#عطش_علی_اصغر_ع_شب_هفتم_محرم 23
#وقایع_روز_تاسوعاء_شب_عاشوراء
خبر شهادت علی اصغر ع به روایت ناسخ التواریخ در شب عاشوراء
نکته:امام حسین دو جا روضه علیاصغرع را خوانده است اول در شعر شیعتی و دوم در شب عاشوراء
ابوحمزه ثمالي از علي بن الحسين عليهالسلام روايت ميکند که:
قال: لما کان اليوم الذي استشهد فيه أبي، أجمع أهله و أصحابه في ليلة ذلک اليوم فقال لهم: يا أهلي و شيعتي! اتخذوا هذا الليل جمالکم فانهجوا بأنفسکم، فليس المطلوب غيري و لو قتلوني ما فکروا في غيري فانجوا رحمکم الله، فأنتم في حل وسعة من بيعتي و عهدي الذي عاهدتموني.
ابوحمزه ميگويد: سيد سجاد فرمود: «در شب آن روز که پدر من شهيد شد، اهل و اصحاب خود را حاضر ساخت و فرمود: اي اهل من و شيعيان من! در اين شب شتران خود را برنشينيد و جان خود را به سلامت درگذرانيد. مطلوب اين قوم جز من نيست؛ چون مرا بکشند، هرگز ياد از شما نکنند. طريق نجات پيش داريد که من بيعت خود را و عهدي که شما با من استوار بستيد، از گردن شما ساقط ساختم.»
چون آن جماعت اين کلمات را اصغا (اصغاء: گوش دادن.) نمودند، همگان به يک زبان ندا دردادند که: «اي ابوعبدالله! اي سيد و مولاي ما! سوگند با خداي که هرگز دست از دامن تو باز نداريم تا مردمان گويند، ترک گفتند امام خود را و بزرگ خود را و او را فريدا وحيدا (فريدا، وحيدا: تنها، يکتنه.) به جاي گذاشتند، چه عذر در نزد خداي بر تراشيم که امام خود را دست باز داشتيم؟ لا أم، جز اين نيست که در رکاب تو کشته شويم.»
فرمود: «اي قوم! من فردا کشته ميشوم و شما همگان کشته ميشويد و يک تن از شما باقي نميماند.»
گفتند: «سپاس خداي را که گرامي داشت ما را به نصرت تو و تشريف کرد ما را به سعادت شهادت در حضرت تو، اي پسر رسول خداي! آيا شاد نباشيم از ملازمت خدمت شما؟»
فقال: جزاکم الله خيرا. و دعا لهم بخير فأصبح و قتل و قتلوا معه أجمعون، فقال له القاسم الحسن: فأنا فيمن يقتل؟ فأشفق عليه، فقال له: يا بني! کيف الموت عندک؟ قال: يا عم! أحلي من العسل، فقال: أي و الله - فداک عمک - انک أحد من يقتل من الرجال معي بعد أن تبلي ببلاء عظيم
خبر شهادت علی اصغر ع
و ابني عبدالله، فقال: يا عم! و يصلون الي النساء حتي يقتل عبدالله و هو رضيع؟ فقال: - فداک عمک - يقتل عبدالله، اذا جفت روحه عطشا و صرت الي خيمنا فطلبت ماء و لبنا فلا أجد قط، أقول: ناولوني ابني لأشربه من في، فيأتونني به، فيضعونه علي يدي، فأحمله لأدنيه من في، فيرميه فاسق - لعنه الله - بسهم فينحره، و هو يناغي، فيفيض دمه في کفي، فأرفعه الي السماء و أقول: اللهم! صبرا و احتسابا فيک، فتعجلني الأسنة منهم و النار تستعر في الخندق الذي في ظهر الخيم، فأکر عليهم في أمر أوقات في الدنيا، فيکون ما يريد الله، فبکي و بکينا، و ارتفع البکاء و الصراخ من ذراري رسول الله في الخيم،
و يسأله زهير بن القين و حبيب بن مظاهر من علي فيقولون: يا سيدنا! فسيدنا علي - فيشيرون الي - ماذا يکون من حاله؟ فيقول مستعبرا: ما کان الله ليقطع نسلي من الدنيا فکيف يصلون؟ و هو أبوثمانية أئمة.
فرمود: «خداوند خير دهاد شما را!»
و چون روز برآمد، آن حضرت شهيد شد و همگان با او شهيد شدند. هنگام تقرير اين کلمات، قاسم بن حسن عرض کرد: «من کشته ميشوم؟»
فرمود: «اي پسرک من! مرگ در نزد تو چگونه است؟»
عرض کرد: «از عسل شيرينتر است.»
