#شهیدانه ♥️↓
#شهیدعبداللهمیثمی
✦وقتے در زندان ساواک با شڪنجه نتوانستند چیزے از زبانش بیرون بڪشند، با یک ڪمونیست هم سلولش ڪردند. آن ڪمونیست ڪه متوجه شده بود عبدالله حساس است، تا آب یا غذا مے آوردند، اول خودش مے خورد تا عبدالله نتواند بخورد. وقتے نماز و قرآن مے خواند، زندانے ڪمونیست مسخره اش مے ڪرد.
شب جمعه بود. دل عبدالله بدجورے گرفته بود. شروع ڪرد به خواندن دعاے ڪمیل تا رسید به این جمله از دعا ڪه: «خدایا! اگر در قیامت بین من و دوستانت جدایے بیندازے و بین من و دشمنانت جمع ڪنے، چه خواهد شد؟»نتوانست خودش را نگه دارد، افتاد به سجده و هاے هاے گریه ڪرد...
سرش را ڪه بلند ڪرد، دید هم سلولے ڪمونیستش، سرش را گذاشته ڪف سلول و گریه میڪند
#شهدا