#علی_اکبر_ع 6
اسرار گذاشتن امام حسین ع زبانش را در کام علی اکبر گذاش
بعضي گفتهاند: حسين عليهالسلام زبان علي را در کام گرفت تا به او بنمايد که کام وي از کام او خشکتر است و با اين همدردي او را تسکين دهد؛ ولي ممکن است منظور حسين اين بوده است که در اين دم آخر او را به حقايق آگاه کند که درجات معنوي او ارتقا يابد. چنانچه در حديث آمده است: پيغمبر اکرم در آخرين دم زندگاني، علي عليهالسلام را در زير بستر خود خواست و زبان در کام او نهاد و به او حقايق آموخت که هزار هزار باب علم بود.
کمرهاي، ترجمهي نفس المهموم، / 143
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#علی_اکبر_ع 7
اسرار خروج حضرت زینب س در کنار کشته غلی اکبر ع
شيخ مفيد رحمه الله گفته است: زينب خواهر حسين ميشتافت و فرياد ميکرد: «واي برادرم! واي برادر زادهام!» و آمد تا خود را روي نعش علي اکبر انداخت. حسين سر او را برداشت و او را به خيمه برگردانيد و به جوانانش گفت: «برادر خود را برداريد!»
او را از قتلگاهش برداشتند و آوردند و جلو خيمهاي که برابر آن ميجنگيدند، گذاشتند.
رمز 62 - شايد سبب آمدن مخدره زينب بر سر نعش علي براي دلداري و تسلي و حفظ امام عليهالسلام بوده است و گويا حضرت بالين علي ديري پائيده و زينب را نگران کرده که مبادا بالين نعش او دق کرده باشد و شايد هم از کثرت محبت به علياکبر بوده و به مناسبت علاقهي مفرط زنان حرم به او، حضرت دستور داد نعش او را به خيمهها آوردند که در دسترس آنها باشد.
کمرهاي، ترجمهي نفس المهموم، / 143 ، 142 - 141 ، 139.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#علی_اکبر 8
#ساقیان_کربلاء
آبرساني علي اکبر
يکي از کساني که در کربلا به فضيلت آب آوري دست يافت، حضرت علي اکبر بود. در حديث از امام صادق عليهالسلام چنين نقل شده است که امام حسين عليهالسلام حضرت علي اکبر را در روز هشتم محرم به همراه سي سوار به سوي آب فرستاد. آنان خود را به درياي دشمن زدند و بدون هيچ ترس و هراسي به پيکار پرداختند و پس از يک درگيري سخت، به آب رسيدند و ظرفها را پر کردند و به خيمهها بازگشتند. حضرت علي اکبر دوست داشت که آب زودتر از خودش به تشنگان خيام امام حسين عليهالسلام برسد. او از آب بيش از جانش محافظت ميکرد و حتي آماده بود تا جانش را فدا کند اما يک قطره از آن بر زمين نريزد [1] .
[1] مقرم، علي اکبر، ص 72.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#علی_اکبر_ع 9
بدرقه ی علی اکبر و خواندن قرآن پشت سرش
و چون امام شهيد مظلوم ديد كه قرة العين و ثمرة الفؤاد وى با دشمنان می خواهد مقاتله نمايد، مضطربالحال گشت و آب از چشم مباركش روان شد و روى به قبله دعا آورد و گفت:
«بارخدايا! گواه باش كه اين زمان كودكى به اين جماعت مقاومت مىكند كه از روى خلق و نطق شبيه تر از وى به رسول الله كسى نيست و در اين مدت، هرگاه كه اشتياق ديدار آن حضرت بر من غالب مىگشت، در روى او نظر مىكردم.
اى خداى! باران آسمان و زمين و بركات از اين ملاعين بردار و ايشان را در بسيط ارض متفرق گردان و از زنان و فرزندان برخوردارى مده و رضاى حكام و ولات مقرون اين قوم مگردان. چه اين طايفه ما را طلبيدند تا در نصرت ما مساعى جميله مبذول دارند و اكنون كه آمديم در قتال كوشيده و ما را به قتل مىرسانند.»
بعد از آن گفت: «يا ابن سعد! قطع الله رحمك ولا بارك لك في أمرك وسلط عليك من يذبحك بعدي في فراشك كما قطعت رحمي ولم تحفظ قرابتي من رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم.»
آن گاه به آواز بلند اين آيه را برخواند: «إن الله اصطفى آدم ونوحا وآل إبراهيم وآل عمران على العالمين ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم».
ميرخواند، روضة الصفا، 3/ 162
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#علی_اکبر_ع 10
مقتل علی اکبر ع به روایت مقتل أبيمخنف (المشهور)، مجلسي، جلاء العيون
و برز من بعده علي بن الحسين، و هو يقول:
أنا علي بن الحسين بن علي
نحن و بيت الله أولي بالنبي
أضربکم بالسيف حتي يفلل
ضرب غلام هاشمي بطل
أطعنکم بالرمح وسط القسطل
قال: و حمل علي القوم المارقين، و لم يزل يقاتل حتي قتل مأئة و ثمانين فارسا، فکمن له ملعون، فضربه بعمود من حديد علي أم رأسه، فانجدل صريعا الي الأرض، و استوي جالسا، و هو ينادي: يا أبتاه! عليک مني السلام، فهذا جدي رسول الله صلي الله عليه و آله، و هذا أبي علي عليهالسلام، و هذه جدتي فاطمة، و هم يقولون لک: العجل، العجل و هم مشتاقون اليک. و قضي نحبه عليهالسلام.
قال أبومخنف: لما قتل علي بن الحسين صرخن النساء بالبکاء و النحيب، فصاح بهن الحسين عليهالسلام أن: اسکتن، فان البکاء أمامکن. و جعل يتنفس الصعداء، قال: ثم دعي ببردة رسول الله صلي الله عليه و آله، فلبسها، و أفرغ علي نفسه درعه الفاضل، و تعمم بعمامته السحاب، و تقلد بسيفه ذي الفقار، و استوي علي ظهر جواده، و حمل علي القوم، و فرقهم عنه، و أخذ رأسه، و وضعه في حجره، و جعل يمسح الدم و التراب عن وجهه، و يقول: يا بني! لعن الله قاتلک، ما أجرأهم علي الله و رسوله. - و هملت عيناه بالدموع حزنا لمصابه - قال عمارة بن سلمان، عن حميد بن مسلم (لعنه الله تعالي): کأني أنظر الي امرأة قد خرجت من فسطاط الحسين عليهالسلام، و هي تنادي: وا ولداه! وا قتيلاه! وا قلة ناصراه! وا غريباه! وا مهجة قلباه! ليتني کنت قبل هذا اليوم عمياء، ليتني و سدت الثري. فوثب اليها الحسين عليهالسلام، فردها الي الخيمة، فسألت عنها، فقيل لي: هذه زينب بنت أميرالمؤمنين عليهالسلام. ثم بکي الحسين عليهالسلام رحمة لبکائها، و قال: انا لله و انا اليه راجعون. قال: ثم ان الحسين عليهالسلام وضع ولده في حجره، و قال: يا ولدي! أما أنت فقد استرحت من هم الدنيا و غمها، و سرت الي روح و راحة، و بقي أبوک، ما أسرع لحوقه .
مقتل أبيمخنف (المشهور)، / 83 – 81
چون عباس شهيد شد و کسي از اهل بيت رسالت به غير اولاد گرام آن حضرت نماند، علي اصغر که به علياکبر مشهور است، به نزد پدر بزرگوار آمد و آهنگ ميدان کرد و آن خورشيد فلک امامت در آن وقت هيجده سال از عمر شريفش گذشته بود. بيست و پنج سال نيز گفتهاند که اول اصح است. در حسن و جمال و فضل و کمال عديل خود نداشت و به صورت شبيهترين مردم به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم. هر گاه اهل مدينه مشتاق لقاي آن حضرت ميشدند، به نزد آن امامزادهي عديم المثال ميآمدند و به جمال با کمالش نظر ميکردند.
