بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبد الله
با عرض سلام خدمت ذاکرین امام حسین ع
گلچین دوم فهرست هشتک های ایام محرم و صفر برای آمادگی عزیزان مداح در کانال و گروه مقتل امام حسین ع
ضمنا پین pin ده شب محرم روی گروه مقتل قرار گرفت.
#فهرست_هشتک_کانال_و_گروه_مقتل_امام_حسین_علیه_السلام
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
#شب_اول_محرم_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام_و_هانی_بن_عروة
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#دو_طفلان_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#حمیدة_دختر_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#وقایع_دوم_محرم_از_ورودیه_تا_شب_تاسوعا
#دوم_محرم_ورودیه
#کربلاء
#ورودیه_کربلاء_شب_دوم_محرم
#فضائل_کربلاء
#روایت_ام_ایمن
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
#حضرت_رقیه_س
#حضرت_رقیه_س_شب_سوم_محرم
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#اثبات_وجود_نورانی_حضرت_رقیة_س
#برکات_وجود_نازنین_حضرت_رقیة_س
#عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#علی_اصغر_علیه_السلام
#شهادت_رضیع_میدان_علی_اصغر_ع
#شهادت_طفل_کنارخیمه
#شهادت_طفل_یک_روزه
#دفن_علی_اصغر_ع
#علی_اکبر_علیه_السلام
#مقتل_علی_اکبر_ع
#زیارت_علی_اکبر_ع
#عباس_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#شهادت_قمر_بنی_هاشم_عباس_بن_علی_ع
#سیره_و_مکارم_اخلاقی_عباس_ع
#روایات_معصومین_درباره_ی_عباس_ع
#راس_عباس_بن_علی_ع
#زیارت_نامه_قمر_بنی_هاشم_عباس_ع
#وقایع_روز_تاسوعاء_شب_عاشوراء
#وقایع_صبح_عاشورا
#وقایع_روز_عاشوراء
#مصائب_امام_حسین_علیه_السلام
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#روضه_های_عطش
#سلام_بر_امام_حسین_ع_هنگام_نوشیدن_آب
#وقایع_عصر_عاشوراء
#وقایع_عصر_عاشوراء_ذوالجناح
#آتش_در_خیام
#دار_الحرب
#هروله
#مقتل_گودال
#مصرع_الحسین_علیه_السلام_مقتل_گودال
#قاتلین_امام_حسین_ع
#جراحات_زخم_ستاره_جراحات_امام_حسین_ع
#روضه_پیراهن_خونی_امام_حسین_ع
#وداع_های_امام_حسین_علیه_السلام
#وداع_های_امام_حسین_ع_در_روز_عاشوراء
#شهدای_اهل_البیت_علیه_السلام_بنی_هاشم
#اطفال_شهید_ذبح_الاطفال
#اصحاب_امام_حسین_علیه_السلام
#اصحاب_شهداء_کربلاء
#اسامی_شهدای_کربلاء
#زیارت_شهداء
#وقایع_شام_غریبان
#راس_الحسین_علیه_السلام
#مقامات_راس_الحسین_علیه_السلام
#رؤس_بنی_هاشم_و_انصار_و_محبان_امام_حسین_ع
#تنور_خولی
#دیر_راهب_نصرانی
#محل_دفن_سر_مطهر
#روضه_های_سر_مطهر_امام_حسین_علیه_السلام
#وقایع_یازدهم_محرم
#اسارت_آل_الله
#حرکت_اسراء_از_کربلاء_به_سمت_کوفه_و_خروجشان
#وقایع_دوازدهم_محرم
#دفن_امام_حسین_علیه_السلام_و_شهداء
#وقایع_بازار_کوفه
#بازار_کوفه
#دوازدهم_محرم_ورود_به_بازار_کوفه
#وقایع_مجلس_ابن_زیاد_لع
#ایام_صفر
#دروازه_ساعات
#بازار_شام
#مجلس_یزید_لعنة_الله_علیه
#مصائب_خرابه_شام
#شعر_شیعتی
#شعر_هلال
#تربت_امام_حسین_ع
#اربعین
#وقایع_روز_اربعین
#بیتوته_رباب_س_در_کنار_قبر_سید_الشهداء_ع_در_روز_اربعین
#دفن_سر_مطهر_در_اربعین
#مقتل_اربعین
#روضه_های_اربعین
#وداع_اهل_البیت_ع_در_روز_اربعین_با_شهداء
#اربعین_روز_خاص_زیارت_حضرت_مهدی_عج
#زیارت_اربعین
#شرح_و_تفسیر_زیارت_اربعین
#سلام_های_زیارت_اربعین
#ورود_اهل_بیت_به_مدینة_بدون_حسین_امام_ع
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#زنان_عاشورایی
#عفاف_و_حجاب_در_قرآن
#مختصری_از_زندگینامه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#دو_طفلان_زینب
#رباب_سلام_الله_علیها
#ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#سکینة_سلام_الله_علیها
#احادیث_ائمه_علیه_السلام_درباره_عاشوراء
#احادیث_ویژه_ی_ائمة_درباره_امام_حسین_علیه_السلام
#شهادت_پیامبر_ص
#روضه_های_شهادت_پيامبر_اکرم_ص
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها_و_عاشوراء
#حضرت_زهراء_س_و_پیراهن_امام_حسین_ع
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
#روضه_های_امام_سجاد_ع
#امام_سجاد_علیه_السلام_و_عاشوراء
#امام_مهدی_عج_و_عاشوراء
#جهانی_شدن_مهدویت_و_عاشوراء
#فهرست_مقاتل_روضه_ها_مطالب_در_رابطه_ی_با_عاشوراء
#فهرست_روضه
#روضه_ظهر_عاشوراء
#روضه_های_اسارت_اهل_بیت_ع
#روضه_های_امام_زمان_عج
#روضه_های_شب_جمعه
#دشمنان_اهل_بیت_ع
#گفتار_عاشورایی_سخنرانی_مقتل_خوانی
#pin_پین_قوانین_و_تذکرات_کانال_و_گروه_مقتل_امام_حسین_ع
مهم توجه : دوستان با زدن ضربه روی هشتک غالبا مطالب در درجه اول روی کانال مقتل است و در دجه دوم روی گروه مقتل.
