eitaa logo
| ضَـمیـرِ مُـشْتَـرَک |
78 دنبال‌کننده
314 عکس
16 ویدیو
10 فایل
ضـَمیـرِ مُـشـْتَرَکَـــم، آنْچِـنان کـه خـود پـیـداسـت کـه در حِـصـار تـو و ما و من نِـمـی گُنـجَم # کتاب_بخونیم
مشاهده در ایتا
دانلود
ساعت حدود ۱۰ صبح جمعه به شهر سنندج رسیدیم. قرار بود آقای رجایی، همان‌روز در نماز جمعه برای مردم صحبت کند. وارد شهر که شدیم، دمِ یک فشاریِ آب توقف کردیم تا آبی به صورتمان بزنیم و نفسی بگیریم. یکی از اهالی، لیوانی آب کرد و داد دست آقای رجایی. بعد با لهجه‌‌ی کردی رو به آقا گفت: شما چقدر شبیه آقای رجایی هستین؟ آقای رجایی خندید و گفت: من فامیل دور آقای رجایی هستم. مرد گفت: کیه آقای رجایی هستین؟ گفتم: پسرعموی باباشه! آقای رجایی گفت: نه آقاجون! من خودم رجایی، خادم شما هستم. طرف یکهو جا خورد! این پا و آن پا کرد. انگار باورش نشده بود، نیم‌خنده‌ای کرد و گفت: خب، آقا سلامت باشین ... و رفت پی کارش . @Zamire_moshtarak
یک شب هم آقای رجایی را به هیئت محلمان دعوت کردیم تا برای بچه‌های هیئت صحبت کند. آن شب‌، جمعیتی منتظر بود! هیئتی و غیرهیئتی به هوای ایشان آمده بودند; اما ساعت ۹ شب گذشت و آقای رجایی نیامد! به نخست وزیری تلفن زدم و پرس‌وجو کردم گفتند: آقای رجایی خیلی وقته که حرکت کرده و تا حالا باید رسیده باشن. در همین حین که حیران آقای رجایی بودم و پی‌اش می‌گشتم، یک نفر آمد و دم گوشتم گفت: یه نفر بغل دست من نشسته که با آقای رجایی مو نمی‌زنه. دنبالش رفتم و دیدم بله، خود آقای رجایی است; وسط جمعیت نشسته بود و صدایش هم در نمی‌آمد! رفتم جلو و گفتم: آقا، سلام. شما اینجایی؟ دوساعته حیرون شما هستم. تیم حفاظت رو چی‌ کار کردین؟ گفت: تیم حفاظت نمی‌خوام. سوار تاکسی شدم و اومدم. @zamire_moshtarak
دکتر چمران همیشه به ما تذکر می‌داد و می‌گفت: می‌دونم شما جوون هستین و جسما می‌طلبه زیاد بخورین; اما کم خوردن، اولین درس خودسازیه. وقت ناهار و شام، دنبال غذا ندویین و نگین پس ناهار من چی شد. اگه یه روز ناهار نخوردین یا به شما غذا نرسید، بذارین به حساب ریاضت تن و خودسازی. تو غذا خوردن، انگشت نما نباشین; تو معنویت شهره باشین. @zamire_moshtarak
آب زنید راه را حین که نگار می‌رسد...
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو...
کتاب امانت بود و من فقط دو سه روز وقت داشتم بخونم و مع الاسف تنبلی کردم و تموم نشد:( در اولین فرصت پیداش می‌کنم و تمومش می‌کنم
الان یه هفته‌س که رو گذاشتم دم دست تا بخونم و امان از تنبلی...
اللهم انی اعوذبک من الکسل و الفشل 🤦‍♀
شروع اولین کتاب ۹۹! علی برکت‌الله
امروز ظهر وقتی حین انجام کارهایم، چشمم به تلوزیون خورد، کتاب آب هرگز نمی‌میرد را دیدم و میرزا محمد سلگی را. ذوق کردم و می‌خواستم دوباره و چندباره از کتاب برای اهل خانه بگویم که با شنیدن خبر شهادتش شک‌زده شدم! فرمانده شجاعِ همدانی که باشنیدن اسمش یاد این جمله از حضرت امیر می‌افتم که همیشه ورد زبانش بود و به رزمنده‌ها می‌گفت: اعر الله جمجمتک! خدایش رحمت کند برای شادی‌ روحش فاتحه‌ای بفرستید!
در عوالم کودکی‌ام، شوقی برای شنیدن قصه‌ی حضرت عباس در درونم جوشید. پرسیدم «عباس بُوای کی بید؟» کاکه(پدر) جوابی داد که نه من و نه هیچ‌کدام از فرزندانش نفهمیدیم که منظور او چیست. او که تا این‌جا، از نام‌ها و نسبت‌ها صحبت می‌کرد، در جوابم گفت: «عباس بُوای مَشک بید» خاطرات سردار فرمانده گردان ۱۵۲ حضرت ابوالفضل(ع) @sharhe_sadr
چون راه رفتنی‌ست توقف هلاکت است..
هرچی جلوتر می‌رم، کتاب برام دوست نداشتنی‌تر میشه و ارتباط‌گیری با کتاب سخت‌تر! این شیوه از داستان‌نویسی رو با احضاریه هم تجربه کرده بودم و به‌نظرم اون موقع باعلاقه بیشتری می‌خوندم. اما الان و ... این پرش‌ها از یه زمان به زمان دیگه، عوض شدن راوی داستان‌ها، آوردن جریاناتی که حتی یه ذره ربط به موضوع داستان نداره، همه و همه باعث میشه نسبت به خوندنش بی‌انگیزه‌تر بشم! کتاب رو آشفته‌بازاری می‌بینم که نویسنده اون رو روی کاغذ آورده. از همه چیز و همه‌کس گفته و نگفته! با این‌حال نمی‌دونم چرا هنوز می‌‌خونمش و تصمیم گرفتم حتما تمومش کنم! شاید به خاطر تعریف‌هایی که ازش شنیدم و شایدم دنبال تغییر روند داستانم و یه پایان طوفانی و قشنگ!!
اللهم رب شهر رمضان...
رمضان کریم🌙
تموم شد:) سبک کتاب، تقریبا مثل احضاریه بود. تعریف کتاب رو خیلی شنیده بودم و اینکه از احضاریه خیلی بهتره! ولی به‌نظر من به نسبت احضاریه کار ضعیف‌تری به حساب می‌اومد. آوردن مطالب زائد و آشفتگی که قبلا راجع‌بهش حرف زدم، من رو نسبت به خوندن کتاب خیلی بی‌میل کرد! به نظرم کتاب‌های خیلی بهتر با ادبیات و اطلاعات قوی‌تر راجع به امام زمان هست و میشه اون‌ها رو خوند و بیشتر لذت برد! قطعا جزو کتاب‌هایی هست که برای خوندن به کسی پیشنهادش نمی‌کنم!
این حسین کیست کمی مشکل وزنی دارد این حسن کیست که عالم همه دیوانه اوست ❤️
اللهمَّ العَن قَتَلَتَه امیرِالمومنین
سلام رفیق ☺️😍 میدونم چـقـــــد عاشـــ❤️ــق رهبری و خونت میجوشه تا رضایتشونو ب دست بیاری ⭐️🌿 ما جوونای انقلابـ👊ـی داریم ی حرکت خاص میزنیم انقلابمون کلی خـ❤️ـون پاش رفته تا ب اینجا رسیده ما بچه های انقلاب باید برسونیمش دست صاحب اصلی مولامون مهدی فاطمه 💛🌱 شاید براتون سوال باشه چطوری؟🤨 من میگم بهتون 😊☺️ با حمله قـ💪ـوی ب هجوم فرهنگی دشمن 👍 ینی کار فرهنگی ... میخوایم کتاب وقف کنیم 😍😌 کتابی ک درست و حسابی باشه و انقلابـ🇮🇷ـی 🤩 اگه پایه ای 😍😎 یاعلی حسینی 6037-9975-9878-5864
یه چند تا از بچه های دهه هشتادی از سراسر کشور😉جمع شدن میخوان که کار خوب بکنن اگه می‌تونین کمک کنید بسم‌الله🌱🌸
آن وقت من رفتم با آقای کروبی صحبت کردم و گفتم: آقای کروبی شما که می‌گویید تقلب شده است، بگویید چطوری؟ مدرکتان چیست؟ او گفت به من گفتند که اینها صندوق‌های رای را طوری ساخته‌اند که دو طبقه است; در طبقه‌ی اول مثلا از شب قبل چیزی گذاشتند; اما بعد از اینکه صندوق باز شد، رای مردم را گذاشتند کنار و آن رای‌های زیری را خواندند! [ به نقل از حجت‌الاسلام و المسلمین محسنی اژه‌ای] @Zamire_moshtarak
بعد از مدت‌ها طاقچه رو باز کردم و از بین کتاب‌های نخونده، فرزندان ایرانیم رو برای خواندن انتخاب کردم. داوود امیریان، با زبانی طنز، از خاطرات سخت و درعین حال شیرین دوران آموزشی‌ قبل از جبهه حرف می‌زنه. خاطراتی که لبخند به لب میاره و گاهی اوقات ناخودآگاه صدای خنده‌ت رو بلند می‌کنه:) کتاب رو میشه در عرض چند ساعت خوند و لذت برد. از کتاب‌هایی هست که می‌تونم بگم اگه می‌خواستم نوجوونی رو تشویق به کتاب‌خونی کنم، این کتاب رو بهش هدیه می‌دادم خلاصه که کتاب رو بخونید، بخندید و لذت ببرید.
صد حیف که آن رفت.... عیدتون مبروک🌱
بعد گفتم من یک سوال دارم; آقای موسوی! شما به شورای نگهبان نامه نوشتید و اعتراض دارید. فرض کنید شورای نگهبان کل صندوق‌ها را باز بینی کرد; اگر دوباره شما برنده نبودید، نتیجه را قبول دارید؟ گفت نه! سوال بعدی من این بود که بر فرض محال که شما بخواهید انتخابات را به زور ابطال کنید; اگر دوباره انتخابات برگزار شد و باز شما برنده نشدید، قبول می‌کنید؟ گفت نه! گفتم پس مطلب شما دیگر تقلب نیست، دنبال حق نیستید. ‌[به نقل از حجت‌الاسلام محسنی‌اژه‌ای] @Zamire_moshtarak