حضرت امام زينالعابدين عليهالسلام فرمود که: چون آن امامزادهي عالي تبار متوجه ميدان کارزار شد، حضرت امام اخيار، آب از ديدههاي مبارک فروريخت و رو به جانب آسمان گردانيد و گفت:: «خداوندا! تو گواه باش بر ايشان که فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و شبيهترين مردم در گفتار و صورت و سيرت به آن حضرت به سوي ايشان ميرود و هر گاه ما مشتاق لقاي پيغمبر تو ميشديم به سوي جمال او نظر ميکرديم. خداوندا! برکتهاي زمين را از ايشان منع کن و ايشان را پراکنده گردان و واليان را از ايشان راضي مگردان که ايشان ما را طلب کردند که ياري کنند؛ اما شمشير کين بر روي ما کشيدند.»
پس حضرت بر عمر بانگ زد که: «چه ميخواهي از ما اي بدترين اشقيا؟ خدا رحم تو را قطع کند و هيچ کار تو را بر تو مبارک نگرداند، بعد از من بر تو مسلط گرداند کسي را که تو را در ميان رختخواب ذبح کند؛ چنان چه رحم مرا قطع کردي و قرابت حضرت رسالت را در حق من رعايت نکردي.»
پس به آواز بلند اين آيه را که در شأن اهل بيت نازل شده است، تلاوت نمود: (ان الله اصطفي آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين - ذرية بعضها من بعض و الله سميع عليم).
پس آن شاهزادهي نامدار و آن امامزادهي عالي تبار مانند خورشيد تابان از افق ميدان طالع گرديد و عرصهي نبرد را به نور جمال خود منور گردانيد و جميع لشکر مخالفت حيران جمال آن آفتاب اوج عزت و جلال گرديدند. چوه به ميان ميدان رسيد، چنان که مبارز طلبيد، کسي جرأت محاربهي او ننمود. آن شير بيشهي هيجا تيغ از نيام کشيد و آن لئيمان شقاوت انجام را طعمهي شمشير آتش بار خود گردانيد. به هر طرف که حمله ميکرد، گروهي را بر خاک هلاکت ميافکند و به هر جانب که متوجه ميشد، از کشته پشته بلند ميکرد. تا آن که به روايت امام زينالعابدين عليهالسلام؛ چهل و پنج کس را طعمهي شمشير آتش بار خود گردانيد. به روايت معتبرهي ديگر، صد و بيست نفر از آن بيدينان بد اختر را به سوي عذاب سقر فرستاد.
پس به نزد پدر بزرگوار خود آمد و گفت: «اي پدر مهربان! از تشنگي به جان آمدهام و اگر شربت آبي بيابم، دمار از دشمنان برميآورم.»
حضرت امام حسين عليهالسلام سيلاب اشک از ديده باريد و گفت: «اي فرزند ارجمند سعادتمند! بر محمد مصطفي و علي مرتضي و پدر تو دشوار است که تو را به اين حال تشنه ببينند و شربت آبي نتوانند رسانيد.» پس زبان جگر گوشهي خود را در دهان معجز نشان خود گذاشت و مکيد و انگشتري خود را به آن فرزند دلبند داد که در دهان خود گذاشت و فرمود: «اي نور ديده! برو به جنگ دمشنان دين که به اين زودي از دست جد بزرگوار خود از حوض کوثر سيراب خواهي شد.»
پس، باز آن جگر گوشهي سيدالشهدا و سبط شير خدا خود را بر قلب لشکر اعدا زد و شصت نفر ديگر را از ايشان به درک اسفل نيران فرستاد و در آخر کار، منقذ بن مرهي عبدي ضربتي به سر آن سرور زد که بر روي زين درافتاد و در گردن اسب چسبيد و اسب او را به ميان لشکر مخالفان برد. بيرحمان پر جفا، آن جگر گوشهي رسول خدا را به ضرب شمشير پاره پاره کردند. پس فرياد کرد که د: «اي پدر بزرگوار! اينک جد عاليقدر مرا از کاسهاي سيراب گردانيد که هرگز تشنه نخواهم شد و کاسهي ديگر براي تو در کف گرفته [است] و انتظار تو ميکشد.
به روايتي ديگر، تيري بر حلق مبارکش آمد و سيلاب خون جاري شد. ناگاه فرياد زد که: «اي پدر مهربان، بر تو باد سلام! اينک جد من رسول خدا تو را سلام ميرساند و انتظار تو [را] ميکشد.»
پس نعرهاي زد و مرغ روح کثير الفتوحش به رياض جنان پرواز کرد.
چون سيدالشهدا بر سر آن شهيد تيغ ستم و جفا آمد و او را به آن حال مشاهده کرد، قطرات عبرات از ديده باريد و آهي جانسوز از سينهي غم اندوز برکشيد و گفت: «خدا بکشد گروهي را که تو را به ناحق کشتند و به کشتن تو بسي جرأت کردند و بر خدا و رسول خدا و بر هتک حرمت حضرت رسول، و بعد از تو خاک بر سر دنيا و زندگي دنيا.»
راوي گفت: چون علي اکبر شهيد شد،ديدم زني مانند آفتاب تابان بيتابانه از خيمهي حرم محترم آن حضرت بيرون دويد و فرياد واويلا و وا ثبوراه برکشيد و ميگفت: «اي نور ديدهي اخيار، و اي ميوهي دل افکار، و اي حبيب قلب برادر بزرگوار!»
پس جسد مطهر آن امامزادهي بزرگوار را دربر کشيد. پرسيدم که: «اين خاتون کسيت؟»
گفتند: «زينب، خواهر حضرت امام حسين عليهالسلام است.»
ناگاه حضرت آمد و دست او را گرفت و به سوي خيمه برگردانيد و فرزند دلبند خود را برداشت و در ميان ساير شهيدان گذاشت.
و از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام روايت کردهاند که اول کسي که از فرزندان ابوطالب در آن صحرا به تيغ اهل جفا کشته شد، علي اکبر بود.
مجلسي، جلاء العيون، / 682 - 680.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#علی_اکبر_ع 11
#شهادت_اصحاب_امام_حسین_ع
#اسلم_ترکی
گریز روضه علی اکبر به غلام ترک ، صورت به صورتش گذاشت خده علی خده 1
قال [محمد بن أبيطالب]: ثم خرج غلام ترکي کان للحسين عليهالسلام، و کان قارئا للقرآن، فجعل يقاتل، و يرتجز، و يقول:
البحر من طعني و ضربي يصطلي و الجو من سهمي و نبلي يمتلي
اذ حسامي في يميني ينجلي ينشق قلب الحاسد المبجل
فقتل جماعة، ثم سقط صريعا، فجاءه الحسين عليهالسلام، فبکي، و وضع خده علي خده، ففتح عينه ، فرأي الحسين عليهالسلام، فتبسم، ثم صار الي ربه رضي الله عنه.
المجلسي،البحار،30/45 مساوي عنه:البحراني، العوالم، 273/17؛ البهبهاني، الدمعة الساکبة، 310/4؛ الدربندي، أسرار الشهادة، /298؛ مثله القمي، نفس المهموم، /294؛ الأمين، لواعج الأشجان، /167
چون اکثر اصحاب آن حضرت شهيد شدند، آن حضرت غلام ترکي داشت در نهايت صلاح و سداد و قاري قرآن بود. از خدمت حضرت مرخص شد و خود را بر صف سپاه مخالفان زد و بسياري از آن سياه رويان را بر خاک هلاک افکند و آخر به تيغ ظلم و عدوان بر زمين افتاد. چون حضرت بر سر او آمد، بر او گريست و روي مبارک خود را بر روي آن سعادتمند گذاشت. او چشم گشود و نظر بر روي نوراني آن امام عالميان افکند. تبسمي کرد و مرغ روحش به رياض جنان پرواز نمود.
مجلسي، جلاء العيون، /673
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#علی_اکبر_ع 12
#شهادت_اصحاب_امام_حسین_ع
#اسلم_ترکی
گریز روضه علی اکبر به غلام ترک ، صورت به صورتش گذاشت خده علی خده 2
ان صاحب هذه النسخة - أعني شهاب الدين العاملي - قد ذکر: [...] و في رواية: أنه کان للحسين غلام ترکي، و کان قارئا للقرآن، فبرز، و هو يقول:
اليوم أسقيکم بکأس الحنظل
بصارم ذي شفرة لم يفلل
في حومة الميدان عند القسطل
أنودکم عن الحسين بن علي
ثم حمل علي القوم، فقاتل حتي قتل جماعة، و سقط صريعا، فجاءه الحسين عليهالسلام، و وضع خده علي خده، فبکي، ففتح الغلام عينيه، فرأي الحسين عليهالسلام، فتبسم، ثم صار الي ربه. [12] .
الدربندي، أسرار الشهادة، /78
و ديگر حسين عليهالسلام را غلام ترکي بود. در بحر اللئالي مسطور است که: آن غلام را سيدالشهدا عليهالسلام ابتياع نمود و به فرزند خود زين العابدين عليهالسلام هبه فرمود. در کتاب روضة الاحباب مرقوم است که: چون غلام در طلب رخصت جهاد به حضرت امام عليهالسلام آمد، آن حضرت فرمود: «از سيد سجاد رخصت جهاد بخواه.»
پس غلام ترکي از زين العابدين اجازت يافت و اهل حرم را وداع گفت و بشتافت و اين رجز خواند:
البحر من طعني و ضربي يصطلي
و الجو من سهمي و نبلي يمتلي
اذ حسامي في يميني ينجلي
ينشق قلب الحاسد المبخل
(از ضربت شمشير و نيزهي من، دريا آتش ميگيرد و هوا از تيرهاي من پر ميشود. هنگامي که شمشير در دست من برهنه شود، دل مرد بخيل (به دادن جان) و بدخواه ميشکافد.)
آن گاه تيغ بکشيد و حمله افکند و هفتاد کس را طعمهي تير و تيغ ساخت. سيد سجاد عليهالسلام چون دانست غلام او در کار حرب و ضرب است، خواست مبارزت او را نگران گردد. بفرمود تا شادروان خيمه را بر زدند. غلام ترک پس از رنجي بزرگ و کارزاري عظيم، ديگر باره به حضرت زين العابدين عليهالسلام آمد و آن حضرت را وداع گفت و باز به ميدان شتافت. در اين کرت از زحمت و کوشش و شدت عطش و کثرت جراحت به خاک افتاد. سيدالشهدا عليهالسلام، چون عقاب دمان بر سر او حاضر شد و از اسب فرود آمد و بر او بگريست و چهرهي مبارک را بر گونهي او گذاشت. غلام ترکي را هنوز از حشاشهي جان چيزي در تن بود، چشم بگشود و سيدالشهدا را در کنار خود ديد، به روي آن حضرت تبسمي کرد و درگذشت؛ (رضوان الله عليه)
سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهداء عليهالسلام، 306 - 305/2
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#علی_اکبر_ع 13
تفسیر من سلاله ابراهیم در زیارت مقدسه
ملت ابراهيم
و قال ما احد علي ملة ابراهيم، الا نحن و شيعتنا، و سائر الناس منها برآء [1] .
هيچ کس بر ملت و شريعت ابراهيم نبوده است، مگر ما و شيعيانمان و مردمان ديگر از اين راه و روش دورند.
[1] تفسير العياشي: سورة الانعام، ج 1، ص 338، ح 146.
