#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
#اصحاب_امام_حسین_علیه_السلام
#ابو_ثمامة_صیداوی
#روضه_روز_عاشوراء
ذکر مصيبت اصحاب امام
شيخ جعفر شوشتري - رحمة الله عليه - چنين ميگويد سلام کنيم بر اصحاب امام:
اول سلام کنيم بر يکي از اجلاي (بزرگان) اصحاب امام، به نام ابوثمامه انصاري، در آن حالتي که بر زمين افتاد، و عرض کنيم: اي ابوثمامه! روز چهارم محرم بود که سيدالشهدا، در کمال سلامت، در خيمهي خود نشسته بود لشکر عمر سعد، وارد کربلا شد. گفت: کسي بيايد و پيغامي براي حضرت ببرد. به هر کسي گفت، قبول نميکرد و ميگفت: من، خودم نامه براي او نوشتهام، کجا بروم؟ خجالت ميکشم. ملعوني گفت: اگر ميخواهي، من ميروم. عمر سعد، پيغام را به او داد.
آن شخص آمد تا نزديک خيمهها رسيد. ابوثمامه او را ديد. به او فرمود: اجازه نداري با شمشير خدمت امام بروي. شمشيرت را بگذار. آن ملعون گفت: شمشيرم را از حمايلم جدا نميکنم. ابوثمامه فرمود: دستم را به قبضهي شمشيرت ميگيرم، آن وقت حرف بزن. آن ملعون، قبول نکرد. فرمود: پس برگرد. گفت: برميگردم.
ميخواهم بگويم: اي ابوثمامه! اين را نتوانتستي ببيني؛ اما کجايي که ببيني سنان بن انس آمد بالاي سر حضرت. هم نيزه داشت و هم شمشير و هم تير و کمان، و هر سه را به کار برد.
امام باقر عليهالسلام فرمود امام حسين عليهالسلام را به گونهاي کشتند که پيامبر صلي الله عليه و آله از کشتن حيوانات درنده به آن نحو، نهي کرده بودند: «لقد قتل بالسيف و السنان و بالحجارة و بالخشب و بالعصا». [1] .
سلامي ميکنم به جناب حر. بدانيد که اصل سبب هدايتش که او را منقلب کرد، استغاثهي (کمکخواهي) اول حضرت بود که حضرت، فرياد استغاثه بلند کرد، در حالي که هنوز اصحاب بودند. چون حر آن صدا را شنيد، عمويش همراهش بود. گفت: عمو، «أما تنظر الي الحسين کيف يستغيث». ببين چه طور استغاثه ميکند!
اي حر! استغاثه آن حالت او را ديدي، جان خود را فدا کردي؛ اما اگر ميديدي استغاثه او را آن وقتي که در ميدان افتاده بود، چه ميکردي؟
سعيد بن عبدالله آمد خدمت حضرت، عرض کرد «يابن رسول الله هؤلاء قد إقتربوا منک» آقا جان اينها نزد شما شدند. من تاب ندارم ببينم؟ مرا اذن بده، بروم کشته شوم.
يا سعيد بن عبدالله! تاب نداشتي ببيني لشکر دشمن، نزديک حضرت شوند. کجايي ببيني که لشکر داخل خيمهها شدند. [2] .
و اضافه کنم که خيمهها را آتش کشيدند، در حالي که زنان و کودکان، در خيمهها بودند و امام زينالعابدين عليهالسلام درون خيمه بود و از شدت بيماري، توان حرکت کردن نداشت.
از آن ترسم که آتش برفروزد
ميان خيمه بيمارم بسوزد
از آن ترسم که آتش شعل گيرد
ميان خيمه بيمارم بميرد
لب تشنه کي کشند کسي را کنار آب
گيرم حسين سبط نبي خدا نبود
آتش به آشيانه ي مرغي نميزنند
گيرم که خيمه ي آل عبا نبود
[1] کبريت الأحمر، ص 134 (يعني: با شمشير و نيزه و سنگ و چوب و عصا امام را کشتند).
[2] مجالس المواعظ.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk1
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
استغاثه امام و منقلب شدن حر بن يزيد رياحي و توبه نمودنش و ملحق شدن آن با سعادت به اردوي کيوان شکوه
به نوشته ابومخنف همينکه از در خيمه ناله غريبي مظلوم کربلاء به هل من ناصر ينصرنا و هل من مجير يجيرنا بلند شد صداي استغاثه و زاري آن بزرگوار در آن صحراي وحشتزا پيچيد و به گوش حر بن يزيد رياحي رسيد دلش از جا کنده شد، بدنش به لرزه درآمد و در درياي حيرت فرو رفت و غرق در بحر تفکر شد، بنا کرد در غرق حميتش به زدن و خون تشيعش در جوشيدن، نور هدايت در ساحت دل آن مقبل تابيد و صورتش مثل قرص قمر درخشيد و دست قدرت سبحاني وي را از جنگ وساوس شيطاني نجات داد و حضرت پروردگار خطاب به شيطان فرمود:
ان عبادي ليس لک عليهم سلطان يعني وي از عباد مخلص ما است تو را قدرتي بااين صاحب همت نيست، پس حر دلاور تازيانه بر مرکب زد و خود را به پسر سعد بداختر رسانيد فرمود:
أتقاتل انت مع هذا الرجل، آيا با اين غريب بييار خيال مقاتله و کارزار داري يا اينکه اينها اسباب چيني است براي بيعت گرفتن؟
آن ناپاک گفت: اي و الله قتالا شديدا يعني آري به ذات خدا جنگي سخت خواهم کرد که آسانترش آن باشد که سرها از تن و دستها از بدن جدا شود.
حر فرمود: آنچه پسر فاطمه از شما خواهش کرده به عمل نخواهيد آورد؟
پسر سعد گفت: اگر اختيار با من بود هر آينه خواهش حسين را اجابت ميکردم اما چکنم حکم امير است يا بيعت و يا جنگ.
رخسار حر زرد شد، سر بزير انداخت، خود را به عقب کشيد در موقف خود ايستاد، پسر فرخنده سيرش هم با سنان و سپر در لشگر ايستاده بود، يک طرف حر، قرة بن قيس رياحي که پسر عموي حر بود قرار داشت، حر به او فرمود: هل سقيت فرسک آيا مرکب خود را آب دادهاي؟
گفت: نه يابن عم
حر فرمود: چرا کوتاهي کردي، حالا نميخواهي آب بدهي؟
قره از گفتار حر به خيال افتاد با خود گفت: اين شيرمرد ميخواهد از جنگ طفره بزند و با پسر فاطمه روبرو نشود
گفت: من اسب خود را آب نخواهم داد.
حر گفت: پس من ميروم مرکب خود را آب بدهم، حر در اين خيال بود که ناگاه دو مرتبه ناله استغاثه و زاري حضرت به گوشش رسيد که ميفرمود:
اما من مجير يجيرنا، اما من معين يعيننا، اما من ناصر ينصرنا.
ابومخنف ميگويد: حر دلاور که اين نداي امام عليهالسلام را شنيد رو کرد به قره فرمود:
پسر عم آيا نميشنوي صداي غريبي امام ابرار و ناله بيکسي سلطان بييار را؟
اما تنظر الي الحسين عليهالسلام کيف يستغيث و لا يغاث و يستجير و لا يجار
آيا نگاه نميکني چگونه در خيمه تکيه به نيزه بيکسي داده هر چه استغاثه ميکند کسي به فريادش نميرسد فهل لک ان تسيربنا اليه و نقاتل بين يديه آيا ميتواني با ما يار شوي اين لشگر را بگذاري دست از اين عالم برداري با هم برويم خدمت جگر گوشه مصطفي اگر بناي کارزار شد ياريش کنيم فان الناس عن هذه الدنيا راحلة و کرامات الدنيا زائلة فلعلنا نفوز بالشهادة و نکون من اهل السعادة.
اي پسر عم دنيا جاي ثبات و قرار نيست و نعمتهاي دنيا بر هيچ کس پايدار نميماند، شايد از دولت اين غريب دولت شهادت نصيب ما گردد و نام ما در زمره اهل سعادت مرقوم شود در حشر با پسر پيغمبر محشور شده و از نعم باقيه مسرور گرديم.
قره بيسعادت گفت: مرا با اين کار حاجت نيست.
حر سعادتمند روي از آن بيگانه برگردانيد و روي به پسر فرخسير خود آورد و فرمود:
يا بني لا صبر لي علي النار و لا علي غضب الجبار و لا ان يکون غدا خصي احمد المختار.
پسرم مرا طاقت حرارت جهنم نبوده و نميتوانم غضب حق تعالي را تحمل کنم و توان اينکه در فرداي قيامت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم دشمن من باشد ندارم، شنيدي صداي استغاثه جگر گوشه پيغمبر را هر چه زاري کرد کسي ياري ننمود يا بني سر بنا اليه برو تا به سوي حسين رو نهيم.
فرزند ارجمند حر گفت: يا ابه حبا و کرامة به چشم فرمان تو بر من مطاع است.
فجعل يدنوا من الحسين عليهالسلام قليلا قليلا، پس به قصد شرفيابي حضور سلطان العالمين آهسته آهسته، کم کم پيش آمدند و صفوف را شکافتند و از کنار اوس مهاجر عبور کردند اوس مهاجر پرسيد: اي دلير چه خيال داري، ميخواهي ميدان داري و اظهار شجاعت و دلاوري کني؟
حر جواب مهاجر را نداد فاخذه مثل الافکل بدن حر در پشت زين مثل بيد ميلرزيد که صداي استخوانهاي بدنش شنيده ميشد.
مهاجر گفت: اي حر بالله حالت تو را دگرگون ميبينم، من تو را در معارک ديدار کردهام دليريهاي تو را سنجيده و پسنديدهام اگر کسي از اشجع شجاعان کوفه از من سؤال ميکرد من تو را نشان ميدادم حال چطور اين قدر مضطرب و ترسان ميباشي؟
حر گفت: و الله اخير نفسي بين الجنة و النار، اي مهاجر به ذات پروردگار خود را ميان بهشت و نار ميبينم ولي بهشت را اختيار ميکنم، اين بگفت تازيانه بر مرکب نواخت مثل باد صرصر تاخت.
مرحوم سيد در لهوف مينويسد:
و يده علي رأسه و هو يقول: اللهم اليک انبت فتب علي ف
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
استغاثهي امام و تأثير آن بر دو نفر از لشگر ملعون عمر سعد
پس از کشته شدن گروه بسياري از اصحاب، امام عليهالسلام محاسن شريف خود را به دست گرفت و فرمود: خشم خداوند وقتي بر يهوديان سخت و شديد شد که براي او فرزندي قائل شدند، و خشم خدا بر ترسايان شديد شد که بخدايان سهگانه (خداي پدر، خداي پسر، روحالقدس) قائل شدند، و خشم او بر گبران وقتي فزوني يافت که آفتاب و ماه را به جاي خدا پرستش کردند، و خشم و غضب خدا بر قوم ديگر وقتي شدت يافت که براي کشتن پسر دختر پيغمبرشان دست بههم داده و متحد شدند.
پس از آن فرمود: بدانيد، به خدا قسم من به هيچ يک از خواستههاي اينها پاسخ مثبت نخواهم داد (بر عقيدهي خود استوار ميمانم) تا با محاسن رنگين شدهي از خون خود بلقاء الله برسم «اما والله لا اجيبهم الي شيء مما يريدون حتي ألقي الله و أنا مخضب بدمي». آنگاه صدايش را به استغاثه بلند کرد: «اما من مغيث يغيثنا؟ اما من ذاب يذب عن حرم رسول الله» آيا فريادرسي نيست که به فرياد ما برسد؟ آيا کسي نيست از حرم رسول خدا (ص) دفاع کند؟
چون صداي امام بگوش بانوان حرم رسيد صدايشان به گريه بلند شد و بسيار گريستند.
و دو نفر ديگر به نام سعد بن حارث انصاري و برادرش ابوالحتوف انصاري که در لشکر عمر سعد بودند صداي استغاثه و مظلوميت ابيعبدالله و گريهي زنان را که شنيدند تغيير عقيده داده و سلاح خود را به سوي همراهيان خود کج کردند و پس از مقاتلهي شديدي در رکاب امام شهيد شدند.
خدايشان رحمت کند.
سالار کربلاء [ صفحه 384]
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
استغاثه امام و منقلب شدن حر بن يزيد رياحي و توبه نمودنش و ملحق شدن آن با سعادت به اردوي کيوان شکوه
به نوشته ابومخنف همينکه از در خيمه ناله غريبي مظلوم کربلاء به هل من ناصر ينصرنا و هل من مجير يجيرنا بلند شد صداي استغاثه و زاري آن بزرگوار در آن صحراي وحشتزا پيچيد و به گوش حر بن يزيد رياحي رسيد دلش از جا کنده شد، بدنش به لرزه درآمد و در درياي حيرت فرو رفت و غرق در بحر تفکر شد، بنا کرد در غرق حميتش به زدن و خون تشيعش در جوشيدن، نور هدايت در ساحت دل آن مقبل تابيد و صورتش مثل قرص قمر درخشيد و دست قدرت سبحاني وي را از جنگ وساوس شيطاني نجات داد و حضرت پروردگار خطاب به شيطان فرمود:
ان عبادي ليس لک عليهم سلطان يعني وي از عباد مخلص ما است تو را قدرتي بااين صاحب همت نيست، پس حر دلاور تازيانه بر مرکب زد و خود را به پسر سعد بداختر رسانيد فرمود:
أتقاتل انت مع هذا الرجل، آيا با اين غريب بييار خيال مقاتله و کارزار داري يا اينکه اينها اسباب چيني است براي بيعت گرفتن؟
آن ناپاک گفت: اي و الله قتالا شديدا يعني آري به ذات خدا جنگي سخت خواهم کرد که آسانترش آن باشد که سرها از تن و دستها از بدن جدا شود.
حر فرمود: آنچه پسر فاطمه از شما خواهش کرده به عمل نخواهيد آورد؟
پسر سعد گفت: اگر اختيار با من بود هر آينه خواهش حسين را اجابت ميکردم اما چکنم حکم امير است يا بيعت و يا جنگ.
رخسار حر زرد شد، سر بزير انداخت، خود را به عقب کشيد در موقف خود ايستاد، پسر فرخنده سيرش هم با سنان و سپر در لشگر ايستاده بود، يک طرف حر، قرة بن قيس رياحي که پسر عموي حر بود قرار داشت، حر به او فرمود: هل سقيت فرسک آيا مرکب خود را آب دادهاي؟
گفت: نه يابن عم
حر فرمود: چرا کوتاهي کردي، حالا نميخواهي آب بدهي؟
قره از گفتار حر به خيال افتاد با خود گفت: اين شيرمرد ميخواهد از جنگ طفره بزند و با پسر فاطمه روبرو نشود
گفت: من اسب خود را آب نخواهم داد.
حر گفت: پس من ميروم مرکب خود را آب بدهم، حر در اين خيال بود که ناگاه دو مرتبه ناله استغاثه و زاري حضرت به گوشش رسيد که ميفرمود:
اما من مجير يجيرنا، اما من معين يعيننا، اما من ناصر ينصرنا.
ابومخنف ميگويد: حر دلاور که اين نداي امام عليهالسلام را شنيد رو کرد به قره فرمود:
پسر عم آيا نميشنوي صداي غريبي امام ابرار و ناله بيکسي سلطان بييار را؟
اما تنظر الي الحسين عليهالسلام کيف يستغيث و لا يغاث و يستجير و لا يجار
آيا نگاه نميکني چگونه در خيمه تکيه به نيزه بيکسي داده هر چه استغاثه ميکند کسي به فريادش نميرسد فهل لک ان تسيربنا اليه و نقاتل بين يديه آيا ميتواني با ما يار شوي اين لشگر را بگذاري دست از اين عالم برداري با هم برويم خدمت جگر گوشه مصطفي اگر بناي کارزار شد ياريش کنيم فان الناس عن هذه الدنيا راحلة و کرامات الدنيا زائلة فلعلنا نفوز بالشهادة و نکون من اهل السعادة.
اي پسر عم دنيا جاي ثبات و قرار نيست و نعمتهاي دنيا بر هيچ کس پايدار نميماند، شايد از دولت اين غريب دولت شهادت نصيب ما گردد و نام ما در زمره اهل سعادت مرقوم شود در حشر با پسر پيغمبر محشور شده و از نعم باقيه مسرور گرديم.
قره بيسعادت گفت: مرا با اين کار حاجت نيست.
حر سعادتمند روي از آن بيگانه برگردانيد و روي به پسر فرخسير خود آورد و فرمود:
يا بني لا صبر لي علي النار و لا علي غضب الجبار و لا ان يکون غدا خصي احمد المختار.
پسرم مرا طاقت حرارت جهنم نبوده و نميتوانم غضب حق تعالي را تحمل کنم و توان اينکه در فرداي قيامت پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم دشمن من باشد ندارم، شنيدي صداي استغاثه جگر گوشه پيغمبر را هر چه زاري کرد کسي ياري ننمود يا بني سر بنا اليه برو تا به سوي حسين رو نهيم.
فرزند ارجمند حر گفت: يا ابه حبا و کرامة به چشم فرمان تو بر من مطاع است.
فجعل يدنوا من الحسين عليهالسلام قليلا قليلا، پس به قصد شرفيابي حضور سلطان العالمين آهسته آهسته، کم کم پيش آمدند و صفوف را شکافتند و از کنار اوس مهاجر عبور کردند اوس مهاجر پرسيد: اي دلير چه خيال داري، ميخواهي ميدان داري و اظهار شجاعت و دلاوري کني؟
حر جواب مهاجر را نداد فاخذه مثل الافکل بدن حر در پشت زين مثل بيد ميلرزيد که صداي استخوانهاي بدنش شنيده ميشد.
مهاجر گفت: اي حر بالله حالت تو را دگرگون ميبينم، من تو را در معارک ديدار کردهام دليريهاي تو را سنجيده و پسنديدهام اگر کسي از اشجع شجاعان کوفه از من سؤال ميکرد من تو را نشان ميدادم حال چطور اين قدر مضطرب و ترسان ميباشي؟
حر گفت: و الله اخير نفسي بين الجنة و النار، اي مهاجر به ذات پروردگار خود را ميان بهشت و نار ميبينم ولي بهشت را اختيار ميکنم، اين بگفت تازيانه بر مرکب نواخت مثل باد صرصر تاخت.
مرحوم سيد در لهوف مينويسد:
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
#اصحاب_امام_حسین_علیه_السلام
#ابو_ثمامة_صیداوی
#روضه_روز_عاشوراء
ذکر مصيبت اصحاب امام
شيخ جعفر شوشتري - رحمة الله عليه - چنين ميگويد سلام کنيم بر اصحاب امام:
اول سلام کنيم بر يکي از اجلاي (بزرگان) اصحاب امام، به نام ابوثمامه انصاري، در آن حالتي که بر زمين افتاد، و عرض کنيم: اي ابوثمامه! روز چهارم محرم بود که سيدالشهدا، در کمال سلامت، در خيمهي خود نشسته بود لشکر عمر سعد، وارد کربلا شد. گفت: کسي بيايد و پيغامي براي حضرت ببرد. به هر کسي گفت، قبول نميکرد و ميگفت: من، خودم نامه براي او نوشتهام، کجا بروم؟ خجالت ميکشم. ملعوني گفت: اگر ميخواهي، من ميروم. عمر سعد، پيغام را به او داد.
آن شخص آمد تا نزديک خيمهها رسيد. ابوثمامه او را ديد. به او فرمود: اجازه نداري با شمشير خدمت امام بروي. شمشيرت را بگذار. آن ملعون گفت: شمشيرم را از حمايلم جدا نميکنم. ابوثمامه فرمود: دستم را به قبضهي شمشيرت ميگيرم، آن وقت حرف بزن. آن ملعون، قبول نکرد. فرمود: پس برگرد. گفت: برميگردم.
ميخواهم بگويم: اي ابوثمامه! اين را نتوانتستي ببيني؛ اما کجايي که ببيني سنان بن انس آمد بالاي سر حضرت. هم نيزه داشت و هم شمشير و هم تير و کمان، و هر سه را به کار برد.
امام باقر عليهالسلام فرمود امام حسين عليهالسلام را به گونهاي کشتند که پيامبر صلي الله عليه و آله از کشتن حيوانات درنده به آن نحو، نهي کرده بودند: «لقد قتل بالسيف و السنان و بالحجارة و بالخشب و بالعصا». [1] .
سلامي ميکنم به جناب حر. بدانيد که اصل سبب هدايتش که او را منقلب کرد، استغاثهي (کمکخواهي) اول حضرت بود که حضرت، فرياد استغاثه بلند کرد، در حالي که هنوز اصحاب بودند. چون حر آن صدا را شنيد، عمويش همراهش بود. گفت: عمو، «أما تنظر الي الحسين کيف يستغيث». ببين چه طور استغاثه ميکند!
اي حر! استغاثه آن حالت او را ديدي، جان خود را فدا کردي؛ اما اگر ميديدي استغاثه او را آن وقتي که در ميدان افتاده بود، چه ميکردي؟
سعيد بن عبدالله آمد خدمت حضرت، عرض کرد «يابن رسول الله هؤلاء قد إقتربوا منک» آقا جان اينها نزد شما شدند. من تاب ندارم ببينم؟ مرا اذن بده، بروم کشته شوم.
يا سعيد بن عبدالله! تاب نداشتي ببيني لشکر دشمن، نزديک حضرت شوند. کجايي ببيني که لشکر داخل خيمهها شدند. [2] .
و اضافه کنم که خيمهها را آتش کشيدند، در حالي که زنان و کودکان، در خيمهها بودند و امام زينالعابدين عليهالسلام درون خيمه بود و از شدت بيماري، توان حرکت کردن نداشت.
از آن ترسم که آتش برفروزد
ميان خيمه بيمارم بسوزد
از آن ترسم که آتش شعل گيرد
ميان خيمه بيمارم بميرد
لب تشنه کي کشند کسي را کنار آب
گيرم حسين سبط نبي خدا نبود
آتش به آشيانهي مرغي نميزنند
گيرم که خيمهي آل عبا نبود
[1] کبريت الأحمر، ص 134 (يعني: با شمشير و نيزه و سنگ و چوب و عصا امام را کشتند).
[2] مجالس المواعظ.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
پاسخ به هفت استغاثه امام حسین ع با هفت مرتبه ذکر لبیک یا داعی الله
تلبيات سبعه اجابت از براي استغاثههاي آن حضرت
وجه سوم: اينکه تلبيات سبعه اجابت باشند از براي استغاثههاي آن جناب که به جهت امور مخصوصه نمود، و کسي اجابتش نکرد.
استغاثه جهت طلب آب از براي اهل بيت و اصحاب
اول : استغاثه آب يکي استغاثه نمود به جهت طلب آب از براي اهل بيت و اصحاب.
- بحار 288:44 - مقتل خوارزمي 244:1.
استغاثه طلب آب از براي زنان و اطفال
دوم: استغاثه طلب آب از براي زنان و اطفال بود، که فرمود: اينان را گناهي نيست و با شما قتال نميکنند .
- بحار 51:45 - لهوف ص 52.
استغاثه آب برای علی اصغر ع
سوم: طلب آب نمود از براي طفل شيرخوار، که فرمود: آيا کسي نيست که يک شرب آب از براي اين طفل بياورد؟ بعد قناعت نمود به اينکه خود ايشان او را آب دهند .
تذکرة الخواص ابن جوزي ص 143.
استغاثه در دفاع از حرم
چهارم: استغاثه به جميع لشکر نمود که اي شيعهي آل ابوسفيان مرا قصد کنيد و از حرم من دست برداريد.
استغاثه به لشگر لع از غارت حرم
پنجم: باز استغاثه به لشکر نمود که يک ساعت از نهب خيام تأمل کنيد بعد از کشتنم هر چه خواهيد کنيد.
- مقاتل الطالبيين ص 79.
استغاثه برای اهل حرم که خواستند آتش بزنند
ششم: استغاثه نمود در وقتي که بر زمين افتاد، و شنيد شمر لعين فرياد ميکند آتش بياوريد تا خيمهها را بسوزانم، حضرت فرياد کرد: اي پسر ذوالجوشن، تو آتش ميطلبي که حرم مرا بسوزاني .
- بحار 54:45 - لهوف ص 53.
استغاثه در آخرین لحظه برای آب
هفتم: استغاثه نمود در آخر نفس از براي يک قطره آب پس سر مبارکش را ببريدند، در بين همين استغاثه.
- بحار 56:45 - مقتل خوارزمي 36:2.
پس چون کسي آن جناب را اجابت نکرد در اين استغاثات سبعه، مناسب است که دوستان او، به عدد آنها لبيک، بگويند، تا فائز شوند به ثواب اغاثه آن حضرت، در آن احوال، اگر در دل تصور نمايند.
اشگ روان بر امیر کاروان
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
#امام_مهدی_عج_و_عاشوراء
از چه زمانی و در چه محلی به حضرت مهدی عج قائم گفتند؟
أخبرنا محمد بن يعقوب، عن علي بن محمد، عن سهل بن زياد، عن محمد بن الحسن ابن شمون، عن عبدالله بن عبدالرحمان الأصم، عن کرام، قال:
حلفت فيما بيني و بين نفسي: ألا آکل طعاما بنهار أبدا حتي يقوم قائم آل محمد، فدخلت علي أبيعبدالله عليهالسلام، فقلت له: رجل من شيعتک جعل لله علي ألا يأکل طعاما بالنهار أبدا حتي يقوم قائم آل محمد. فقال: صم يا کرام و لا تصم العيدين و لا ثلاثة أيام التشريق، و لا اذا کنت مسافرا.
فان الحسين عليهالسلام لما قتل عجت السماوات و الأرض و من عليهما و الملائکة [34] ، فقالوا: يا ربنا، أتأذن لنا في هلاک الخلق حتي نجدهم من جديد الأرض بما استحلوا حرمتک، و قتلوا صفوتک؟ فأوحي الله اليهم: يا ملائکتي! و يا سمائي! و يا أرضي! اسکنوا.
ثم کشف حجابا من الحجب، فاذا خلفه محمد صلي الله عليه و آله و اثنا عشر وصيا له، فأخذ بيد فلان من بينهم، فقال:
يا ملائکتي! و يا سماواتي! و يا أرضي! بهذا أنتصر منهم [لهذا] قالها ثلاث مرات.
و جاء في غير رواية محمد بن يعقوب الکليني: «بهذا أنتصر منهم و لو بعد حين» [35] .
النعماني، کتاب الغيبة، / 140 - 139 مساوي عنه: المجلسي، البحار، 402 / 36
کرام بن عمرو گويد: من در درون خويش (نزد خود) سوگند ياد کرده بودم مانند عهد که «هرگز در روز غذائي نخورم - يعني روزه بگيرم - تا آنگاه که قائم آل محمد قيام کند.»
روزي نزد امام صادق عليهالسلام رفتم و به او عرض کردم: «مردي از شيعيان تو براي خدا بر خويشتن واجب ساخته که هرگز در روز غذايي نخورد و روزه بگيرد تا زماني که قائم آل محمد قيام کند.»
فرمود: «اي کرام! روزه بدار ولي در عيد قربان و عيد فطر و سه روز تشريق (روزهاي 12 و 13 و 14 ماه ذي الحجه) و هنگامي که در سفر به سر ميبري و از روزه داشتن خودداري کن، که هنگامي که حسين عليهالسلام کشته شد آسمانها و زمين و هر که در آن بود و فرشتگان همه به ناله درآمدند و گفتند: «اي پروردگار ما! آيا براي نابود ساختن بندگان به ما اجازه ميفرمائي تا آنان را از روي زمين ريشه کن کنيم و برداريم؟ که آنان حريم و حرمت تو را شکستند و حرام تو را روا داشتند و برگزيده تو را کشتند.»
پس خداي تعالي به آنان وحي فرستاد: «اي فرشتگان من! و اي آسمان و زمينم! آرام باشيد.»
سپس پردهاي از پردهها را برداشت، در اين هنگام در پس آن پرده، محمد صلي الله عليه و آله و دوازده وصي او نمايان شدند، پس خداوند از بين آنان دست کسي را گرفت و فرمود: «اي فرشتگان من! و اي آسمان و زمينم! انتقام آنان را به دست اين شخص خواهم ستاند» و اين سخن را سه بار تکرار فرمود.
و در روايت ديگري غير از روايت کليني که گذشت چنين آمده است: «به وسيله اين شخص از آنان انتقام ميگيرم، هر چند پس از گذشت مدت زماني باشد».
غفاري، ترجمهي غيبت نعماني، / 140 - 139.
النعماني، کتاب الغيبة، / 140 - 139 مساوي عنه: المجلسي، البحار، 402 / 36
در روایات دیگر حضرت ایستاده بود و نماز می خواند. ندی آمد به این قائم انتقام می گیرم.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
بسم الله الرحمن الرحیم
هشتک های منتخب کانال ضامن اشک ویژه محرم و صفر:
#محرم_نامه
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات
#اهداف_قیام_امام_حسین_علیه_السلام
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها_و_عاشوراء
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#امام_مهدی_عج_و_عاشوراء
#مصرع_الحسین_علیه_السلام_مقتل_گودال
#شعر_شیعتی
#اهداف_قیام_امام_حسین_علیه_السلام
#وصیت_امام_حسین_علیه_السلام
#سخنان_امام_حسین_علیه_السلام
#وقایع_روز_عاشوراء
#وقایع_شام_غریبان
#اسارت_آل_الله
#زینب_سلام_الله_علیها_رسول_کربلاء
#حضرت_رقیه_س
#مقتل_شناسی
#دروس_مقتل
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#عباس_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#مقام_ابوالفضل_ع
#مقام_ابوالفضل_ع_در_روایات
#علی_اکبر_علیه_السلام
#علی_اکبر_ع
#عرفان_و_توحید_در_مکتب_امام_حسین_علیه_السلام
#عرفان_و_عاشوراء
#علی_اصغر_علیه_السلام
#عطش_علی_اصغر_ع_شب_هفتم_محرم
#قاتلین_امام_حسین_ع
#اربعین_روز_خاص_زیارت_حضرت_مهدی_عج
#دشمنان_اهل_بیت_ع
#وقایع_دوازدهم_محرم
#دفن_امام_حسین_علیه_السلام_و_شهداء
#ایام_صفر
#راس_الحسین_علیه_السلام
#قرآن_و_امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#زینب_سلام_الله_علیها_رسول_کربلاء
#مجلس_یزید_لعنة_الله_علیه
#مجلس_شراب
@zameneashk1
943.4K
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 45
السلام علیک ایها الرضیع الصغیر
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#شهادت_طفل_یک_روزه
#شهادت_طفل_کنارخیمه
اینکه سیدالشهداء ع،حضرت علی اصغر را اصلاً به میدان نیاورد که طلب آب کند؟
ممنون میشم به این سوال هم پاسخ بدین. اجرتون بامادرسادات
التماس دعا
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk1
4_6003564552602534432.mp3
6.95M
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
🌼مقدمه شهادت علی اصغر ع
☘امام حسین ع به انواع مختلف برای هدایت قوم ، اتمام حجت نمود
🌼ابتدا قرآن را بازنمود و بر سر خويش قرار داد
☘امام ع فرمود قرآن و جدم پیامبر ص بین ما و شما حکم کند
🌼امام ع فرمود به چه دلیل خون مرا حلال می دانید مگر نشنیدید پیامبر ص فرمود حسن و حسين ع دو جوان اهل بهشتند
☘اگر حرف مرا تایید نمی کنید از جابر و ابوسعید خدری که از اصحاب پیامبر ص بودند بپرسید
🌼شمرلع فرياد زد
ای حسين ع جایگاه تو حاويه است
☘امام ع فرمود پیامبر ص فرمود من سگی را می بینم که چنگ در خون اهل بیت من انداخته و آن سگ تو هستی
🌼مهم سگ برابر با شمرلع است و یکی از تحریفات روضه های امام حسین ع این است که عشاق جاهل خود را سگ معرفی می کنند که کاملا مخالف مقتل است
بارها در کانال ضامن اشک در این مورد صحبت شده ، لطفا این هشتگ را بزنید
👇👇
#سگ_امام_حسینم
☘ شمرلع گفت من خدا را زبانی می پرستم و چیزی از سخنان تو نمی فهمم
آیدی استاد
@m_h_tabemanesh2
"کلاس آنلاین مقتل شناسی"
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
"واتساپ"
https://chat.whatsapp.com/KzAL9rEs5uu0kiDdyQFgRp
4_6003564552602534432.mp3
6.95M
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
🌼مقدمه شهادت علی اصغر ع
☘امام حسین ع به انواع مختلف برای هدایت قوم ، اتمام حجت نمود
🌼ابتدا قرآن را بازنمود و بر سر خويش قرار داد
☘امام ع فرمود قرآن و جدم پیامبر ص بین ما و شما حکم کند
🌼امام ع فرمود به چه دلیل خون مرا حلال می دانید مگر نشنیدید پیامبر ص فرمود حسن و حسين ع دو جوان اهل بهشتند
☘اگر حرف مرا تایید نمی کنید از جابر و ابوسعید خدری که از اصحاب پیامبر ص بودند بپرسید
🌼شمرلع فرياد زد
ای حسين ع جایگاه تو حاويه است
☘امام ع فرمود پیامبر ص فرمود من سگی را می بینم که چنگ در خون اهل بیت من انداخته و آن سگ تو هستی
🌼مهم سگ برابر با شمرلع است و یکی از تحریفات روضه های امام حسین ع این است که عشاق جاهل خود را سگ معرفی می کنند که کاملا مخالف مقتل است
بارها در کانال ضامن اشک در این مورد صحبت شده ، لطفا این هشتگ را بزنید
👇👇
#سگ_امام_حسینم
☘ شمرلع گفت من خدا را زبانی می پرستم و چیزی از سخنان تو نمی فهمم
آیدی استاد
@m_h_tabemanesh
"کلاس آنلاین مقتل شناسی"
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
"واتساپ"
https://chat.whatsapp.com/KzAL9rEs5uu0kiDdyQFgRp
کانال ضامن اشک ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1