eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
5.8هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
816 فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم گزارش کامل شام از ورود اهل البیت ع از دروازه ساعات تا رسوایی یزید لع (13) خطبه ی امام سجاد ع در مجلس یزید لع ، افشاگري امام سجاد مسجد پر از جمعيت بود، خطيب متملق شام در وصف معاويه و يزيد سخن گفت و تمامي فن و هنر خود را در اهانت به علي (ع) و حسين (ع) به کار گرفت. حضرت زين‏العابدين (ع) که در مجلس حاضر بود فرياد زد: «واي بر تو، خشنودي مخلوق را بر خشم خداوند ترجيح داده‏اي؟ عاقبت خود را در آتش خوب بنگر!» آنگاه فرصت خواست تا از فراز منبر سخن گويد. يزيد به وي اجازه نداد، اما پافشاري مردم چاره از او گرفته بود و امام (ع) بر منبر استقرار يافت و چنين گفت: ايها الناس! اعطينا ستا و فضلنا بسبع: اعطينا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و الشجاعة و المحبة في قلوب المؤمنين، و فضلنا بان منا النبي المختار محمدا و منا الصديق و منا الطيار و منا اسدالله و اسد رسوله و منا سبطا هذه الامة. اي مردم، خداوند ما را شش خصلت عطا فرموده و بر هفت ويژگي برتري يافته‏ايم: علم، بردباري، فصاحت، شجاعت، و محبت، در قلوب مؤمنان را به ما ارزاني داشت و ما را بر ديگران اين گونه برتري داد که پيامبر بزرگ اسلام، صديق علي (ع) - جعفر طيار، شير رسول خدا حمزه، امام حسن (ع)، و امام حسين دو فرزندان بزرگ رسول خدا را از ما انتخاب کرد. [1] من عرفني فقد عرفني و من لم يعرفني انبأته بحسبي و نسبي. ايها الناس! انا ابن مکة و مني، انا ابن زمزم و الصفا، هر کس که مرا شناخت و آنان که مرا نمي‏شناسند با معرفي پدرانم خود را به آنها مي‏شناسانم. اي مردم! من فرزند مکه و منا هستم، من فرزند زمزم و صفا هستم، انا ابن من حمل الرکن باطراف الردا، انا ابن خير من ائتزر و ارتدي، انا ابن خير من انتعل و احتقي، انا ابن خير من طاف و سعي، انا ابن جير من حج و لبي، انا ابن خير من حمل علي البراق في الهواء من فرزند کسي هستم که حجرالاسود را با رداي خود حمل و برجاي خود نصب کرد، من فرزند بهترين طواف کنندگان هستم، من فرزند بهترين حج گزاران و تلبيه‏گويان هستم، من فرزند کسي هستم که بر براق سوار شد، ، انا ابن من اسري به من المجسدالحرام الي المسجدالأقصي، انا ابن من بلغ به جبرئيل الي سدرة المنتهي، انا ابن من دنا فتدلي فکان قاب قوسين او ادني، انا ابن من صلي بملائکة السماء، انا ابن من اوحي اليه الجليل ما اوحي، انا ابن محمد المصطفي، انا ابن علي المرتضي، من فرزند پيامبري هستم که در يک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصي رفت، من فرزند کسي هستم که جبرئيل او را به سدرة المنتهي برد و به مقام قرب الهي و نزديکترين جايگاه به خدا رسيد، من فرزند کسي هستم که با ملائکه‏ي آسمان نماز گزارد، من فرزند پيامبري هستم که خداوند بزرگ برايش وحي فرستاد، من فرزند محمد مصطفي (ص) و علي مرتضي (ع) هستم، انا ابن من ضرب خراطيم الخلق حتي قالوا: لا اله الا الله. انا ابن من ضرب بين يدي رسول‏الله بسيفين و طعن برمحين و هاجر الهجرتين و بايع البيعتين و قاتل ببدر و حنين و لم يکفر الله طرفة عين، انا ابن صالح المؤمنين و وارث النبيين و قامع الملحدين و يعسوب المسلمين و نور المجاهدين و زين‏العابدين و تاج البکائين و اصبر الصابرين و افضل القائمين من آل ياسين رسول رب العالمين، انا ابن المؤيد بجبرئيل، المنصور بميکائيل. فرزند کسي هستم که بيني گردن‏کشان را به خاک ماليد تا به کلمه‏ي توحيد اقرار کردند. من پسر کسي هستم که در برابر پيامبر با دو شمشير و دو نيزه مي‏جنگيد، دو بار هجرت و دو بار بيعت کرد، و در بدر و حنين با کافران به مبارزه برخاست و به اندازه‏ي زدن يک پلک کفر نورزيد. من فرزند صالح مؤمنان وارث انبياء از بين برنده‏ي مشرکان، امير مسلمانان، فروغ جهادگران، زينت عبادت کنندگان، و افتخار گريه‏کنندگان هستم. من فرزند بردبارترين صابران، و با فضيلت‏ترين نمازگزاران از اهل بيت رسول خدا هستم. من پسر کسي هستم که جبرئيل او را تأييد و ميکائيل او را ياري نمود.
بسم الله الرحمن الرحیم گزارش کامل شام از ورود اهل البیت ع از دروازه ساعات تا رسوایی یزید لع (16) درماندگي دربار يزيد لع از شکست مجلس شام مراسم سوگواري امام (ع) و شهداي کربلا، گريه و شيون مخدرات حرم پيامبر به مؤثرترين ابزار براي استيضاح دستگاه جابر اموي تبديل شد. عاشورا، طناب ‏دار سلطنت ظلم و کربلا، تير خلاص استکبار يزيدي شده بود، گروه گروه مردم شام با اهل بيت به عزاداري و همدردي مي‏پرداختند و کار آن چنان بالا گرفت که يزيد هم از عبيدالله بيزاري مي‏جست و به خاندان امام حسين (ع) اداي احترام مي‏کرد. یزید لع روزي از امام سجاد (ع) عذرخواهي کرد و گفت: آنچه گذشت به عهده‏ي فرزند مرجانه است. لعنت خدا بر پسر مرجانه، اگر حسين (ع) با من مواجه مي‏شد، هر چه مي‏خواست انجام مي‏دادم و با تمام قدرت از کشته شدنش جلوگيري مي‏کردم حتي اگر به هلاکت بعضي از فرزندانم مي‏انجاميد. اما آنچه اتفاق افتاد و ديدي قضاي الهي بود، حال هر احتياجي داريد بنويسيد تا انجام دهم. [1] . امام (ع) درخواست کرد تا سر پدر بزرگوارش را تحويل دهند که يزيد امتناع کرد، اما فشار افکار عمومي کار را به جايي رساند که به قول طبري، يزيد بر سر سفره‏ي غذا نمي‏نشست، مگر اينکه علي بن الحسين (ع) را فرامي‏خواند و او را بر سر همان سفره مي‏نشاند [2] ؛ البته تغيير رفتار يزيد فريبي بيش نبود و او و مشاوران نيرنگ بازش شرايط را تحليل کرده و زمان را مقتضي چنين برخوردهاي منافقانه‏اي مي‏دانستند و الا در پشت پرده، حقيقت انديشه‏ي امويان غير از آن چيزي بود که مردم مشاهده مي‏کردند. يزيد هر دو عراق، (کوفه و بصره) را در حوزه‏ي قلمرو عبيدالله قرار داد [3] و يک ميليون درهم پاداش براي وي فرستاد و در جواب بي‏وفايي مردم کوفه نسبت به امام حسين (ع) و خلق ماجراي کربلا دستور داد، عبيدالله به ميزان صد در صد بر پاداش و هداياي مردم کوفه بيفزايد و با همين عطاياي يزيد بود که عبيدالله دو کاخ سرخ و سفيد ساخت تا زمستانها را در قصر حمراء و تابستان را در قصر بيضا بگذراند. به هر حال هيچ‏گونه آثاري از ندامت و تغيير رويه در زندگي خفت‏بار او ثبت نشده است. به هر حال شام، در شام بلايي سخت گرفتار آمده بود، مردمان شام حيران و سرافکنده زينب را مي‏ديدند که علي‏رغم آن همه اندوه در اوج قله‏ي عزت و آزادگي بر تباهي آل ابوسفيان متبسم بود، شهر زينت کرده‏ي ديروز يکسره ويران‏سرايي بود که هر لحظه از شأن و مرتبت اموي‏اش کاسته مي‏شد و لحظه به لحظه با گريه‏هاي هدايت‏افزاي زينب علوي مي‏گرديد. مأموران حيرت‏زده بني‏اميه که تا چندي پيش از فرجام نبرد کربلا مستانه مي‏غريدند و در پوست خود نمي‏گنجيدند، امروز با همه‏ي تجهيزات و لباسهاي رنگين و شمشيرهاي مرصع به اسارت زينب در آمده‏اند، آن همه مصيبتها که هر کدام از آنها مردان بزرگي را به زانو مي‏افکند در مقابل قدرت و شکوه حضرت سجاد و زينب زانوزده بودند و يزيد در هم شکسته و مأيوس در انتظار آينده‏ي مبهم و پرهراس خويش، خود را در عزاداري بر حسين بن علي و شهداي کربلاي خونين، همراه و سوگوار نشان مي‏داد. قطرات سرشک داغ سوگواران به هم مي‏پيوست و همانند رشته‏اي محکم و گدازان هر لحظه به حلقوم بزرگ مفسد و جنايت پيشه‏ي بني‏اميه تنگ‏تر مي‏شد. هيچ زني از سياه و سفيد، قريشي و هاشمي نمانده بود مگر اينکه در جوار قصر طاغوت اموي فرياد يا حسين سر داده باشد. [4] حزن کربلايي حتي زنان حرم بني‏اميه را نيز در خود گرفت و آنان که احساسي لطيف‏تر از مردان شمشير داشتند سه روزي را در همراهي با آل عصمت به عزا نشستند. [5] طاغوت بني‏اميه دستور داد تا هر آنچه از اهالي کاروان حسيني غارت شده بود بازگردانند. [6] و مانند تمام اصحاب شيطان براي گريز از هر رسوايي در مجالس و محافل به طعن و سرزنش عبيدالله بن زياد مي‏پرداخت، و هر آنکس را که فاجعه‏ي کربلا را به او نسبت مي‏داد مجازات مي‏نمود. [7] يزيد در اوج بلاهت و ناداني که خصيصه‏ي زندگي طاغوتي ستمگران است بارها مي‏گفت من و قتل حسين بن علي؟! هرگز!! من چنين فرماني نداده بودم و عبيدالله او را به قتل رساند. [8] . خونخواهي حسين بن علي به سرعت در رگ و جان مردمان شامي جاي گرفت و مروان بن حکم از طريق اخبار عوامل نفوذي در مجالس و محافل مردم پي برده بود که قصر حکومتي ديگر محل امن و پناه محکمي نيست، لذا بسرعت خود را به يزيد رساند و پيشنهاد کرد که خاندان ابي عبدالله (ع) را به مدينه بازگرداند و گرنه تداوم حکومت او با مخاطره‏ي جدي مواجه خواهد شد. [9] .
روضه امام سجاد ع ،بازار شام، پیر مرد شامی حدثنا محمد بن ابراهيم بن اسحاق رحمه الله، قال: حدثنا عبدالعزيز بن يحي البصري، قال: أخبرنا محمد بن زکريا، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن يزيد، قال: حدثنا أبونعيم، قال: حدثني حاجب عبيدالله بن زياد: [...] فأقيموا علي درج المسجد حيث يقام السبايا، و فيهم علي بن الحسين عليه‏السلام و هو يومئذ فتي شاب، فأتاهم شيخ من أشياخ أهل الشام، فقال لهم: الحمد لله الذي قتلکم و أهلککم و قطع قرن الفتنة، فلم يألو عن شتمهم. فلما انقضي کلامه قال له علي بن الحسين عليه‏السلام: أما قرأت کتاب الله عزوجل؟ قال: نعم. قال: أما قرأت هذه الآية: (قل لا أسألکم عليه أجرا الا المودة في القربي)؟ قال: بلي. قال: فنحن أولئک. ثم قال: أما قرأت: (وآت ذاالقربي حقه)؟ قال بلي. قال: فنحن هم، فهل قرأت هذه الآية: (انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهرکم تطهيرا)؟ قال: بلي. قال: فنحن هم. فرفع الشامي يده الي السماء، ثم قال: اللهم اني أتوب اليک ثلاث مرات، اللهم اني أبرأ اليک من عدو آل محمد، و من قتلة أهل بيت محمد. لقد قرأت القرآن، فما شعرت بهذا قبل اليوم. الصدوق، الأمالي، / 166 مساوي عنه: المجلسي، البحار، 155/45؛ البحراني، العوالم، 396/17؛ البهبهاني، الدمعة الساکبة، 90/5؛ القمي، نفس المهموم، / 434 - 433؛ الزنجاني، وسيلة الدارين، / 384؛ المحمودي، العبرات، 272 - 271/2؛ مثله الفتال، روضة الواعظين، / 164؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 496 - 495 آن‏ها را بر پلکان مسجد که توقفگاه اسيران بود، بازداشتند. علي بن الحسين که جوانکي بود با آن‏ها بود. شيخي از شاميان آمد و گفت: «حمد خدا را که مردان شما را کشت و آشوب را خاموش کرد.» و هر چه توانست به آنها بد گفت. چون سخن خود تمام کرد، علي بن الحسين عليه‏السلام به او فرمود: «تو قرآن نخوانده‏اي؟» گفت: «چرا!» گفت: «اين آيه خواندي - شوري23 - بگو از شما مزدي نخواهم جز دوستي خويشان.» گفت: «آري!» فرمود: «ما آن‏هاييم.» فرمود: «اين آيه خواندي که بذي القربي حقش را بده؟» گفت: «آري!» فرمود: «ما آن‏هاييم.» فرمود: «اين آيه خواندي - احزاب - همانا خداي خواسته پليدي را از شما خاندان ببرد و شما را بي‏نهايت پاکيزه کند؟» گفت: «آري!» فرمود: «ما آن‏هاييم.» آن شامي دست به آسمان برداشت و گفت: «خدايا! من به درگاهت توبه کردم تا سه بار. خدايا! من به تو بيزارم از دشمن آل محمد و از قاتلان اهل بيت. من قرآن را خواندم و تاکنون متوجه اين آيات نشدم.» کمره‏اي، ترجمه‏ي امالي، / 166. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم خطبه امام سجاد ع در مجلس یزید لع در افشاگری بنی امیه لع به یاد بود بسیجی عاشق،مدافع حرم سیدالشهداء شهید مرتضی کارگر شریف و همرزمانش شهیدان علی ارغیانی و علی اکبر شاهمرادی وتمامی شهدای حرم حضرت زینب که خونشان طلیعه ظهور امام عصر عج است. شهدای ذکر شده عاشق این خطبه بودند گويند: امام زين العابدين به يزيد لعين فرمود: «مرا اجازت ده تا خطبه بخوانم روز جمعه.» گفت: «شايد.» چون روز جمعه شد، زيد، ملعوني به دست آورد سخت فصيح و شوخ و گفت: «بايد که بر منبر روي و هرچه بر زبان آيد، از بدی علي و حسين بگويي و ثنا و شکر شيخين تقرير کني.» آن شخص بر منبر رفت و هر مطلبی که مقدور بود، گفت. امام گفت: «اجازت ده تا من نيز خطبه بخوانم.» لعين را ندامت و پشيماني حاصل شد. گفت: «نه!» مردم بسيار شفاعت کردند. قبول نکرد. پسر آن لعين، معاويه گفت: «اي پدر! او در صغر سن است. بگذار تا خطبه بخواند. معلوم است که خطبه‏ي او به چه رسد.» يزيد گفت: «شما در کار او و در کار اين خاندان به شک‏ايد. ايشان را علم و فصاحت ميراثي است. من مي‏ترسم که از زير اين خطبه فتنه حاصل شود که وبال ما باشد.» عاقبت اجازت داد. امام عليه‏السلام بر منبر رفت و گفت: «الحمد لله الذي لا بداية له، والدائم الذي لا نفاد له، والأول الذي لا أول لأوليته، والآخر الذي لا مؤخر لآخريته. والباقي بعد فناء الخلق، قدر الليالي والأيام، و قسم فيما بينهم الأقسام، فتبارک الله الملک العلام.» «شکر و سپاس مر خداي را که بدايتي نيست مر او را دائمي که تمامي نيست مر او را اولي که او را اولي نيست و آخري که آخر کننده‏اي نيست آخر او را و باقي که بعد از فنا همه چيز باشد. تقدير کرد شب‏ها و روزها را و قسمت کرد در مابين ايشان قسمت‏هاي فتبارک الله پادشاهي داننده را.» به اين ترتيب مي‏فرمود: پس به آخر گفت: «حق تعالي حلم و علم و شجاعت و سخاوت به ما داد و محبت بر دل مؤمنان نهاد و رسول صلي الله عليه و آله وسلم و وصي او و سيدالشهدا و جعفر طيار در بهشت و دو سبط اين امت و مهدي که دجال را بکشد از ماست.» «ايها الناس! من عرفني فقد عرفني، اي مردمان! هر که مرا شناسد، پس شناسد و من لم يعرفني فقد أعرف بحسبي و نسبي،و هر که مرا نشناسد،حسب و نسب خود ظاهر کنم تا بشناسد. أنا ابن مکة و مني منم پسر مکه و مني أنا ابن زمزم والصفا منم پسر زمزم و صفا أنا ابن من حمل الرکن بأطراف الردا منم پسر آن کس که برداشت رکن را بر اطراف ردا. أنا ابن خير من ائتزر و ارتدي منم پسر بهترين آنان که ازار پوشيده و ردا بر دوش انداخته است. أنا ابن خير من طاف وسعي منم پسر بهترين از هرکس که طواف کرده و سعي کرده است. أنا ابن خير من حج و أتي منم پسر بهترين کسي که حج کرد و بيامد، أنا ابن من أسري به الي المسجد الأقصي منم پسر آن کس که خدا او را حرکت داد به سمت مسجد القصی أنا ابن من بلغ به الي سدرة المنتهي منم پسر آن‏کس که نزديک شد به خداپس سخت نزديک شد. أنا ابن من دني فتدلي فکان قاب قوسين أو أدني پس بوده نزديکي دو کمان‏دار يا نزديک‏تر. أنا ابن من أوحي اليه الجليل الي ما أوحي منم پسر آن‏کس که وحي کرد به او خداي بزرگ به آنچه وحي کرد. أنا ابن‏الحسين القتيل بکربلاء منم پسر حسين کشته شده به کربلا. أنا ابن‏علي المرتضي منم پسر علي مرتضي أنا ابن‏محمد المصطفي منم پسر محمد مصطفي أنا ابن‏فاطمة الزهراء منم پسر فاطمه‏ي زهرا أنا ابن‏خديجة الکبري منم پسر خديجه‏ي کبري أنا ابن‏سدرة المنتهي منم پسر سدرة المنتهي. أنا ابن‏شجرة طوبي منم پسر شجره‏ي طوبي. أنا ابن المرمل بالدماء منم پسر آغشته به خون‏ها أنا ابن من بکي عليه الجن في الظماء منم پسر آن‏کس که بگريست بر او جنيان در ظلمات. أنا ابن من ناح عليه الطيور في الهواء منم پسر آن‏کس که نوحه کردند بر او مرغان هوا.» چون سخن به اين‏جا رسانيد، غريو از خلق برآمد و مردم در گريه افتادند. يزيد ملعون بر خود ترسيد و بانگ بر مؤذن زد که: «بانگ نماز بگو.» مؤذن برخاست و گفت: «الله اکبر.»امام فرمود: «نعم، الله أکبر و أعلي و أجل و أکرم مما أخاف و أحذر؛ يعني گفت: «آري! خدا بزرگ‏تر و برتر است و جليل‏تر و کريم‏تر از آنچه من مي‏ترسم و حذر مي‏کنم.» چون مؤذن گفت: «أشهد أن لا اله الا الله».