لمعة من بلاعة الحسین ع
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#علی_اکبر_ع 14
#انبیاء_و_امام_حسین_علیه_السلام
#قرآن_و_امام_حسین_علیه_السلام
#اشک_انبیاء_بر_امام_حسین_ع
#اشک_بر_امام_حسین_علیه_السلام
خبر ديگر به حضرت ابراهيم خليل از شهادت سيدالشهداء
شيخ صدوق در خصال و مجلسي در بحار [1] خود خبري را روايت کرده که به حضرت علي بن موسي الرضا عليهالسلام منتهي ميشود که فرموده آنگاه که خداي متعال به ابراهيم خليل دستور داد گوسفندي را که خدا فرستاده بود به جاي فرزندش اسمعيل ذبح کند ابراهيم آرزومند بود که اسمعيل را به دست خويش ذبح سازد تا دلش مانند پدري که عزيزترين اولاد خود را به دست خود کشته بسوزد به واسطهي اين اطاعت بالاترين درجات ثواب را در مصائب درک کند، خداي متعال به او وحي فرمود، اي ابراهيم از آنچه من آفريدهام محبوبتر از همه پيش تو کيست؟ عرض کرد، حبيب تو محمد، خطاب آمد که تو او را بيشتر دوست داري يا خودت را؟ عرض کرد او را، خطاب آمد، فرزند او را بيشتر دوست داري يا فرزند خودت را؟ عرض کرد، فرزند او را، خطاب رسيد، قتل فرزند او به دست دشمنانش بيشتر دل تو را به درد ميآورد يا قتل تو فرزند خودت را به دست خودت در طاعت من؟ عرض کرد قتل او به دست دشمنان وي. خطاب آمد: اي ابراهيم به زودي طايفهاي که خود را امت محمد گمان ميکنند فرزند او حسين را به ظلم و ستم مانند گوسفند سر ببرند و مستوجب غضب من شوند، ابراهيم را از اين خبر دل سوخته و بگريه در آمد، از حضرت عزت باو وحي شد اي ابراهيم، آن جزع و بيتابي که در کشتن فرزندت اسمعيل به دست خودت تو را دامنگير ميشد همان ثواب را براي گريستن بر حسين و قتل او مستوجب شدي و براي تو بالاترين درجات اهل ثواب را در مصائب سبب و باعث گرديد و اين است قول خداي متعال: و فديناه بذبح عظيم.
[ صفحه 89]
[1] بحارالانوار جلد دهم ص 152.
زندگانی خامس آل عبا
نکات مقتل
قرآن و امام حسین ع * فدیناه بذبح عظیم
اخبار شهادت امام حسین ع قبل از شهادت به انبیاء ع
امام رضا ع و عاشوراء
گریه ابراهیم ع بر امام حسین ع
ثواب اشگ بر امام حسین ع
گوسفند فدیه ذبح ابراهیم ع
امتحان الهی در فدیه دادن فرزند امام حسین ع و ابراهیم
اسماعیل ع و علی اکبر ع
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#علی_اکبر_ع 15
فرزند بزرگ سيد الشهدا و شبيه پيامبر که روز عاشورا فداي دين شد.مادر علي اکبر، ليلا دختر ابي مره بود.در کربلا حدود 25 سال داشت.سن او را 18 سال و 20 سال همگفتهاند.او اولين شهيد عاشورا از بني هاشم بود.[1] علي اکبر شباهت بسياري به پيامبر داشت، هم در خلقت، هم در اخلاق و هم در گفتار.به همين جهت روز عاشورا وقتي اذن ميدان طلبيد و عازم جبهه پيکار شد، امام حسين «ع» چهره به آسمان گرفت و گفت: «اللهم اشهد علي هؤلاء القوم فقد برز اليهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الي رؤية نبيک نظرنا اليه...»[2] .
شجاعت و دلاوري علي اکبر و رزم آوري و بصيرت ديني و سياسي او، در سفر کربلا بويژه در روز عاشورا تجلي کرد.سخنان، فداکاريها و رجزهايش دليل آن است.وقتي امامحسين از منزلگاه «قصر بني مقاتل» گذشت، روي اسب چشمان او را خوابي ربود و پس از بيداري «انا لله و انا اليه راجعون» گفت و سه بار اين جمله و حمد الهي را تکرار کرد.علي اکبر وقتي سبب اين حمد و استرجاع را پرسيد، حضرت فرمود: در خواب ديدم سواري ميگويد اين کاروان به سوي مرگ ميرود.پرسيد: مگر ما بر حق نيستيم؟ فرمود: چرا. گفت: «فاننا اذا لا نبالي ان نموت محقين» پس باکي از مرگ در راه حق نداريم![3] روز عاشورا نيز پس از شهادت ياران امام، اولين کسي که اجازه ميدان طلبيد تا جان را فداي دين کند او بود.گر چه به ميدان رفتن او بر اهل بيت و بر امام بسيار سخت بود، ولي از ايثار و روحيه جانبازي او جز اين انتظار نبود.وقتي به ميدان ميرفت، امام حسين «ع» در سخناني سوزناک به آستان الهي، آن قوم ناجوانمرد را که دعوت کردند ولي تيغ به رويشان کشيدند، نفرين کرد.
علي اکبر چندين بار به ميدان رفت و رزمهاي شجاعانهاي با انبوه سپاه دشمن نمود. هنگام جنگ، اين رجز را ميخواند که نشان دهنده روح بلند و درک عميق اوست:
انا علي بن الحسين بن علي
نحن و رب البيت اولي بالنبي
تالله لا يحکم فينا ابن الدعي
اضرب بالسيف احامي عن ابي
ضرب غلام هاشمي عربي[4] .
پيکار سخت، او را تشنهتر ساخت.به خيمه آمد.بي آنکه آبي بتواند بنوشد، با همان تشنگي و جراحت دوباره به ميدان رفت و جنگيد تا به شهادت رسيد.قاتل او مرة بن منقذ عبدي بود. پيکر علي اکبر با شمشيرهاي دشمن قطعه قطعه شد.وقتي امام بر بالين او رسيد که جان باخته بود.صورت بر چهره خونين علي اکبر نهاد و دشمن را باز هم نفرين کرد: «قتل الله قوما قتلوک...» و تکرار ميکرد که: «علي الدنيا بعدک العفا».و جوانان هاشمي را طلبيد تا پيکر او را به خيمه گاه حمل کنند.[5] علي اکبر، نزديکترين شهيدي است که با حسين «ع» دفن شده است.مدفن او پايين پاي ابا عبدالله الحسين «ع» قرار دارد و به اين خاطر ضريح امام، شش گوشه دارد.[6] .
الگوي شجاعت و ادب، اکبر
در دانه ي فاطمي نسب، اکبر
فرزند يقين ز نسل ايمان بود
پرورده ي دامن کريمان بود
آن يوسف حسن، ماه کنعاني
در خلق و خصال، احمد ثاني
آن شاهد بزم، سرو قامت بود
دريا دل و کوه استقامت بود
آن دم که لباس رزم ميپوشيد
از کوثر عشق، جرعه مينوشيد
از فرط عطش فتاده بود از تاب
گرديد ز دست جد خود سيراب
در راه خدا ذبيح دين گرديد
بر حلقه ي عاشقان نگين گرديد
داغش کمر حسين را بشکست
با خون سرش حناي خونين بست
ديباچه ي داستان حق، اکبر
قرباني آستان حق، اکبر[7] .
فرهنگ عاشورا / جواد محدثي
[1] حياة الامام الحسين، ج 3، ص 245 و مقاتل الطالبيين.
[2] بحار الانوار، ج 45، ص 43.
[3] اعيان الشيعه، ج 8، ص 206.
[4] همان، ص 207.
[5] حياة الامام الحسين، ج 3، ص 248.
[6] از جمله براي شرح حال او ر.ک: «علي الاکبر» از عبد الرزاق الموسوي، چاپ 1368 قمري، نجف، 146 صفحه.
[7] از نويسنده.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk