اگه قرار بود زندگی همه ش خوشی باشه، دنیا بهشت بود دیگه.
اما یه آدم نیست که تو بخوای بگی یک کله توی عسل غلت می زنه!
وقتی عسله، لذتشو درست و به جا ببر و وقتی به تلخیش می رسه، حواست باشه که چطور ردش کنی.
نه! این که این طوری درب و داغونش میکنی
#هوای_من📚🍃
#نرجس_شکوریان_فرد
@zamire_moshtarak
با جوان امروز کاری کرده اند که دلش نمی خواهد سراغ حقیقت برود. فضای مجازی دارد دائما دارد حرف و خبر غیر واقعی به او می دهد.... ریز ها را درشت می کنند، تلخی ها را شیرین، شیرینی ها را تلخ، انسان های ترسو را شجاع و انسان های شجاع را خائن، شهوت را سرآمد و عزت را زیرپا.... آن قدر بی وجدان بازی بار همه کرده اند که کسی جرئت نمی کند برود سراغ حقیقت خودش... می ترسد مسخره اش کنند... اما باید با جرئت سراغ حقیقت برود و الا نابود می شود.
#هوای_من📚🍃
#نرجس_شکوریان_فرد
@zamire_moshtarak
پایان #هوای_من
به تاریخِ هجدهمِ اردی بهشت
دو و بیست و چهار دقیقه بامداد :)
دو قطبی شدن مثل سم می مونه
اولین اثرش اینه که دیگه حرف حق خریدار نداره. موضع گیری براساس حقیقت معنا نداره.
دیگه کسی نمی تونه موضعی فراتر از دوتا جریان به وجود آمده بگیره. هر کس حرفی بزنه، برچسب یکی از اون دو تا طیف صاف می خوره رو پیشونیش!
#تاب_طناب_دار📚🌸
#مهدی_پناهیان
📝روایت بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه کتاب تهران-۳
کتابهای تازهای هست که ندیدم
آقا وارد نشر نی شدند. قبلش سرشان را بلند کردند و اسم ناشر را بالای غرفه دیدند و آرام زیر لب گفتند: بشنو از نی...
غرفهدارها سلام کردند. آقا جواب دادند و پرسیدند: «چی دارید؟» درست مثل مشتریهای دستبهنقد. منتظر جواب غرفهدار نماندند و خودشان بین کتابها مشغول شدند به یافتن جواب. وزیر کتابورقزدن آقا را تماشا میکرد.
آقا سری تکان دادند و گفتند: عقب ماندم من از کتاب! کتابهای تازهای هست که ندیدم.
صالحی گفت: کسی از شما جلوتر نیست.
حرف آقا جدای از اینکه جلو باشند یا عقب، حرف یک کتابخوان حرفهای است...
متن کامل روایت به زودی در KHAMENEI.IR منتشر میشود.
🗓 ۹۷/۲/۲۱ | @Khamenei_ir
هدایت شده از هر روز من و کتاب
موارد مهمی که امسال حضرت آقا بهشون اشاره کردن چی بود؟
جنس کاغذ کتاب
و مثل همیشه قیمت کتاب!!!
_ _ _
📚 @sinjimbook
اگر به حرف خدا با هوای نفست نجنگی؛ دنیا و مردمش باهات کاری می کنند که مجبور می شوی با خواهش ها و امیال پستت بجنگی! با بدبختی و بیچارگی تن جنگ با نفست می دی
#هوای_من📚🍃
#نرجس_شکوریان_فرد
@zamire_moshtarak
- یعنی میشه آدم به جایی برسه که قبل از رسیدن مرگش، خودش پا پیش بذاره و تاب بیاره تا خودسرکشش رو یه بار برای همیشه ببره بالای دار؟
می گویم:" یعنی میگی خودکشی کنیم؟"
- دقیقا!
+ اما من دارم به این فکر می کنم که چجوری میشه به جای علی اکبرها و مجتبی ها این دفه بریم پای چوبه دار کسایی که این همه خون از ما گرفتن!
- خیالت راحت، برادر من. این فلک تا سیصد و سیزده تا آدم حسابی رو به خودش نبینه که خودِ آدمشون خودِ سرکششون رو بردن بالای طناب دار و حلق آویز کردن، دست از سر بشر بر نمی داره. تا وقتی ام عددشون از بین آدما کامل نشه، این عالم حالا حالاها روز خوش به ساکنین دوپای دنیا نشون نمی ده.
#تاب_طناب_دار📚🌸
#مهدی_پناهیان
@zamire_moshtarak
| ضَـمیـرِ مُـشْتَـرَک |
کتاب جدید #تاب_طناب_دار📚🌸 #مهدی_پناهیان
تموم شد:)
به تاریخ
۲۵ اردیبهشتِ
۹۷
| ضَـمیـرِ مُـشْتَـرَک |
کتاب صوتی گوش بدیم توی راه
#چشمهایش🌹📚
#بزرگ_علوی
| ضَـمیـرِ مُـشْتَـرَک |
کتاب های صوتی 😍
| ضَـمیـرِ مُـشْتَـرَک |
تموم شد:) به تاریخ ۲۵ اردیبهشتِ ۹۷
قصد داشتم که درباره این کتاب توضیح بدم اما خب اون موقع نه حوصله داشتم و نه وقتش رو که الان توضیح می دم:
تاب طناب دار درباره فتنه ۸۸ و سازمان مجاهدین خلقه و حالا قسمتی از اتفاقاتی که توی فتنه ۸۸ افتاد...
کتاب خیلی متفاوت و قشنگی بود و مخاطب رو به خودش جذب می کرد..
اگه وقت داشته باشین انقدررر کشش داره که تو یک روز تمومش کنین..
خوندنش توصیه میشه حتما😍
پ.ن: یکی از دوستان خواسته بودن که بیشتر از تاب طناب دار توی کانال بذارم الان باید در جوابشون بگم که چون کتاب حالت داستانی داره و همش بهم مربوطه نمیشه خیلی متنی ازش گذاشته بشه، یعنی اگر هم گذاشته بشه متوجه نمی شید قسمت هایی که قابل گذاشتن در کانال بود همون موقع توی کانال گذاشتم😉
| ضَـمیـرِ مُـشْتَـرَک |
کتاب این روزها #یک_عاشقانه_آرام📚❤️ #نادر_ابراهیمی تاریخ شروع: ۲۶ اردیبهشت ماه یک هزار سیصد و نود و
نمی دونم چرا نمی تونم با کتاب ارتباط برقرار کنم
شیطونه میگه بذارمش کنار و یه کتاب دیگه رو شروع کنم!!!
| ضَـمیـرِ مُـشْتَـرَک |
نمی دونم چرا نمی تونم با کتاب ارتباط برقرار کنم شیطونه میگه بذارمش کنار و یه کتاب دیگه رو شروع کنم!!
فعلا می ذارمش کنار
شاید بعدا دوباره رفتم سراغش!!!!
در میان مربیان آموزشی، نوجوان موخرمایی و لاغر اندامی هم بود که چند تار موی زرد قیافه او را از بقیه متمایز می کرد.
معلوم بود چیزی در چنته داشت که با آن سن کم به ما آموزش می داد. گاهی مثلِ یک گلوله یِ برفیِ رها شده، از بالای تپه می غلتید و کله معلق زنان تا پای تپه می آمد و از ما هم می خواست همین کار را تکرار کنیم.
ببشتر از تحمل خراش های خار و سنگ و تیغ در بدنمان، لحن آمرانه ی این نوجوان برای نیروهای آموزشی سنگین می آمد. البته خودش همه جا جلوتر و کامل تر از بقیه هر کاری را انجام می داد و بعد، از ما می خواست. عده ای هم نیم بند تا وسط تپه غلت می زدند و عده هم غُر. شاید هیچ کس باور نمی کرد که او بعدها نابغه اطلاعات عملیات در جنگ می شود!
بعد ها با این نوجوان که #علی_چیت_سازیان نام داشت، رفیق شدیم. با تاسیس تیپ انصارالحسین، او فرمانده اطلاعات عملیات شد و در بسیاری از عملیات ها باهم بودیم.
#آب_هرگز_نمی_میرد📚💧
#خاطرات_میرزا_محمد_سُلگی
#حمید_حسام
@zamire_moshtarak
طی ارتباط هایی که داشتم، اخلاق، انضباط و جدیت مسئول واحد عملیات سپاه بیش از دیگران مجذوبم کرد. اسمش محسن امیدی بود با سیمایی درخشان که خبر از نور باطن و عرفان بالایش می داد. قبل از اذان صبح که گاهی گذرم به مسجد سپاه می افتاد، او را می دیدم که دست های التجا مقابل صورتش گرفته و دانه های اشک یکی یکی روی گونه هایش می غلتید.
خدا می داند که فراموش می کردم برای چه به مسجد آمده بودم. محو تماشای او می شدم. انگار هاتفی از درونم فریاد می زد که: خوب نگاهش کن. او پاره تن تو خواهد شد.
محسن امیدی قبلا معلم آموزش و پرورش بود که با تشکیل سپاه و قبل از من، به صف سپاهیان پیوسته بود. تدبر در قرآن و تسلط بر احادیث و روایات معصومین از او انسانی خداگونه ساخته بود. سخن بیهوده نمی گفت و کلمات از عمق جانش بر می خواست و روی هر شنونده ای تاثیر می گذاشت.
#آب_هرگز_نمی_میرد📚💧
#خاطرات_میرزا_محمد_سُلگی
#حمید_حسام
#قسمت_اول
@zamire_moshtarak
از کتاب های صوتی #پنجره_های_تشنه رو گوش دادم
خیییلی خییلی خوب بود
کتاب درباره روز شمار انتقال ضریح امام حسین (علیه السلام) به کربلا بود..
لحظه های ناب تو کتاب زیاد بود...
با کتاب هم بلند بلند خندیدیم و هم بلند بلند گریه کردم
توصیه میشه خوندنش به صورت اکید!!