فرمود: «اي والله - عم تو فداي تو شود - تو نيز بعد از ابتلاي عظيم کشته شوي و فرزند من عبدالله نيز کشته شود.»
گفت: «اي عم! اين لشکر تا به نزد زنان تاختن کنند و عبدالله شيرخواره را بکشند؟»
فرمود: «- عم تو فداي تو باد - عبدالله را ميکشند، گاهي که از عطش مشرف بر موت باشد و چند که من در خيمهها طلب آب و شير ميکنم، چيزي نمييابم. ميفرمايم: پسر مرا به من آريد تا او را شربتي از دهان خود بچشانم. چون او را به من آوردند، برگيرم و گاهي که به نزديک دهان آورم، فاسقي تيري به سوي او رها دهد و او را نحر (کشتن شرعي شتر را «نحر» گويند و طريقهي آن اين است که دستهاي او را بسته، کاردي به گلوگاهش فروبرند.) کند و دست من از خون او سرشار ميشود و به سوي آسمان ميافشانم و ميگويم: اي پروردگار من! صابرم بر بلاي تو و احتساب از تو ميجويم. اين وقت لشکر با تيغ و سنان بر من حمله ميافکنند و آتش از خندقي که در پشت خيام است، زبانه زدن ميگيرد و من حمله ميکنم در تلختر وقتي از اوقات دنيا و اين چنين خداي خواسته است.»
سيد سجاد ميفرمايد: چون اين کلمات را بفرمود، بگريست و ما همگان بگريستيم. بانگ گريه و فزع از ذريهي رسول خدا بالا گرفت. اين وقت زهير بن القين و حبيب بن مظاهر خواستند بدانند که سيد سجاد نيز شهيد ميشود. عرض کردند: «اي سيد ما! چون است حال مولاي ما علي؟»
با ديدهي اشک آلود فرمود: «خداوند نسل مرا در دنيا منقطع نميگذارد. چگونه با او دست توانند يافت و حال آن که او پدر هشت امام است؟!»
#عطش_علی_اصغر_ع_شب_هفتم_محرم 24
داستان فصیل صالح و رضیع الحسین ع
ثم قال: لا يکون أهون عليک من فصيل. اللهم! ان کنت حبست عنا النصر، فاجعل ذلک لما هو خير لنا.
عرض کرد: «اي پروردگار! قتل طفل من، در نزد تو سهلتر از کشتن بچهي ناقهي صالح نيست. اگر امروز بازداشتهاي از ما فتح و نصرت را، ما را پاداشي از آن بهتر عنايت فرما.»
گریز به روضه حضرت زهراء س وناقه صالح
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليهالسلام، 365 - 363 / 2
بسم الله الرحمن الرحیم
#فهرست_مقاتل_روضه_ها_مطالب_در_رابطه_ی_با_عاشوراء 8
فهرست هشتم روضه های سنتی ، شب هفتم محرم 8
#روضه_های_عطش
#عطش_علی_اصغر_ع_شب_هفتم_محرم
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
فهرست قسمتی از روضه های مقتل ،علی اصغر ع
شهادت طفل شیر خوار در آغوش پدرش ( علی اصغر ع) در میدان
1. روضه علی اصغر ع به روایت سید بن طاووس ره
2. روضه ی علی اصغر ع به روایت ارشاد شیخ مفید
3. روضه ی علی اصغر به روایت ابو مخنف
4. نقل شهادت علی اصغر درشب عاشوراء توسط امام حسین ع برای حضرت قاسم ع
5. روایت امام باقر ع در باره شهادت علی اصغر ع
6. روایت خونخواهی امام باقر ع از مرد اسدی
7. روایت امام صادق درباره شهادت علی اصغر ع
8. روایت امام باقرع درباره برنگشتن خون علی اصغر ع به زمین
9. روایت عطش کودکان در روضه ی جبرئیل بر حضرت موسی ع
10. روضه ما هذا الذنب الرضیع از سخنان امام مهدی عج
11. شب عطش ، شب علی اصغر ع
12. روضه وداع امام حسین ع با علی اصغر ع
13. روضه بوسه امام حسین ع بر علی اصغر ع
14. روضه پاشیدن خون علی اصغرع به آسمان
15. روضه اشگهای امام حسین ع در شهادت علی اصغر ع
16. روضه خشگ بودن شیر رباب و عطش و گرسنگی علی اصغر ع
17. بی حال شدن علی اصغر ع از عطش در صبح عاشوراء
18. اضطراب اهل حرم از عطش علی اصغرع
19. سعی اصحاب خصوصا عباس ع برای سیراب کردن اطفال
20. سفارش امام حسین ع درباره علی اصغرع به ام کلثوم
21. روضه دفن علی اصغرع
22. روضه حرمله و تیر سه شعبه
23. روضه سوال مختار بر مظلومیت امام حسین از حرمله لع
24. روضه ی چگونه تیر به گلوی کوچکی که معلوم نبود خورد
25. زبانحال شیر خوردن علی اصغر ع در کنار خانه خدا(مکه)
26. روضه ی نگاه و لبخند علی اصغر بر امام حسین ع هنگام شهادت به روایت اسرار الشهاده فاضل دربندی
27. روضه ی حضرت زینب س در کنار بدن پر خون علی اصغر ع به روایت ارشاد شیخ مفید
28. روضه ی رباب س در مجلس ابن زیاد لع (ذکر شعر لا تنس حسینا ابدا..)
29. سخنان ام کلثوم به امام حسین ع درباره عطش علی اصغر ع
30. روضه شهادت علی اصغر ،اذن من اذن
31. روضه حجم تیر از گلو بیشتر بود.(،اجتهادی)
32. روضه خون علی اصغر به سمت ملکوت (روایت امام باقر به تواتر مقاتل)
33. روضه حالت امام حسین ع با دیدن عطش علی اصغر ع
34. روضه حالت امام حسین ع هنگام بردن علی اصغر ع به سمت خیام
35. روضه ی دع یا حسین ع، مرضعه ی بهشتی ،ندای آسمانی به روایت ابن جوزی
36. روضه کلمه یتلظی در کلام امام حسین ع در عطش علی اصغر
37. روضه پاشیدن خون با کف دست یا دستان ،در مقاتل کلمه ملات و ملاتا اشاره به چه مطلبی دارد؟
38. روضه ی هون علی انه بعین الله بعد از آمدن تیر
39. روضه ی علی اصغر ع ذخیره امام حسین ع در آخرت .
40. روضه ماندن حضرت رباب س در کنار قبر بعد از ورود به کربلا
41. روضه ی نماز خواندن امام حسین ع بر بدن خونی علی اصغر ع
42. روضه ی دفن علی اصغر ع
43. سر تعجیل امام حسین ع در دفن علی اصغر ع چه بوده است ؟
44. روضه ی رباب س در مجلس ابن زیاد لع
45. روضه مالیدن خون علی اصغر ع به قنداق و بدنش
46. روضه و ذکر الهی انشدک بدم المظلوم در توسل به علی اصغر ع
47. روضه ی عطش علی اصغر ع و طلب آب
48. روضه شنا کردن عمرسعد لعنت الله در اوج تشنگی اطفال در شب عاشورا در فرات
49. روضه بیرون آمدن ابی عبدالله برای بردن علی اصغر از لباس جنگی
50. روضه ی سرانجام حرمله لع قاتل علی اصغر ع
51. روضه خبر به درک واصل شدن ابن زیاد لع و سوال امام سجاد ع درباره حرمله لع : حرمله لع چه شد؟
52. روضه آن زن در مدینه وقتی مواجه با رباب شد ، از حضرت زینب س سوال نمود نام این کنیز چیست ؟
53. روضه ی مذبح الطفل و الی اذن من اذن .
54. اصابت تیر به بازوی امام حسین ع بعد از اصابت به گلوی به علی اصغر ع به روایت روضه الشهداء
55. روضه ی ناولینی و ناولونی در مقتل علی اصغر ع .
56. روضه ی توقف امام حسین ع به سمت خیام و برگشتن از سمت خیام
57. روضه ی تعزیت و تسلیت خدا در شهادت علی اصغر ع به امام حسین ع
58. روضه ی مُنوا علی در عطش علی اصغر ع به سند ریاض القدس فقط
59. روضه ی ذبح در مقتل علی اصغر و امام حسین ع با اشاره به روایت ابن شبیب
60. روضه ی حضرت ع وقتی خون را به آسمان پاشید فرمود خدایا شاهد باش این قوم نذر کرده اند که یک نفر از ذریه پیامبر را باقی نگذارند .
61. گریز به عطش :حدیث مقتلی :مسترک الرسائل ح 3 ص 130 : پیامبر فرمود اگر کسی در بیابان به کسی آب بدهد با پیامبران وارد بهشت میشود و از حوضهای کوثر می نوشد
62. روضه ی عبا کشیدن امام حسین بر روی علی اصغر ع تا میدان تا طفل در بین راه به شهادت نرسد.
63. سلام امام زمان عج بر علی اصغر ع در ناحیه مقدسه
فهرست قسمتی از روضه های عطش
1. روضه ی نزدیکی فرات نهر علقمه به خیام امام حسین ع،شنیدن صدای آب
2. روضه ی عطش کودکان امام حسین ع
3. روضه عطش علی اصغر ع
4. روضه سقا و مشک
5. روضه عطش عباس ع و شریعه فرات
6. روضه و ذکر العظش الحسین هنگام ورود به شریعه و دیدن آب
7. روضه نوشیدن اب وسلام بر امام حسین ع
8. روضه لبهای تشنه،ناحیه مقدسه
9. روضه ی بستن اب در کربلاء در شب هفتم
10. روضه مراسم طشت گذاری به یاد عطش امام حسین ع و بیعت
11. روضه اب مهریه فاطمة
12. روضه برداشتن کام کودک از اب فرات
13. روضه سیراب کردن سپاه حر
14. روضه شماتت کردن دشمن به اب فرات در عطش امام حسین ع
15. روضه سلام بر تو ای کشته تشنه ، السلام علیک یا قتيل الظماء
16. روضه شدت عطش امام حسين عليه السلام،زبان خشکش که دهانش را مجروح می کرد
17. روضه روزه آب (روزه عشاق در روزعاشوراء)
18. گریز عطش عاشوراء به عطش و تشنگی صحرای محشر
19. روضه عطش اهل البیت ع واسراء،عطش در خیام امام حسین ع
20. روضه ی بیان عطش در شعر شیعتی
21. روضه رسيدن امام حسين عليه السلام به شريعه فرات و نخوردن آب
با عرض سلام خدمت ذاکران سید الشهداء
قسمت اعظم روضه ها در مباحث گروه مقتل ضامن اشک و گروه مقتل مطرح شده است با ورود به گروه مقتل روی پین مباحث بزنید
فهرست روضه ها تمام مطالبشان در ده کتابی که معرفی شده است در کانال کتابخانه با پی دی اف ان موجود است
دوستان از مقاتل سوال داشتند در آی دی حقیر یا در گروه مقتل ارسال کنند
عزیزان با توجه به روز جهانی علی اصغر ع،یقینا به برکت علی اصغر ع عاشوراء جهانی می شود و مقدمات ظهور فراهم می گردد در خواندن روضه های صحیح علی اصغر ع دقت کنید و برای گرفتن اشک هر مطلبی را اظهار نفرمائید
در کانال نوای مقتل بالای 90 روضه از علی اصغر ع قرار داده شد
التماس دعا
#خادم_الحسین_ع_تابع_منش
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
ای دی حقیر برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
بسم الله الرحمن الرحیم
شعر شیعتی
سرود دولت عاشوراء
#وقایع_یازدهم_محرم
#اسارت_آل_الله
#اشعار_امام_حسین_علیه_السلام
#شعر_شیعتی
روز يازدهم محرم
مورخان اتفاق نظر دارند بر اينکه عمر سعد در روز دهم محرم کربلا را ترک نگفت. بلکه تا زوال آفتاب روز يازدهم در آنجا ماند. او کشتگان خود را جمع کرد و بر آنها نماز خواند، ولي نور چشم زهراي بتول (س) و يارانش را بدون غسل و کفن بر روي زمين رها کرد.
بعدازظهر روز يازدهم محرم بود که خاندان امام حسين عليهالسلام را از کنار قتلگاه عبور ميدادند. همين که سکينه به کنار بدن مطهر اباعبدالله عليهالسلام رسيد، گردن به گردن مطهر ولي الله نهاد. بعد از آن خود فرمود که شنيدم از حنجره مبارک (حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام) اين ندا آمد:
1- شيعتي ما ان شربتم ماء عذب فاذکروني أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبوني
اي شيعيان من! هرگاه آب گوارا بنوشيد، مرا ياد کنيد، و هر گاه غريبي يا شهيدي را ببينيد بر غريبي و شهادت من ندبه و نوحه کنيد.
2- و أنا سبط الذي من غير جرم قتلوني و بجرد الخيل بعد القتل عمدا سحقوني
آخر من فرزند پيغمبر شمايم که مرا بيجرم و گناه کشتند و بعد از کشتن، بدن مرا پامال سم اسبان کردند.
3- ليتکم في يوم عاشوراء جميعا تنظروني کيف أستسقي لطفي فأبوا أن يرحموني
کاش شما در روز عاشورا حاضر بوديد و ميديديد که چگونه استغاثه ميکنم و شربت آبي از براي طفلم ميطلبم و آنان به من ترحم نکرده و به من آب ندادند.
4- و سقوه سهم بغي عوض الماء المعين يا لرزء و مصاب هد أرکان الجحون
آنان در عوض آب، تير بر حلقوم طفل من زدند، اي داد از اين مصيبت! که ارکان هدايت را منهدم کرد.
5- ويلهم! قد جرحوا قلب رسول الثقلين فالعنوهم ما ستطعتم شيعتي في کل حين
واي بر اين گروه! که قلب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را مجروح کردند، پس آنان را هر چه ميتوانيد در همهي اوقات لعين کنيد.
چون به هوش آمد، بر سر و صورت خود ميزد و موي خود را ميکند. جماعتي از اعراب بيدين به دور او جمع شده و او را از آن بدن شريف کشيدند. [2]
[2] مصباح کفعمي: 741 فصل خطبهها، رجوع شود به: الدمعة الساکبه: 374/4 و 375، ذريعة النجاة: 299 و 300.
شعر ضمیمه همخوانی مداحان با شعر شیعتی
من شهید کربلایم،سر بریده از قفایم
من این چنین بی کس نبودم کا ندرین وادی رسیدم بی کسم کردید و چَشم از چشمه خون مالامالم
من شهید کربلایم،سر بریده از قفایم
وحش و طیر این بیابان ، جمله سیرابند و چون تو من که از آل رسولم ، تشنه آب زلالم
من شهید کربلایم،سر بریده از قفایم
اکبرم کُشتید و عون و جعفر و عباس و قاسم این منم کظلم چون تو،طائر بشکسته بالم
من شهید کربلایم،سر بریده از قفایم
پس هر چه کردند نتوانستند او را از بدن پدر جدا سازند تا اين که گروهي جمع شده، به زور او را از جسد مطهر امام جدا ساختند. [2] .
درسي که ميتوان گرفت: بيشک گوش و چشم همگان براي ديدن يا شنيدن حقايق عالم شايستگي ندارد. تنها کساني که تقواي الهي را پيشه خود ساختهاند با چشم و گوش برزخي به عالم معنا راه مييابند. اما کساني که چشم يا گوش و اعضا و جوارح را به لذت زودگذر دنيوي مشغول ميدارند، مصداق اين آيه خواهند شد: «انک لا تسمع الموتي و لا تسمع الصم الدعا)؛ [3] به درستي که تو (اي رسول ما) صداي مردگان را نميشنوي و خواندن لال را نميشنوي».
[1] شجرة طوبي، ج 2، ص 451؛ مستدرک الوسائل، ج 17، ص 26.
[2] تظلم الزهراء، ص 224.
[3] نمل، آيه 80.
1-کانال ضامن اشک : ویژه مقتل امام حسین (علیه السلام )
@zameneashk
2- گروه متضمن البکا فاطمه الزهرا :ویژه پرسش و پاسخ و ارسال مطالب مقتل در رابطه با مقتل امام حسین (علیه السلام )
برای ورود به گروه مقتل به آی دی زیر رجوع کنید
@m_h_tabemanesh1
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#وقایع_عصر_عاشوراء
#شعر_شیعتی
#سکینة_سلام_الله_علیها
🔸ماجرای گفتگوی بدن بی سر پدر با سکینه(س) از لسان حضرت آیت الله جوادی آملی
#مراجع_و_عاشوراء
#حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk1
#وقایع_روز_عاشوراء
#مقتل_گودال
#مصرع_الحسین_علیه_السلام_مقتل_گودال
خلاصه چند مقتل معتبر درباره شهادت امام حسین ع آلاف التحیة و السلام
امام حسين -عليهالسلام- پس از شهادت طفل شيرخوارش عازم ميدان پيکار شد و پيکارگر طلبيد و اشعاري خواند. هر کس در برابر او ميآمد به خاک هلاکت ميافتاد و کسي جرئت پيکار با او را نداشت، تا اينکه تعداد بسياري از آنان را کشت، و به مرکز لشکر خويش بازگشت و فرمود:
لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.
عمر بن سعد وقتي صحنه را اينچنين ديد، فرياد برآورد: واي بر شما! آيا ميدانيد با چه کسي ميجنگيد و با چه شجاعي نبرد ميکنيد؟ او فرزند علي بن ابيطالب -عليهالسلام- است که شجاعان عرب و دليران روزگار را به خاک نيستي ميانداخت. پس همگي همدست شويد و دسته جمعي از هر سو بر وي حمله کيند، تا او را به زانو درآوريد.
لشکر دشمن بطور دسته جمعي و از هر سو بر امام حسين -عليهالسلام- تاختند و به سوي او تيرها از کمان رها نمودند. آن گاه پيرامون حضرت را فرا گرفتند و بين او و خيمههاي اهل بيتش فاصله انداختند و حايل شدند، و شماري از دشمنان به سوي خيمهها رفتند.
امام حسين -عليهالسلام- تا اين صحنه را ديد، بانگ بر آنان زد و فرمود:
ويحکم يا شيعة آل أبيسفيان! ان لم يکن لکم دين و کنتم لا تخافون المعاد، فکونوا أحرارا في دنياکم و ارجعوا الي أحسابکم اذ کنتم أعرابا.
واي بر شما اي پيروان آل ابوسفيان! اگر دين نداريد و از روز معاد نميترسيد، پس در دنياي خود آزادمرد باشيد و به حسب و نسب خويش بازگرديد، زيرا شما عرب هستيد (و عربها غيرت دارند).
شمر رو به حضرت کرد و گفت: اي پسر فاطمه! چه ميگويي؟ حضرت به او فرمود: من با شما جنگ دارم و نبرد ميکنم و شما نيز با من ميجنگيد و نبرد ميکنيد، پس زنان چه تقصير و گناهي کردهاند؟ تا من زنده هستم، نگذاريد که سرکشان شما به اهل و عيال من تعرضي کنند.
شمر فرياد زد: اي لشکر! از خيمهها و سراپردهي اين مرد دور شويد و به سوي خودش برويد که به جان خودم سوگند، او حريفي جوانمرد است. پس لشکر دشمن بر آن حضرت حمله کردند و او نيز مانند شيري خشمناک بر آنان حمله مينمود و آنها را به خاک ميانداخت، تا سرانجام به خاطر تشنگي بسيار به سوي شريعه و شط فرات رفت. لشکر دشمن بر حضرت حمله کردند و نگذاشتند که او به سوي آب فرات برود. ولي حضرت صفوف دشمن را شکافت و خودش را با اسب به آب رساند. اسب حضرت نيز سخت تشنه بود و سر در آب گذاشت تا آب بياشامد. در اين هنگام امام حسين -عليهالسلام- فرمود:
أنت عطشان و أنا عطشان. والله، لاذفت الماء حتي تشرب.
(اي اسب!) تو تشنهاي و من نيز تشنهام. سوگند به خدا من آب نميآشامم تا هنگامي که تو آب بياشامي.
گويي اسب، سخن حضرت را فهميد و سر از آب بيرون آورد و آب نياشاميد، يعني من در آشاميدن آب بر تو پيشي نميگيرم. حضرت به اسب خود فرمود: آب بياشام، من نيز آب ميآشامم. حضرت مشتي آب براي حيوان برداشت تا بياشامد، که ناگاه سواري فرياد زد:
يا أباعبدالله! تتلذذ بشرب الماء و قد هتک حرمک.
اي اباعبدالله! تو آب ميآشامي و حال آنکه لشکر به سراپرده و خيمههاي تو ميروند و هتک حرمت تو ميکنند.
امام حسين -عليهالسلام- تا اين سخن را شنيد، آب را ريخت و با شتاب از شريعهي فرات بيرون آمد و بر لشکر دشمن حمله کرد و خود را به خيمهها رساند. اما معلوم شد که کسي متعرض خيمهها نشده و فريبي در کار بوده است.
حضرت دوباره با اهل بيت خود خداحافظي کرد و آنان را به صبر و شکيبايي دعوت نمود و به آنها وعدهي ثواب و پاداش داد و فرمود تا چادر اسيري به سر کنند و آمادهي بلا و مصيبت شوند. و همچنين به آنان فرمود: بدانيد خداي بزرگ، شما را حفظ و حمايت ميکند و از شر دشمنان نجات ميدهد و عاقبت کار شما را ختم به خير مينمايد و دشمنانتان را به انواع بلاها عذاب ميکند و در برابر آن به شما انواع نعمتها و بخششها را عطا مينمايد. پس مواظب باشيد که زبان به شکايت نگشاييد و سخني نگوييد که از قدر و منزلت شما بکاهد.
حضرت اين سخنان را فرمود و دوباره به سوي لشکر دشمن رفت و بر آنان حمله کرد. لشکر نيز از هر سو او را تيرباران کردند، به گونهاي که سينهي حضرت از تعداد زياد تيرها مانند خارپشت شد.
فوقف يستريح ساعة و قد ضعف عن القتال. فبينما هو واقف اذ أتاه حجر فوقع في جبهته، فأخذ الثوب ليمسح الدم عن وجهه فأتاه سهم محدد مسموم له ثلاث شعب فوقع السهم في صدره و في بعض الروايات علي قلبه....
امام حسين (ع) در حالي که توان کارزار نداشت درنگي کرد تا استراحتي کند، که ناگاه يکي از دشمنان سنگي به سوي حضرت انداخت و به پيشاني مبارک حضرت خورد و خون از پيشاني بر صورت نازنينش جاري شد. حضرت جامهاي برداشت تا چشم و صورت خود را از خون پاک نمايد که ناگهان تيري زهرآلود و سه شعبه بر سينهي مبارکش - و به گفتهاي بر قلب مبارکش - نشست و از پشت بيرون آمد.
حضرت در اين حال فرمود:
بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله.
آن گاه امام حسين -عليهالسلام- سر به آسمان برد و عرض کرد:
الهي! انک تعلم انهم يقتلون رجلا ليس علي وجه الأرض ابن نبي غيره. ثم أخذ السهم فأخرجه من قفاه.
اي خداي من! تو ميداني اين گروه مردي را ميکشند که بر روي زمين پسر پيغمبري جز او نيست. سپس حضرت دست برد و آن تير را از پشت بيرون کشيد.
فانبعث الدم کالميزاب، فوضع يده علي الجرح فلما امتلأت رمي به الي السماء.
(از جاي تير) خون مانند ناودان سرازير شد. حضرت دست خود را زير جاي جراحت گرفت و چون از خون پر شد، آن را به سوي آسمان پاشيد (و از آن خون شريف قطرهاي به سوي زمين برنگشت).
دوباره کف دست خود را از خون پر کرد و به سر و صورت و محاسن خود کشيد و فرمود:
هکذا أکون حتي القي جدي رسول الله و أنا مخضوب بدمي و أقول: يا رسول الله! قتلني فلان و فلان.
من با سر و صورت خون آلود خواهم بود تا اينکه جدم پيامبر خدا (ص) را ديدار کنم و نام قاتلان خود را به او بگويم.
در اين هنگام ضعف و ناتواني بر آن حضرت چيره شد و از کارزار باز ايستاد، تا آنکه مالک بن يسر به حضرت دشنام داد و با شمشير خود ضربهاي بر سر مبارک امام حسين -عليهالسلام- زد:
کان عليه قلنسوة فقطعها حتي وصل السيف الي رأسه فأدماه فامتلأت القلنسوة دما.
به گونهاي که کلاه آن حضرت شکافته شد و شمشير به سر مقدسش رسيد و خون از آن جاري گشت، به حدي که آن کلاه پر از خون شد.
حضرت در حق او نفرين کرد و سپس آن کلاه پر خون را از سر مبارک انداخت و دستمالي گرفت و زخم سر را بست و کلاه ديگري بر سر گذاشت و عمامهاي بر آنبست.
لشکر دشمن لحظهاي از جنگ با حضرت درنگ نمودند، ولي دوباره پيرامون او را فراگرفتند. در اين هنگام عبدالله بن الحسن - عليهماالسلام - بيرون آمد (و به گونهاي که پيش از اين گفته شد به شهادت رسيد.)
سيد بن طاووس و ديگران گفتهاند که پس از اين، حضرت سيد الشهداء -عليهالسلام- فرمود: براي من جامهاي بياوريد که کسي براي پوشيدن، رغبتي در آن نداشته باشد و آن را زير جامههايم بپوشم تا پس از مرگم کسي آن جامه را از تن من بيرون نياورد.
جامهاي براي حضرت آوردند که کوچک و تنگ بود، حضرت فرمودند: اين جامهي اهل ذمه و ذلت است. جامهاي بزرگتر از اين بياوريد. پس جامهاي بزرگتر آوردند و حضرت آن را پوشيد. به روايت سيد بن طاووس جامهي کهنهاي آوردند. حضرت چند جاي آن جامه را پاره کرد تا از قيمت افتاد و بيارزش شد و آن را در زير جامههاي خود پوشيد:
فلما قتل عليهالسلام جردوه منه.
اما چون امام حسين -عليهالسلام- به شهادت رسيد، آن جامهي کهنه را نيز از تن حضرت بيرون آوردند.
شيخ مفيد - رحمت الله عليه - فرموده است که آن حضرت گر چه از بسياري زخم و جراحتها سنگين شده بود، ولي با اين حال بر دشمنان حمله ميکرد و آنان را به چپ و راست پراکنده مينمود. شمر که اين صحنه را ديد، دستور داد تا حضرت را دوباره تيرباران کنند. آن قدر او را تيرباران کردند تا از جنگ باز ايستاد و لشکر دشمن در برابرش توقف نمودند.
حضرت زينب - عليهاالسلام - که چنين ديد، بر در خيمه آمد و بر عمر بن سعد فرياد کشيد و به او فرمود:
ويحک يا عمر! أيقتل ابوعبدالله و أنت تنظر اليه؟
اي عمر! واي بر تو، حضرت اباعبدالله را ميکشند و تو به آن مينگري؟
عمر سعد پاسخي نداد و به روايت طبري اشکش جاري شد و صورت خود را از سوي حضرت زينب - عليهاالسلام - برگرداند. سپس حضرت زينب - عليهاالسلام - رو به لشکر دشمن کرد و فرمود:
ويحکم! ما فيکم مسلما؟
واي بر شما! آيا مسلماني در ميان شما نيست؟
ولي هيچ کس پاسخ او را نداد.
سيد بن طاووس - رحمت الله عليه - روايت کرده است: در اين هنگام که امام حسين - عليهالسلام- توان کارزار نداشت، صالح بن وهب المزني (اليزني) از کنار حضرت آمد و با قدرت تمام نيزهاي بر پهلوي مبارکش زد:
فسقط الحسين عليهالسلامعن فرسه الي الأرض علي خده الأيمن.
پس امام حسين -عليهالسلام- چنان از روي اسب افتاد که با طرف راست صورت مبارکشان بر زمين فرود آمد.
آن گاه حضرت فرمود:
بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله صلي الله عليه و آله.
حضرت دوباره برخاست و ايستاد. حضرت زينب - عليهاالسلام - که تمام نگاهش به برادر بود، چون اين صحنه را ديد، از در خيمه بيرون دويد و فرياد زد:
وا أخاه! وا سيداه! وا أهل بيتاه! ليت السماء أطبقت علي الأرض و ليت الجبال تدکدکت علي السهل.
اي کاش آسمان خراب ميشد و بر زمين ميافتاد! اي کاش کوهها از هم ميپاشيد و بر روي بيابانها پراکنده ميشد!
راوي ميگويد: شمر بن ذي الجوشن لشکر خود را صدا زد و گفت: براي چه ايستادهايد و انتظار ميکشيد؟ چرا کار حسين را تمام نميکنيد؟ آن گاه همگي بر امام حسين - حمله بردند، تا او را از پاي درآوردند.
در روايت ابن شهرآشوب است که تير به سينهي مبارک حضرت رسيد. آن حضرت بر زمين افتاد و خون مقدسش را با کف دست خود گرفت و بر سر خود ريخت. عمر سعد به مردي که در طرف راست او بود، گفت: از اسب پياده شو و به سوي حسين برو و کار او را تمام کن. خولي چون اين سخنان را شنيد، براي کشتن حضرت بر آن مرد پيشي گرفت. اما هنگامي که پياده شد تا سر مبارک آن حضرت را از بدن جدا کند، لرزشي بدن او را فراگرفت و نتوانست اين کار را بکند.
شمر ملعون به او گفت: خدا بازويت را قطعه قطعه کند! چرا ميلرزي؟
و نزل شمر اليه فذبحه.
پس خود شمر سر مقدس آن حضرت را از بدن جدا کرد.
سيد بن طاووس و ابننما و برخي ديگر گفتهاند که سنان ابنانس سر مقدس آن حضرت را از بدن جدا کرد.
در اين هنگام غبار زيادي که سياه و تاريک بود، در هوا پيدا شد و باد سرخي وزيدن گرفت، و چنان هوا تيره و تار شد که هيچ کس ديگري را نميديد. مردم منتظر عذاب بودند، تا اينکه پس از مدتي هوا روشن شد و تاريکي آن برطرف گرديد.
از امام صادق - روايت شده است:
هنگامي که امام حسين -عليهالسلام- شهيد شد، لشکريان شخصي را ديدند که ناله و فرياد ميکند. به او گفتند: اي مرد بس کن! اين همه ناله و فرياد براي چيست؟ در پاسخ گفت: چگونه ناله و فرياد نکنم و حال آنکه پيامبر خدا - صلي الله عليه و آله - را ميبينم که ايستاده است و گاهي به آسمان و گاهي به محل کارزار شما نگاه ميکند، و من ميترسم که خدا را بخواند و نفرين کند و همهي اهل زمين را هلاک نمايد و من هم در ميان ايشان هلاک شوم. برخي لشکريان گفتند که اين مرد، ديوانه است و سخن سفيهانه ميگويد، و گروهي ديگر که به آنها «توابين» ميگويند، از اين سخنان متنبه شدند و گفتند به خدا سوگند، ستمي بزرگ به خويشتن کرديم و سرور جوانان اهل بهشت را کشتيم. آن گاه همان جا توبه کردند و سپس بر ابنزياد خروج نمودند وقيام کردند.
راوي از امام صادق -عليهالسلام- پرسيد که آن فرياد کننده چه کسي بود؟ حضرت فرمود: ما او را به جز جبرئيل کس ديگري نميدانيم.
منتهي الآمال، ص 468-459 و نفس المهموم، ص 371-351. ؛
سرشگ خوبان، عبدالرحيم موگهي
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk1