر بود قرار داشت، حر به او فرمود: هل سقيت فرسک آيا مرکب خود را آب داده‏اي؟ گفت: نه يابن عم حر فرمود: چرا کوتاهي کردي، حالا نمي‏خواهي آب بدهي؟ قره از گفتار حر به خيال افتاد با خود گفت: اين شيرمرد مي‏خواهد از جنگ طفره بزند و با پسر فاطمه روبرو نشود گفت: من اسب خود را آب نخواهم داد. حر گفت: پس من مي‏روم مرکب خود را آب بدهم، حر سعادتمند روي از آن بيگانه برگردانيد و روي به پسر فرخ‏سير خود آورد و فرمود: يا بني لا صبر لي علي النار و لا علي غضب الجبار و لا ان يکون غدا خصي احمد المختار. پسرم مرا طاقت حرارت جهنم نبوده و نمي‏توانم غضب حق تعالي را تحمل کنم و توان اينکه در فرداي قيامت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم دشمن من باشد ندارم، شنيدي صداي استغاثه جگر گوشه پيغمبر را هر چه زاري کرد کسي ياري ننمود يا بني سر بنا اليه برو تا به سوي حسين رو نهيم. فرزند ارجمند حر گفت: يا ابه حبا و کرامة به چشم فرمان تو بر من مطاع است. فجعل يدنوا من الحسين عليه‏السلام قليلا قليلا، پس به قصد شرفيابي حضور سلطان العالمين آهسته آهسته، کم کم پيش آمدند و صفوف را شکافتند و از کنار اوس مهاجر عبور کردند اوس مهاجر پرسيد: اي دلير چه خيال داري، مي‏خواهي ميدان داري و اظهار شجاعت و دلاوري کني؟ حر جواب مهاجر را نداد فاخذه مثل الافکل بدن حر در پشت زين مثل بيد مي‏لرزيد که صداي استخوانهاي بدنش شنيده مي‏شد. مهاجر گفت: اي حر بالله حالت تو را دگرگون مي‏بينم، من تو را در معارک ديدار کرده‏ام دليريهاي تو را سنجيده و پسنديده‏ام اگر کسي از اشجع شجاعان کوفه از من سؤال مي‏کرد من تو را نشان مي‏دادم حال چطور اين قدر مضطرب و ترسان مي‏باشي؟ حر گفت: و الله اخير نفسي بين الجنة و النار، اي مهاجر به ذات پروردگار خود را ميان بهشت و نار مي‏بينم ولي بهشت را اختيار مي‏کنم، اين بگفت تازيانه بر مرکب نواخت مثل باد صرصر تاخت. مرحوم سيد در لهوف مي‏نويسد: و يده علي رأسه و هو يقول: اللهم اليک انبت فتب علي فقد ارعبت قلوب اوليائک و اولاد بنت نبيک. حر سعادتمند و سرافراز دست بر سر گذارده با حالتي زار و گريان و از روي عجز و نياز مي‏گفت: پروردگارا به سوي تو بازگشتم، توبه مرا قبول و گناهم را ببخشاي که دل دوستان تو را بترس انداختم و اولاد دختر پيغمبر تو را مضطرب ساختم از کردار زشت خود پشيمانم. همين نحو زمزمه مي‏کرد و گريان گريان مي‏آمد تا خود را به صف اصحاب حضرت رساند، ياران راه دادند آن مرد ديندار چون چشمش بر جمال پر ملال حسيني افتاد ناله از دل کشيد خود را از مرکب به زير انداخت صورت به خاک ماليد، قدم امام عليه‏السلام را بوسيد و زار زار گريست و عرضه داشت: شعر آمدم اي دوست با حال خراب سينه‏ام شد از غم هجرت کباب‏ جان نباشد آنکه از بهر تو نيست خشک باد آبي که در نهر تو نيست‏ يابن رسول الله التوبه التوبه، از سر تقصير من در گذر ابومخنف مي‏نويسد: ثم بکي بکاءا شديدا و قال الامام عليه‏السلام: ارفع رأسک يا شيخ. بعد از گريه بسيار امام ابرار فرمودند: اي جوانمرد سر بردار زيرا فرد جوانمرد: سر نامور لايق خاک نيست سزاي ثريا جز افلاک نيست‏ به روايتي خود حضرت دست آورد و سر حر را از روي خاک برداشت با دست مرحمت گرد و غبار از سر و صورت آن فرخنده اقبال پاک کرد. مقتل از مدینه تا مدینه [ ص 457- 460] کانال ضامن اشک : ویژه مقتل امام حسین (علیه السلام ) @zameneashk تذکر دوستان فایل صوتی قسمت دوم و سوم و تذکرات ورود به شب احیاء در کانال مقتل است. حتما مراجعه کنید.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
2 مناسب برای ورود به شب احیاء رمضان -کانال ضامن اشک : ویژه مقتل امام حسین (علیه السلام ) @zameneashk1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
3 -کانال ضامن اشک : ویژه مقتل امام حسین (علیه السلام ) @zameneashk1
عقیقستان از حدیث شاه، حرّ بن یزید از ندامت دست بر دندان گزید کای دریغا! رفت فرجامم به باد کاین همه انجام از آن آغاز زاد این بگفت و خواست قصد شاه کرد روی توبه سوی «وجه‌الله» کرد نفس بگْرفتش عنان که پایْ دار باره واپس ران، بترس از ننگ و عار عقل گفتش: رو که عار از نار، بِه جور یار، از صحبت اغیار، بِه نفس گفتش: مگْذر از دنیا و مال عقل گفتش: هان! بیندیش از مآل نفس گفتا: نقد بر نسیه مده عقل گفت: این نسیه از صد نقد، بِه نفس گفت: از عمر برخوردار باش عقل گفتا: عمر شد، بیدار باش زین کشاکش‌های نفس و عقل پیر نفس شد مغلوب؛ عقل پیر، چیر عشق آمد بر سرش با صد شتاب باره پیش آورْد، بگْرفتش رکاب کرد بر یکرانِ اقبالش سوار گفت: هین! یکسر بران تا کوی یار جان به کف برگیر و با صد عجز و ذُل سر بنه بر پای آن سلطان کل چون به هوش آمد ز خواب، آن میر راد رعشه بر تن، لرزه بر جانش فتاد لرزلرزان سوی ره بنْهاد روی دم‌به‌دم با نفس خود در گفت‌و‌گوی آن یکی دیدش بدین حال شگفت از شگفت، انگشت بر دندان گرفت با تحیّر گفت کای شیر دلیر! در دلیری می‌نبودت کس نظیر هین! چه بودت؟ کاین چنین لرزی به خویش گفت: کاری بس عجب دارم به پیش خود میان نار و جنّت بینمی می‌ندانم، زآنمی، یا زینمی نور و نارم در میان دارد به جِد چون نلرزم در میان این دو ضد؟ تا کدامین زین دو پایابم بَرَد آتشم سوزد، وَ یا آبم بَرَد این بگفت و کرد یک ‌سو، کار را گفت: نفروشم به دنیا، یار را آن که یوسف را به درهم می‌فروخت خرمن خویش از سیه‌بختی بسوخت عاشقانه رانْد باره، سوی شاه با تضرّع گفت، کای باب اله! با دو صد عذرت به درگاه آمدم کن قبولم، گر چه بی‌گاه آمدم تائبم، بگْشا به رویم باب را دوست می‌دارد خدا، توّاب را با امیدِ عفوِ تقصیر آمدم زود بخشا، گر چه بس دیر آمدم وحشی‌ام، آورده‌ام رو بر رسول ای محمّد! توبه‌ی من کن قبول گر چه حرّم، ای خداوند جلیل! لیک در پیش تواَم، عبدی ذلیل طوق منّت، باز نِه، بر گردنم می‌ببَر هر جا که خواهی بردنم ای سلیمان! هین! ببخشا خاتمم بر بساط بندگی کن محرمم شاه چون دید آن تضرّع کردنش کرد طوق بندگی بر گردنش گفت: بازآ که درِ توبه است، باز هین! بگیر از عفو ما، خطّ جواز اندر آ، که کس ز احرار و عبید روی نومیدی در این درگه ندید گر دو صد جرم عظیم آورده‌ای غم مخور، رو بر کریم آورده‌ای اندر آ، گر دیر و گر زود آمدی خوش به منزلگاه مقصود آمدی گفت کای شاهان غلام درگهت! چون در اوّل، من شدم خار رهت، هم مرا نک پیش‌تاز جنگ کن در قطار عشق، پیش‌آهنگ کن شاه دادش رخصت جنگ و جهاد رو، دلیرانه سوی میدان نهاد تاخت سوی رزم‌گه چون شیر مست خطّ آزادی ز شاه‌ دین، به دست باده‌ی عشقش ز سر برْبوده هوش آمده چون خم ز سرشاری به جوش بانگ زد آن شیر نیزار وغا بر گروه کوفیان بی‌وفا: این امامی را که محبوب حق است «قرّه‌العین» نبیّ مطلق است دعوتش کردید و رو برتافتید؟ بی‌سبب بر کشتنش بشْتافتید؟ غنچه‌های نونهال گلشنش برگ‌ریزان از عطش بر دامنش بخت بردم، تشنه‌لب تا کوی او خوردم آب زندگی از جوی او بوی جان آورْد باد از گلشنش پی به یوسف بردم از پیراهنش من که با عشق «خلیل‌اللَّه» خوشم گو کشد نمرود، سوی آتشم من که با موسی زدم خود را به نیل گو کند فرعون، خون من، سبیل من که در کشتی شدم با نوح پاک گو کند توفان، جهانی را هلاک بس یلان از مشرکان در خاک کرد خاک را از لوث ایشان، پاک کرد بس ‌که خون بارید بر خاک از هوا شد عقیقستان، زمین نینوا گه سواره، گه پیاده، جنگ کرد عرصه را بر لشکر کین، تنگ کرد چون ز پا افتاد آن شیر دلیر با تضّرع گفت: شاها! دست گیر دست گیر، ای دست خلّاق قدیر! ای تو جمله انبیا را، دست‌گیر! ای تو، بر آدم دمیده، روح را! ای تو از توفان رهانده، نوح را! ای تو از یم کرده موسی را رها! کرده در دستش عصا را اژدها! ای انیس یوسف مصری به چاه! داده از چاهش مکان، بر اوج ماه! ای نیا را فخر بر چون تو سلیل! کرده آتش را گلستان، بر خلیل! ای مجیب دعوت یونس به یم! ای نجاتش داده از ظلْمات غم! شه طبیبانه به بالین آمدش دُرفشان از چشم خونین آمدش چشم حق‌بین بر رخ شه برگشود گفت کای فرمانده‌ی مُلک وجود! کاش! صد جان بود اندر پیکرم تا به جان دادن، تو آیی بر سرم قدر، چِبْود چون من افسرده را؟ ای مسیحا! زنده کردی مرده را هرگز این طالع نبودم در حساب که نوازد، ذرّه‌ای را آفتاب گفت: خوش رو، با خوشی هم‌راه باش بر سپهر کام‌رانی، ماه باش باد در دنیا و عقبی، کام تو! آن‌چنان که نام کرده مام تو این بشارت را چو حر زآن لب شنفت شاه را بدرود گفت و خوش بخفت پرزنان بر دامن شه، جان فشانْد لیک نامیرَد که نامش زنده مانْد @zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم فخطب أصحابه هناک، و قال: أما بعد، فان الناس عبيد الدنيا، و الدين لعق علي ألسنتهم، يحوطونه ما درت معائشهم، فاذا محصوا بالبلاء، قل الديانون. ثم قال لهم: أهذه کربلاء؟ قالوا له: نعم [30] . فقال: هذه [3موضع کرب و بلاء، هاهنا مناخ رکابنا، و [32] محط رحالنا، و مسفک دمائنا قال: فنزل القوم، و حطوا الأثقال ناحية من الفرات، و ضربت خيمة الحسين لأهله و بنيه و بناته، و ضربت خيم اخوته و بني عمه حول خيمته. الخوارزمي، مقتل الحسين، 237 / 1 مساوي عنه: المقرم، مقتل الحسين عليه‏السلام، / 231 - 230؛ بحر العلوم، مقتل الحسين عليه‏السلام، / 202؛ مثله المجلسي [37] ، البحار، 383 / 44؛ البحراني، العوالم، 234 / 17؛ البهبهاني، الدمعة الساکبة، 257، 256 - 255 / 4؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 255؛ القمي، نفس المهموم، / 209؛ الأمين، أعيان الشيعة، 598 / 1؛ لواعج الأشجان، / 101؛ الجواهري، مثير الأحزان، / 45؛ الزنجاني، وسيلة الدارين، / 74 خطبه ی امام حسین هنگام ورود به کربلا👆👆 فنزل کربلاء، فضرب أبنيته. فأنزلهم الحر علي غير ماء، و لا في قرية، و ذلک في يوم الخميس، ثاني المحرم. ابن‏الجوزي، المنتظم، 336، 329 / 5 مشخصات کربلا و فرود آمدن اجباری توسط حر ثم قال الحسين: ما يقال لهذه الأرض؟ فقالوا: کربلاء، و يقال لها: أرض نينوي قرية بها. فبکي، و قال: کرب و بلاء، أخبرتني أم‏سلمة قالت: کان جبرئيل عند رسول الله صلي الله عليه و سلم و أنت معي، فبکيت، فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم: دع ابني. فترکتک، فأخذک و وضعک في حجره، فقال جبرئيل: أتحبه؟ قال: نعم. قال: فان امتک ستقتله. قال: و ان شئت أن أريک تربة أرضه التي يقتل فيها. قال: نعم. قالت: فبسط جبرئيل جناحه علي أرض کربلاء، فأراه اياها، فلما قيل للحسين: هذه أرض کربلاء، شمها، و قال: هذه والله هي الأرض التي أخبر بها جبرئيل رسول الله، و انني أقتل فيها. [55] و في رواية: قبض منها قبضة، فشمها سبط ابن‏الجوزي، تذکرة الخواص،/ 142 مساوي عنه: القمي، نفس المهموم، / 205؛ القزويني، الامام الحسين عليه‏السلام و أصحابه، 198 / 1 شراء الامام الحسين النواحي التي أحاطت بقبره الشريف کربلاء. موضع معروف، و بها قبر الحسين بن علي بن أبي‏طالب عليهم‏السلام. روي أنه اشتري النواحي التي فيها قبره من أهل نينوي و الغاضرية بستين ألف درهم، و تصدق بها عليهم، [1] و شرط عليهم أن [2] يرشدوا الي قبره، و يضيفوا من زاره ثلاثة أيام. الطريحي، مجمع البحرين، 462 - 461 / 5 مساوي عنه: المازندراني، معالي السبطين، 284 / 1؛ الهاشمي، الحسين عليه‏السلام في طريقه الي الشهادة، / 134
خرید کربلا توسط امام حسین ع وقال الصادق عليه‏السلام: کربلاء حرم الحسين عليه‏السلام، و فيه البرکة، و حلال لولده و مواليه، و حرام علي غيرهم، و في خبر آخر: قال الصادق عليه‏السلام: حرم الحسين عليه‏السلام الذي اشتراه أربعة أميال في أربعة أميال، فهو حلال لولده و مواليه، و حرام علي غيرهم ممن خالفهم، و فيه البرکة. المازندراني، معالي السبطين، 284 / 1 حرم امام حسین ع امام حسین روز چهارشنبه یا پنج شنبه دوم محرم سال ۶۱ هجری وارد زمین کربلا شد....وخطبه خواندند.. مردم برده دنیا در پی آنند ودین تنها بر زبانشان است تا هنگامی که زندگیشان با دین بگذرد اما هرگاه با بلا آزموده شوند.دین داران اندک می شوند سپس پرسید آیا اینجا کربلاست؟گفتند آری فرمود.اینجا جای محنت ورنج است .. اینجاست محل فرود امدن ما ومرکب هایمان وریخته شدن خون هایمان... زهیر به امام حسین گفت..نزدیکی ما کنار رود فرات روستایی است.امام پرسیدند نامش چیست گفت عقر فرمودند پناه می برم به خدا. از عقر ( اتش گداخته) و قال في روضة الشهداء: فلما سمع الحسين عليه‏السلام باسم کربلاء، نزل عن الفرس، فلما وطأ الأرض بأقدامه الشريفة، تغير لون التراب، و صار کلون الزعفران، و سطع منه غبار علا وجهه و لحيته، بحيث اغبر رأسه، و وجهه، و لحيته الشريفة، فنظرت أم‏کلثوم اليه، قالت: واعجباه من هذه البيداء! ما أشد و أعظم هولها! أري منها هولا عظيما، فسلاها الحسين عليه‏السلام، انتهي. و في (مهيج الأحزان) حکي بعض الثقات ما معناه: أنه لما نزلوا بکربلاء، أقبلت أم‏کلثوم الي الحسين عليه‏السلام و قالت يا أخي! ان هذا الوادي لمهول، و لقد دخلني هول عظيم. فقال الحسين عليه‏السلام: أخية! اعلمي انه نزلنا مع أبي هذه الأرض في مسيره الي صفين، فوضع أبي رأسه في حجر أخي الحسن عليه‏السلام، و رقد ساعة، و أنا عند رأسه، فانتبه أبي قلقا، باکيا، فسأله أخي عن ذلک، فقال: کأني رأيت في منامي أن هذا الوادي بحر من الدم، و الحسين عليه‏السلام قد غرق فيه، و هو يستغيث فلا يغاث، ثم أقبل علي، و قال: يا أباعبدالله! کيف تکون اذا وقعت هاهنا الواقعة؟ قلت: أصبر، و لابد لي من الصبر. المازندراني، معالي السبطين، 286 - 285 / 1
5d1914b7b9a5a7c99f08a91a_1246802423965087571.mp3
2.25M
«اباصالح التماس دعا ، هرکجا رفتی یاد ما هم باش»😭 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج @zameneashk1
1= رسیدن مقتل امام حسین ع از طریق قرآن.mp3
34.31M
9 ورود به مقتل امام حسین ع از طریق قرآن جلسه سوم قسمت اول شهریور ماه 98 – شیراز – جهرم ای دی برای ارسال مطالب و سوالات مقتل در تلگرام و ایتا @m_h_tabemanesh1 کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk لینک کانال ضامن اشک در ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
امامزاده ابراهیم و اسماعیل آستارا
امامزاده ابراهیم و اسماعیل آستارا
مسجد امام باقر علیه السلام مشگین شهر @zameneashk
2= ویژگیهای مشترک مقتل امام حسین ع و قرآن.mp3
36.7M
10 ورور به مقتل امام حسین ع از طریق قران و تفاسیر جلسه سوم قسمت دوم شهریور ماه 98 – شیراز – جهرم ای دی برای ارسال مطالب و سوالات مقتل در تلگرام و ایتا @m_h_tabemanesh1 کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk لینک کانال ضامن اشک در ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
2= ویژگیهای مشترک مقتل امام حسین ع و قرآن.mp3
36.7M
20 علل اشک بر امام حسین ع چگونه صاحب اشک شویم؟ جلسه سوم قسمت سوم شهریور ماه 98 – شیراز – جهرم ای دی برای ارسال مطالب و سوالات مقتل در تلگرام و ایتا @m_h_tabemanesh1 کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk لینک کانال ضامن اشک در ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
4= روش حفظ مقتل - راه تشخیص مقتل صحیح.mp3
8.61M
21 ط چگونه مقتل را در حافظه نگه داریم؟ 12 روش تشخیص مقتل صحیح چیست؟ جلسه سوم قسمت چهارم شهریور ماه 98 – شیراز – جهرم ای دی برای ارسال مطالب و سوالات مقتل در تلگرام و ایتا @m_h_tabemanesh1 کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk لینک کانال ضامن اشک در ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
5= شرح حلت بفنائک.mp3
32.99M
شرح و تفسیر حلت بفنائک 13 جلسه سوم قسمت پنجم شهریور ماه 98 – شیراز – جهرم ای دی برای ارسال مطالب و سوالات مقتل در تلگرام و ایتا @m_h_tabemanesh1 کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk لینک کانال ضامن اشک در ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
👆👆👆 برای دیدن تفسیر زیارت عاشورا و ورود به محرم در کانال ضامن اشک در ایتا لطفا هشتکهای بالا را ضربه بزنید @zameneashk1
در راستی هر عملی خوف ریا است جز گریه برای تو که تضمین شده باشد لینک کانال و گروه مقتل ویژه پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk1 لینک گروه متضمن البکاء در ایتا http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2
4_652547102974416779.ogg
2.58M
علت هجمه ی دشمن علیه حسینیه ها، روضه، مداح، اطعام و ...چیست؟ برای ترویج فرهنگ ع امام حسین حتما منتشر کنید استاد تابع منش تا می توانید منتشر کنید به عشق حرم @zameneashk