عاشقان سید الشهداء را دعوت به کانال و گروه کنیم تا در ثواب روضه های آنها شریک باشیم.
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ضامن اشک در ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
@m_h_tabemanesh2
لینک مقتل ضامن اشک ، پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
لینک گروه مقتل متضمن البکاء در تلگرام
https://t.me/joinchat/CQ5QIjy-YrD-rSAOIK0SWg
لینک گروه مقتل متضمن البکاء در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2
بسم الله الرحمن الرحیم
#زینب_سلام_الله_علیها_رسول_کربلاء
#روضه_های_حضرت_زینب_س
#وقایع_بازار_کوفه
#بازار_کوفه
#ام_حبیبه 1
سلام خدمت همه بزرگواران و استاد تابع منش مستحضرید چند سالی است در این ایام ماه صفر برخی از مادحین روضه ای منسوب به حضرت زینب و ام ایمن (اگر درست عنوان کرده باشم)و یا تصدق آوردن همسر یزید لعن الله رو میخوانند حقیر مشتاقم که اول این روضه سندیت داره یا خیر و در صورت موثق بودن منابع و مستنات آن را به اشتراک بگذارید تا بهره برداری کافی و وافی از آن بشود و من الله التوفیق
خدمت برادر عزیزم آقای آبسالان سلام علیکم روضه درباره ام حبیبه است ام ایمن راوی حدیث کربلا در زمان پیامبر ص است . از اینکه از این روضه سوال فرمودید کمال تشکر را دارم روضه ای است بسیار زیبا که اکثرا به صورت سماعی یاد گرفته اند این واقعه در کوفه اتفاق افتاده است ( اگر به محل ماجرا اشاره نشود در ایام صفر هم خوانده شود اشکالی ندارد)بعضی جاها متاسفانه روضه مخدوش شده است و اما اصل روضه:
ام حبيبه خادمه زينب (س) در دوران حضور وي در کوفه، صداي ام کلثوم را که مي شنود، مي گويد: «غير از اهل بيت پيامبر اکرم (ص) صدقه بر احدي حرام نمي باشد. اينان که هستند؟»
زينب (س) نگاهي به ام حبيبه مي کند و مي فرمايد: «من الان از سرزمين کربلا مي آيم. اين گرد و غبار، گرد و غبار رنج کربلاست.»
اما، گويي ام حبيبه او را نمي شناسد.
زينب (س) با سوز دل مي فرمايد: «ام حبيبه! منم، زينب، دختر علي (ع)، تو در اين کوفه کنيز من بودي. چگونه است که مرا اينک نمي شناسي؟»
ام حبيبه نگران و مضطرب سؤال مي کند: «اگر تو زينب هستي، او هيچ گاه بدون برادرش حسين جايي نمي رفت، بگو حسينت کجاست؟»
دل زينب (س) آتش مي گيرد و مي فرمايد: «نگاه بر نوک نيزه کن و به روايت ابن نما. زینب س فرمود : آن سر بريده سر حسين مي باشد!»[1] .
[1] عقيله بني هاشم، ص 41 و 42.
بالجمله، اهل بيت را به تمام ذلت و زحمت به جانب کوفه کوچ دادند و ايشان همواره در طي مسافت بناليدند و بگريستند.
سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليهالسلام، 33/3
از پارهاي اخبار چنان مستفاد ميشود که روز بعد از عاشورا پسر سعد کشتگان خود را دفن کردند و بعد از عصر آن روز و به روايتي روز ديگر به جانب کوفه رهسپار شدند و شامگاه در خارج شهر کوفه فرود شدند.
در کتاب بحر المصائب از جلد سيم ابواب الجنان و سيد بن طاوس روايت کند که در بيرون شهر کوفه محلهاي بود و در آن محله زني مستوره در خانه خويش بر سجاده نشسته بود و در حضرت پروردگار بينياز راز و نياز ميکرد و از قضيهي هايله کربلا و شهادت حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه آگاهي نداشت.
ناگاه غوغايي عظيم و آشوبي بزرگ برخاست. آن عفيفه در چادر عصمت بيرون تاخت و بر فراز بام سراي نگران گشت. سپاهي فوج از پس فوج و سرهايي چون تابنده ماه و فروزنده خورشيد بر فراز نيزهها بديد و گروهي را اسيروار سوار نگريست که بيچادر و معجر از خجالت نظاره سر به زير افکندهاند
روضه حضرت رقیه س رقیه در آغوش زینب س در بازار کوفه
و در مقدم آنان زني بلند بالا بديد که دختري چهارساله در آغوش آورده با حالتي پريشان بر آن طفل نگران و گريان بود. در آن حال طفل از آن زن آب هميخواست و چهرهي شريفش از بيآبي و بيتابي چون آبي (يعني به.) زرد مينمود و ناگاه از کثرت عطش در کنار آن اسير بيهوش بيفتاد.
آن زن از مشاهدهي اين حال در ملال گرديد و به خداي بناليد. آن زن عفيفه سخت بيتاب و آرام شد و گفت: «شما از کدام جماعت اسيرانيد؟»
فرمود: «ما اسيران از آل محمديم و اولاد آن حضرتيم.»
آن زن چون اين سخن بشنيد، بر چهره طپانچه زد و گفت: «اي زن خميده قامت! بفرماي چه نام داري؟ همانا با دختر شاه ولايت بسيار شباهت داري و همانند زينب خاتون باشي! مگر از خويشاوندان اويي؟ بازگوي سردار اين سرها کيست و نامش چيست؟»
و از اتفاق روزگار آن زن بلند قامت، حضرت صديقه صغري زينب خاتون سلام الله عليها بود. سر مبارک را بلند کرد و به آن زن نگريست و فرمود: «اي زن! از حال ما چه ميپرسي؟ همانا نام من زينب است و سرور و سردار شهدا، حسين حجازي برادر من است.»
آن زن چون اين سخن بشنيد، از نهايت حسرت و ضجرت سيلي بر روي و طپانچه بر سر بزد و گفت: «نام پدر و مادرت چيست؟ تو کدام زينبي؟»
آن مظلومه فرمود: «پدرم علي و مادرم فاطمه است.»
چون آن زن ايشان را بشناخت، هر چه سريعتر از بام به زير آمد و آنچه داشت، از چادر و مقنعه با ديدهي گريان و دل سوزان به حضرت اسيران آورد و به حضرت زينب سلام الله عليها تسليم کرد.
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
#زینب_سلام_الله_علیها_رسول_کربلاء
#روضه_های_حضرت_زینب_س
#وقایع_بازار_کوفه
#بازار_کوفه
#ام_حبیبه 2
توضیح مخدوش شدن روضه ی زیبای ام حبیبه خادمه اهل بیت ع با زن ملعون یزید لع
1 - ام حبيبه خادمه زينب (س) در دوران حضور وي در کوفه، صداي ام کلثوم را که مي شنود، مي گويد: «غير از اهل بيت پيامبر اکرم (ص) صدقه بر احدي حرام نمي باشد. اينان که هستند؟»
زينب (س) نگاهي به ام حبيبه مي کند و مي فرمايد: «من الان از سرزمين کربلا مي آيم. اين گرد و غبار، گرد و غبار رنج کربلاست.»
اما، گويي ام حبيبه او را نمي شناسد.
زينب (س) با سوز دل مي فرمايد: «ام حبيبه! منم، زينب، دختر علي (ع)، تو در اين کوفه کنيز من بودي. چگونه است که مرا اينک نمي شناسي؟»
ام حبيبه نگران و مضطرب سؤال مي کند: «اگر تو زينب هستي، او هيچ گاه بدون برادرش حسين جايي نمي رفت، بگو حسينت کجاست؟»
دل زينب (س) آتش مي گيرد و مي فرمايد: «نگاه بر نوک نيزه رو به رويت بنما. آن، سر بريده حسين مي باشد!».
بالجمله، اهل بيت را به تمام ذلت و زحمت به جانب کوفه کوچ دادند و ايشان همواره در طي مسافت بناليدند و بگريستند.
33/3
2 - از پارهاي اخبار چنان مستفاد ميشود که روز بعد از عاشورا پسر سعد کشتگان خود را دفن کرد و بعد از عصر آن روز و به روايتي روز ديگر به جانب کوفه رهسپار شدند و شامگاه در خارج شهر کوفه فرود شدند.
در کتاب بحر المصائب از جلد سيم ابواب الجنان و سيد بن طاوس روايت کند که در بيرون شهر کوفه محلهاي بود و در آن محله زني مستوره در خانه خويش بر سجاده نشسته بود و در حضرت پروردگار بينياز راز و نياز ميکرد و از قضيهي هايله کربلا و شهادت حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه آگاهي نداشت.
ناگاه غوغايي عظيم و آشوبي بزرگ برخاست. آن عفيفه در چادر عصمت بيرون تاخت و بر فراز بام سراي نگران گشت. سپاهي فوج از پس فوج و سرهايي چون تابنده ماه و فروزنده خورشيد بر فراز نيزهها بديد و گروهي را اسيروار سوار نگريست که بيچادر و معجر از خجالت نظاره سر به زير افکندهاند و در مقدم آنان زني بلندبالا بديد که دختري چهارساله در آغوش آورده با حالتي پريشان بر آن طفل نگران و گريان بود. در آن حال طفل از آن زن آب هميخواست و چهرهي شريفش از بيآبي و بيتابي چون آبي (يعني به.) زرد مينمود و ناگاه از کثرت عطش در کنار آن اسير بيهوش بيفتاد.
آن زن از مشاهدهي اين حال در ملال گرديد و به خداي بناليد. آن زن عفيفه سخت بيتاب و آرام شد و گفت: «شما از کدام جماعت اسيرانيد؟»
فرمود: «ما اسيران از آل محمديم و اولاد آن حضرتيم.»
آن زن چون اين سخن بشنيد، بر چهره طپانچه زد و گفت: «اي زن خميده قامت! بفرماي چه نام داري؟ همانا با دختر شاه ولايت بسيار شباهت داري و همانند زينب خاتون باشي! مگر از خويشاوندان اويي؟ بازگوي سردار اين سرها کيست و نامش چيست؟»
و از اتفاق روزگار آن زن بلند قامت، حضرت صديقه صغري زينب خاتون سلام الله عليها بود. سر مبارک را بلند کرد و به آن زن نگريست و فرمود: «اي زن! از حال ما چه ميپرسي؟ همانا نام من زينب است و سرور و سردار شهدا، حسين حجازي برادر من است.»
آن زن چون اين سخن بشنيد، از نهايت حسرت و ضجرت سيلي بر روي و طپانچه بر سر بزد و گفت: «نام پدر و مادرت چيست؟ تو کدام زينبي؟»
آن مظلومه فرمود: «پدرم علي و مادرم فاطمه است.»
چون آن زن ايشان را بشناخت، هر چه سريعتر از بام به زير آمد و آنچه داشت، از چادر و مقنعه با ديدهي گريان و دل سوزان به حضرت اسيران آورد و به حضرت زينب سلام الله عليها تسليم کرد.
سپهر، ناسخ التواريخ حضرت زينب کبري س، 322 - 319/1.
نکات مقتل:
1. روضه ام حبیبه روضه کوفه است نه شام؟
2. ام حبیبه زن با تقوایی بوده است که در غرفه مناجات داشته است؟
3. از شهادت امام حسین ع خبر نداشته است.
4. بعضی روضه را مخدوش کرده او را زن یزید می دانند.
5. ام حبیبه کنیز خانه حضرت زهراء س است. در حالیکه باید سنش بالای سال 50 باشد که به یزید لع نمی خورد.
6. ام حبیبه خادمه حضرت زینب س در کوفه بوده است. که بعد از شهادت علی ع اهل البیت ع به مدینه برگشته اند همانجا مانده است. سال شهادت مولی ع سال 40 بوده است و حالا سال 61 است. 20 سال است ام حبیبه زینب س را ندیده است. پس طبیعتا خانم را نشناخته است.
7. در مقاتل معتبر زنی سر از غرفه می کند و می گوید شما از کدام اسراء هستید که این چنین مظلوم و نورانی هستید که جواب میشنود نحن اسراء آل محمد ص.
8. اینجا خانم خویش را معرفی می کند و ادامه آنچه روضه می خوانند.
@zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم
#زینب_سلام_الله_علیها_رسول_کربلاء
#روضه_های_حضرت_زینب_س
#وقایع_بازار_کوفه
#بازار_کوفه
#ام_حبیبه 1
سلام خدمت همه بزرگواران و استاد تابع منش مستحضرید چند سالی است در این ایام ماه صفر برخی از مادحین روضه ای منسوب به حضرت زینب و ام ایمن (اگر درست عنوان کرده باشم)و یا تصدق آوردن همسر یزید لعن الله رو میخوانند حقیر مشتاقم که اول این روضه سندیت داره یا خیر و در صورت موثق بودن منابع و مستنات آن را به اشتراک بگذارید تا بهره برداری کافی و وافی از آن بشود و من الله التوفیق
خدمت برادر عزیزم آقای آبسالان سلام علیکم روضه درباره ام حبیبه است ام ایمن راوی حدیث کربلا در زمان پیامبر ص است . از اینکه از این روضه سوال فرمودید کمال تشکر را دارم روضه ای است بسیار زیبا که اکثرا به صورت سماعی یاد گرفته اند این واقعه در کوفه اتفاق افتاده است ( اگر به محل ماجرا اشاره نشود در ایام صفر هم خوانده شود اشکالی ندارد)بعضی جاها متاسفانه روضه مخدوش شده است و اما اصل روضه:
ام حبيبه خادمه زينب (س) در دوران حضور وي در کوفه، صداي ام کلثوم را که مي شنود، مي گويد: «غير از اهل بيت پيامبر اکرم (ص) صدقه بر احدي حرام نمي باشد. اينان که هستند؟»
زينب (س) نگاهي به ام حبيبه مي کند و مي فرمايد: «من الان از سرزمين کربلا مي آيم. اين گرد و غبار، گرد و غبار رنج کربلاست.»
اما، گويي ام حبيبه او را نمي شناسد.
زينب (س) با سوز دل مي فرمايد: «ام حبيبه! منم، زينب، دختر علي (ع)، تو در اين کوفه کنيز من بودي. چگونه است که مرا اينک نمي شناسي؟»
ام حبيبه نگران و مضطرب سؤال مي کند: «اگر تو زينب هستي، او هيچ گاه بدون برادرش حسين جايي نمي رفت، بگو حسينت کجاست؟»
دل زينب (س) آتش مي گيرد و مي فرمايد: «نگاه بر نوک نيزه کن و به روايت ابن نما. زینب س فرمود : آن سر بريده سر حسين مي باشد!»[1] .
[1] عقيله بني هاشم، ص 41 و 42.
بالجمله، اهل بيت را به تمام ذلت و زحمت به جانب کوفه کوچ دادند و ايشان همواره در طي مسافت بناليدند و بگريستند.
سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليهالسلام، 33/3
از پارهاي اخبار چنان مستفاد ميشود که روز بعد از عاشورا پسر سعد کشتگان خود را دفن کردند و بعد از عصر آن روز و به روايتي روز ديگر به جانب کوفه رهسپار شدند و شامگاه در خارج شهر کوفه فرود شدند.
در کتاب بحر المصائب از جلد سيم ابواب الجنان و سيد بن طاوس روايت کند که در بيرون شهر کوفه محلهاي بود و در آن محله زني مستوره در خانه خويش بر سجاده نشسته بود و در حضرت پروردگار بينياز راز و نياز ميکرد و از قضيهي هايله کربلا و شهادت حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه آگاهي نداشت.
ناگاه غوغايي عظيم و آشوبي بزرگ برخاست. آن عفيفه در چادر عصمت بيرون تاخت و بر فراز بام سراي نگران گشت. سپاهي فوج از پس فوج و سرهايي چون تابنده ماه و فروزنده خورشيد بر فراز نيزهها بديد و گروهي را اسيروار سوار نگريست که بيچادر و معجر از خجالت نظاره سر به زير افکندهاند
روضه حضرت رقیه س رقیه در آغوش زینب س در بازار کوفه
و در مقدم آنان زني بلند بالا بديد که دختري چهارساله در آغوش آورده با حالتي پريشان بر آن طفل نگران و گريان بود. در آن حال طفل از آن زن آب هميخواست و چهرهي شريفش از بيآبي و بيتابي چون آبي (يعني به.) زرد مينمود و ناگاه از کثرت عطش در کنار آن اسير بيهوش بيفتاد.
آن زن از مشاهدهي اين حال در ملال گرديد و به خداي بناليد. آن زن عفيفه سخت بيتاب و آرام شد و گفت: «شما از کدام جماعت اسيرانيد؟»
فرمود: «ما اسيران از آل محمديم و اولاد آن حضرتيم.»
آن زن چون اين سخن بشنيد، بر چهره طپانچه زد و گفت: «اي زن خميده قامت! بفرماي چه نام داري؟ همانا با دختر شاه ولايت بسيار شباهت داري و همانند زينب خاتون باشي! مگر از خويشاوندان اويي؟ بازگوي سردار اين سرها کيست و نامش چيست؟»
و از اتفاق روزگار آن زن بلند قامت، حضرت صديقه صغري زينب خاتون سلام الله عليها بود. سر مبارک را بلند کرد و به آن زن نگريست و فرمود: «اي زن! از حال ما چه ميپرسي؟ همانا نام من زينب است و سرور و سردار شهدا، حسين حجازي برادر من است.»
آن زن چون اين سخن بشنيد، از نهايت حسرت و ضجرت سيلي بر روي و طپانچه بر سر بزد و گفت: «نام پدر و مادرت چيست؟ تو کدام زينبي؟»
آن مظلومه فرمود: «پدرم علي و مادرم فاطمه است.»
چون آن زن ايشان را بشناخت، هر چه سريعتر از بام به زير آمد و آنچه داشت، از چادر و مقنعه با ديدهي گريان و دل سوزان به حضرت اسيران آورد و به حضرت زينب سلام الله عليها تسليم کرد.
و نيز حکايت کند که امحبيبه نام زني از جمله کنيزان حضرت امام حسن عليهالسلام بود و او را به عبدالله بن رافع و به قولي به حارث بن وکيده تزويج فرموده بود و چون اميرمؤمنان در کوفه شهيد شد و امام حسن عليهالسلام به آهنگ مدينه راه گرفت، امحبيبه بسي عجز و لابه کرد که در خدمت آن حضرت و اهل بيت نبوت م
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
#زینب_سلام_الله_علیها_رسول_کربلاء
#روضه_های_حضرت_زینب_س
#وقایع_بازار_کوفه
#بازار_کوفه
#ام_حبیبه 2
توضیح مخدوش شدن روضه ی زیبای ام حبیبه خادمه اهل بیت ع با زن ملعون یزید لع
1 - ام حبيبه خادمه زينب (س) در دوران حضور وي در کوفه، صداي ام کلثوم را که مي شنود، مي گويد: «غير از اهل بيت پيامبر اکرم (ص) صدقه بر احدي حرام نمي باشد. اينان که هستند؟»
زينب (س) نگاهي به ام حبيبه مي کند و مي فرمايد: «من الان از سرزمين کربلا مي آيم. اين گرد و غبار، گرد و غبار رنج کربلاست.»
اما، گويي ام حبيبه او را نمي شناسد.
زينب (س) با سوز دل مي فرمايد: «ام حبيبه! منم، زينب، دختر علي (ع)، تو در اين کوفه کنيز من بودي. چگونه است که مرا اينک نمي شناسي؟»
ام حبيبه نگران و مضطرب سؤال مي کند: «اگر تو زينب هستي، او هيچ گاه بدون برادرش حسين جايي نمي رفت، بگو حسينت کجاست؟»
دل زينب (س) آتش مي گيرد و مي فرمايد: «نگاه بر نوک نيزه رو به رويت بنما. آن، سر بريده حسين مي باشد!».
بالجمله، اهل بيت را به تمام ذلت و زحمت به جانب کوفه کوچ دادند و ايشان همواره در طي مسافت بناليدند و بگريستند.
33/3
2 - از پارهاي اخبار چنان مستفاد ميشود که روز بعد از عاشورا پسر سعد کشتگان خود را دفن کرد و بعد از عصر آن روز و به روايتي روز ديگر به جانب کوفه رهسپار شدند و شامگاه در خارج شهر کوفه فرود شدند.
در کتاب بحر المصائب از جلد سيم ابواب الجنان و سيد بن طاوس روايت کند که در بيرون شهر کوفه محلهاي بود و در آن محله زني مستوره در خانه خويش بر سجاده نشسته بود و در حضرت پروردگار بينياز راز و نياز ميکرد و از قضيهي هايله کربلا و شهادت حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه آگاهي نداشت.
ناگاه غوغايي عظيم و آشوبي بزرگ برخاست. آن عفيفه در چادر عصمت بيرون تاخت و بر فراز بام سراي نگران گشت. سپاهي فوج از پس فوج و سرهايي چون تابنده ماه و فروزنده خورشيد بر فراز نيزهها بديد و گروهي را اسيروار سوار نگريست که بيچادر و معجر از خجالت نظاره سر به زير افکندهاند و در مقدم آنان زني بلندبالا بديد که دختري چهارساله در آغوش آورده با حالتي پريشان بر آن طفل نگران و گريان بود. در آن حال طفل از آن زن آب هميخواست و چهرهي شريفش از بيآبي و بيتابي چون آبي (يعني به.) زرد مينمود و ناگاه از کثرت عطش در کنار آن اسير بيهوش بيفتاد.
آن زن از مشاهدهي اين حال در ملال گرديد و به خداي بناليد. آن زن عفيفه سخت بيتاب و آرام شد و گفت: «شما از کدام جماعت اسيرانيد؟»
فرمود: «ما اسيران از آل محمديم و اولاد آن حضرتيم.»
آن زن چون اين سخن بشنيد، بر چهره طپانچه زد و گفت: «اي زن خميده قامت! بفرماي چه نام داري؟ همانا با دختر شاه ولايت بسيار شباهت داري و همانند زينب خاتون باشي! مگر از خويشاوندان اويي؟ بازگوي سردار اين سرها کيست و نامش چيست؟»
و از اتفاق روزگار آن زن بلند قامت، حضرت صديقه صغري زينب خاتون سلام الله عليها بود. سر مبارک را بلند کرد و به آن زن نگريست و فرمود: «اي زن! از حال ما چه ميپرسي؟ همانا نام من زينب است و سرور و سردار شهدا، حسين حجازي برادر من است.»
آن زن چون اين سخن بشنيد، از نهايت حسرت و ضجرت سيلي بر روي و طپانچه بر سر بزد و گفت: «نام پدر و مادرت چيست؟ تو کدام زينبي؟»
آن مظلومه فرمود: «پدرم علي و مادرم فاطمه است.»
چون آن زن ايشان را بشناخت، هر چه سريعتر از بام به زير آمد و آنچه داشت، از چادر و مقنعه با ديدهي گريان و دل سوزان به حضرت اسيران آورد و به حضرت زينب سلام الله عليها تسليم کرد.
سپهر، ناسخ التواريخ حضرت زينب کبري س، 322 - 319/1.
نکات مقتل:
1. روضه ام حبیبه روضه کوفه است نه شام؟
2. ام حبیبه زن با تقوایی بوده است که در غرفه مناجات داشته است؟
3. از شهادت امام حسین ع خبر نداشته است.
4. بعضی روضه را مخدوش کرده او را زن یزید می دانند.
5. ام حبیبه کنیز خانه حضرت زهراء س است. در حالیکه باید سنش بالای سال 50 باشد که به یزید لع نمی خورد.
6. ام حبیبه خادمه حضرت زینب س در کوفه بوده است. که بعد از شهادت علی ع اهل البیت ع به مدینه برگشته اند همانجا مانده است. سال شهادت مولی ع سال 40 بوده است و حالا سال 61 است. 20 سال است ام حبیبه زینب س را ندیده است. پس طبیعتا خانم را نشناخته است.
7. در مقاتل معتبر زنی سر از غرفه می کند و می گوید شما از کدام اسراء هستید که این چنین مظلوم و نورانی هستید که جواب میشنود نحن اسراء آل محمد ص.
8. اینجا خانم خویش را معرفی می کند و ادامه آنچه روضه می خوانند.
@zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبد الله
با عرض سلام خدمت ذاکرین امام حسین ع
گلچین دوم فهرست هشتک های ایام محرم و صفر برای آمادگی عزیزان مداح در کانال و گروه مقتل امام حسین ع
ضمنا پین pin ده شب محرم روی گروه مقتل قرار گرفت.
#فهرست_هشتک_کانال_و_گروه_مقتل_امام_حسین_علیه_السلام
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
#شب_اول_محرم_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام_و_هانی_بن_عروة
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شهادت_مسلم_بن_عقیل_ع
#دو_طفلان_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#حمیدة_دختر_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#وقایع_دوم_محرم_از_ورودیه_تا_شب_تاسوعا
#دوم_محرم_ورودیه
#کربلاء
#ورودیه_کربلاء_شب_دوم_محرم
#فضائل_کربلاء
#روایت_ام_ایمن
#باب_توبه_حر_بن_ریاحی
#حضرت_رقیه_س
#حضرت_رقیه_س_شب_سوم_محرم
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#اثبات_وجود_نورانی_حضرت_رقیة_س
#برکات_وجود_نازنین_حضرت_رقیة_س
#عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
#علی_اصغر_علیه_السلام
#شهادت_رضیع_میدان_علی_اصغر_ع
#شهادت_طفل_کنارخیمه
#شهادت_طفل_یک_روزه
#دفن_علی_اصغر_ع
#علی_اکبر_علیه_السلام
#مقتل_علی_اکبر_ع
#زیارت_علی_اکبر_ع
#عباس_قمر_بنی_هاشم_علیه_السلام
#شهادت_قمر_بنی_هاشم_عباس_بن_علی_ع
#سیره_و_مکارم_اخلاقی_عباس_ع
#روایات_معصومین_درباره_ی_عباس_ع
#راس_عباس_بن_علی_ع
#زیارت_نامه_قمر_بنی_هاشم_عباس_ع
#وقایع_روز_تاسوعاء_شب_عاشوراء
#وقایع_صبح_عاشورا
#وقایع_روز_عاشوراء
#مصائب_امام_حسین_علیه_السلام
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#روضه_های_عطش
#سلام_بر_امام_حسین_ع_هنگام_نوشیدن_آب
#وقایع_عصر_عاشوراء
#وقایع_عصر_عاشوراء_ذوالجناح
#آتش_در_خیام
#دار_الحرب
#هروله
#مقتل_گودال
#مصرع_الحسین_علیه_السلام_مقتل_گودال
#قاتلین_امام_حسین_ع
#جراحات_زخم_ستاره_جراحات_امام_حسین_ع
#روضه_پیراهن_خونی_امام_حسین_ع
#وداع_های_امام_حسین_علیه_السلام
#وداع_های_امام_حسین_ع_در_روز_عاشوراء
#شهدای_اهل_البیت_علیه_السلام_بنی_هاشم
#اطفال_شهید_ذبح_الاطفال
#اصحاب_امام_حسین_علیه_السلام
#اصحاب_شهداء_کربلاء
#اسامی_شهدای_کربلاء
#زیارت_شهداء
#وقایع_شام_غریبان
#راس_الحسین_علیه_السلام
#مقامات_راس_الحسین_علیه_السلام
#رؤس_بنی_هاشم_و_انصار_و_محبان_امام_حسین_ع
#تنور_خولی
#دیر_راهب_نصرانی
#محل_دفن_سر_مطهر
#روضه_های_سر_مطهر_امام_حسین_علیه_السلام
#وقایع_یازدهم_محرم
#اسارت_آل_الله
#حرکت_اسراء_از_کربلاء_به_سمت_کوفه_و_خروجشان
#وقایع_دوازدهم_محرم
#دفن_امام_حسین_علیه_السلام_و_شهداء
#وقایع_بازار_کوفه
#بازار_کوفه
#دوازدهم_محرم_ورود_به_بازار_کوفه
#وقایع_مجلس_ابن_زیاد_لع
#ایام_صفر
#دروازه_ساعات
#بازار_شام
#مجلس_یزید_لعنة_الله_علیه
#مصائب_خرابه_شام
#شعر_شیعتی
#شعر_هلال
#تربت_امام_حسین_ع
#اربعین
#وقایع_روز_اربعین
#بیتوته_رباب_س_در_کنار_قبر_سید_الشهداء_ع_در_روز_اربعین
#دفن_سر_مطهر_در_اربعین
#مقتل_اربعین
#روضه_های_اربعین
#وداع_اهل_البیت_ع_در_روز_اربعین_با_شهداء
#اربعین_روز_خاص_زیارت_حضرت_مهدی_عج
#زیارت_اربعین
#شرح_و_تفسیر_زیارت_اربعین
#سلام_های_زیارت_اربعین
#ورود_اهل_بیت_به_مدینة_بدون_حسین_امام_ع
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء
#زنان_عاشورایی
#عفاف_و_حجاب_در_قرآن
#مختصری_از_زندگینامه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#دو_طفلان_زینب
#رباب_سلام_الله_علیها
#ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#سکینة_سلام_الله_علیها
#احادیث_ائمه_علیه_السلام_درباره_عاشوراء
#احادیث_ویژه_ی_ائمة_درباره_امام_حسین_علیه_السلام
#شهادت_پیامبر_ص
#روضه_های_شهادت_پيامبر_اکرم_ص
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها_و_عاشوراء
#حضرت_زهراء_س_و_پیراهن_امام_حسین_ع
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
#روضه_های_امام_سجاد_ع
#امام_سجاد_علیه_السلام_و_عاشوراء
#امام_مهدی_عج_و_عاشوراء
#جهانی_شدن_مهدویت_و_عاشوراء
#فهرست_مقاتل_روضه_ها_مطالب_در_رابطه_ی_با_عاشوراء
#فهرست_روضه
#روضه_ظهر_عاشوراء
#روضه_های_اسارت_اهل_بیت_ع
#روضه_های_امام_زمان_عج
#روضه_های_شب_جمعه
#دشمنان_اهل_بیت_ع
#گفتار_عاشورایی_سخنرانی_مقتل_خوانی
#pin_پین_قوانین_و_تذکرات_کانال_و_گروه_مقتل_امام_حسین_ع
مهم توجه : دوستان با زدن ضربه روی هشتک غالبا مطالب در درجه اول روی کانال مقتل ضامن اشک است و در درجه دوم روی گروه مقتل متضمن البکاء
عاشقان سید الشهداء را دعوت به کانال و گروه کنیم تا در ثواب روضه های آنها شریک باشیم.
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی برای ارسال سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh2
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk تلگرام
@zameneashk1 ایتا
لینک گروه مقتل متضمن البکاء
مخصوص پرسش از سوالات مقتل امام حسین ع
https://t.me/joinchat/FRbuyTy-YrDO5c-2tlaFAA
#بازار_کوفه
#ام_حبیبه
حضور ام حبیبه خادمه حضرت زینب س در کوفه
و لما ساروا بالسبايا الي الکوفة، و صلوها ليلا، و قد سدوا أبواب سور المدينة، فباتوا خلف السور ينتظرون الصباح، و کان هناک الکوفة محلة فيها عدة بيوت، و کان في واحد من تلک البيوت امرأة مؤمنة عابدة، و کانت حينئذ في سجادتها تصلي لربها، و لم تکن تسمع بقصة کربلاء، و لا بشهادة الامام الحسين عليهالسلام الي ذلک الوقت، فلما وصل الأسري الي ذلک المکان، اذا بهذه المرأة المومنة تسمع ضوضاءا عاليا و لغطا کثيرا، مما دعاها للتطلع الي ما يجري حولها، فارتدت حجابها، و لبست عباءتها، و صارت علي سطح دارها لتري ما الخبر، ففاجأها منظر رهيب، و موقف عجيب، أفواج من العساکر و الجيوش، بيد کل فوج رمح طويل عليه رأس منير، يتوسطهم فوج من النياق الهزل، عليها هوادج مکشوفة، و محامل غير مستورة، فيها نساء و أطفال قد علاهم الذعر و أصابهم الضر، و قد نکسوا رؤوسهم خجلا مما هم فيه، و حياءا من أفواج الرجال الذين أحاطوا بهم من کل جانب، و من بين النساء سيدة موقرة عليها آثار الجلال و الکمال، و بين يديها طفلة تئن و تبکي، و کأنها تطالب تلک المرأة شيئا تعجز تلک المرأة عن تقديم ما تريده الطفلة، و هي تحاول اقناعها و اسکاتها بشتي الوسائل، و الطفلة تصر علي طلبها و تواصل بکاءها، فتأثرت تلک المرأة المؤمنة من هذا المنظر المؤلم غاية التأثر، و توجهت الي تلک السيدة المجللة قائلة: أيتها السيدة الجليلة! من أي الأساري أنتن؟
فرفعت السيدة الجليلة رأسها، و التفتت الي السائلة لتجيبها بقولها: «نحن أساري آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم و ذريته»، فلما سمعت تلک المرأة المؤمنة هذا الجواب من هذه السيدة لطمت وجهها و صرخت قائلة: أيتها السيدة الجليلة! لو تفضلتي باخباري عن اسمک الکريم، فاني أراک لا تخلين من الشبه بسيدتي عقيلة بنيهاشم زينب بنت أميرالمؤمنين عليهالسلام؟ و کذا لو أخبرتيني عن هذا الرأس الشريف الذي يتقدم الرؤوس و الذي هو أکثرهم نورا، و أشدهم توهجا و عظمة؟ فرفعت السيدة زينب عليهاالسلام رأسها و قالت لها: «اعلمي أيتها المومنة بأني زينب، و هذا الرأس الشريف هو رأس أخي الامام الحسين عليهالسلام»، و عندها صرخت تلک المرأة المؤمنة و بکت، و نزلت الي صحن دارها و دخلت غرفتها، و جمعت ما کان عندها من ثياب و خمار و جلباب، و قدمتها اليهم و هي تلعن ابنزياد و تندد بيزيد. / ام حبیبه تمام ترجمه#
از پارهاي اخبار چنان مستفاد ميشود که روز بعد از عاشورا پسر سعد کشتگان خود را دفن کرد و بعد از عصر آن روز و به روايتي روز ديگر به جانب کوفه رهسپار شدند و شامگاه در خارج شهر کوفه فرود شدند.
در کتاب بحر المصائب از جلد سيم ابواب الجنان و سيد بن طاوس روايت کند که در بيرون شهر کوفه محلهاي بود و در آن محله زني مستوره در خانه خويش بر سجاده نشسته بود و در حضرت پروردگار بينياز راز و نياز ميکرد و از قضيهي هايله کربلا و شهادت حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه آگاهي نداشت.
ناگاه غوغايي عظيم و آشوبي بزرگ برخاست. آن عفيفه در چادر عصمت بيرون تاخت و بر فراز بام سراي نگران گشت. سپاهي فوج از پس فوج و سرهايي چون تابنده ماه و فروزنده خورشيد بر فراز نيزهها بديد و گروهي را اسيروار سوار نگريست که بيچادر و معجر از خجالت نظاره سر به زير افکندهاند و در مقدم آنان زني بلند بالا بديد که دختري چهارساله در آغوش آورده با حالتي پريشان بر آن طفل نگران و گريان بود. در آن حال طفل از آن زن آب هميخواست و چهرهي شريفش از بيآبي زرد مينمود و ناگاه از کثرت عطش در کنار آن اسير بيهوش بيفتاد.
آن زن از مشاهدهي اين حال در ملال گرديد و به خداي بناليد. آن زن عفيفه سخت بيتاب و آرام شد و گفت: «شما از کدام جماعت اسيرانيد؟
»فرمود: ما اسيران از آل محمديم و اولاد آن حضرتيم.»
آن زن چون اين سخن بشنيد، بر چهره طپانچه زد و گفت: «اي زن خميده قامت! بفرماي چه نام داري؟ همانا با دختر شاه ولايت بسيار شباهت داري و همانند زينب خاتون باشي! مگر از خويشاوندان اويي؟
بازگوي سردار اين سرها کيست و نامش چيست؟»و از اتفاق روزگار آن زن بلند قامت، حضرت صديقه صغري زينب خاتون سلام الله عليها بود. سر مبارک را بلند کرد و به آن زن نگريست و فرمود: «اي زن! از حال ما چه ميپرسي؟ همانا نام من زينب است و سرور و سردار شهدا، حسين حجازي برادر من است.»
آن زن چون اين سخن بشنيد، از نهايت حسرت و ضجرت سيلي بر روي و طپانچه بر سر بزد و گفت: «نام پدر و مادرت چيست؟ تو کدام زينبي؟
»آن مظلومه فرمود: «پدرم علي و مادرم فاطمه است. »
چون آن زن ايشان را بشناخت، هر چه سريعتر از بام به زير آمد و آنچه داشت، از چادر و مقنعه با ديدهي گريان و دل سوزان به حضرت اسيران آورد و به حضرت زينب سلام الله عليها تسليم کرد.
سپهر، ناسخ التواريخ حضرت زينب کبري عليهاالسلام، 322 - 319/1.
ایتا
@zameneashk1
باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
@m_h_tabemanesh