eitaa logo
| ضَـمیـرِ مُـشْتَـرَک |
77 دنبال‌کننده
314 عکس
16 ویدیو
10 فایل
ضـَمیـرِ مُـشـْتَرَکَـــم، آنْچِـنان کـه خـود پـیـداسـت کـه در حِـصـار تـو و ما و من نِـمـی گُنـجَم # کتاب_بخونیم
مشاهده در ایتا
دانلود
بی وقفه میریم سراغ بعدی 🌹🍂
یک عمر تو کله ی ما کرده اند که فرنگ بهشت روی زمین است‌. کتاب می گوید. معلم می گوید. رادیو می گوید. روزنامه ها می گویند.. کسی هم نمی آید بگوید بابا این فرنگ چندان تخم دوزرده ای نیست! مسافر بر می گردد با چشم های گرد شده، محصل برمی گردد با جبّه صدارت، تاجر بر می گردد با نمایندگی کمپانی، فیلم می آید پر از سبزپری و زردپری. و ماشین، از همه مهم تر. یکی روزی بود که اسکندر به ظلمات می رفت دنبال سرچشمه آب حیات. اما حالا همه می روند دنبال سرچشمه ماشین‌. ظلمات تو هند بود، اما سرچشمه ماشین اروپاست و آمریکا‌. برق می دهد، منبع نور است‌، اما آب حیات توی ظلمات بود‌. @zamire_moshtarak
- اقتصاد تک پایه یعنی این که تو هر آبادی مردم دست به دهان یک محصول بمانند. فقط یک محصول، رییس. این جا گندم، امیر آباد جو، حسین آباد میوه، حسن آبا صیفی و چغندر. پرسیدم : خوب؟ استکان خالی را گذاشت و گفت: خوب ندارد رییس. یعنی ما دست به دهن نفتیم، اندونزی دست به دهن کائوچو، برزیل دست به دهن قهوه و هند و پاکستان دست به دهن کنف، مگر روزنامه نمی خوانی رییس؟ گفتم: من از شهر در رفته ام که این پرت و پلاها را نشنوم‌. اما به هر صورت این چه ربطی دارد به آسیاب موتوری که در روستا نصب شد؟ گفت: ربطش این است رییس، که ما نفت داریم. خیلی هم داریم. می دانی چه قدر رییس؟ رادیو که می شنوی؟ ۷۰ درصد ذخایر نفت دنیا، در حوزه خلیج فارس خوابیده. که یک پنجمش مال ماست‌، رییس. مال ما که نه، یعنی زیر خاک مملکت ما خوابیده. و همین بس مان است رییس. این جوری که شد آسیاب آبی عهد بوقی می شود. می فهمی رییس؟ باید جنس کمپانی را بخریم تا متمدن شویم. نفت را هم که می برند، موتور و ماشین می دهند. و بعد که مملکت پر شد از موتور و ماشین، آن وقت باز هم نفت را می برند و گندم و گوشت می دهند‌. حالا فهمیدی رییس؟ @zamire_moshtarak
تا وقتی آدم انتظار چیزی را دارد یا وقتی کسی به انتظار آدم نشسته آدم تنها نمی ماند. اگر هم تنها بماند، تنهایی اش مثل یک تب تند است‌ که زود می گذرد نه مثل تب لازم که دم به ساعت برمی گردد. @zamire_moshtarak
مرگ و میر در شهرها کم کم دارد از صورت یک امر آسمانی در می آید. یعنی دست کم رابطه اش را با آن قسمت از امور سماوی بریده که فصل ها باشد. یا سرمای زیاد، یا سوز زننده، یا گرمای کشنده. و به جاش ربط پیدا کرده به خوراک و رانندگی و چاقو کشی و تریاک و گلوله و از این قبیل‌‌‌.... و به هر صورت در شهر ها کمتر می توان مرگ را به گردن عزرائیل انداخت‌‌. آن ها اجل معلق، جای اجل محتوم را گرفته. و نکند به همین دلیل در شهرها اعتقاد به عالم ماورا کمتر است؟! @zamire_moshtarak
و مگر نه اینکه از "پا افتادن" یعنی "مردن"؟ و بعد این روی پا ایستادن، فقط روی پای بدن که نیست، روی پای کار خود ایستادن هم هست‌، و روی پای اراده ی خود. و فایده ای که در زندگی داری‌‌. پس از کار که افتادی یعنی مردی! 📚 @zamire_moshtarak
بالاخره تموم شد! داستان از زبان معلمیه که زمان شاه او را برای تدریس به یک روستا می فرستند. نویسنده توی این داستان وضع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و.... مردم روستا رو از زمان معلم روستا به تصویر کشیده! در واقع نویسنده با نوشتن این کتاب میخواسته به نوعی اعتراض خودش رو به وضع اون زمان نشون بده! نقدی که به کتاب وارده اینکه یه سری مبانی رو گفته که یه جورایی با مبانی اسلام همخوانی نداره! کتاب توصیف های خیلی ظریف و قشنگی داره و یکی از دلایل زیبایی کتاب، همین توصیفاتش هست. به نحوی که انقد این توصیف ها واضح هستند که به راحتی بدون اینکه خودتون بخواید تو ذهن مجسم می شن! و درواقع خوندن این جور کتاب ها، با چنین توصیف های قوی ای می تونه به نوعی تمرین نویسندگی هم باشه. این رو هم بگم که نویسنده از سبک خاصی برای نوشتن این کتاب استفاده کرد. جملات کوتاه و... که اگه خوندید خودتون متوجه سبک خاصش می شید. در کل اگه می خواید با اوضاع و احوال مردم قبل از انقلاب آگاه بشید و بیشتر بدونید خوندن این کتاب توصیه میشه!