#مسلم_بن_عقیل_ع 14
#دروس_مقتل
#بررسی_متون_مقتل
#روضه_های_شب_مسلمیة
#روضه_شب_عرفه
#دفن_امام_حسین_علیه_السلام_و_شهداء
▪️▪️دفن بدن مسلم بن عقیل توسط همسر میثم تمار و به روایتی توسط قوم مذحج ▪️▪️
زوجة ميثم التمار تقوم بتجهيز تلک الأجساد الطاهرة
فقال الشعبي: فبقيت تلک الجثة الطاهرة علي وجه الأرض من غير غسل و لا کفن، و لما دجي الليل و نامت کل عين، شدت زوجة ميثم التمار علي نفسها، و خرجت الي الکناس، و حملت مسلم بن عقيل و هانئ بن عروة و حنظلة بن مرة الي دارها، و لما انتصف الليل و نامت کل عين، حملتهم الي جنب المسجد الأعظم، و دفنتهم بدمائهم، و لم يعلم بها أحد الا زوجة هانئ بن عروة، لأنها کانت في جوارها رحمة الله عليهم و رضوانه.
المازندراني، معالي السبطين، 245 / 1
جر جسدي مسلم و هانئ في الأسواق و انقاذ الجسدين و کفنهما و دفنهما
و جر برجله [مسلم] في السوق. اليعقوبي، التاريخ، 216 / 2
ثم انهم أخذوا مسلما و هانئا يسحبونهما في الأسواق، فبلغ خبرهما الي مذحج ، فرکبوا خيولهم، و قاتلوا القوم، و أخذوهما، و دفنوهما، رحمة الله عليهما و عذب قاتليهما بالعذاب الشديد يوم الوعيد .
الطريحي، المنتخب، 428 / 2 مساوي عنه: الدربندي، أسرار الشهادة، / 228؛ القمي، نفس المهموم، / 121 – 120
فبلغ ذلک مذحج، فرکبوا جميعا، و قاتلوا ابنزياد (لعنه الله) قتالا شديدا و کانوا يسحبون مسلما و هانئا في الشوارع، فحملت عليهم مذحج، ففرقوهم و أخذوا مسلما و هانئا و غسلوهما و کفنوهما و صلوا عليهما و دفنوهما.
مقتل أبيمخنف (المشهور)، / 38 – 37
فبلغ ذلک مذحج شعره و ذکره لهم، فرکبوا عن آخرهم، و اقتتلوا قتالا شديدا ثلاثة أيام بلياليها، و ما کان يسحبون هانئا و مسلما في الأسواق، فغلبت عليهم مذحج، فأخذوهما، و غسلوهما، و کفنوهما، و صلوا عليهما، و دفنوهما في الجامع.
الدربندي، أسرار الشهادة، / 228
فبلغ خبرهما الي بني مذحج، فرکبوا خيولهم، و قاتلوا القوم، و أخذوا مسلما و هانئا، فغسلوهما، و دفنوهما. المازندراني، معالي السبطين، 244 / 1.
و أمر ابنزياد بسحب مسلم و هانئ بالحبال من أرجلهما في الأسواق.
المقرم، مقتل الحسين عليهالسلام، / 190
سحبوهما بالحبال من أرجلهما في الأسواق طوال ذلک النهار.
بحرالعلوم، مقتل الحسين عليهالسلام، / 246
ثم أمر ابن زياد بسحبه [هانئ] في الأسواق أمام أعين عشيرته و أحلافه، تحديا للکرامة العربية و سحقا للقيم. أسد حيدر، مع الحسين في نهضته، / 125
محل تدریس :مجمع الذاکرین زینبیه س ،واقع در باقرآباد ورامین تیر ماه سال 1397
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk1
#مسلم_بن_عقیل_ع 15
#دروس_مقتل
#بررسی_متون_مقتل
#سیره_و_اخلاق_امام_حسین_علیه_السلام
#ربیع_الایتام
#حمیدة_دختر_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#گریز_به_عاشوراء
#حضرت_رقیه_س_شب_سوم_محرم
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#روضه_های_شب_مسلمیة
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
یتیم نوازی امام حسین ع از دختر مسلم بن عقیل ع
🌸🍃السلام علیک یا ربیع الایتام🍃🌸
الامام يسلي بنت مسلم
قال: و کان لمسلم بنت عمرها احدي عشرة سنة مع الحسين عليهالسلام، فلما قام الحسين من مجلسه، جاء الي الخيمة، فعزز البنت، و قربها من منزله، فحست البنت بالشر، لأنه عليهالسلام کان قد مسح علي رأسها و ناصيتها، کما يفعل بالأيتام، فقالت: يا عم! ما رأيتک قبل هذا اليوم تفعل بي مثل ذلک، أظن أنه قد استشهد والدي.
فلم يتمالک الحسين عليهالسلام من البکاء و قال: يا ابنتي! أنا أبوک، و بناتي أخواتک. فصاحت و نادت بالويل، فسمع أولاد مسلم ذلک الکلام. و تنفسوا الصعدا ، و بکوا بکاء شديدا، و رموا بعمائمهم الي الأرض.
قال : لما تأمل الحسين عليهالسلام هذا الحال، و قتل مسلم، و أن أهل الکوفة هم الذين أعانوا علي قتل أميرالمؤمنين عليهالسلام، و نهب الحسن، و ضربه بالخنجر علي فخذه، فبکي بکاء شديدا، حتي أخضلت لحيته بالدموع.
الطريحي، المنتخب، 372 / 2 مساوي عنه: البهبهاني، الدمعة الساکبة، 247 / 4؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 250؛ القزويني، الامام الحسين عليهالسلام و أصحابه، 175 - 174 / 1؛ مثله المازندراني، معالي السبطين، 266 / 1 ، موسوعةالامام الحسین ع / ج 2،دوم ص-[ صفحه 312]
اعثم کوفي در کتاب خود مينويسد که: مسلم بن عقيل را دختري سيزده ساله بود که با دختران حسين عليه السلام ميزيست و شبانه روز با ايشان مصاحبت داشت. چون امام حسين عليه السلام خبر مسلم بشنيد، به سراپرده ي خويش درآمد و دختر مسلم را پيش خواست و نوازشي به زيادت و مراعات بيرون عادت با وي فرمود. دختر مسلم را از آن حال، صورتي در خيال مصور گشت. عرض کرد: «يا ابن رسول الله! با من ملاطفت بي پدران و عطوفت يتيمان مرعي ميداري، مگر مسلم را شهيد کرده باشند؟»
حسين عليه السلام را نيروي شکيب برفت، پس بگريست و گفت: «اي دختر! اندوهگين مباش! اگر مسلم نباشد، من پدر تو باشم و خواهرم مادر تو باشد و دخترانم خواهران تو باشند و پسرانم برادران تو باشند.»
دختر مسلم فرياد برآورد و زار زار بگريست و پسرهاي مسلم سرها از عمامه عريان ساختند و به هاي هاي، بانگ گريه درانداختند و اهل بيت در اين مصيبت با ايشان موافقت کردند و به سوگواري پرداختند و حسين عليهالسلام از شهادت مسلم، عظيم کوفته خاطر گشت.
سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهداء عليهالسلام، 146 - 145 / 2.
محل تدریس :مجمع الذاکرین زینبیه س ،واقع در باقرآباد ورامین تیر ماه سال 1397
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk1
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
#مسلم_بن_عقیل_ع 16 #دروس_مقتل #بررسی_متون_مقتل #سیره_و_اخلاق_امام_حسین_علیه_السلام #شهادت_مسلم_بن
#مسلم_بن_عقیل_ع 16
#دروس_مقتل
#بررسی_متون_مقتل
#سیره_و_اخلاق_امام_حسین_علیه_السلام
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#دو_طفلان_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#اصحاب_امام_حسین_علیه_السلام
#اصحاب_شهداء_کربلاء
▪️▪️رسیدن خبر شهادت سفیران امام حسین ع در منزل زباله▪️▪️
⬛️مهم ▪️▪️▪️
▪️▪️دعای امام حسین ع در حق شیعیان▪️▪️
حتي انتهوا الي عذيب الهجانات - و کان بها هجائن للنعمان ترعي هنالک - فاذا هم بأربعة نفر قد أقبلوا من الکوفة علي رواحلهم، يجنبون فرسا لنافع بن هلال يقال له: الکامل، و معهم دليلهم الطرماح بن عدي علي فرسه، و هو يقول:
يا ناقتي لا تذعري من زجري و شمري قبل طلوع الفجر
بخير رکبان و خير سفر حتي تحلي بکريم النجر
الماجد الحر رحيب الصدر أتي به الله لخير أمر
ثمت أبقاه بقاء الدهر
قال: فلما انتهوا الي الحسين أنشدوه هذه الأبيات، فقال: أما والله اني لأرجو أن يکون خيرا ما أراد الله بنا، قتلنا أم ظفرنا.
قال: و أقبل اليهم الحر بن يزيد، فقال : ان هؤلاء النفر الذين من أهل الکوفة، ليسوا ممن أقبل معک ، و أنا حابسهم أو رادهم. فقال له الحسين: لأمنعنهم مما أمنع منه نفسي، انما هؤلاء أنصاري و أعواني، قد کنت أعطيتني ألا تعرض لي بشيء حتي يأتيک کتاب من ابنزياد. فقال: أجل، لکن لم يأتوا معک.
قال: هم أصحابي ، و هم بمنزلة من جاء معي، فان تممت علي ما کان بيني و بينک، و الا ناجزتک. قال: فکف عنهم الحر.
[قال: ثم قال لهم الحسين: أخبروني خبر الناس وراءکم؟ فقال له مجمع بن عبدالله العائذي، و هو أحد النفر الأربعة الذين جاءوه : أما أشراف الناس، فقد أعظمت رشوتهم، و ملئت غرائرهم، يستمال ودهم، و يستخلص به نصيحتهم ، فهم ألب واحد عليک، و أما سائر الناس بعد، فان أفئدتهم تهوي اليک، و سيوفهم غدا مشهورة عليک. قال: أخبروني، فهل لکم برسولي اليکم ؟ قالوا: من هو؟ قال: قيس بن مسهر الصيداوي فقالوا: نعم، أخذه الحصين بن تميم ، فبعث به الي ابنزياد، فأمره ابنزياد أن يلعنک و يلعن أباک، فصلي عليک و علي أبيک، و لعن ابنزياد و أباه، ودعا الي نصرتک، و أخبرهم بقدومک، فأمر به ابنزياد، فألقي من طمار القصر..
فترقرقت عينا حسين عليهالسلام، و لم يملک دمعه، ثم قال: (منهم من قضي نحبة و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا).$
اللهم اجعل لنا و لهم الجنة نزلا، و اجمع بيننا و بينهم في مستقر من رحمتک، و رغائب مذخور ثوابک
الطبري، التاريخ، 405 - 404 / 5 مساوي عنه: المازندراني، معالي السبطين، 276 / 1؛ الهاشمي، الحسين عليهالسلام في طريقه الي الشهادة، / 110؛ المحمودي، العبرات، 400 - 399 / 1؛ مثله النويري، نهاية الارب، 421 - 420 / 20، موسوعه الامام الحسین ع[ صفحه 482- 484]
تا به عذيب هجانات رسيدند و چنان بود که کره هاي دور که نعمان را در آنجا ميچرانيده بودند. ناگهان چهارکس ديدند که از کوفه ميآمدند، بر مرکبهاي خويش بودند و اسبي از آن نافع بن هلال به نام کامل يدک کرده بودند. بلدشان طرماح بن عدي، بر اسب خويش همراهشان بود و شعري به اين مضمون ميخواند:
«اي شتر من!
از اينکه ميرانمت، بيم مکن
و شتاب کن که پيش از سحرگاه
با بهترين سواران و بهترين مسافران
به مرد والانسب برسي
بزرگوار آزاده ي گشاده دل
که خدايش براي بهترين کار آنجا آورد
و خدايش همانند روزگار
باقي بدارد.»
گويد: و چون به حسين رسيد، اشعار را براي وي بخواندند که گفت: «به خدا من اميدوارم که آنچه خدا براي ما خواسته، کشته شويم يا ظفر يابيم، نيک باشد.»
گويد: حر بن يزيد بيامد و گفت: «اين کسان که از مردم کوفه اند، جزو همراهان تو نبوده اند و من آنها را پس ميفرستم يا ميدارم.»
حسين گفت: «از آنها، همانند خويش دفاع ميکنم. آنها ياران و پشتيبانان منند. تعهد کرده بودي متعرض من نشوي تا نامه اي از ابن زياد سوي تو آيد.»
گفت: «بله، اما با تو نيامده بودند.»
گفت: «آنها ياران منند و همانند کساني هستند که همراه من بوده اند. اگر به قراري که ميان من و تو بوده [است] عمل نکني، با تو پيکار ميکنم.»
گويد: حر دست از آنها بداشت.
گويد: آنگاه حسين به آنها گفت: «با من از مردم پشت سرتان خبر گوييد.»
مجمع بن عبدالله عايذي که يکي از آن چهار آمده، بود، گفت: «بزرگان قوم را رشوه هاي کلان داده اند و جوالهايشان را پر کرده اند که دوستيشان را جلب کنند و به صف خويش برند و بر ضد تو متفقند. مردم ديگر دلهايشان به تو مايل است؛ اما فردا شمشيرهايشان بر ضد تو کشيده ميشود.»
گفت: «به من بگوييد آيا از پيکي که سوي شما فرستادم، خبر داريد؟»
گفتند: «کي بود؟»
گفت: «قيس بن مسهر صيداوي.»
گفتند: «بله! حصين بن نمير او را گرفت و پيش ابن زياد فرستاد که بدو دستور داد تو را لعنت کند و پدرت را لعنت کند. اما درود تو گفت و درود پدرت گفت و ابن زياد و پدرش را لعنت کرد و آنها را به ياري تو خواند و از آمدنت خبرشان داد و ابن زياد بگفت تا وي را از بالاي قصر به زير انداختند.
»
گويد: اشک در چشم حسين آمد و
بسم الله الرحمن الرحیم
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 27
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت_علی_اکبر_ع
#عرفان_و_توحید_در_مکتب_امام_حسین_علیه_السلام
#عرفان_و_عاشوراء
سوال: با توجه به اینکه آبی در خیام نبود و تمام اهل حرم خصوصا کودکان فریاد العطش داشتند، چرا علی اکبر برای رفع عطش و آوردن آب براب اهل حرم به سمت فرات نرفت و به سوی امام حسین ع برای رفع عطش آمد؟آیا نمی دانست آبی در خیام نیست؟
مقتل علی اکبر ع به روایت ابنطاووس، اللهوف
فلما لم يبق معه سوي أهل بيته، خرج علي بن الحسين عليهمالسلام - و کان من أصبح الناس وجها، و أحسنهم خلقا - فاستأذن أباه في القتال، فأذن له، ثم نظر اليه نظر آئس منه، و أرخي عليهالسلام عينه ، و بکي، ثم قال: اللهم اشهد، فقد برز اليهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک صلي الله عليه و آله و سلم، و کنا اذا اشتقنا الي نبيک، نظرنا اليه. فصاح، و قال: يا ابنسعد! قطع الله رحمک کما قطعت رحمي! فتقدم نحو القوم، فقاتل قتالا شديدا، و قتل جمعا کثيرا، ثم رجع الي أبيه، و قال: يا أبت! العطش قد قتلني، و ثقل الحديد قد أجهدني، فهل الي شربة من الماء سبيل؟ فبکي الحسين عليهالسلام و قال: واغوثاه يا بني! قاتل قليلا، فما أسرع ما تلقي جدک محمدا صلي الله عليه و آله و سلم، فيسقيک بکأسه الأوفي شربة لا تظمأ بعدها أبدا.
فرجع الي موقف النزال و قاتل أعظم القتال، فرماه منقذ بن مرة العبدي (لعنه الله تعالي) بسهم، فصرعه، فنادي: يا أبتاه! عليک السلام، هذا جدي يقرئک السلام، و يقول لک: عجل القدوم علينا. ثم شهق شهقة، فمات.
فجاء الحسين عليهالسلام حتي وقف عليه، و وضع خده علي خده، و قال: «قتل الله قوما قتلوک، ما أجرأهم علي الله و علي انتهاک حرمة الرسول، علي الدنيا بعدک العفاء».
قال الراوي: و خرجت زينب بنت علي عليهالسلام، تنادي: يا حبيباه! با ابن أخاه! و جاءت، فأکبت عليه، فجاء الحسين عليهالسلام، فأخذها، وردها الي النساء .
ابنطاووس، اللهوف، / 114 – 112
و چون آن حضرت به جز خاندانش کسي نماند، علي بن الحسين عليهالسلام که از زيبا صورتان و نيکو سيرتان روزگار بود، بيرون شد و از پدرش اجازهي جنگ خواست. حضرت اجازهاش داد. سپس نگاهي مأيوسانه به او کرد و چشمان خود به زير افکند و اشک فروريخت. سپس فرمود: «بار الها! گواه باش جواني که در صورت و سيرت و گفتار شبيهترين مردم به پيغمبرت بود، به جنگ اين مردم رفت. ما هر گاه به ديدن پيغمبرت مشتاق ميشديم، به اين جوان نگاه ميکرديم.»
پس به فرياد بلند صدا زد: «اي پسر سعد، خدا رحم تو را قطع کند! همچنان که رحم مرا قطع کردي.»
علي عليهالسلام به جانب لشکر شد و جنگ سختي نمود و عدهاي را کشت و به نزد پدرش بازگشت و عرض کرد: «پدر جان! تشنگي به جانم آورد و از سنگيني اسلحهي آهنين سخت ناراحتم. آيا جرعهي آبي را فراهم ميشود؟»
حسين عليهالسلام به گريه افتاد و فرمود: «اي امان! پسر جانم کمي هم به جنگ ادامه بده. ساعتي بيش نمانده است که جدت محمد را ملاقات کني. او با کاسهاي لبريز از آب تو را سيراب خواهد کرد. آبي که پس از آشاميدن آن، هرگز تشنه نخواهي شد.»
پس آن جوان به ميدان بازگشت و کارزار عظيمي نمود تا آن که منقذ بن مرة عبدي لعين تيري به سوي او پرتاب نمود و از پايش درآورد. صدا زد: «پدرم سلام بر تو! اينک جدم است که بر تو سلام ميرساند و ميفرمايد: هر چه زودتر نزد ما بيا!» پس نعرهاي برآورد و مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود.
حسين عليهالسلام آمد تا بر بالينش نشست و صورت خود به صورت علي گذاشت و فرمود: «خدا بکشد گروهي را که تو را کشتند. چه جرأتي نسبت به خدا و هتک احترام پيغمبر داشتند! بعد از تو، خاک بر سر دنيا باد!»
راوي گفت: زينب، دختر علي عليهالسلام از خيمهها بيرون شد و فرياد ميزد «اي دلبندم! اي فرزند برادرم.»
و ميآمد تا آن که خود را به روي کشتهي آن جوان انداخت. حسين آمد و بازوي خواهر را گرفت و به سوي زنان حرم برگردانيد.
فهري، ترجمهي لهوف، / 114 - 112
#دروس_مقتل
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
موضوع : فلسفه ی عطش در روز عاشوراء
موضوع سخنرانی:مقام عرفانی علی اکبر ع در عرفان عاشورایی
هدیه به عاشقان امام حسین ع به مناسبت ولادت علی اکبر ع
محل سخنرانی : خوزستان،مجمع الذاکرین شهرستان ایذه قسمت دوم
سخنران : #خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
حتما بعنوان هدیه روز عید برای دوستان ارسال کنید
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
لینک گروه مقتل متضمن البکاء
مخصوص پرسش از سوالات مقتل امام حسین ع
https://t.me/joinchat/CQ5QIjy-YrCfVxk0vCn8Lg
بسم الله الرحمن الرحیم
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 33
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت_علی_اکبر_ع
#عرفان_و_توحید_در_مکتب_امام_حسین_علیه_السلام
#عرفان_و_عاشوراء
سوال: با توجه به اینکه آبی در خیام نبود و تمام اهل حرم خصوصا کودکان فریاد العطش داشتند، چرا علی اکبر برای رفع عطش و آوردن آب براب اهل حرم به سمت فرات نرفت و به سوی امام حسین ع برای رفع عطش آمد؟آیا نمی دانست آبی در خیام نیست؟
مقتل علی اکبر ع به روایت ابنطاووس، اللهوف
فلما لم يبق معه سوي أهل بيته، خرج علي بن الحسين عليهمالسلام - و کان من أصبح الناس وجها، و أحسنهم خلقا - فاستأذن أباه في القتال، فأذن له، ثم نظر اليه نظر آئس منه، و أرخي عليهالسلام عينه ، و بکي، ثم قال: اللهم اشهد، فقد برز اليهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک صلي الله عليه و آله و سلم، و کنا اذا اشتقنا الي نبيک، نظرنا اليه. فصاح، و قال: يا ابنسعد! قطع الله رحمک کما قطعت رحمي! فتقدم نحو القوم، فقاتل قتالا شديدا، و قتل جمعا کثيرا، ثم رجع الي أبيه، و قال: يا أبت! العطش قد قتلني، و ثقل الحديد قد أجهدني، فهل الي شربة من الماء سبيل؟ فبکي الحسين عليهالسلام و قال: واغوثاه يا بني! قاتل قليلا، فما أسرع ما تلقي جدک محمدا صلي الله عليه و آله و سلم، فيسقيک بکأسه الأوفي شربة لا تظمأ بعدها أبدا.
فرجع الي موقف النزال و قاتل أعظم القتال، فرماه منقذ بن مرة العبدي (لعنه الله تعالي) بسهم، فصرعه، فنادي: يا أبتاه! عليک السلام، هذا جدي يقرئک السلام، و يقول لک: عجل القدوم علينا. ثم شهق شهقة، فمات.
فجاء الحسين عليهالسلام حتي وقف عليه، و وضع خده علي خده، و قال: «قتل الله قوما قتلوک، ما أجرأهم علي الله و علي انتهاک حرمة الرسول، علي الدنيا بعدک العفاء».
قال الراوي: و خرجت زينب بنت علي عليهالسلام، تنادي: يا حبيباه! با ابن أخاه! و جاءت، فأکبت عليه، فجاء الحسين عليهالسلام، فأخذها، وردها الي النساء .
ابنطاووس، اللهوف، / 114 – 112
و چون آن حضرت به جز خاندانش کسي نماند، علي بن الحسين عليهالسلام که از زيبا صورتان و نيکو سيرتان روزگار بود، بيرون شد و از پدرش اجازهي جنگ خواست. حضرت اجازهاش داد. سپس نگاهي مأيوسانه به او کرد و چشمان خود به زير افکند و اشک فروريخت. سپس فرمود: «بار الها! گواه باش جواني که در صورت و سيرت و گفتار شبيهترين مردم به پيغمبرت بود، به جنگ اين مردم رفت. ما هر گاه به ديدن پيغمبرت مشتاق ميشديم، به اين جوان نگاه ميکرديم.»
پس به فرياد بلند صدا زد: «اي پسر سعد، خدا رحم تو را قطع کند! همچنان که رحم مرا قطع کردي.»
علي عليهالسلام به جانب لشکر شد و جنگ سختي نمود و عدهاي را کشت و به نزد پدرش بازگشت و عرض کرد: «پدر جان! تشنگي به جانم آورد و از سنگيني اسلحهي آهنين سخت ناراحتم. آيا جرعهي آبي را فراهم ميشود؟»
حسين عليهالسلام به گريه افتاد و فرمود: «اي امان! پسر جانم کمي هم به جنگ ادامه بده. ساعتي بيش نمانده است که جدت محمد را ملاقات کني. او با کاسهاي لبريز از آب تو را سيراب خواهد کرد. آبي که پس از آشاميدن آن، هرگز تشنه نخواهي شد.»
پس آن جوان به ميدان بازگشت و کارزار عظيمي نمود تا آن که منقذ بن مرة عبدي لعين تيري به سوي او پرتاب نمود و از پايش درآورد. صدا زد: «پدرم سلام بر تو! اينک جدم است که بر تو سلام ميرساند و ميفرمايد: هر چه زودتر نزد ما بيا!» پس نعرهاي برآورد و مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود.
حسين عليهالسلام آمد تا بر بالينش نشست و صورت خود به صورت علي گذاشت و فرمود: «خدا بکشد گروهي را که تو را کشتند. چه جرأتي نسبت به خدا و هتک احترام پيغمبر داشتند! بعد از تو، خاک بر سر دنيا باد!»
راوي گفت: زينب، دختر علي عليهالسلام از خيمهها بيرون شد و فرياد ميزد «اي دلبندم! اي فرزند برادرم.»
و ميآمد تا آن که خود را به روي کشتهي آن جوان انداخت. حسين آمد و بازوي خواهر را گرفت و به سوي زنان حرم برگردانيد.
فهري، ترجمهي لهوف، / 114 - 112
#دروس_مقتل
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
موضوع : فلسفه ی عطش در روز عاشوراء
موضوع سخنرانی:مقام عرفانی علی اکبر ع در عرفان عاشورایی
هدیه به عاشقان امام حسین ع به مناسبت ولادت علی اکبر ع
محل سخنرانی : خوزستان،مجمع الذاکرین شهرستان ایذه قسمت دوم
سخنران : #خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
حتما بعنوان هدیه روز عید برای دوستان ارسال کنید
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
لینک گروه مقتل متضمن البکاء
مخصوص پرسش از سوالات مقتل امام حسین ع
https://t.me/joinchat/CQ5QIjy-YrCfVxk0vCn8Lg
#حرکت_و_کاروان_حسینی_به_سمت_مدینة
#وقایع_مدینة_هنگام_ورود_اهل_بیت_ع
#ورود_اهل_بیت_به_مدینة_بدون_امام_حسین_ع
#مجالس_عزا_داری_در_مدینة_توسط_اهلبیت_ع
#عبدالله_بن_جعفر_همسر_حضرت_زینب_س
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#دروس_مقتل
موضع عبدالله بن جعفر در مقابل شهادت فرزندانش در راه امام حسین ع در مقابل معترضان
و دخل بعضي موالي عبدالله بن جعفر بن أبيطالب عليهالسلام فنعي اليه ابنيه [24] .
فقال أبوالسلاسل مولي عبدالله [25] : هذا ما لقينا [26] من الحسين بن علي عليهماالسلام!
فحذفه عبدالله بن جعفر بنعله، ثم قال: يا ابناللخناء! أ [27] للحسين عليهالسلام تقول هذا؟ والله لو شهدته لأحببت أن لا أفارقه حتي أقتل معه، والله انه لمما يسخي نفسي [28] عنهما، [29] المصاب [30] بهما، أنهما أصيب [31] مع أخي و ابنعمي مواسيين [32] له، صابرين معه.
ثم أقبل علي جلسائه فقال: الحمدلله الذي [33] عز علي بمصرع [34] الحسين عليهالسلام، أن لا أکن آسيت حسينا بيدي فقد آساه ولدي [35] .
المفيد، الارشاد، 128 / 2 عنه: الاربلي، کشف الغمة، 68 / 2؛ المجلسي، البحار 123 - 122 / 45؛ البحراني، العوالم، 390 / 17؛ البهبهاني، الدمعة الساکبة، 59 - 58 / 5؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 482؛ مثله الأمين، لواعج الأشجان، / 217 ،
و برخي از دوستان عبدالله بن جعفر (شوهر حضرت زينب که دو پسرش در کربلا شهيد شدند)به نزد عبدالله رفتند و خبر کشته شدن دو پسرش را به او دادند. عبدالله گفت: «انا لله و انا اليه راجعون.»
پس ابوالسلاسل، غلام عبدالله گفت: «اين اندوهي است که ما از ناحيهي حسين بن علي داريم» (و او باعث اين مصيبت شد؟)
عبدالله نعلين خود را به او زد و او را از نزد خود دور کرد و گفت: «اي پسر زن لخناء (دشنامي است در عرب)! آيا دربارهي حسين عليهالسلام چنين گويي؟ به خدا اگر من در خدمت آن حضرت بودم، هر آينه دوست ميداشتم از او دور نشوم تا در کنارش کشته شوم، به خدا چيزي که مرا از آن دو خشنود ميکند و در مرگشان دلداري به من ميدهد، اين است که آن دو در رکاب برادر و پسر عمويم کشته شدند و جان خود را در راه ياريش دادند و دربارهي او شکيبايي ورزيدند.»
سپس رو به همنشينان خود کرد و گفت: «سپاس خداوندي را که گران کرد بر من شهادت حسين را و اگر من به دست خود ياريش نکردم، دو فرزندم او را ياري کردند.»
رسول محلاتي، ترجمهي ارشاد، 128 / 2
اختلاف مقتل
[24] [اللواعج: «عونا و جعفرا فاسترجع و جعل الناس يعزونه، فقال مولي له يسمي أبوالسلاسل»].
[25] [اللواعج: «عونا و جعفرا فاسترجع و جعل الناس يعزونه، فقال مولي له يسمي أبوالسلاسل»].
[26] [الأسرار: «لقيه»]. [27] [لم يرد في الأسرار]. [28] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و کشف الغمة و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار: «بنفسي»]. [29] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام: «و يعزيني عن» و في اللواعج: «و يهون علي»]. [30] [العوالم: «مصائب»]. [31] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و کشف الغمة و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار و اللواعج: «أصيبا»]. [32] [في کشف الغمة و الدمعة الساکبة و الأسرار: «مواسين»]. [33] [لم يرد في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و کشف الغمة و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و اللواعج]. [34] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار و اللواعج: «مصرع»]. [35] [في البحار و العوالم و الأسرار و اللواعج: «ولداي»].
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
#وقایع_مدینة_هنگام_ورود_اهل_بیت_ع
#حرکت_کاروان_حسینی_به_سمت_مدینة
#ورود_اهل_بیت_به_مدینة_بدون_امام_حسین_ع
#مجالس_عزا_داری_در_مدینة_توسط_اهلبیت_ع
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#دروس_مقتل
خبر رسیدن شهادت امام حسین ع به مدینه منوره و عکس العمل مردم
تقدم [ابنزياد] الي عبدالملک بن أبيالحديث [11] [...] بالمدينة [...] فقال عبدالملک [12] : فرکبت راحلتي و سرت نحو المدينة، فلقيني رجل من قريش [13] ، فقال: ما الخبر؟ فقلت: الخبر عند الأمير تسمعه. قال: انا لله و انا [14] اليه راجعون قتل و الله الحسين عليهالسلام!
و لما دخلت علي عمرو بن سعيد، فقال: ما وراءک؟ فقلت: ما يسر [15] الأمير، قتل الحسين بن علي عليهالسلام. فقال: اخرج، فناد بقتله. فناديت، فلم أسمع والله [16] واعية قط مثل واعية بنيهاشم في دورهم علي الحسين بن علي عليهماالسلام حين سمعوا [17] النداء [18] بقتله، فدخلت [19] علي عمرو بن سعيد، فلما رآني تبسم الي ضاحکا، ثم [20] أنشأ متمثلا [21] بقول عمرو بن معدي کرب [22] :
عجت نساء بني زياد عجة
کعجيج نسوتنا غداة الأرنب
ثم قال عمرو: هذه واعية بواعية عثمان [23] .
المفيد، الارشاد، 128 - 127 / 2 عنه: المجلسي، البحار، 122 - 121 / 45؛البحراني، العوالم، 390 - 389 / 17؛ مثله البهبهاني، الدمعة الساکبة، 58 - 57 / 5؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 482؛ الأمين، أعيان الشيعة، 615 / 1، لواعج الأشجان، / 215 ،موسوعةالامام الحسین ع ج 7 [ صفحه 181]
[24] عبدالملک گويد: من سوار بر شتر شده و به سوي مدينه رهسپار شدم. پس مردي از قريش مرا ديدار کرد و گفت: «چه خبر؟»
گفتم: «خبر نزد امير است و آن را خواهي شنيد.»
گفت: «انا لله و انا اليه راجعون. به خدا، حسين عليهالسلام کشته شد.»
و چون بر عمرو بن سعيد درآمدم، گفت: «چه خبر داري؟»
گفتم: «خبري است که امير را شاد کند. حسين بن علي کشته شد.»
گفت: «بيرون برو و خبر کشته شدن او را در شهر جار بزن.»
پس آمدم و جار کشيدم. پس شيون و فريادي هرگز نشنيده بودم، مانند شيون زنان بنيهاشم که آن روز از خانههاشان شنيدم. آن گاه که خبر کشته شدن حسين بن علي را شنيدند. پس به نزد عمرو بن سعيد درآمدم، چون مرا ديد، خندهاي کرد و آن گاه به شعر عمرو بن معدي کرب تمثل جست که گويد:
شيون کردند زنان بني زياد شيوني
مانند شيون زنان ما در باداد روز ارنب
سپس عمرو گفت: «اين شيون (امروز) در برابر شيون عثمان (که زنان بنياميه بر او کردند).»
رسول محلاتي، ترجمهي ارشاد، 128 - 127 / 2.
اختلاف در مقاتل
[11] [في البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار: «أبيالحارث» و في أعيان الشيعة و اللواعج: «الحارث»]. [12] [الأسرار: «عبدالله»]. [13] [في الدمعة الساکبة: «قيس»، و في الأسرار: «قريش أو بني قيس»]. [14] [لم يرد في الأسرار]. [15] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار: «ما سر»]. [16] [لم يرد في ط علمية]. [17] [لم يرد في الأسرار]. [18] [لم يرد في أعيان الشيعة]. [19] [في البحار و العوالم و الأسرار: «ثم دخلت»]. [20] [في أعيان الشيعة و اللواعج: «تمثل»]. [21] [في أعيان الشيعة و اللواعج: «تمثل»]. [22] [أضاف في أعيان الشيعة و اللواعج: «الزبيدي، و قيل: انه لما سمع أصوات نساء بني هاشم ضحک، و تمثل بذلک، فقال:»]. [23] [لم يرد في الدمعة الساکبة].
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
بسم الله الرحمن الرحیم
هشتک های منتخب کانال ضامن اشک ویژه محرم و صفر:
#محرم_نامه
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات
#اهداف_قیام_امام_حسین_علیه_السلام
#وقایع_روز_عاشوراء
#استغاثه_امام_حسین_علیه_السلام
#لبیک_یا_داعی_الله
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها_و_عاشوراء
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#امام_مهدی_عج_و_عاشوراء
#مصرع_الحسین_علیه_السلام_مقتل_گودال
#شعر_شیعتی
#اهداف_قیام_امام_حسین_علیه_السلام
#وصیت_امام_حسین_علیه_السلام
#سخنان_امام_حسین_علیه_السلام
#وقایع_روز_عاشوراء
#وقایع_شام_غریبان
#اسارت_آل_الله
#زینب_سلام_الله_علیها_رسول_کربلاء
#حضرت_رقیه_س
#مقتل_شناسی
#دروس_مقتل
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#عباس_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#مقام_ابوالفضل_ع
#مقام_ابوالفضل_ع_در_روایات
#علی_اکبر_علیه_السلام
#علی_اکبر_ع
#عرفان_و_توحید_در_مکتب_امام_حسین_علیه_السلام
#عرفان_و_عاشوراء
#علی_اصغر_علیه_السلام
#عطش_علی_اصغر_ع_شب_هفتم_محرم
#قاتلین_امام_حسین_ع
#اربعین_روز_خاص_زیارت_حضرت_مهدی_عج
#دشمنان_اهل_بیت_ع
#وقایع_دوازدهم_محرم
#دفن_امام_حسین_علیه_السلام_و_شهداء
#ایام_صفر
#راس_الحسین_علیه_السلام
#قرآن_و_امام_حسین_علیه_السلام
#امام_سجاد_علیه_السلام
#زینب_سلام_الله_علیها_رسول_کربلاء
#مجلس_یزید_لعنة_الله_علیه
#مجلس_شراب
@zameneashk1
#حرکت_و_کاروان_حسینی_به_سمت_مدینة
#وقایع_مدینة_هنگام_ورود_اهل_بیت_ع
#ورود_اهل_بیت_به_مدینة_بدون_امام_حسین_ع
#مجالس_عزا_داری_در_مدینة_توسط_اهلبیت_ع
#عبدالله_بن_جعفر_همسر_حضرت_زینب_س
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#دروس_مقتل
موضع عبدالله بن جعفر در مقابل شهادت فرزندانش در راه امام حسین ع در مقابل معترضان
و دخل بعضي موالي عبدالله بن جعفر بن أبيطالب عليهالسلام فنعي اليه ابنيه [24] .
فقال أبوالسلاسل مولي عبدالله [25] : هذا ما لقينا [26] من الحسين بن علي عليهماالسلام!
فحذفه عبدالله بن جعفر بنعله، ثم قال: يا ابناللخناء! أ [27] للحسين عليهالسلام تقول هذا؟ والله لو شهدته لأحببت أن لا أفارقه حتي أقتل معه، والله انه لمما يسخي نفسي [28] عنهما، [29] المصاب [30] بهما، أنهما أصيب [31] مع أخي و ابنعمي مواسيين [32] له، صابرين معه.
ثم أقبل علي جلسائه فقال: الحمدلله الذي [33] عز علي بمصرع [34] الحسين عليهالسلام، أن لا أکن آسيت حسينا بيدي فقد آساه ولدي [35] .
المفيد، الارشاد، 128 / 2 عنه: الاربلي، کشف الغمة، 68 / 2؛ المجلسي، البحار 123 - 122 / 45؛ البحراني، العوالم، 390 / 17؛ البهبهاني، الدمعة الساکبة، 59 - 58 / 5؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 482؛ مثله الأمين، لواعج الأشجان، / 217 ،
و برخي از دوستان عبدالله بن جعفر (شوهر حضرت زينب که دو پسرش در کربلا شهيد شدند)به نزد عبدالله رفتند و خبر کشته شدن دو پسرش را به او دادند. عبدالله گفت: «انا لله و انا اليه راجعون.»
پس ابوالسلاسل، غلام عبدالله گفت: «اين اندوهي است که ما از ناحيهي حسين بن علي داريم» (و او باعث اين مصيبت شد؟)
عبدالله نعلين خود را به او زد و او را از نزد خود دور کرد و گفت: «اي پسر زن لخناء (دشنامي است در عرب)! آيا دربارهي حسين عليهالسلام چنين گويي؟ به خدا اگر من در خدمت آن حضرت بودم، هر آينه دوست ميداشتم از او دور نشوم تا در کنارش کشته شوم، به خدا چيزي که مرا از آن دو خشنود ميکند و در مرگشان دلداري به من ميدهد، اين است که آن دو در رکاب برادر و پسر عمويم کشته شدند و جان خود را در راه ياريش دادند و دربارهي او شکيبايي ورزيدند.»
سپس رو به همنشينان خود کرد و گفت: «سپاس خداوندي را که گران کرد بر من شهادت حسين را و اگر من به دست خود ياريش نکردم، دو فرزندم او را ياري کردند.»
رسول محلاتي، ترجمهي ارشاد، 128 / 2
اختلاف مقتل
[24] [اللواعج: «عونا و جعفرا فاسترجع و جعل الناس يعزونه، فقال مولي له يسمي أبوالسلاسل»].
[25] [اللواعج: «عونا و جعفرا فاسترجع و جعل الناس يعزونه، فقال مولي له يسمي أبوالسلاسل»].
[26] [الأسرار: «لقيه»]. [27] [لم يرد في الأسرار]. [28] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و کشف الغمة و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار: «بنفسي»]. [29] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام: «و يعزيني عن» و في اللواعج: «و يهون علي»]. [30] [العوالم: «مصائب»]. [31] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و کشف الغمة و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار و اللواعج: «أصيبا»]. [32] [في کشف الغمة و الدمعة الساکبة و الأسرار: «مواسين»]. [33] [لم يرد في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و کشف الغمة و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و اللواعج]. [34] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار و اللواعج: «مصرع»]. [35] [في البحار و العوالم و الأسرار و اللواعج: «ولداي»].
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk1
#وقایع_مدینة_هنگام_ورود_اهل_بیت_ع
#حرکت_کاروان_حسینی_به_سمت_مدینة
#ورود_اهل_بیت_به_مدینة_بدون_امام_حسین_ع
#مجالس_عزا_داری_در_مدینة_توسط_اهلبیت_ع
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#دروس_مقتل
خبر رسیدن شهادت امام حسین ع به مدینه منوره و عکس العمل مردم
تقدم [ابنزياد] الي عبدالملک بن أبيالحديث [11] [...] بالمدينة [...] فقال عبدالملک [12] : فرکبت راحلتي و سرت نحو المدينة، فلقيني رجل من قريش [13] ، فقال: ما الخبر؟ فقلت: الخبر عند الأمير تسمعه. قال: انا لله و انا [14] اليه راجعون قتل و الله الحسين عليهالسلام!
و لما دخلت علي عمرو بن سعيد، فقال: ما وراءک؟ فقلت: ما يسر [15] الأمير، قتل الحسين بن علي عليهالسلام. فقال: اخرج، فناد بقتله. فناديت، فلم أسمع والله [16] واعية قط مثل واعية بنيهاشم في دورهم علي الحسين بن علي عليهماالسلام حين سمعوا [17] النداء [18] بقتله، فدخلت [19] علي عمرو بن سعيد، فلما رآني تبسم الي ضاحکا، ثم [20] أنشأ متمثلا [21] بقول عمرو بن معدي کرب [22] :
عجت نساء بني زياد عجة
کعجيج نسوتنا غداة الأرنب
ثم قال عمرو: هذه واعية بواعية عثمان [23] .
المفيد، الارشاد، 128 - 127 / 2 عنه: المجلسي، البحار، 122 - 121 / 45؛البحراني، العوالم، 390 - 389 / 17؛ مثله البهبهاني، الدمعة الساکبة، 58 - 57 / 5؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 482؛ الأمين، أعيان الشيعة، 615 / 1، لواعج الأشجان، / 215 ،موسوعةالامام الحسین ع ج 7 [ صفحه 181]
[24] عبدالملک گويد: من سوار بر شتر شده و به سوي مدينه رهسپار شدم. پس مردي از قريش مرا ديدار کرد و گفت: «چه خبر؟»
گفتم: «خبر نزد امير است و آن را خواهي شنيد.»
گفت: «انا لله و انا اليه راجعون. به خدا، حسين عليهالسلام کشته شد.»
و چون بر عمرو بن سعيد درآمدم، گفت: «چه خبر داري؟»
گفتم: «خبري است که امير را شاد کند. حسين بن علي کشته شد.»
گفت: «بيرون برو و خبر کشته شدن او را در شهر جار بزن.»
پس آمدم و جار کشيدم. پس شيون و فريادي هرگز نشنيده بودم، مانند شيون زنان بنيهاشم که آن روز از خانههاشان شنيدم. آن گاه که خبر کشته شدن حسين بن علي را شنيدند. پس به نزد عمرو بن سعيد درآمدم، چون مرا ديد، خندهاي کرد و آن گاه به شعر عمرو بن معدي کرب تمثل جست که گويد:
شيون کردند زنان بني زياد شيوني
مانند شيون زنان ما در باداد روز ارنب
سپس عمرو گفت: «اين شيون (امروز) در برابر شيون عثمان (که زنان بنياميه بر او کردند).»
رسول محلاتي، ترجمهي ارشاد، 128 - 127 / 2.
اختلاف در مقاتل
[11] [في البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار: «أبيالحارث» و في أعيان الشيعة و اللواعج: «الحارث»]. [12] [الأسرار: «عبدالله»]. [13] [في الدمعة الساکبة: «قيس»، و في الأسرار: «قريش أو بني قيس»]. [14] [لم يرد في الأسرار]. [15] [في ط مؤسسة آل البيت عليهمالسلام و البحار و العوالم و الدمعة الساکبة و الأسرار: «ما سر»]. [16] [لم يرد في ط علمية]. [17] [لم يرد في الأسرار]. [18] [لم يرد في أعيان الشيعة]. [19] [في البحار و العوالم و الأسرار: «ثم دخلت»]. [20] [في أعيان الشيعة و اللواعج: «تمثل»]. [21] [في أعيان الشيعة و اللواعج: «تمثل»]. [22] [أضاف في أعيان الشيعة و اللواعج: «الزبيدي، و قيل: انه لما سمع أصوات نساء بني هاشم ضحک، و تمثل بذلک، فقال:»]. [23] [لم يرد في الدمعة الساکبة].
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#کتاب_مذبوح_فرات 161
#مقتل_شناسی_امام_حسین_ع
#دروس_مقتل
#بررسی_متون_مقتل
🌺🌴 2 قدسی بودن قیام عاشورا ص 40 از کتاب مذبوح فرات
🌺🌴 قیام امام حسین علیه السلام قدسی است، یعنی جه؟
🌺🌴 برکات قدسی بودن قیام امام حسین علیه السلام و زیارت عاشوراء
🌺🌴 با فهمیدن تعریف قدسی بودن زیارت عاشوراء می توانیم به دهها، بلکه نزدیک به صد سوال در این زمینه پاسخ دهیم.
🌺🌴 مطالب قدسی بودن قیام عاشوراء را از صفحه ی 40 دقیقا توضیح دادیم. دوستان بعد از شنیدن صوت حتما به کتاب مذبوح فرات مراجعه بفرمایید.
❤️ دوستان را برای آموزش مقتل به کانال دعوت کنید تا مقتل معتبر بین محبان منتشر شود.
السلام علیک یاابا عبدالله
کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است
ایتا
@zameneashk1
تلگرام
@zameneashk
باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری
https://t.me/Babolhusein
آی دی پاسخ به سوالات
@m_h_tabemanesh