eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
5.8هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
816 فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
ذکر مصيبت اصحاب امام شيخ جعفر شوشتري - رحمة الله عليه - چنين مي‏گويد سلام کنيم بر اصحاب امام: اول سلام کنيم بر يکي از اجلاي (بزرگان) اصحاب امام، به نام ابوثمامه انصاري، در آن حالتي که بر زمين افتاد، و عرض کنيم: اي ابوثمامه! روز چهارم محرم بود که سيدالشهدا، در کمال سلامت، در خيمه‏ي خود نشسته بود لشکر عمر سعد، وارد کربلا شد. گفت: کسي بيايد و پيغامي براي حضرت ببرد. به هر کسي گفت، قبول نمي‏کرد و مي‏گفت: من، خودم نامه براي او نوشته‏ام، کجا بروم؟ خجالت مي‏کشم. ملعوني گفت: اگر مي‏خواهي، من مي‏روم. عمر سعد، پيغام را به او داد. آن شخص آمد تا نزديک خيمه‏ها رسيد. ابوثمامه او را ديد. به او فرمود: اجازه نداري با شمشير خدمت امام بروي. شمشيرت را بگذار. آن ملعون گفت: شمشيرم را از حمايلم جدا نمي‏کنم. ابوثمامه فرمود: دستم را به قبضه‏ي شمشيرت مي‏گيرم، آن وقت حرف بزن. آن ملعون، قبول نکرد. فرمود: پس برگرد. گفت: برمي‏گردم. مي‏خواهم بگويم: اي ابوثمامه! اين را نتوانتستي ببيني؛ اما کجايي که ببيني سنان بن انس آمد بالاي سر حضرت. هم نيزه داشت و هم شمشير و هم تير و کمان، و هر سه را به کار برد. امام باقر عليه‏السلام فرمود امام حسين عليه‏السلام را به گونه‏اي کشتند که پيامبر صلي الله عليه و آله از کشتن حيوانات درنده به آن نحو، نهي کرده بودند: «لقد قتل بالسيف و السنان و بالحجارة و بالخشب و بالعصا». [1] . سلامي مي‏کنم به جناب حر. بدانيد که اصل سبب هدايتش که او را منقلب کرد، استغاثه‏ي (کمک‏خواهي) اول حضرت بود که حضرت، فرياد استغاثه بلند کرد، در حالي که هنوز اصحاب بودند. چون حر آن صدا را شنيد، عمويش همراهش بود. گفت: عمو، «أما تنظر الي الحسين کيف يستغيث». ببين چه طور استغاثه مي‏کند! اي حر! استغاثه آن حالت او را ديدي، جان خود را فدا کردي؛ اما اگر مي‏ديدي استغاثه او را آن وقتي که در ميدان افتاده بود، چه مي‏کردي؟ سعيد بن عبدالله آمد خدمت حضرت، عرض کرد «يابن رسول الله هؤلاء قد إقتربوا منک» آقا جان اينها نزد شما شدند. من تاب ندارم ببينم؟ مرا اذن بده، بروم کشته شوم. يا سعيد بن عبدالله! تاب نداشتي ببيني لشکر دشمن، نزديک حضرت شوند. کجايي ببيني که لشکر داخل خيمه‏ها شدند. [2] . و اضافه کنم که خيمه‏ها را آتش کشيدند، در حالي که زنان و کودکان، در خيمه‏ها بودند و امام زين‏العابدين عليه‏السلام درون خيمه بود و از شدت بيماري، توان حرکت کردن نداشت. از آن ترسم که آتش برفروزد ميان خيمه بيمارم بسوزد از آن ترسم که آتش شعل گيرد ميان خيمه بيمارم بميرد لب تشنه کي کشند کسي را کنار آب گيرم حسين سبط نبي خدا نبود آتش به آشيانه‏ ي مرغي نمي‏زنند گيرم که خيمه‏ ي آل عبا نبود [1] کبريت الأحمر، ص 134 (يعني: با شمشير و نيزه و سنگ و چوب و عصا امام را کشتند). [2] مجالس المواعظ. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
ذکر مصيبت اصحاب امام شيخ جعفر شوشتري - رحمة الله عليه - چنين مي‏گويد سلام کنيم بر اصحاب امام: اول سلام کنيم بر يکي از اجلاي (بزرگان) اصحاب امام، به نام ابوثمامه انصاري، در آن حالتي که بر زمين افتاد، و عرض کنيم: اي ابوثمامه! روز چهارم محرم بود که سيدالشهدا، در کمال سلامت، در خيمه‏ي خود نشسته بود لشکر عمر سعد، وارد کربلا شد. گفت: کسي بيايد و پيغامي براي حضرت ببرد. به هر کسي گفت، قبول نمي‏کرد و مي‏گفت: من، خودم نامه براي او نوشته‏ام، کجا بروم؟ خجالت مي‏کشم. ملعوني گفت: اگر مي‏خواهي، من مي‏روم. عمر سعد، پيغام را به او داد. آن شخص آمد تا نزديک خيمه‏ها رسيد. ابوثمامه او را ديد. به او فرمود: اجازه نداري با شمشير خدمت امام بروي. شمشيرت را بگذار. آن ملعون گفت: شمشيرم را از حمايلم جدا نمي‏کنم. ابوثمامه فرمود: دستم را به قبضه‏ي شمشيرت مي‏گيرم، آن وقت حرف بزن. آن ملعون، قبول نکرد. فرمود: پس برگرد. گفت: برمي‏گردم. مي‏خواهم بگويم: اي ابوثمامه! اين را نتوانتستي ببيني؛ اما کجايي که ببيني سنان بن انس آمد بالاي سر حضرت. هم نيزه داشت و هم شمشير و هم تير و کمان، و هر سه را به کار برد. امام باقر عليه‏السلام فرمود امام حسين عليه‏السلام را به گونه‏اي کشتند که پيامبر صلي الله عليه و آله از کشتن حيوانات درنده به آن نحو، نهي کرده بودند: «لقد قتل بالسيف و السنان و بالحجارة و بالخشب و بالعصا». [1] . سلامي مي‏کنم به جناب حر. بدانيد که اصل سبب هدايتش که او را منقلب کرد، استغاثه‏ي (کمک‏خواهي) اول حضرت بود که حضرت، فرياد استغاثه بلند کرد، در حالي که هنوز اصحاب بودند. چون حر آن صدا را شنيد، عمويش همراهش بود. گفت: عمو، «أما تنظر الي الحسين کيف يستغيث». ببين چه طور استغاثه مي‏کند! اي حر! استغاثه آن حالت او را ديدي، جان خود را فدا کردي؛ اما اگر مي‏ديدي استغاثه او را آن وقتي که در ميدان افتاده بود، چه مي‏کردي؟ سعيد بن عبدالله آمد خدمت حضرت، عرض کرد «يابن رسول الله هؤلاء قد إقتربوا منک» آقا جان اينها نزد شما شدند. من تاب ندارم ببينم؟ مرا اذن بده، بروم کشته شوم. يا سعيد بن عبدالله! تاب نداشتي ببيني لشکر دشمن، نزديک حضرت شوند. کجايي ببيني که لشکر داخل خيمه‏ها شدند. [2] . و اضافه کنم که خيمه‏ها را آتش کشيدند، در حالي که زنان و کودکان، در خيمه‏ها بودند و امام زين‏العابدين عليه‏السلام درون خيمه بود و از شدت بيماري، توان حرکت کردن نداشت. از آن ترسم که آتش برفروزد ميان خيمه بيمارم بسوزد از آن ترسم که آتش شعل گيرد ميان خيمه بيمارم بميرد لب تشنه کي کشند کسي را کنار آب گيرم حسين سبط نبي خدا نبود آتش به آشيانه‏ي مرغي نمي‏زنند گيرم که خيمه‏ي آل عبا نبود [1] کبريت الأحمر، ص 134 (يعني: با شمشير و نيزه و سنگ و چوب و عصا امام را کشتند). [2] مجالس المواعظ. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk