eitaa logo
🤵‌ خاطرات‌ عروس و داماد 👰
8.3هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
179 ویدیو
3 فایل
تبلیغات پر بازده برای کانالداران محترم پذیرفته میشود👇🧿 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5 .
مشاهده در ایتا
دانلود
👇👇👇کانال عمومی👇👇👇 (تقویم همسران) @taghvimehamsaran (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی) ✴️ دوشنبه 👈 16 تیر 1399 👈14 ذی القعده 1441👈6 ژوئیه 2020 @taghvimehamsaran 🕌مناسبت های اسلامی. 🌙🌟احکام اسلامی و دینی. 📛صدقه صبحگاهی فراموش نشود. 👶نوزادی که امروز به دنیا اید دارای کمالات باشد.ان شاءالله. 🤒بیماری که امروز مریض شود زود خوب گردد.ان شاءالله. 🛫 مسافرت همراه صدقه باشد. 👩‍❤️‍👩حکم مباشرت امشب. مباشرت شب سه شنبه مکروه و امکان جنون چنین فرزندی می رود. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓انجام اموری از قبیل:ِ ✳️اغاز معالجه و درمان. ✳️شکار و صید. ✳️و از شیر گرفتن کودک نیک است. 🔲این مطالب یک سوم مطالب کتاب سررسید همسران است برای استفاده از اختیارات بیشتر به تقویم همسران مراجعه گردد. 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری باعث شادی است. 🔴 یا در این روز از ماه قمری،خارش است. @taghvimehamsaran 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد @taghvimehamsaran 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴تعبیر خواب شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از ایه 15 سوره مبارکه انفال است. لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم مسحورون.... و از معنای ان استفاده می شود که شخصی بی حد و حساب با خاب بیننده گفتگوی باطل کند ولی راه به جایی نبرد و کار خواب بیننده رو به راه گردد.ان شاءالله. شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. @taghvimehamsaran 🌸زندگیتون مهدوی🌸 📚 منبع مطالب ما تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهماالسلام قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن 025 377 47 297 0912 353 2816 0903 251 6300 هاتونو ارسال کنید😁✅ به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام .یه سوتی دارم براتون در حد افتضاح.😆😆خانواده شوهر من خیلی وسواسی تشریف دارن🧐 ‌.مثلا یه عدشون که اصلا روبوسی نمیکنن🤐 و اعتقاد دارن عرق صورت طرف میچسبه بهمون 😖😷و یه عده شون هم دست نمیدن و اگرم دست بدن میرن بلافاصله دستشونو میشورن.😞😞من تازه عروس این خانواده شده بودم و از خلقیاتشون اطلاع نداشتم 🙃🤓.فصل زمستون بود و خونه مادربزرگ شوهرم دعوت بودیم .رفتیم و من طبق عادت 😚😚😙😙😚😙خودمون شروع کردم به روبوسی و همه زل زده بودن به من🙄🙄🙄 .اومدم مادربزرگشو ببوسم که یهو گفت🤚🖐نه نه نه جلو نیا.فکر کردم سرما خورده گفتم آخی سرما خوردید😍😍 ....عیبی نداره و دوباره سعی کردم ببوسمش گفت نه😘😗 ...من سرما نخوردم میترسم تو سرما خورده باشه به من بدی..‌.😖😖همه هم اینطوری😊😊😊خلاصه خیلی صایع شدم و از خدا خواستم هیچ بندش اینطوری ضایع نشه😭😭💩 هاتونو ارسال کنید😁✅ به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام من معصومه از مياندواب اين اولين سوتيم هست ميگم براتون اميدوارم خوشتون بياد❤️❤️❤️❤️ جونم براتون بگه☺ من يه روز رفته بودم خونه نامزدم جونم👫 که زن همسايشون🤶 اومد با مادرشوهر👵 کار داشت منونامزدم 👫با خواهر زداههاش👦👼👶👸 داشتيم فيلم📽 نگاه ميکرديم وسط هاي فيلم📽 بود که يهو خونه منفجر شد🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 منم نفهميدم😐 واسه چي ميخندن همين طور نگاه ميکردم😐😑😐 منم يه لبخند کوچلوي زدم 😊فکر کنن منم ميخندم تا اخر فيلم فقط خنديدن.🤣😂😆 . خلاصه فيلم تموم شد زن همسايه🤶 رفت من الان افتادم به جونشون😠 واسه چي ميخنديدين خواهر شوهر🙎 گفت مگه تو نديدي... گفتم چيو😕 گفت زن همسايه رو🙃 گفتم مگه چيکار کرده بود😯 گفت مگه نميديدي توي اين گرما😣💥🌞 سرتا پاشو پوشنده بود فقط دو تا چشماش👀 مونده بود گغتم اره ديدم😊. .واسه چي اينکارو کرده بود🤔 خواهر شوهر گفت زن همسايه🤶 وقتي تلويزيون📽 ميبينه فکر ميکنه ادم هاي توي تلويزيون اونو😐 ميبينن، دختراش هم گفته بهش اما اون بازم جلوي تلويزيون خودشو ميپوشونه👀 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣وقتي اينو گفت خونه دوباره منفجر شد زن همسايه 🤶برگشت گفت چيزي شده😯 خواهر شوهر گفت نه بچهااا بازي ميکردن😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆 اينم سوتي من اميدوارم خوشتون بياد هاتونو ارسال کنید😁✅ به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
چالش سلام ممنونم از کانال خوبتون❤️❤️ من زهرا هستم از تهران یه جاری کوچیکتر از خودم دارم، وقتی نامزد بود با من صمیمی رفتار میکرد😕 چون ایشون از یه شهر دیگه اومدن و اینجا غریبه هستن, من خودم به اون دلسوزی میکردم😐😐 باهم حرف دلامونو میزدیم😔😔😔 غافل از اینکه ایشون فقط تو ظاهر با من صمیمی بود، نگو بهم حسودی میکنه و ازم حرف میکشه😒😏 میره چندتا هم دروغ میزاره روش, حرفای منو به مادرشوهرم میگه😞😞 از نظر خودش میخواسته منو از چشم خانواده و فامیل شوهر بندازه😳😳,, جهازمو پیش اونا مسخره میکرده; با اینکه همه جهازمو تعریف میکردن... بلخره ایشون عروسی کردنو جهاز آوردن, انقدر که عقده جهاز بووود😱😱😱 شخصیت و آبروی خودش واسش ارزش نداشت☹️☹️☹️ مثلا; لباسارو با دست میشوره که لباسشویی خراب نشه, روی مبلاشو جوری ملافه کشیده اصلاً آدم جرأت نمیکنه دستش بخوره, چه برسه بشینه و خیلی چیزای دیگه که اگه بگم طولانی میشه😏😏😏 همه فامیل یبار رفتن خونه این خانم و اخلاقو رفتاراشو دیدن,,, دیگه هیچکس پاشو خونشون نمیزاره😳😳😳 تو این شهر غریب مونده با تنهایی خودش☹️☹️خواهرا ارزش خودتون بیشتر از مبل و لباسشوییه... خواستم بگم چوب خدا صدا نداره😌😌 اون میخواست با بی ارزش کردن من, خودشو بکشه بالا,,, جوری بی ارزش شده که خودشم نمیدونه چجوری این اتفاق براش افتاده...خلاصه با جاری جماعت صمیمی نشین😊 ببخشید طولانی شد,,, دوستون دارم. امیدوارم آدمین بزاره کانال هاتونو ارسال کنید😁✅ به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام به همه خانم ها❤️ روی صحبت با اون دختریه که تو چهارده سالگی زوری ازدواج کرده میخوام بگم منم زوری شوهر دادن دقیقا مثل شما تو سن ۱۴ سالگی فقط به خاطر اینکه پسر خالم بود و زیاد صمیمی بودیم 😐بگذریم این از اینکه شب ها نخوابیدن راحیه بیمارستان شدنها😔 پدر مادرمم انقد اذیت شدن 😭 حتی به روی پسر خالمم گفتم نمیخوامت ولی چه فایده من اگه برمیگشتمم دیگه همون دختر سابق نبودم متاسفانه وضعیت فرهنگی جامعه رو می دانیم دیگه گذشت الان من ۱۶ سالمه کنار اومدم با احساسات و الان دارم میبینم خانواده انتخاب درستی کردن چون خوش اخلاقه خلاصه بگم خودتو اذیت نکن با احساسات و کنار بیا سعی کن چیزای خوب شو ببینی و اگه نداره و جوری نیست که تو دلت بخواد هم تغییرش بده یا حالا از نظر تیپ یا اخلاق و.... ندیده دوستون دارم💖💖💖 هاتونو ارسال کنید😁✅ به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام انشالله ڪرونا از هممون دور... من یه مادربزرگ داشتم به ماڪارونی نمیدونست بگه می‌گفت ماتارا به همسایشون اومد طرز تهیه ماڪارونی رو از مادربزرگم بپرسه گفت ڪامارونی رو چطوری درست میڪنن من خندیدم ڪه اونم اسم ماڪارونی رو اشتباه میگه مادربزرگم ڪف نخند پیرزن هس نمیتونه بگه ماتارا میگه ڪامارانی😂 مادربزرگم رفت ڪربلا هیچ وقت برنگشت اگه دوست داشتین یه صلوات به روحش بفرستین هاتونو ارسال کنید😁✅ به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام واقعا خسته نباشید بابت کانالتون همه سوتیا و خاطرات پرفکت من سومین خاطره است که میخوام تعریف کنم اولی اونی بود که سیمان به جای واجبی استفاده کردم دومی هم دخترعمه ام منو فرستاد نوار بهداشتی بخرم سومی هم الان واستون تعریف میکنم من خیلی سال پیش یه شرکت دولتی به عنوان تایپیست کار میکردم یه شرکت بزرگ با سه هزار پرسنل یه نامه ای اومد دستم از انباربرای تایپ که تقاضای کاستیهای انبار بود نامه تایپ شد نامه های تایپی میرفت اتاق مدیریت امضاء و تائید میشد منشی مدیریت زنگ زد دبیرخونه که من اونجا کار میکردم که این نامه اصلاح بشه مشکل داره من نگاه کردم دیدم همه چی اوکی طبق نامه ای که دادند تایپ شده دوباره فرستادند بالا برای مدیریت دوباره فرستادند پایین دقت کنید میگن اشتباه تایپی داره با همکارا خوندیم و چک کردیم هیچ اشتباهی ندیدیم گفتند خانم فلانی که نامه زده بیاد بالا رفتم(البته اینم بگم خیلی مدیر صبور و مهربونی بودند چون بیشتر از ۴بار نامه اومد و رفت)یخورده پذیرایی شدم بعد رفتم پیش مدیر بلند شدند سرپا احوال پرسی بعد به من گفتند نامه رو بخون درخواست تعداد۲۰۰۰عدد گونی بود من خوندم بعد گفت نه دیگه زیر گونی خط کشید بعد گفت دوباره بخون دیدم بجای گ ک تایپ کردم کونی بعد به شوخی گفتند۲۰۰۰تا از کجا بیارم بردم اصلاح کردم فرستادم سوژه شده بود، وقتی بار رسید از انبار تماس گرفتند ۱۰۰تا کونی اضافه فرستادند، شاید شما که میشنوید باراتون جالب نباشه ولی منی که تو اون موقعیت بودم خیلی هم خجالت کشیدم هم خندیدم😆😆 خواهشن زود زود سوتیاتونو بفرستید من اوقات بیکاری یا جدول حل میکنم یا سوتیای شمارو میخونم مرسی اه😁شوخی بود به دل نگیرید خواستم ادای اون دختره که کلیپ داده بود بیرون درارم اخر جملش گفت مرسی اه هاتونو ارسال کنید😁✅ به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام اینم ازدومین سوتی من وشوشو تودوران عقدهفته ای یکبار شبا یه جامیموندیم خب تشنه هم بودیم تواون یه شب تاخودصبح شلوغ میکردیم یه شب که من وشوشو تو حال خوابیده بودیم ومادرشوهروپدرشوهرتواتاق خواب خوابیده بودن خونشون ۲خوابه یکیش خودشون خوابیده بودن یکیشم دختراش خوابیده بودن ماتوحال بودیم که نصف شبی وقتی با شوشوبودم درحال دست وپا زدن بودیم که دیدم شوهرم بی حرکت وایساد😐 برگشتم نگاکردم دیدم پدرشوهرم بی خبرازهمه جاپاشده بره دستشویی وماتواون وضع بودیم😱 که منم بی حرکت موندم روشوهرم دیدم بیچاره پدرشوهر بیچاره مونده بود چیکارکنه برگرده اتاق یابره دسشویی که سرش روانداخت پایین رفت دستشویی همین که دستشویی ماازهم دور شدیم من تشکم ۱ مترکشیدم اونورتر پشتمون رو کردیم بهم که مثلا ماخوابیم اونم رفت اتاق بعداینکه دروبست ماانقدخندیدیم که غش کرده بودیم Mmmmmm 😂 هاتونو ارسال کنید😁✅ به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام اینم ازدومین سوتی من وشوشو تودوران عقدهفته ای یکبار شبا یه جامیموندیم خب تشنه هم بودیم تواون یه شب تاخودصبح شلوغ میکردیم یه شب که من وشوشو تو حال خوابیده بودیم ومادرشوهروپدرشوهرتواتاق خواب خوابیده بودن خونشون ۲خوابه یکیش خودشون خوابیده بودن یکیشم دختراش خوابیده بودن ماتوحال بودیم که نصف شبی وقتی با شوشوبودم درحال دست وپا زدن بودیم که دیدم شوهرم بی حرکت وایساد😐 برگشتم نگاکردم دیدم پدرشوهرم بی خبرازهمه جاپاشده بره دستشویی وماتواون وضع بودیم😱 که منم بی حرکت موندم روشوهرم دیدم بیچاره پدرشوهر بیچاره مونده بود چیکارکنه برگرده اتاق یابره دسشویی که سرش روانداخت پایین رفت دستشویی همین که دستشویی ماازهم دور شدیم من تشکم ۱ مترکشیدم اونورتر پشتمون رو کردیم بهم که مثلا ماخوابیم اونم رفت اتاق بعداینکه دروبست ماانقدخندیدیم که غش کرده بودیم Mmmmmm 😂 هاتونو ارسال کنید😁✅ به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام ازتون بابت کانال خیلی خیلی ممنونم ❤️ جونم بگه براتون😅 یه روزمامانم رفته بوده جلسه قران اونجا یکی از خانماکه همسایمون بوده و اسمش رحیمه خانمه و زن حاج قاسم 😐 به خانمای دیگه میگه حاجی مریض شده و بردیم دکترگفتن ویروس فصلیه و خیلی حالش خرابه ..... مامانم میگه اره اتفاقا رحیمه خانم زن حاج قاسم هم دیروز میگفت حاجی هم دچار ویروس فصلی شده 😂 بعد مامانم تعریف میکنه میگه جالب اینجابود که قشنگ به رحیمه خانم هم نگاه میکرده اینو میگفته 😂 بعد رحیمه خانم میخنده میگه کی گفت ؟؟؟ اونجا مامان بنده خدای ما میفهمه چه سوتی داده ماماناعشقن❤️ هاتونو ارسال کنید😁✅ به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
من خواهري داشتم که دوست داشت سر به تنم نباشه انگاري و من هنوز که هنوزِ دوست داشتم برام بشه بهترین خواهرِ دنیا که ... کلافه و غمگین دستی کشیدم به موهام و با اطلاع دادن به خانمِ کریمی شرکت رو ترك کردم ... باید می رفتم یک جایی تا آروم بشم ... یک جایی دور از اینجا! *** دستی رويِ اسمش کشیدم، آب رو پاشیدم رويِ سنگ سرد و شستم جایگاه ابديِ عزیزم رو ... مادربزرگم! عزیز! گل ها رو پر پر کردم رويِ قبر، گلاب رو پاشیدم روشون و آهسته فاتحه خوندم ... خوندنِ آیات نورانی که تموم شد، آروم شروع کردم به حرف زدن: - سلام عزیزم! خیلی وقت بهت سر نزدم ... چند وقته؟ یه سال؟ شیش ماه؟ نمیدونم ... اما دلم تنگ !خیلی ... عزیز می دونی امروز چندمِ که؟ آره؟ عزیز داره سی سالم میشه ها! بزرگ شدم ... ولی با درد.. یادته وقتی گریه ام می گرفت، همیشه می گفتی گریه نکن که اشک یتیم خدا رو ناراحت می کنه؟ مگه یتیم بودم عزیز؟ شاید بودم! مگه یتیم بودن فقط به نداشتنِ پدر ومادرِ؟ من داشتم و نداشتم ... و ندارم! عزیز سخت می گذره بدونِ تو ... بی بی هم انگار کم کم حوصله اش داره سر میره ازم ... کلافه می شه از دستم ... عزیز، بدجور خسته شدم ... بدجور!یادته روزي که رفتی؟ بی معرفت، نگفتی برم، کی میخواد این بچه رو بزرگ کنه؟ منو سپردي دست کی؟ عزیزم، تو که می دونستی آرامشم تویی، چرا رفتی؟ چرا؟ سرم رو بلند کردم وبه آسمونِ بالايِ سرم خیره شدم ... خدایا، چرا؟ آهی کشیدم، خم شدم و سنگ قبر رو بوسیدم، زمزمه کردم: - دوسش دارم عزیز، پسرت داره سعی می کنه اینو هم از من بگیره، عزیز پسرت چرا انقدر از من بدش میاد؟ چرا؟ ... بهش بگو دست از سرم برداره.. خیلی خاطرش رو میخوام، مامانبزرگ ... خیلی!نوه ات بدجور عاشق شده ... دعا می کنی؟ آره سوسن بانو؟ دوباره سنگ رو بوسیدم و لب زدم: آه کشیدم، بدترین و سخت ترین روزِ زندگی ام بود امروز ... جشن نداشت به دنیا اومدنِ من! هر چند کی می خواست جشن بگیره؟ هیچ کس! وخیلی سخت بود برسی به این نقطه که ببینی هیچ کس نیست که برايِ خودت، وجودت ارزش قائل بشه که برايِ سالروز به دنیا اومدنت، جشنی بگیره، تبریکی بگه یا حتی لبخند بزنه! دست هام تو هم پیچید و قلبم.. قلبم هم درد گرفت از تنهایی! ترانه هم درکم نمی کرد، من عشقِ ترانه رو می خواستم ولی شاید حضورِ آروم و کمی با محبتش کنارِ من، بابت عادتش بود یا شاید دینش و من اینها رو نمی خواستم! به دنیا اومدنِ من مثل یک سنگ کوچیک بود تويِ دریا، شاید خیلی کوچیک بودم، ولی بدجور جوِ دریا رو متلاطم کردم که انگار هنوزم آروم نشده بود! بلند شدم، بس بود نشستن تويِ دفتر و فکر کردن به گذشته ... دیوونه می شدم بی شک اگر سري می زدم به بیست و هفت پنجِ خردادي که از سر گذروندم.. راستی، بیست و هفت تا یا بیست و هشت تا؟ چند سالم شد؟ بیست و هشت؟ یعنی من بیست و هشت تا بهار رو دیدم؟ بهار رو دیدم ولی همیشه خزون بودم، با اومدنِ ترانه به زور شده بودم درخت تازه جوونه زده ... اتاقم رو ترك کردم، اطرافم شلوغ بود، همه درگیرِ کار و پروژه بودن ... کارهاي مربوط به خونه هاي ساختمونی خوب انجام می شد، همکاريِ خوبی با شرکت آریا داشتیم، اسم و رسمِ شرکتمون بیش از پیش پیچیده بود، ولی امروز هیچ کدوم از اینها به چشمم نمی اومد ... من پدري داشتم که سعی کرد زیر آبم رو بزنه پیشِ کسی که دل بهش بسته بودم و اگر ترانه، کمی فقط کمی سادگی به خرج می داد معلوم نبود الان من کجا بودم و ترانه کجا! می دونستم اگر ترانه مقاومت نمی کرد در برابرِ علیرضا، اون مرد با حرف هاش، بدجور خامش می کرد! خورد به مانعی سخت که نتونست ادامه بده وگرنه زبونِ علیرضا مار رو از تو لونه اش بیرون می کشه! من مادري دارم، که حتی از دادنِ شیرِ خودش به بچه اش دریغ کرده ... فکر کردن من نمی دونستم؟ خوب هم می دونستم ... نازي کم به رخم نکشیده بود، تو خفا و آشکار! ادامه در کانال دلانه😁 به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
💋💋 سلام مهساجوووونی❤️ زهرا هستم ۲۲ ساله از اصفهان اولین باری که همسرم منو بوسید شب خواستگاری بود نمیخواست جواب منفی بشنوه بقول خودش خواست سندشو بزنه به نام خودش😂😂😂 موفق باشید💋💋 توجه توجه👇👇👇👇 تونو ارسال کنید😁✅ به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═