امام گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم 1 سلام خدمت همه بزرگواران و استاد تابع منش مستحضرید چند سالی است در این ایام ماه صفر برخی از مادحین روضه ای منسوب به حضرت زینب و ام ایمن (اگر درست عنوان کرده باشم)و یا تصدق آوردن همسر یزید لعن الله رو میخوانند حقیر مشتاقم که اول این روضه سندیت داره یا خیر و در صورت موثق بودن منابع و مستنات آن را به اشتراک بگذارید تا بهره برداری کافی و وافی از آن بشود و من الله التوفیق خدمت برادر عزیزم آقای آبسالان سلام علیکم روضه درباره ام حبیبه است ام ایمن راوی حدیث کربلا در زمان پیامبر ص است . از اینکه از این روضه سوال فرمودید کمال تشکر را دارم روضه ای است بسیار زیبا که اکثرا به صورت سماعی یاد گرفته اند این واقعه در کوفه اتفاق افتاده است ( اگر به محل ماجرا اشاره نشود در ایام صفر هم خوانده شود اشکالی ندارد)بعضی جاها متاسفانه روضه مخدوش شده است و اما اصل روضه: ام حبيبه خادمه زينب (س) در دوران حضور وي در کوفه، صداي ام کلثوم را که مي شنود، مي گويد: «غير از اهل بيت پيامبر اکرم (ص) صدقه بر احدي حرام نمي باشد. اينان که هستند؟» زينب (س) نگاهي به ام حبيبه مي کند و مي فرمايد: «من الان از سرزمين کربلا مي آيم. اين گرد و غبار، گرد و غبار رنج کربلاست.» اما، گويي ام حبيبه او را نمي شناسد. زينب (س) با سوز دل مي فرمايد: «ام حبيبه! منم، زينب، دختر علي (ع)، تو در اين کوفه کنيز من بودي. چگونه است که مرا اينک نمي شناسي؟» ام حبيبه نگران و مضطرب سؤال مي کند: «اگر تو زينب هستي، او هيچ گاه بدون برادرش حسين جايي نمي رفت، بگو حسينت کجاست؟» دل زينب (س) آتش مي گيرد و مي فرمايد: «نگاه بر نوک نيزه کن و به روايت ابن نما. زینب س فرمود : آن سر بريده سر حسين مي باشد!»[1] . [1] عقيله بني هاشم، ص 41 و 42. بالجمله، اهل بيت را به تمام ذلت و زحمت به جانب کوفه کوچ دادند و ايشان همواره در طي مسافت بناليدند و بگريستند. سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه‏السلام، 33/3 از پاره‏اي اخبار چنان مستفاد مي‏شود که روز بعد از عاشورا پسر سعد کشتگان خود را دفن کردند و بعد از عصر آن روز و به روايتي روز ديگر به جانب کوفه رهسپار شدند و شامگاه در خارج شهر کوفه فرود شدند. در کتاب بحر المصائب از جلد سيم ابواب الجنان و سيد بن طاوس روايت کند که در بيرون شهر کوفه محله‏اي بود و در آن محله زني مستوره در خانه خويش بر سجاده نشسته بود و در حضرت پروردگار بي‏نياز راز و نياز مي‏کرد و از قضيه‏ي هايله کربلا و شهادت حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه آگاهي نداشت. ناگاه غوغايي عظيم و آشوبي بزرگ برخاست. آن عفيفه در چادر عصمت بيرون تاخت و بر فراز بام سراي نگران گشت. سپاهي فوج از پس فوج و سرهايي چون تابنده ماه و فروزنده خورشيد بر فراز نيزه‏ها بديد و گروهي را اسيروار سوار نگريست که بي‏چادر و معجر از خجالت نظاره سر به زير افکنده‏اند روضه حضرت رقیه س رقیه در آغوش زینب س در بازار کوفه و در مقدم آنان زني بلند بالا بديد که دختري چهارساله در آغوش آورده با حالتي پريشان بر آن طفل نگران و گريان بود. در آن حال طفل از آن زن آب همي‏خواست و چهره‏ي شريفش از بي‏آبي و بي‏تابي چون آبي (يعني به.) زرد مي‏نمود و ناگاه از کثرت عطش در کنار آن اسير بيهوش بيفتاد. آن زن از مشاهده‏ي اين حال در ملال گرديد و به خداي بناليد. آن زن عفيفه سخت بي‏تاب و آرام شد و گفت: «شما از کدام جماعت اسيرانيد؟» فرمود: «ما اسيران از آل محمديم و اولاد آن حضرتيم.» آن زن چون اين سخن بشنيد، بر چهره طپانچه زد و گفت: «اي زن خميده قامت! بفرماي چه نام داري؟ همانا با دختر شاه ولايت بسيار شباهت داري و همانند زينب خاتون باشي! مگر از خويشاوندان اويي؟ بازگوي سردار اين سرها کيست و نامش چيست؟» و از اتفاق روزگار آن زن بلند قامت، حضرت صديقه صغري زينب خاتون سلام الله عليها بود. سر مبارک را بلند کرد و به آن زن نگريست و فرمود: «اي زن! از حال ما چه مي‏پرسي؟ همانا نام من زينب است و سرور و سردار شهدا، حسين حجازي برادر من است.» آن زن چون اين سخن بشنيد، از نهايت حسرت و ضجرت سيلي بر روي و طپانچه بر سر بزد و گفت: «نام پدر و مادرت چيست؟ تو کدام زينبي؟» آن مظلومه فرمود: «پدرم علي و مادرم فاطمه است.» چون آن زن ايشان را بشناخت، هر چه سريع‏تر از بام به زير آمد و آنچه داشت، از چادر و مقنعه با ديده‏ي گريان و دل سوزان به حضرت اسيران آورد و به حضرت زينب سلام الله عليها تسليم کرد. و نيز حکايت کند که ام‏حبيبه نام زني از جمله کنيزان حضرت امام حسن عليه‏السلام بود و او را به عبدالله بن رافع و به قولي به حارث بن وکيده تزويج فرموده بود و چون اميرمؤمنان در کوفه شهيد شد و امام حسن عليه‏السلام به آهنگ مدينه راه گرفت، ام‏حبيبه بسي عجز و لابه کرد که در خدمت آن حضرت و اهل بيت نبوت م
‍ بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ 2 توضیح مخدوش شدن روضه ی زیبای ام حبیبه خادمه اهل بیت ع با زن ملعون یزید لع 1 - ام حبيبه خادمه زينب (س) در دوران حضور وي در کوفه، صداي ام کلثوم را که مي شنود، مي گويد: «غير از اهل بيت پيامبر اکرم (ص) صدقه بر احدي حرام نمي باشد. اينان که هستند؟» زينب (س) نگاهي به ام حبيبه مي کند و مي فرمايد: «من الان از سرزمين کربلا مي آيم. اين گرد و غبار، گرد و غبار رنج کربلاست.» اما، گويي ام حبيبه او را نمي شناسد. زينب (س) با سوز دل مي فرمايد: «ام حبيبه! منم، زينب، دختر علي (ع)، تو در اين کوفه کنيز من بودي. چگونه است که مرا اينک نمي شناسي؟» ام حبيبه نگران و مضطرب سؤال مي کند: «اگر تو زينب هستي، او هيچ گاه بدون برادرش حسين جايي نمي رفت، بگو حسينت کجاست؟» دل زينب (س) آتش مي گيرد و مي فرمايد: «نگاه بر نوک نيزه رو به رويت بنما. آن، سر بريده حسين مي باشد!». بالجمله، اهل بيت را به تمام ذلت و زحمت به جانب کوفه کوچ دادند و ايشان همواره در طي مسافت بناليدند و بگريستند. 33/3 2 - از پاره‏اي اخبار چنان مستفاد مي‏شود که روز بعد از عاشورا پسر سعد کشتگان خود را دفن کرد و بعد از عصر آن روز و به روايتي روز ديگر به جانب کوفه رهسپار شدند و شامگاه در خارج شهر کوفه فرود شدند. در کتاب بحر المصائب از جلد سيم ابواب الجنان و سيد بن طاوس روايت کند که در بيرون شهر کوفه محله‏اي بود و در آن محله زني مستوره در خانه خويش بر سجاده نشسته بود و در حضرت پروردگار بي‏نياز راز و نياز مي‏کرد و از قضيه‏ي هايله کربلا و شهادت حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه آگاهي نداشت. ناگاه غوغايي عظيم و آشوبي بزرگ برخاست. آن عفيفه در چادر عصمت بيرون تاخت و بر فراز بام سراي نگران گشت. سپاهي فوج از پس فوج و سرهايي چون تابنده ماه و فروزنده خورشيد بر فراز نيزه‏ها بديد و گروهي را اسيروار سوار نگريست که بي‏چادر و معجر از خجالت نظاره سر به زير افکنده‏اند و در مقدم آنان زني بلندبالا بديد که دختري چهارساله در آغوش آورده با حالتي پريشان بر آن طفل نگران و گريان بود. در آن حال طفل از آن زن آب همي‏خواست و چهره‏ي شريفش از بي‏آبي و بي‏تابي چون آبي (يعني به.) زرد مي‏نمود و ناگاه از کثرت عطش در کنار آن اسير بيهوش بيفتاد. آن زن از مشاهده‏ي اين حال در ملال گرديد و به خداي بناليد. آن زن عفيفه سخت بي‏تاب و آرام شد و گفت: «شما از کدام جماعت اسيرانيد؟» فرمود: «ما اسيران از آل محمديم و اولاد آن حضرتيم.» آن زن چون اين سخن بشنيد، بر چهره طپانچه زد و گفت: «اي زن خميده قامت! بفرماي چه نام داري؟ همانا با دختر شاه ولايت بسيار شباهت داري و همانند زينب خاتون باشي! مگر از خويشاوندان اويي؟ بازگوي سردار اين سرها کيست و نامش چيست؟» و از اتفاق روزگار آن زن بلند قامت، حضرت صديقه صغري زينب خاتون سلام الله عليها بود. سر مبارک را بلند کرد و به آن زن نگريست و فرمود: «اي زن! از حال ما چه مي‏پرسي؟ همانا نام من زينب است و سرور و سردار شهدا، حسين حجازي برادر من است.» آن زن چون اين سخن بشنيد، از نهايت حسرت و ضجرت سيلي بر روي و طپانچه بر سر بزد و گفت: «نام پدر و مادرت چيست؟ تو کدام زينبي؟» آن مظلومه فرمود: «پدرم علي و مادرم فاطمه است.» چون آن زن ايشان را بشناخت، هر چه سريع‏تر از بام به زير آمد و آنچه داشت، از چادر و مقنعه با ديده‏ي گريان و دل سوزان به حضرت اسيران آورد و به حضرت زينب سلام الله عليها تسليم کرد. سپهر، ناسخ التواريخ حضرت زينب کبري س، 322 - 319/1. نکات مقتل: 1. روضه ام حبیبه روضه کوفه است نه شام؟ 2. ام حبیبه زن با تقوایی بوده است که در غرفه مناجات داشته است؟ 3. از شهادت امام حسین ع خبر نداشته است. 4. بعضی روضه را مخدوش کرده او را زن یزید می دانند. 5. ام حبیبه کنیز خانه حضرت زهراء س است. در حالیکه باید سنش بالای سال 50 باشد که به یزید لع نمی خورد. 6. ام حبیبه خادمه حضرت زینب س در کوفه بوده است. که بعد از شهادت علی ع اهل البیت ع به مدینه برگشته اند همانجا مانده است. سال شهادت مولی ع سال 40 بوده است و حالا سال 61 است. 20 سال است ام حبیبه زینب س را ندیده است. پس طبیعتا خانم را نشناخته است. 7. در مقاتل معتبر زنی سر از غرفه می کند و می گوید شما از کدام اسراء هستید که این چنین مظلوم و نورانی هستید که جواب میشنود نحن اسراء آل محمد ص. 8. اینجا خانم خویش را معرفی می کند و ادامه آنچه روضه می خوانند. @zameneashk1
✴️معرفي اجمالي حضرت زينب س حضرت زينب (س) روز پنجم جمادي الاولي سال پنجم يا ششم هجري ديده به جهان گشود. پدرش ‍ حضرت امير المؤمنين (ع) و مادرش حضرت فاطمه زهرا (س) مي باشد.[1] پس از تولّد، حضرت فاطمه دخترش را نزد حضرت علي (ع) بردند و از ايشان خواستند که نامي براي وي انتخاب نمايد، امير المؤمنين (ع) فرمود: از پيامبر(ص) پيشي نمي گيرم در آن هنگام پيامبر (ص) در مسافرت بودند. پس از بازگشت، علي (ع) به محضرشان شرفياب شد و از ايشان در خواست کرد که براي دخترش ‍ نامي انتخاب بکند. رسول خدا (ص) فرمودند: من هم از پروردگارم پيشي نمي گيرم. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و درود پروردگار را ابلاغ فرمود و گفت: نام اين دختر را «زينب» انتخاب کن. زيرا خداوند چنين فرموده است. سپس از مصائبي که بر اين کودک وارد مي شود خبر داد؛ پيامبر (ص) در حالي که سخت مي گريستند فرمود: هر کس بر او بگريد مانند کسي است که بر حسين (ع) گريسته. کنيه او را نيز ام کلثوم گذاشتند.[2] وي دختر بزرگ اين خانواده مي باشد.[3] . حضرت زينب لقب هاي فراواني دارد که عبارت اند از: صدّيقه صغري، عقيله بني هاشم، عقيلة الطّالبيّين، موثّقه، عارفه، عالمه غير معلّمه، فاضله، کامله، عابده آل ابي طالب.[4] . کنيه اش، امّ المصائب، امّ الرّزايا، امّ النّوائب، امّ کلثوم کبري، امّ عبداللّه و امّ الحسن بوده است.[5] . با نزديک شدن وفات پيامبر اکرم (ص) حضرت امير المؤمنين (ع) و حضرت فاطمه (س) هر کدام خوابي حاکي از وفات پيغمبر (ص) مي ديدند و به همين جهت گريه زاري مي کردند. حضرت زينب (س) خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت: يا جدّاه در خواب ديدم که باد تندي وزيد دنيا و آنچه در آن است تيره و تار شد و مرا از جايي به جاي ديگر حرکت مي داد، من از شدّت آن باد به درخت تنومندي تکيه دادم، در اين هنگام آن درخت از جا کنده شد و بر روي زمين افتاد. به يکي از شاخه هاي نيرومند آن چسبيدم اما آن شاخه شکسته شد، به سراغ شاخه ديگري رفتم آن هم شکست به دو شاخه ديگر پناه بردم آن دو نيز شکستند و من از خواب بيدار شدم. رسول خدا (ص) از شنيدن سخنان زينب اندوهگين شد و اشک غم از ديدگانش ‍ جاري شد؛ آنگاه فرمود: آن درخت که از ريشه کنده شد منم جدّ تو؛ و آن شاخه اوّل مادرت فاطمه (س)، شاخه دوم پدرت علي (ع) و آن دو شاخه ديگر برادرانت حسن و حسين (ع) هستند! دخترم! اين خواب حکايت از آن دارد که دنيا از فقدان آنان تيره و تار مي شود، و شما دچار مصائب و دشواريهاي فراواني خواهيد شد.[6] . طولي نکشيد که براي زينب (س) آنچه را که در خواب ديده بود در بيداري تعبير شد و او به غم فراق جدّ بزرگوار و مادر مهربان خود دچار گرديد. وي در زمان رحلت پيامبر (ص) پنج ساله بود[7] و در عين اينکه خردسال بود امّا از مادرش ‍ فاطمه سلام اله عليها[8] و اسماء بنت عميس و طهمان يا ذکوان (غلام پيامبر ص) حديث نقل مي کند.[9] . برخي از مورّخين نوشته اند که: حضرت زهرا (س) به زينب سفارش کرد که در کنار حسين (ع) باشد و بعد از او براي آنها مادر باشد، زينب هم هيچ گاه اين سفارش مادر را فراموش نکرد.[10] . زماني که زينب (س) پا به سنّ ازدواج گذاشت خواستگاران زيادي داشت امّا با تنها مردي که شايستگي و لياقت همسري زينب (س) را داشت يعني عبداللّه جعفر (پسر عموي خود) ازدواج کرد.[11] برخي از مورخين تاريخ اين ازدواج را سال هفدهم هجري مي دانند.[12] ثمره اين ازدواج چهار و يا پنج فرزند مي باشد که دوتاي آنها به نامهاي عون و محمد که در کربلا به شهادت رسيدند که در بخشهاي ديگر به آن اشاره خواهد شد.[13] . موقعيت زينب (س) نزد امام حسين (ع): برخي از مورخين چنين آورده اند: حسين (ع) نسبت به زينب (س) احترام ويژه اي قائل بود به طوري که هرگاه زينب بر او وارد مي شد امام مي ايستاد و زينب را در جاي خود مي نشاند و اين نشانه منزلت و عظمت زينب است [14] و همچنين وارد شده که آن حضرت مشغول تلاوت قرآن بوده وقتي زينب (س) وارد شد امام (ع) قرآن را زمين گذاشت و به احترام زينب ايستاد.[15] . يحيي مازني گويد: من در مدينه مدّت زيادي همسايه امير المؤمنين (ع) بودم و به آن خانه اي که زينب (س) سکونت داشتن نزديک بودم امّا سوگند به خدا نه اندام زينب را ديدم و نه صداي او را شنيدم؛ هنگامي که اراده زيارت مرقد مطهر رسول خدا (ص) را داشت شبانه حرکت مي کرد در حالي که امام حسين (ع) سمت راست او، امام حسن سمت چپش و امير المؤمنين (ع) پيشاپيش دخترش حرکت مي کرد؛ زماني که نزديک قبر مطهر مي رسيدند علي (ع) چراغ قنديل را خاموش مي کردند وقتي امام حسن (ع) علّتش را پرسيد علي (ع) فرمودند: مي ترسم اشخاصي در اين اطراف باشند که قيافه و اندام خواهرت را ببينند.[16] . ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم 252 ‌سلام علیکم لطفا مقتل نوجوانان حضرت زینب سلام الله علیها هر کس مطلب کتاب فایل ی داشت لطفا در گروه قراره بده سلام علیکم مقتل دو طفلان زینب س 1- منها: محنتها عند استشهاد ولديها [1] . مصائب حضرت زینب س هنگام شهادت دو فرزندش موسوعة الحسین ع / ج 10،ص 598-599 2- وصل الموکب الي کربلاء و نزلوا بها، و کان للسيدة زينب عليهاالسلام في المنازل التي مروا بها في الطريق، و کذلک في کربلاء، مواقف أخوية صادقة، و قضايا شجاعة و هامة، و مصائب عظيمة و مؤلمة، قد تعرض لذکرها التاريخ، و کتبت عنها المقاتل بتفصيل و اسهاب. منها: انها عليهاالسلام قدمت ولديها: محمدا و عونا، و ألبستهما لباس الحرب، و أمرتهما بنصرة أخيها الامام الحسين عليه‏السلام و مجاهدة أعدائه، و تفدية أنفسهما من أجله. الجزائري، الخصائص الزينبية،/179 3- أما محمد و أخوه عون ابنا عبدالله بن جعفر الطيار، فقد خرجا مع خالهما الحسين عليه‏السلام، و أمهما زينب الکبري، الي العراق. و قد أوصاهما أبوهما بخالهما، و أن لا يفارقاه فأقبلا في رکب الحسين الي الطف، و جاهدا بين يديه يوم عاشوراء و قتلا، و أمهما زينب تنظر اليهما. الهاشمي، عقيلة بني‏هاشم،/37 - 36 4- و لم يحدث التاريخ أن العقيلة زينب ندبت ولديها [2] ، أو تعلقت بهما، کما کانت الأمهات يصنعن حين خروج أولادهن و مصرعهم، بل کان الحسين شاغلها الوحيد الذي أنساها کل شي‏ء، و هان عليها مصابها بهما أنهما قتلا في نصرة الحسين عليه‏السلام. [3] . [ صفحه 600] الصادق، زينب وليدة النبوة و الامامة،/63 منها: محنتها عند استشهاد ولديها [1] . مصائب حضرت زینب س هنگام شهادت دو فرزندش موسوعة الحسین ع / ج 10،ص 598-599 1- پاورقی مقتل [1] دست محمد و عون را بگرفت و در آستان مبارک برادرش امام همام عليه‏السلام حاضر ساخت و عرض کرد: «جدم خليل از يزدان جليل قبول فدا فرمود. تو نيز اين قرباني از من بپذير و البته اگر نه آن بودي که بر زنان جهاد و قتال وارد نگشته، در هر آن هزار جان نثار جانان کردي و به هر ساعت، هزار شهادت خواستار شدي.» وقار و سکينه‏اش به آن رتبت نايل گشت که چون روز عاشورا دو پسرش را شهيد کردند، از خيمه پا بيرون نگذاشت و در شهادت حضرت ابي‏الفضل العباس عليه‏السلام از خيمه بيرون نتاخت؛ لکن چون نخل قامت قيامت آيت جناب علي اکبر سلام الله عليه را بر خاک افکندند، با ديده‏ي نمناک و سر و پاي برهنه فريادکنان بيرون دويد و همي‏فرمود: «يا حبيباه! يا ثمرة فؤاداه!» پرسيدند: «کيست؟» گفتند: «زينب دختر علي بن ابي‏طالب صلوات الله عليهم است.» پس خود را روي نعش علي اکبر انداخت. امام عليه‏السلام دستش را بگرفت و به خيمه باز آورد. سپهر، ناسخ التواريخ حضرت زينب کبري 75 - 74/1 مساوي و از او محلاتي، رياحين الشريعه، 43/3 معلوم باد که در کتب اخبار که به نظر رسيده، از دو پسر زينب عليهاالسلام جز صاحب عمدة الطالب مذکور نداشته است که در يوم الطف شهيد شدند و ديگران اين پسران عبدالله بن جعفر را که شهيد شدند، از ديگر زن‏هاي او نوشته‏اند؛ چنان که مذکور خواهد شد. سپهر ناسخ التواريخ حضرت زينب کبري عليهاالسلام، 231/1 در مقاتل ابوالفرج است که عون بن عبدالله بن جعفر الطيار که والده‏ي ماجده او زينب الکبري عقيله بني‏هاشم بود، در کربلا در رکاب خال کرامش حضرت سيدالشهدا عليه‏السلام شهيد شد. و در کامل بهايي است که در کربلا، دو پسر از حضرت زينب شهيد شد؛ جناب عون و جناب محمد بن عبدالله بن جعفر الطيار. خراساني، منتخب التواريخ،/67. [2] ولکنها ندبت العباس و عليا الأکبر. [3] در مقاتل ابوالفرج است که عون بن عبدالله بن جعفر الطيار که والده‏ي ماجده او زينب الکبري عقيله بني‏هاشم بود، در کربلا در رکاب خال کرامش حضرت سيدالشهدا عليه‏السلام شهيد شد. و در کامل بهايي است که در کربلا، دو پسر از حضرت زينب شهيد شد؛ جناب عون و جناب محمد بن عبدالله بن جعفر الطيار. خراساني، منتخب التواريخ،/67. متضمن البکاء فاطمة الزهراء س ضامن اشک بر امام حسین ع در قیامت مادرش فاطمة س است 1-کانال ضامن اشک : ویژه مقتل امام حسین (علیه السلام ) @zameneashk1 2- گروه متضمن البکا فاطمه الزهرا :ویژه پرسش و پاسخ و ارسال مطالب مقتل در رابطه با مقتل امام حسین (علیه السلام ) برای ورود به گروه مقتل به آی دی زیر رجوع کنید @m_h_tabemanesh
معرفي اجمالي حضرت زينب حضرت زينب (س) روز پنجم جمادي الاولي سال پنجم يا ششم هجري ديده به جهان گشود. پدرش ‍ حضرت امير المؤمنين (ع) و مادرش حضرت فاطمه زهرا (س) مي باشد.[1] پس از تولّد، حضرت فاطمه دخترش را نزد حضرت علي (ع) بردند و از ايشان خواستند که نامي براي وي انتخاب نمايد، امير المؤمنين (ع) فرمود: از پيامبر(ص) پيشي نمي گيرم در آن هنگام پيامبر (ص) در مسافرت بودند. پس از بازگشت، علي (ع) به محضرشان شرفياب شد و از ايشان در خواست کرد که براي دخترش ‍ نامي انتخاب بکند. رسول خدا (ص) فرمودند: من هم از پروردگارم پيشي نمي گيرم. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و درود پروردگار را ابلاغ فرمود و گفت: نام اين دختر را «زينب» انتخاب کن. زيرا خداوند چنين فرموده است. سپس از مصائبي که بر اين کودک وارد مي شود خبر داد؛ پيامبر (ص) در حالي که سخت مي گريستند فرمود: هر کس بر او بگريد مانند کسي است که بر حسين (ع) گريسته. کنيه او را نيز ام کلثوم گذاشتند.[2] وي دختر بزرگ اين خانواده مي باشد.[3] . حضرت زينب لقب هاي فراواني دارد که عبارت اند از: صدّيقه صغري، عقيله بني هاشم، عقيلة الطّالبيّين، موثّقه، عارفه، عالمه غير معلّمه، فاضله، کامله، عابده آل ابي طالب.[4] . کنيه اش، امّ المصائب، امّ الرّزايا، امّ النّوائب، امّ کلثوم کبري، امّ عبداللّه و امّ الحسن بوده است.[5] . با نزديک شدن وفات پيامبر اکرم (ص) حضرت امير المؤمنين (ع) و حضرت فاطمه (س) هر کدام خوابي حاکي از وفات پيغمبر (ص) مي ديدند و به همين جهت گريه زاري مي کردند. حضرت زينب (س) خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت: يا جدّاه در خواب ديدم که باد تندي وزيد دنيا و آنچه در آن است تيره و تار شد و مرا از جايي به جاي ديگر حرکت مي داد، من از شدّت آن باد به درخت تنومندي تکيه دادم، در اين هنگام آن درخت از جا کنده شد و بر روي زمين افتاد. به يکي از شاخه هاي نيرومند آن چسبيدم اما آن شاخه شکسته شد، به سراغ شاخه ديگري رفتم آن هم شکست به دو شاخه ديگر پناه بردم آن دو نيز شکستند و من از خواب بيدار شدم. رسول خدا (ص) از شنيدن سخنان زينب اندوهگين شد و اشک غم از ديدگانش ‍ جاري شد؛ آنگاه فرمود: آن درخت که از ريشه کنده شد منم جدّ تو؛ و آن شاخه اوّل مادرت فاطمه (س)، شاخه دوم پدرت علي (ع) و آن دو شاخه ديگر برادرانت حسن و حسين (ع) هستند! دخترم! اين خواب حکايت از آن دارد که دنيا از فقدان آنان تيره و تار مي شود، و شما دچار مصائب و دشواريهاي فراواني خواهيد شد.[6] . طولي نکشيد که براي زينب (س) آنچه را که در خواب ديده بود در بيداري تعبير شد و او به غم فراق جدّ بزرگوار و مادر مهربان خود دچار گرديد. وي در زمان رحلت پيامبر (ص) پنج ساله بود[7] و در عين اينکه خردسال بود امّا از مادرش ‍ فاطمه سلام اله عليها[8] و اسماء بنت عميس و طهمان يا ذکوان (غلام پيامبر ص) حديث نقل مي کند.[9] . برخي از مورّخين نوشته اند که: حضرت زهرا (س) به زينب سفارش کرد که در کنار حسين (ع) باشد و بعد از او براي آنها مادر باشد، زينب هم هيچ گاه اين سفارش مادر را فراموش نکرد.[10] . زماني که زينب (س) پا به سنّ ازدواج گذاشت خواستگاران زيادي داشت امّا با تنها مردي که شايستگي و لياقت همسري زينب (س) را داشت يعني عبداللّه جعفر (پسر عموي خود) ازدواج کرد.[11] برخي از مورخين تاريخ اين ازدواج را سال هفدهم هجري مي دانند.[12] ثمره اين ازدواج چهار و يا پنج فرزند مي باشد که دوتاي آنها به نامهاي عون و محمد که در کربلا به شهادت رسيدند که در بخشهاي ديگر به آن اشاره خواهد شد.[13] . موقعيت زينب (س) نزد امام حسين (ع): برخي از مورخين چنين آورده اند: حسين (ع) نسبت به زينب (س) احترام ويژه اي قائل بود به طوري که هرگاه زينب بر او وارد مي شد امام مي ايستاد و زينب را در جاي خود مي نشاند و اين نشانه منزلت و عظمت زينب است [14] و همچنين وارد شده که آن حضرت مشغول تلاوت قرآن بوده وقتي زينب (س) وارد شد امام (ع) قرآن را زمين گذاشت و به احترام زينب ايستاد.[15] . يحيي مازني گويد: من در مدينه مدّت زيادي همسايه امير المؤمنين (ع) بودم و به آن خانه اي که زينب (س) سکونت داشتن نزديک بودم امّا سوگند به خدا نه اندام زينب را ديدم و نه صداي او را شنيدم؛ هنگامي که اراده زيارت مرقد مطهر رسول خدا (ص) را داشت شبانه حرکت مي کرد در حالي که امام حسين (ع) سمت راست او، امام حسن سمت چپش و امير المؤمنين (ع) پيشاپيش دخترش حرکت مي کرد؛ زماني که نزديک قبر مطهر مي رسيدند علي (ع) چراغ قنديل را خاموش مي کردند وقتي امام حسن (ع) علّتش را پرسيد علي (ع) فرمودند: مي ترسم اشخاصي در اين اطراف باشند که قيافه و اندام خواهرت را ببينند.[16] .
بسم الله الرحمن الرحیم خطبه امام سجاد ع در مجلس یزید لع در افشاگری بنی امیه لع گويند: امام زين العابدين به يزيد لعين فرمود: «مرا اجازت ده تا خطبه بخوانم روز جمعه.» گفت: «شايد.» چون روز جمعه شد، زيد، ملعوني به دست آورد سخت فصيح و شوخ و گفت: «بايد که بر منبر روي و هرچه بر زبان آيد، از بدی علي و حسين بگويي و ثنا و شکر شيخين تقرير کني.» آن شخص بر منبر رفت و هر مطلبی که مقدور بود، گفت. امام گفت: «اجازت ده تا من نيز خطبه بخوانم.» لعين را ندامت و پشيماني حاصل شد. گفت: «نه!» مردم بسيار شفاعت کردند. قبول نکرد. پسر آن لعين، معاويه گفت: «اي پدر! او در صغر سن است. بگذار تا خطبه بخواند. معلوم است که خطبه‏ ي او به چه رسد.» يزيد گفت: «شما را در کار او و در کار اين خاندان به شک‏ آيد. ايشان را علم و فصاحت ميراثي است. من مي‏ترسم که از زير اين خطبه فتنه حاصل شود که وبال ما باشد.» عاقبت اجازت داد. امام عليه‏ السلام بر منبر رفت و گفت: «الحمد لله الذي لا بداية له، والدائم الذي لا نفاد له، والأول الذي لا أول لأوليته، والآخر الذي لا مؤخر لآخريته. والباقي بعد فناء الخلق، قدر الليالي والأيام، و قسم فيما بينهم الأقسام، فتبارک الله الملک العلام.» «شکر و سپاس مر خداي را که بدايتي نيست مر او را دائمي که تمامي نيست مر او را اولي که او را اولي نيست و آخري که آخر کننده‏ اي نيست آخر او را و باقي که بعد از فنا همه چيز باشد. تقدير کرد شب‏ها و روزها را و قسمت کرد در مابين ايشان قسمت‏هاي فتبارک الله پادشاهي داننده را.» به اين ترتيب مي‏فرمود: پس به آخر گفت: «حق تعالي حلم و علم و شجاعت و سخاوت به ما داد و محبت بر دل مؤمنان نهاد و رسول صلي الله عليه و آله وسلم و وصي او و سيدالشهدا و جعفر طيار در بهشت و دو سبط اين امت و مهدي که دجال را بکشد از ماست.» «ايها الناس! من عرفني فقد عرفني، اي مردمان! هر که مرا شناسد، پس شناسد و من لم يعرفني فقد أعرف بحسبي و نسبي، و هر که مرا نشناسد،حسب و نسب خود ظاهر کنم تا بشناسد. أنا ابن مکة و مني منم پسر مکه و مني أنا ابن زمزم والصفا منم پسر زمزم و صفا أنا ابن من حمل الرکن بأطراف الردا منم پسر آن کس که برداشت رکن را بر اطراف ردا. أنا ابن خير من ائتزر و ارتدي منم پسر بهترين آنان که ازار پوشيده و ردا بر دوش انداخته است. أنا ابن خير من طاف وسعي منم پسر بهترين از هرکس که طواف کرده و سعي کرده است. أنا ابن خير من حج و أتي منم پسر بهترين کسي که حج کرد و بيامد، أنا ابن من أسري به الي المسجد الأقصي منم پسر آن کس که خدا او را حرکت داد به سمت مسجد القصی أنا ابن من بلغ به الي سدرة المنتهي منم پسر آن‏کس که نزديک شد به خداپس سخت نزديک شد. أنا ابن من دني فتدلي فکان قاب قوسين أو أدني پس بوده نزديکي دو کمان‏دار يا نزديک‏تر. أنا ابن من أوحي اليه الجليل الي ما أوحي منم پسر آن‏کس که وحي کرد به او خداي بزرگ به آنچه وحي کرد. أنا ابن‏ الحسين القتيل بکربلاء منم پسر حسين کشته شده به کربلا. أنا ابن‏ علي المرتضي منم پسر علي مرتضي أنا ابن‏ محمد المصطفي منم پسر محمد مصطفي أنا ابن‏ فاطمة الزهراء منم پسر فاطمه‏ي زهرا أنا ابن‏ خديجة الکبري منم پسر خديجه‏ي کبري أنا ابن‏سدرة المنتهي منم پسر سدرة المنتهي. أنا ابن‏ شجرة طوبي منم پسر شجره‏ ي طوبي. أنا ابن المرمل بالدماء منم پسر آغشته به خون‏ها أنا ابن من بکي عليه الجن في الظماء منم پسر آن‏کس که بگريست بر او جنيان در ظلمات. أنا ابن من ناح عليه الطيور في الهواء منم پسر آن‏کس که نوحه کردند بر او مرغان هوا.» چون سخن به اين‏جا رسانيد، غريو از خلق برآمد و مردم در گريه افتادند. يزيد ملعون بر خود ترسيد و بانگ بر مؤذن زد که: «بانگ نماز بگو.» مؤذن برخاست و گفت: «الله اکبر.»امام فرمود: «نعم، الله أکبر و أعلي و أجل و أکرم مما أخاف و أحذر؛ يعني گفت: «آري! خدا بزرگ‏تر و برتر است و جليل‏تر و کريم‏تر از آنچه من مي‏ترسم و حذر مي‏کنم.» چون مؤذن گفت: «أشهد أن لا اله الا الله».امام گفت:
4_5846043710738927368.mp3
6.4M
1882 سلام استاد اگر ممکنه یه بار دیگه جریان سوار شدن حضرت زینب س در عصر روز یازدهم بر ناقه که فضه خادمه کمکش کرد و خلاصه بیان کنید. آی دی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh2 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک" https://telegram.me/zameneashk گروه و کلاس مقتل شناسی متضمن البکاء https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 ضامن اشک در واتساپ https://chat.whatsapp.com/Ie5H2bXilyv4aTbz9OP4hI
عبدالله بن جعفر همسر زينب کبري و داماد علي‏ «ع‏» و پسر جعفر طيار.وي، نخستين نوزاد مسلمان درحبشه بود.در ايامي که پدرش جعفر بن ابي طالب به حبشه هجرت کرده بود، در آن کشور به دنيا آمد. مادرش‏ «اسماء بنت عميس‏» بود.اسماء، پس از شهادت جعفر طيار در جنگ‏ موته، به همسري ابو بکر، سپس علي بن ابي طالب در آمد.عبدالله بن جعفر، مورد عنايت ‏خاص پيامبر اکرم بود، بويژه که پدرش سردار بزرگ شهيد جبهه اسلام به شمار مي‏آمد. همچنين مورد علاقه امير المؤمنين بود و ارادتي شايان به امام حسن و امام حسين‏ «ع‏» داشت.مردي سخاوتمند و اهل جود و بخشش بود.[1] عبدالله جعفر، از جمله کساني بود که به سيد الشهدا نامه نوشت و از او خواست که از سفر به عراق منصرف شود.گر چه خود در کربلا حضور نداشت، اما دو پسرش عون و محمد را همراه مادرشان حضرت زينب‏ «ع‏» به کربلا فرستاد و اين دو فرزند، در رکاب‏ سالار شهيدان روز عاشورا به شهادت رسيدند.او از اينکه نتوانسته بود در واقعه کربلا شرکت کند تاسف مي‏خورد.پس از حادثه عاشورا و شهادت حسين بن علي‏ «ع‏» وي درمدينه به سوگ نشست و مردم براي تسليت گويي نزد او مي‏آمدند.[2] وي در سن‏90 سالگي، در سال 80 هجري در مدينه درگذشت و در بقيع به خاک سپرده شد[3] . برخي‏ هم درگذشت او را در شام و قبر وي را در «باب الصغير» دمشق، کنار قبر بلال مي‏دانند[4] [5] . [1] سفينة البحار، ج 2، ص 126. [2] معارف و معاريف، ج 4، ص 1508. [3] همان. [4] درباره او از جمله ر.ک: «شام، سرزمين خاطره‏ها»، مهدي پيشوايي، ص 77، تنقيح المقال، مامقاني، ج 2، ص 173. [5] فرهنگ عاشورا / جواد محدثي ❤️ مبلغ امام حسین ع باشیم ❤️ آیدی استاد برای طرح سوالات مقتل تلگرام @m_h_tabemanesh2 ایتا @m_h_tabemanesh ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ "کلاس آنلاین مقتل شناسی" https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein ضامن اشک تلگرام https://telegram.me/zameneashk کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
❤️شرح ما رایت الا جمیلا هیچکس بدون اجازه او نمی توانست حتی دستش را حرکت دهد . ما وقتی وارد شدیم با وجود خستگی زیاد و عطش و گرسنگی ، ما را بر سر پا نگه داشته بود . و به ما اجازه نداد ما بنشینیم. اما عمه ام به او اعتنایی نکرد و نشست . با خودم گفتم عمه ام خیلی خسته شده است باید بنشیند . او خیلی هم گرسنه بود چون وعده ی غذایش را که کم بود به ما می داد تا بچه ها سیر شوند . آن مرد ملعون بت عصبانیت گفت این زن کیست که بی اجازه نشسته است ؟ عمه ام به او اعتنایی نکرد . چندین مرتبه سوال کرد . کم کم داشتم می فهمیدم علت نشستن عمه ام شکستن غرور آن مرد خبیث بوده است نه خستگی و گرسنگی. آن مرد خبیث علاوه بر اینکه بسیار مغرور بود مرتب همه را مسخره می کرد و ما را تحقیر و شماتت می داد . به او گفتند او دختر امیرالمومنین ع و خواهر حسین ع است . تا عمه ام را شناخت گفت دیدی خدا با شما چه کرد؟ شما آمده بودید حکومت را از ما بگیرید و در شهر تفرقه بیندازید و از این نوع حرفها زیاد زد . عمه ام به او گفت از بد روزگار است که من باید با تو ، چنین آدم خبیثی سخن بگویم . تو از نسل شروران و غاصبین هستی . آن مرد درحالیکه همان عمل را با چوب تکرار می کرد می گفت : این به تلافی روز بدر است . پدرم برایم تعریف کرده بود که جنگ بدر جنگ مسلمانان با کفار بود. پس چرا او چنین می گوید ؟! البته وقتی به او نگاه می کردم شباهتی به مسلمانان نداشت و قیافه ی کریه و شیطانی داشت .او به عمه ام با مسخره و شماتت گفت کربلا را چگونه دیدی؟ ما به تلافی جنگ بدر شما را کشتیم و با تکبُّر به حرفهای خود ادامه می داد . عمه ام به او گفت « ما رایت الا جمیلا » ما زیباترینها و بهترینها را در کربلا دیدیم . عمه ام راست می گفت و ما در آنجا چیزهایی دیدیم که اگر بگودیم کسی باورش نمی شود. ما دیدیم چگونه پدرم برای ماندن دین خدا و قرآن عزیزترین کسانش را در راه خدا داد. ما دیدیم که پدرم زیر بار ذلت و خواری نرفت و حتی برای فطره ای آب تسلیم یزید لع و دوستانش نشد. ما عمویم عباس را دیدیم که وقتی دستش را قطع کردند می خواست مشک را با دندان برای ما بیاورد تا ما آب بنوشیم. ما علی اصغر را دیدیم وقتی تیر به گلوی نازکش حورد چشمانش را باز کرد و به پدرم لبخند زد. ما عصر عاشوراء دیدیم همه شلاق می خوردند و حسین ع را صدا می زدند و یک نفر از زنان به سمت دشمن نرفت و تسلیم نشد. ما برادرم علی اکبر را دیدیم که بدنش را قطعه قطعه به سمت ما آوردند. ما زن وهب ذا دیدیم که برای پیوستن به همسرش که در بهشت تنها نباشد بر فرقش عمود آهن زدند. ما مادر وهب را دیدیم که سر پسرش را به سمت دشمن پرتب کرد و کفت ما چیزی را که در راه خدا داده ایم پس نمی گیریم. ما دیدیم روز عاشوراء یاران پدرم ، برای اینکه خودشان را فدا کنند با هم سبقت داشتند. ما حبیب بن مظاهر و مسلم بن عو سجه را دیدیم با وجود سن زیاد دست از پدرم بر نداشتند. و ما دیدیم وقتی پدرم زنها را مرخص کرد تا از کربلاء بروند و اسیر نشوند ، زن اسدی برای اسیر شدن و شلاق خوردن التماس می کرد که بماند و با ما باشد. هزاران زیبایی که بی نظیر است ما در کربلاء دیدیم اما آن مرد خبیث و کسانی که فکر او را دارند متوجه نمی شوند. فکر آنها فقط قدرت و شهوت و خوش گذرانی است. قسمتی از کتاب حسین « محبوب خدا » اثر محمد حسین تابع منش ئر حال چاپ السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل در ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
4_5846043710738927368.mp3
6.4M
1882 سلام استاد اگر ممکنه یه بار دیگه جریان سوار شدن حضرت زینب س در عصر روز یازدهم بر ناقه که فضه خادمه کمکش کرد و خلاصه بیان کنید. آی دی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein "ضامن اشک" https://telegram.me/zameneashk گروه و کلاس مقتل شناسی متضمن البکاء https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 ضامن اشک در واتساپ https://chat.whatsapp.com/Ie5H2bXilyv4aTbz9OP4hI کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت اول 🌹🌹 زینب س فرمانده ی لشگر دوم عاشوراء 🌴🌴 مقام زن در قرآن و کلام امام حسین ع 🌴🌴 چگونه زن مسخ شیطان و آلت دست استعمار شد. 🌴🌴 مدیریت زینب س در عصر عاشوراء تا فتح کاخ ظلم یزید لع 🌴🌴 محروم کردن زن از شناخت زن قرآنی و عاشورایی 🌴🌴 چرا خداوند زن ( زینب س ) را برای ادامه ی قیام حسین ع از عصر عاشوراء انتخاب نمود. ❤️ لطفا سخنرانی را چند مرتبه گوش و نکته برداری کنید تا پاسخ روشنگرانه ای برای جوانان عزیزمان داشته باشیم که از زن نمونه و قرآنی مطلع شوند. ❤️❤️ سخنرانی را برای نشر میقم زن از دیدگاه امام حسین ع نشر دهید. السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل در ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹 زینب س فرمانده ی لشگر دوم عاشوراء 🌴🌴 مقام زن در قرآن و کلام امام حسین ع 🌴🌴 مقتل عصر عاشورا و مدیریت زینب س 🌴🌴 مرثیه آزاد شدن آب و داستان رباب 🌴🌴 شرح سحقونی در آمدن اسبها به سمت گودال 🌴🌴 قسمت دوم ❤️ لطفا سخنرانی را چند مرتبه گوش و نکته برداری کنید تا پاسخ روشنگرانه ای برای جوانان عزیزمان داشته باشیم که از زن نمونه و قرآنی مطلع شوند. ❤️❤️ سخنرانی را برای نشر میقم زن از دیدگاه امام حسین ع نشر دهید. السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل در ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹 مداحی و مرثیه توام با مقتل خوانی عصر عاشوراء وشام غریبان قسمت اول السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل در ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹 مداحی و مرثیه توام با مقتل خوانی عصر عاشوراء وشام غریبان قسمت دوم السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل در ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
🌺استقامت یاس در مقابل طوفان سهمگین سقیفه « إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُون »َ کسانی که گفتند: «پروردگار ما اللّه است»، سپس استقامت کردند، نه ترسی برای آنان است و نه اندوهگین می‌شوند. آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن می‌مانند؛ این پاداش اعمالی است که انجام می‌دادند. 🌴 روَی مُحَمَّدُ‌ بْنُ ‌الْفُضَیْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاالْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنِ الِاسْتِقَامَةِ. قَالَ: هِیَ وَ اللَّهِ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ. محمّدبن‌فضیل گوید: از امام رضا علیه السلام درباره‌ی استقامت پرسیدم. فرمود: «آن (استقامت) همان چیزی است که شما شیعیان (ولایت امیرالمومنین علیه السلام) بر آن هستید [و به آن اعتقاد دارید]». 🌴 اهل سقیفة برای کسب قدرت، کودتا نمودند، با این توضیح آنها یا همه را خریدند یا وعده دادند یا تبعید کردند یا کشتند. و یا به نوامیس آنها تجاوز نمودند با این کودتا، کار را تمام شده می دانستند. آنها برای بردن علی علیه السلام به پشت درب منزل آمدند. 🌴 اما عصاره استقامت انبیاء، و حامی مجاهدان بدر و احزاب و خندق را در پشت درب مشاهده کردند. فاطمه، یاس حیدر در پشت در، درحالیکه حچابش را محکم کرده بود در انتظار قبیله ی شیطان، پشت در ایستاد. درحالیکه سرش را محکم بسته بود. «فَاطِمَةُ قَاعِدَةٌ خَلْفَ الْبَابِ قَدْ عَصَبَتْ رَأْسَهَا» تا آنها را رسوا کند و پوزه ایشان را بر خاک بمالد و نقاب کفر جاهلیت را از چهره ایشان بردارد چنانکه زینب سلام الله علیها چون مادرش فاطمه سلام الله علیها در مجلس یزید نقاب کفر و نفاق را از چهری بنی امیة لعنة الله علیه برداشت و یزید را رسوا ساخت و میخ ولایت را در قلب شام کوبید. زینب سلام الله علیها با خطاب قرار دادن «یا بن طلقاء» به او فهماند یزید لعنة الله علیه فرزند کفر و شیطان است که پدرانش را محمّد صلی الله علیه و آله و سلم آزاد ساخته است. 🌴 کسی باور نمی کرد اسیری آن هم یک زن در میان اشراف، سیاستمداران روزگار و سفیران کفر از ممالک مختلف، مکر یزید را بر ملا سازد و او را از اوج قدرت و تکبر که فریاد «فَقَالَ أَنَاْ رَبُّکُمُ ﭐلْأَعْلَىٰ آنگاه (فرعون) گفت من پروردگار بزرگ شما هستم.» سر می داد، به زیر کشد. فقط این کار از دخت فاطمه سلام الله علیها بر می آمد که به زن مقام و شخصیت داد و او را وارد میدان جهاد نمود. حالا قبیله ی شیطان در اسارت یک زن، یعنی زینب سلام الله علیها بود. و زوزه می کشید. السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh ادامه دارد....
🌴🌴ادامه ی استقامت فاطمی در مجلس یزید (لع) توسط حضرت زینب (س) به مجلس یزید لعنة الله علیه برویم و ببینیم مبارزه زینب سلام الله علیها را در مقابل پلیدانی که زن را سهم بغی خویش، برای دریدن سینه ی جوانان، وسیله ی سرمایه داری، تکثیر ثروت، آلت دست قرار داده اند.ببینیم که چگونه زینب سلام الله علیها بر فرق ستمگران می کوبد و زن را از اسارت شیاطین رها می سازد. 🌴🌴 زینب با تمام قدرت پرونده ی شیطانی یزید لعنة الله علیه را در مجلس شراب و فسقش به محاکمه کشید و نقاب تزویر از چهره ی او برداشت و بر او غلبه نمود. در اولین حرکت تهاجمی اهل بیت علیهم السلام در ورود به مجلس یزید(لع)، به دستور امام سجاد علیه السلام بندها بریده می شود . و این به این معنی است که باید هر اسیر و گرفتاری، در هر زمان از اسارت ظالمین رها شود. 🌴🌴 در ادامه سر مطهر حسین علیه السلام را برای شکنجه و تحقیر و نشان دادن پیروزی مقابل زینب (س) و اهل بیت علیهم السلام آوردند تا برخیال باطل خود، اسیران را مژده به پیروزی و غلبه ی خود، تحقیر و شماتت کنند. اما آهل بیت همه اسیر خدا بودند، نه اسیر یزید لع. تبلیغات عظیم یزید (لع) و حامیانش بر علیه اهل بیت علیهم السلام با کلمات نورانی امام سجاد علیه السلام و زینب(س) بر ملا شد و آیه ی « هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ * او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!» تفسیر گردید. 🌴 روات مقتل می نویسند: و اما زینب چون سر بریده را دید، دست برد و گریبان چاک زد. سپس با ناله‏ای جانسوز که دل‏ها را جریحه ‏دار می ‏کرد، صدا زد: «ای حسین! ای حبیب رسول خدا! ای فرزند مکّه و منی! ای پسر فاطمه‏ی زهرا، سرور بانوان! ای پسر دختر مصطفی!» با عکس العمل زینب سلام الله علیها در مجلس همه بر حسین گریستند و بساط عیش و نوش شیطان بهم خورد . 🌴 دروغ و تزویرهای یزید لعنة الله علیه یکی بعد از دیگری آشکار می گردید و بر همه معلوم می گشت که حکومت او و پدر ملعونش بر اساس تزویر و دروغ و کشتار شکل گرفته است. اشکها در مجلس یزید لعنة الله علیه بر حسین علیه السلام سیلی عظیم گشته بود و پایه های قصر یزید را با خود می برد. 🌴قال الراوی: فأبکت والله کل من کان فی المجلس، و یزید (علیه لعائن الله) ساکت. راوی گفت: به خدا قسم! زینب هر که را که در مجلس بود، به گریه درآورد و یزید لعین، هم چنان ساکت بود. مکری که یزید لعنة الله علیه ریخته بود کم کم دامنش را فرا می گرفت و کاخش در حال لرزیدن بود. السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh ادامه دارد...
🌺سپس زنی از بنی‏هاشم که در داخل قصر یزید (لع) بود، شروع به نوحه سرایی برای حسین کرد. صدا می‏زد: «ای حبیب ما! ای سرور خاندان ما! ای پسر محمّد ! ای سرپرست بیوه زنان و یتیمان! ای کشته‏ی فرزندان زنازادگان!» راوی گفت: هر که صدایش را شنید، گریان شد. 🌴🌴أبوبرزة الأسلمی گفت ای یزید پیامبر بر این لبها بوسه می زد: روش ملعونان همیشه این است که چون آنها مغزی منجمد شده از طرف شیطان دارند و مغزشان پر از لجن و تعفن است و نمی توانند استدلال کنند دست بر خشونت و کشتار وظلم می زنند. چوب یزید لعنة الله علیه بر لبان مطهر جواب اعتراض أبوبرزة الأسلمی بود. ثم دعا یزید (علیه اللعنة) بقضیب خیزران فجعل ینکت به ثنایا الحسین علیه‏السلام، پس یزید ملعون عصای خیزرانش را طلبید و با آن بر دندان‏های حسین می ‏کوبید. 🌴🌴 پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بارها لبان و گلوی حسین علیه السلام را بوسیده بود در وداع آخرهم زینب سلام الله علیها این محل را بوسه زد. چون یزید لعنة الله علیه با پیامبر صلی الله علیه و آله مخالف بود و نتوانسته بود بر لبان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که محل انتشار وحی بود جسارت کند برای انتقام از قران و خدا مانند نمرود بر محل بوسه ی پیامبر صلی الله علیه و آله چوب می زد تا بدین وسیله از پیامبرس انتقام گرفته باشد. 🌴🌴ابوبرزه‏ی اسلمی رو به یزید کرد و گفت: «وای بر تو ای یزید! با عصایت دندان‏های حسین، فرزند فاطمه را چوب می‏زنی؟ من خود شاهد بودم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دندان‏های حسین و برادرش حسن را می‏مکید و می‏گفت: شما دو سرور جوانان اهل بهشتید. خدا بکشد کشنده‏ی شما را و لعنت کند و دوزخ را برای او آماده نماید که چه جایگاه بدی است.» راوی گفت: «یزید برآشفت و دستور داد او را از مجلس بیرون کنند. پس کشان کشان او را از مجلس بیرون بردند.» ❤️❤️ تقدیم به همه دختران و بانوانی که در عصر غیبت در مقابل استعمار و استحمار و کید شیاطین زمان ایستاده اند و منتظر قائم (عج) هستند. ❤️❤️ 🌺🌺 مجلس یزید لع کتاب شیعتی در ادامه کتاب مذبوح فرات ، زینب س در مجلس یزید لع 🌴🌴 مطالب کانال مقتل را نشر دهید و در بیدار کردن نسل جوان سهیم باشید.🌴🌴 🌹🌹 من کنیز زینبم🌹🌹 السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
معرفي اجمالي حضرت زينب 📜حضرت زينب (س) روز پنجم جمادي الاولي سال پنجم يا ششم هجري ديده به جهان گشود. پدرش ‍ حضرت امير المؤمنين (ع) و مادرش حضرت فاطمه زهرا (س) مي باشد.[1] پس از تولّد، حضرت فاطمه دخترش را نزد حضرت علي (ع) بردند و از ايشان خواستند که نامي براي وي انتخاب نمايد، امير المؤمنين (ع) فرمود: از پيامبر(ص) پيشي نمي گيرم در آن هنگام پيامبر (ص) در مسافرت بودند. پس از بازگشت، علي (ع) به محضرشان شرفياب شد و از ايشان در خواست کرد که براي دخترش ‍ نامي انتخاب بکند. رسول خدا (ص) فرمودند: من هم از پروردگارم پيشي نمي گيرم. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و درود پروردگار را ابلاغ فرمود و گفت: نام اين دختر را «زينب» انتخاب کن. زيرا خداوند چنين فرموده است. سپس از مصائبي که بر اين کودک وارد مي شود خبر داد؛ پيامبر (ص) در حالي که سخت مي گريستند فرمود: هر کس بر او بگريد مانند کسي است که بر حسين (ع) گريسته. کنيه او را نيز ام کلثوم گذاشتند.[2] وي دختر بزرگ اين خانواده مي باشد.[3] . حضرت زينب لقب هاي فراواني دارد که عبارت اند از: صدّيقه صغري، عقيله بني هاشم، عقيلة الطّالبيّين، موثّقه، عارفه، عالمه غير معلّمه، فاضله، کامله، عابده آل ابي طالب.[4] . کنيه اش، امّ المصائب، امّ الرّزايا، امّ النّوائب، امّ کلثوم کبري، امّ عبداللّه و امّ الحسن بوده است.[5] . با نزديک شدن وفات پيامبر اکرم (ص) حضرت امير المؤمنين (ع) و حضرت فاطمه (س) هر کدام خوابي حاکي از وفات پيغمبر (ص) مي ديدند و به همين جهت گريه زاري مي کردند. حضرت زينب (س) خدمت رسول خدا (ص) آمد و گفت: يا جدّاه در خواب ديدم که باد تندي وزيد دنيا و آنچه در آن است تيره و تار شد و مرا از جايي به جاي ديگر حرکت مي داد، من از شدّت آن باد به درخت تنومندي تکيه دادم، در اين هنگام آن درخت از جا کنده شد و بر روي زمين افتاد. به يکي از شاخه هاي نيرومند آن چسبيدم اما آن شاخه شکسته شد، به سراغ شاخه ديگري رفتم آن هم شکست به دو شاخه ديگر پناه بردم آن دو نيز شکستند و من از خواب بيدار شدم. رسول خدا (ص) از شنيدن سخنان زينب اندوهگين شد و اشک غم از ديدگانش ‍ جاري شد؛ آنگاه فرمود: آن درخت که از ريشه کنده شد منم جدّ تو؛ و آن شاخه اوّل مادرت فاطمه (س)، شاخه دوم پدرت علي (ع) و آن دو شاخه ديگر برادرانت حسن و حسين (ع) هستند! دخترم! اين خواب حکايت از آن دارد که دنيا از فقدان آنان تيره و تار مي شود، و شما دچار مصائب و دشواريهاي فراواني خواهيد شد.[6] . طولي نکشيد که براي زينب (س) آنچه را که در خواب ديده بود در بيداري تعبير شد و او به غم فراق جدّ بزرگوار و مادر مهربان خود دچار گرديد. وي در زمان رحلت پيامبر (ص) پنج ساله بود[7] و در عين اينکه خردسال بود امّا از مادرش ‍ فاطمه سلام اله عليها[8] و اسماء بنت عميس و طهمان يا ذکوان (غلام پيامبر ص) حديث نقل مي کند.[9] . برخي از مورّخين نوشته اند که: حضرت زهرا (س) به زينب سفارش کرد که در کنار حسين (ع) باشد و بعد از او براي آنها مادر باشد، زينب هم هيچ گاه اين سفارش مادر را فراموش نکرد.[10] . زماني که زينب (س) پا به سنّ ازدواج گذاشت خواستگاران زيادي داشت امّا با تنها مردي که شايستگي و لياقت همسري زينب (س) را داشت يعني عبداللّه جعفر (پسر عموي خود) ازدواج کرد.[11] برخي از مورخين تاريخ اين ازدواج را سال هفدهم هجري مي دانند.[12] ثمره اين ازدواج چهار و يا پنج فرزند مي باشد که دوتاي آنها به نامهاي عون و محمد که در کربلا به شهادت رسيدند که در بخشهاي ديگر به آن اشاره خواهد شد.[13] . موقعيت زينب (س) نزد امام حسين (ع): برخي از مورخين چنين آورده اند: حسين (ع) نسبت به زينب (س) احترام ويژه اي قائل بود به طوري که هرگاه زينب بر او وارد مي شد امام مي ايستاد و زينب را در جاي خود مي نشاند و اين نشانه منزلت و عظمت زينب است [14] و همچنين وارد شده که آن حضرت مشغول تلاوت قرآن بوده وقتي زينب (س) وارد شد امام (ع) قرآن را زمين گذاشت و به احترام زينب ايستاد.[15] . يحيي مازني گويد: من در مدينه مدّت زيادي همسايه امير المؤمنين (ع) بودم و به آن خانه اي که زينب (س) سکونت داشتن نزديک بودم امّا سوگند به خدا نه اندام زينب را ديدم و نه صداي او را شنيدم؛ هنگامي که اراده زيارت مرقد مطهر رسول خدا (ص) را داشت شبانه حرکت مي کرد در حالي که امام حسين (ع) سمت راست او، امام حسن سمت چپش و امير المؤمنين (ع) پيشاپيش دخترش حرکت مي کرد؛ زماني که نزديک قبر مطهر مي رسيدند علي (ع) چراغ قنديل را خاموش مي کردند وقتي امام حسن (ع) علّتش را پرسيد علي (ع) فرمودند: مي ترسم اشخاصي در اين اطراف باشند که قيافه و اندام خواهرت را ببينند.[16] .
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
160 🌺🌴 نگاه حضرت زینب س به وجه الله، امام حسین قبل از اقامه ی نماز برای رسیدن به حالت مناجات با خدا 🌺🌴 سیره ی علماء و بزرگان در سلام بر امام حسین علیه السلام قبل از نماز السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh