eitaa logo
🤵‌ خاطرات‌ عروس و داماد 👰
8.3هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
176 ویدیو
3 فایل
تبلیغات پر بازده برای کانالداران محترم پذیرفته میشود👇🧿 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5 .
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام. منم باراول پیام میفرستم اماسوتی نیست.یه دردودله من یک سال و دوماهه ازسرناچاری تویه خونه کلنگی 3طبقه زندگی میکنم،که طبقه بالاوپایین فامیل خودم هستن که خیلی خیلی پرسروصداهستن.منم یه بچه کوچیک دارم که اصلادلم نمیخوادبره کوچه وخونه های اوناکه مثل بچه های اونابی ادب بشه امابچه هاشون همیشه پشت درماسروصدامیکنن یا مدام درمیزنن وبچم و،وسوسه میکنن خیلیم فضول هستن هرچقدرم بهشون گفتم انگاربادیوارم وبااینا نیستم.مااصلا آرامش وآسایش نداریم.انقدربهم سخت میگذره که بعضی وقتاسربچم دادمیکشم وگریه میکنم.لطفابرامون دعاکنید انشالله به خیروخوشی ازشراین خونه خلاص بشیم،چون فامیلن نمیخوام کدورتی پیش بیاد.ولی خدایی خیلی خیلی بهم سخت میگذره.وبچم خیلی اذیت میشه 🌸ممنون / / / هاتونو ارسال کنید به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام، پیام من نه سوال هست نه تجربه نه سوتی😔درد دله 😔😭نمیدونم از کجا شروع کنم، من 31 سالمه شوهرمم 34، 15سالگی به طول کاملا سنتی ازدواج کردم و4تا بچه دارم،تو این سن ک میتونه بهترین روزهای زندگی یه زن باشه ولی من الان از زندگی زده شدم 😭خوشی من فقط یه ماه اول عقدم بود از ماه دوم خیانت‌های شوهرم شروع شد،ب طوری ک میومد ب دیدنم همش حرف اون دختره رو میزد، دختره هم دختر خالش بود ک قبلا بهش علاقه داشته ولی دختره نمیدونسته، اما بعدها ک فهمید درست نشست وسط زندگی من، منم یه دختربچه 15ساله روستایی بی تجربه، چ عذابایی ک نکشیدم حتی تو عقد دست روم بلند کرد، تا الان ک 15سال از اون موقع میگذره هنوزم ک هنوزه دست بردار نیست بارها مچشو گرفتم اما بجای معذرت خواهی تا حد مرگ کتکم میزد ک سیاه و کبودم میکردجلو بچهام😭،انقد حالم بده ک نمی‌فهمم کی مینویسم و چی باید بنویسم، من با تمام نداریاش ساختم، چ شبها ک با بچهام سر گشنه ب بالش نزاشتیم اما دم نزدیم، هیچ وقت نزاشتم خانوادهامون بفهمن اما الان مثل چی پشیمونم اگه یه بار درست حسابی جلوش درمیومدم الان انقد راحت ب کاراش ادامه نمی‌داد، حالا قیافه شو ببینی اگه باورتون نمیشه ک این کاره باشه، اهل نماز روزه هرساله پیاده روی کربلا، اگه بخوام همشو بگم یه کتاب میشه خواهرا، شمارو بخدا التماستون میکنم برام دعا کنید و هر کس راه کاری داره بهم بگه دستم ب جایی بند نیست نه درآمدی دارم نه میتونم ب کسی بگم 😭😭😭😭😭از ادمین عزیز خواهش میکنم بزارید کانال شاید کسی بتونه کمکم کنه🙏ببخشید طولانی شد😔 / / / هاتونو ارسال کنید به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام انشالله که روزگار بر وقف همه باشد♥️🤲 ما یه فامیلی داشتیم که مادر شوهرش سرطان معده گرفت این عروسه گفت نباید مادر شوهرم بیام پیش من 😕😏 من بدم میاد حالم بد میشه و مسخره وکنایه بهش میزد😬😐 مادر شوهره بعد چند وقت فوت کردن😢 بعد1/2 این عروسه هم غذا گیر میکنه تو گلوش🤭 و میره دکتر و بهش میگه که سرطان معده دارین ایشون هم عروساش بهش اهمیت ندادن🤦‍♀ و بعد از چند وقت ایشون هم فوت کردن🤕😪 همه میگفتن برای اینکه به مادر شوهرش ظلم کرد و مسخره ش کرد ک نیوردش پیشه خودش ایشون هم به این بلا مبتلا شدن🤧 چوب خدا صدا نداره حواستون باشه به کاراتون و رفتاراتون🙂 حسنا ۱۶ خوزستان منتظر پیام های دیگه م باشد 🙂🏃‍♀ / / / هاتونو ارسال کنید به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام. عرض ادب حضور همه دوستانی که با توکل بر خدا و عزم آهنین در راستای آموزش مطالبی هستید که راهگشای بسیاری از مشکلات خانواده ها باشد.🌷 مطالب این کانال بسیار عالی است و بسیاری از قسمتها هم حالت کاربردی دارد. که در همین جا فرصت رو مغتنم میشمارم و نهایت تقدیر و تشکر را دارم. اما برای ارتقای سطح آموزشی این کانال ،یک پیشنهاد دارم : دوستانی که پیامهایی ارسال میکنند که حاوی مسائل و مشکلات هست ، بهتره این افراد رو راهنمایی کنید. صرف این که یه تجربه تلخ ارسال میشه و یک زندگی در حال نابودیه،به نظر من فایده ای نداره.فقط آه و حسرت بعد ازخوندن این مطلب به خواننده دست میده و البته درس عبرتی به همراه داره... اما: شاید کسانی باشند که همون مشکل رو دارند و لاینحل مونده و چندین راه رو امتحان کرده اند و جواب نگرفته اند؛و حالا توی این کانال با راهنمایی های شما، به خواست خدا بتونند زندگیشون رو حفظ کنند. پس علاوه بر راهنمایی دوستانی که در کانال هستند ،بهتره کارشناسان فرهنگی ، مذهبی و اجتماعی و مشاوران و افراد صاحب نظری که در دسترس دارید، از مشاوره های اونها کمک بگیرید . مطمئن باشید کسی که تجربه تلخ زندگیش رو ارسال میکنه، به امیدی این کار رو انجام میده. به قول معروف: بنی آدم اعضای یکدیگرند*که در آفرینش ز یک گوهرند. بیایید دست یکدیگر رو بگیریم. در پناه ایزد یکتا تندرست و موفق باشید. / / / هاتونو ارسال کنید به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام به همه‌ مخصوصا‌ادمین‌گل‌کانال😘 من‌زهرا هستم‌16‌ساله‌ راستش‌من‌خیلی‌حالم‌بده انگیزمو‌از دست‌دادم من رشته انسانی‌میخونم‌وهمیشه قصد‌داشتم‌ادامه‌تحصیل‌بدم‌ولی‌مهم‌اینه‌که‌خانوادم‌باورم‌ندارن‌ اوایل‌میگفتن‌فقط تا نهم.چون‌روستایی‌هستیم‌وای من‌‌راضیشون‌کردم‌به‌دهم‌و‌الاان‌تا دیپلم‌میگن‌میخونی‌ میدونین‌هیچکی‌باورم‌نداره خسته شدم‌ پدرومادرم‌وبرادرام‌میگن‌نمیتونی تو کنکور رتبه‌بیاری آخه مگه الکیه من تحصیلاتم‌عالیه ولی‌ نه میزارن برم‌ کلاس‌زبان‌چون‌ضعیفم‌ونه‌میزارن‌کتاب تستی بخرم فقط‌میگن‌درس بخون‌ولی‌کی چه‌وقت‌من‌هم‌کار‌خونه انجام‌میدم‌ هم‌ درس هم کنکور با چه انگیزه ای بخدا فقط 16 سالمه موهام سفید شده نصفش مگه من آدم نیستم منم آرزوهایی دارم تاکی بجنگم وقتی هیشکی باورم نداره 😭😭😞 از‌پدرومادرا‌خواهشی‌داشتم‌فرزندانتونو‌ تشویق‌کنین‌من به تشویقتون نیاز داریم بخدا ازدواج آنقدرها هم خوب‌نیست‌اونم‌روستایی من‌واقعا‌روحیه‌عالی داشتم ولی کم‌میارم‌تا‌کی‌وقتی هیچکس‌تشویقم‌نمیکنه😣 لطفا‌اگه‌تجربه‌ای دارین بگین 😔 آدمین جون امیدوارم بذاری تا شاید کمکی حاصل شد ومن تونستم آیندمو‌تغیر بدم لطفا بزار😣☺️😊 دوستون‌دارم😍 / / / هاتونو ارسال کنید به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام به دوستان خوبم🌺🌺🌺🌺 من الان 17سال زندگی مشترک دارم وخداروشکراحساس خوشبختی هم میکنم. همسرم خواننده ست وبه خاطر همین تو فضای مجازی فالور زیاد داره وخیلی هاشم دخترن از این موضوع ناراحتم ولی به همسرم اطمینان دارم وکمی خودم آروم میکنم ولی وقتی بهش گفتم سالگرد ازدواجمون ایستوری کن قبول نکرد منم خیلی ناراحت شدم اصلا دوست نداره کسی بفهمه متاهله میگه توراه موفقیت نباید پای خانواده رو کشید من با تو خوشبختم لازم نیست کسی بدونه... من با دید منفی خودم فکر کردم شاید به خاطر اون دخترهاست که همیشه لایکش میکنند ولی به خودم اومدم فکرم عوض کردم واهمیت ندادم خودم اذیت نکردم که حرص بخورم .چون همسرم گفت سورپرايز های خاصی واسم داره ..عزیزان ببینید مردهایی که متاهل هستند هم بعضی وقتهااستفاده ابزاری میکند از دخترها تو فضای مجازی که خودشون دیده بشن وبه شدت علاقه دارن به زندگيشون .. ميخواستم بگم به خودتون اهمیت بدین .دست نیافتنی باشین.همه فضای مجازی الکی ...خودتون درگیر نکنید........ کلی دختر اومدن به همسرم پیشنهاد دادن واسه دابسمش آهنگ هاش و من سعی میکنم بددل بدبین نباشم وشک نکنم به همسرم واسه آرامش خودم چون من که از گوشی ایشون بی اطلاعم خودش برام تعریف میکنه ونشون میده باهاش برخورد کنم دیگه هیچی بهم نميگه من بهش اطمینان دارم وهمسرم هم میدونه وخیلی چیزها بهم میگه آخه من سعی میکنم غر نزنم.....🚫🚫🚫🚫🚫🚫🚫🚫🚫🚫ولی نميدونم دنیا به کجا داره میره اینقدر آدمها بی قید شدن و دخترها اینقدر سریع با مردها غریبه که خانواده هم دارن دوست میشن کاش دخترها حجب وحیا داشتن..بعضی وقتها نگران میشم واسه زندگیم مواظب خودتون و زندگی تون باشید🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 Zzzzzzzzzz32 / / / هاتونو ارسال کنید به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام به همه‌ مخصوصا‌ادمین‌گل‌کانال😘 من‌زهرا هستم‌16‌ساله‌ راستش‌من‌خیلی‌حالم‌بده انگیزمو‌از دست‌دادم من رشته انسانی‌میخونم‌وهمیشه قصد‌داشتم‌ادامه‌تحصیل‌بدم‌ولی‌مهم‌اینه‌که‌خانوادم‌باورم‌ندارن‌ اوایل‌میگفتن‌فقط تا نهم.چون‌روستایی‌هستیم‌وای من‌‌راضیشون‌کردم‌به‌دهم‌و‌الاان‌تا دیپلم‌میگن‌میخونی‌ میدونین‌هیچکی‌باورم‌نداره خسته شدم‌ پدرومادرم‌وبرادرام‌میگن‌نمیتونی تو کنکور رتبه‌بیاری آخه مگه الکیه من تحصیلاتم‌عالیه ولی‌ نه میزارن برم‌ کلاس‌زبان‌چون‌ضعیفم‌ونه‌میزارن‌کتاب تستی بخرم فقط‌میگن‌درس بخون‌ولی‌کی چه‌وقت‌من‌هم‌کار‌خونه انجام‌میدم‌ هم‌ درس هم کنکور با چه انگیزه ای بخدا فقط 16 سالمه موهام سفید شده نصفش مگه من آدم نیستم منم آرزوهایی دارم تاکی بجنگم وقتی هیشکی باورم نداره 😭😭😞 از‌پدرومادرا‌خواهشی‌داشتم‌فرزندانتونو‌ تشویق‌کنین‌من به تشویقتون نیاز داریم بخدا ازدواج آنقدرها هم خوب‌نیست‌اونم‌روستایی من‌واقعا‌روحیه‌عالی داشتم ولی کم‌میارم‌تا‌کی‌وقتی هیچکس‌تشویقم‌نمیکنه😣 لطفا‌اگه‌تجربه‌ای دارین بگین 😔 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 سلام عزیزم مهم نیست بقیه چی میگن یا تورو قبول دارن یا نه مهم تو هستی که خودت رو باور داشته باشی تو نمی تونی الان خودت رو ثابت کنی به اونا ولی اگه رتبه خوبی رو تو کنکور کسب کنی به خوبی بهشون ثابت میشی ببین شخصی بود به نام رستگار رحمانی که پسر بزرگ خانواده بود توی سیستان توی کمترین امکانات زندگی میکرد کمک پدرش به کشاورزی هم میرفت ولی اونقدر خودش رو قبول داشت که با تلاش خودش رتبه ۱ کنکور شد اونم رشته تجربی که خیلی خیلی سخت تر از رشته انسانی هست پس امیدت رو از دست نده و تلاش کن اگر واقعا از تا دلت بخای بهش میرسی🙏 سلامتی امام زمان صلوات🌹🌹🌹 / / / هاتونو ارسال کنید به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
👸🍃👸🍃👸🍃👸🍃 سلام من Hهستم و نامزدم Sهستش من عاشق نامزدمم❤️ یک سالی هم میشع ک ما عقد کردیم. خب میخوام داستان نامزدیم رو بهتون بگم،😉 تا قبل از اینکه عقد کنیم اون منو ندید😒منم فقد عکساشو دیدم و خیلی ازش خوشم اومد و قبول کردم خاستگاریشو...اوایل اخلاقش خوب بود،ن خیلی خوب،فقد خوب بود منم ک چیزی سرم نمیشد15 سالم بیشتر نبودنامزدمم24سال😚 بعدش دیدم خیانت میکنه با کلی دختر چت میکنه😢ب روش نیاوردم...ولی خواهرش یه جوری بهش فهموند😊ولی بازم به کارش ادامه داد...شبا تا صب بیدار بود و چت میکرد منم فقد گریه😔کم کم دیگ خیلی برام‌سخت شد درکش یه جورایی عصبیم میکرد🙂تا اینکه ولنتاین خواستم سوپرایزش کنم وقتی ک اومد تو کافه شروع کرد به فوش دادن من منم ناراحت شدم دیگ زدم بیرون....🙃خلاصه جونم بگه براتون حتی همین چن شبم ک میاد خونمون سرده منو نمیبینه اصلا نمیبینه سرش تو گوشیشه بهم ن زنگ میزنه ن پیام میده هیچ😅فقد میخوام اینو بهتون بگم ک بزور بچه ها تونو زن ندید یا بزور ازدواج نکنن // / هاتونو ارسال کنید به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
👸🍃👸🍃👸🍃👸🍃 سلام به همه دوستای گل م هستم 16ساله داستان من ازبچگی شروع شد که حدود 6یا7سالم بود وخاله ام همیشه میگفت عروس منی منم چیزی نمیگفتم اصن نمیفهمیدم اون موقع بعدش ک چندسال گذشت این قضیه همچنان ادامه داشت تا اینکه 12سالم شد اون موقع شد ک عشق اومدسراغم شاید بگین 12سال خیلی کمه ونمیفهمم عشق چیه اما واقع اون موقع بادیدن عشقم قلبم ازجاکنده میشدواقع بادیدنش حس عجیبی داشتم تااینکه خاله ام خیلی جدی شدتافهمیداون کسی ک عاشقش بودم هم منومیخواست ومیگفت میادخاستگاریم ولی من هیچ حسی ب پسرخالم نداشتم حتامیدیدمش حالم بدمیشدازش بدم میومد ن اینکه زشت باشه یا بد باشه ولی چون عاشق اون بودم اینطوری احساس میکردم خلاصه همه میگن دوست نداره اینقد دیوونه وارعاشقش نباش ولی من ازتلاش دست برنمیداشتم وبه عشقش باور داشتم میدونستم واقع دوسم داره منم واقع خیلی دوسش داشتم ودارم ی روز ک خالم کفری شد دیگه شبش مامان بزرگمو فرستاد اومد وبا بابام حرف زدمن تواون لحظه تواتاقم مثه ابربهاراشک میریختم ک نکنه قبول کنه قربون بابام بشم ک میگفت نظردخترم مهمه بعدش منم گفتم ن نمیخوام باهاش ازدواج کنم خالم انقدگریه میکرد بخاطره جوابم چون واقع میخواست عروسش من باشم من دلم براش میسوخت ولی چ کنم عاشق بودم بعدش عشق جانم اومد خاستگاریم الا چند ماهی میشه نامزد کردیم ومن اززندگیم خیلی راضیم انشاءالله سایش تاابدبالاسرم باشه😍بهتون ی نصیحت بکنم عشق جونا ک راحت ازعشق زندگیتون دست نکشین هیچ تلاشی بدون باداش نخواهدموند ببخشید ک طولانی شد☺️ / / / هاتونو ارسال کنید👇 🆔 @virane1 به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
👸🍃👸🍃👸🍃👸🍃 چالش با سلام و خسته نباشید خدمت شما عزیزان من تجربیات همگیتون رو خوندم و میخوام تجربه خودم رو هم براتون بگم میخام بگم که خانوما خواهشا تو رو خدا اول اینکه تو سن کم ازدواج نکنید و نگید که این خیلی خوبه و دیگ کسی خواستگاری من نمیاد بزار ازدواج کنم نه لطفا نگین اینو بعد اینکه اگه ازدواج کردین سعی کنید خیلی زود خصوصیات اخلاقی طرف دستتون بیاد خواهش میکنم اگه تو دوران نامزدی هر اتفاقی بینتون افتاد و باعث شد شما ناراحت بشین از خانواده پنهان نکنید و هیچوقت خیلی نزدیک نشید به نامزدتون سعی کنید حیایی بینتون باشه و یکم سنگین رفتار کنید چه تلفنی و چه حضوری لطفا هر اخلاقی از نامزدتون رو شناختید چه خوب چه بد به خانواده بگید و از همه مهم تر اگه ازدواجتون فامیلی نبود و طرف رو اصلا نمیشناختین زیاد خودمونی نشین باهاش همیشه بزارید یه حیایی بینتون بمونه و زیاد بهش رو ندین من الان خودم نامزد کردم یک ماه بیشتر نامزد نبودم و این اخلاقیات رو ازش دیدم ولی بروز ندادم و به هیچکس نگفتم و الان چوب سادگیم رو دارم میخورم ولی باز خدارو شکر میکنم که الان فهمیدم و اخلاقیات خودش و خانوادش دستم اومد و فهمیدم که توی هر چیزی دخالت میکنن و پسره هم یکم بد دله برا همین نتونستم کنار بیام و نامزدی رو بهم زدم الانم حال روحی درستی ندارم ولی دارم سعی میکنم عادی باشم و به حالت قبل خودم برگردم و ادامه تحصیل بدم خواهشن خانومای گل از همون اول حرفتون و شروطتون رو بگید و نزارید زیر حرفش بزنه و کوتاه نیاید لطفا برام دعا کنید که حال روحیم خوب بشه و خیلی سریع فراموش کنم به خدای بزرگ میسپارمتون یا حق🤚 / / / هاتونو ارسال کنید👇 🆔 @virane1 به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
👸🍃👸🍃👸🍃👸🍃 سلام من وقتی وارد سال دهم شدم توی یک مدرسه دیگه .... هیچچچچچچچ دوستی نداشتم ... اولین روزی که مدرسه رفتم فقط من بودم که چادر سرم کرده بودم 😶 خب این یه حس نا خوشایندی بهم میداد اما من با خودم گفتم خودم مهمم چیکار دارم به بقیه که مثل اونا بشم یا نه ... اما گذشت گذشت یکروز که زنگ آخر بود برگشتم به پشت سرم نگاه کردم دیدم بیشتررررر بچه های کلاس مون چادر دارن 😍 حتی بدترین شاگردمون تو هم سعی کن تو اثر گذار باشی نه اثر پذیر ❤️💪🏻 من دیگه تو تصمیماتم مصمم تر شدم تا هر کار درستی که هست فقطططط برای دل خودم انجام بدم نه تایید کردن دیگران⭐️ / / / هاتونو ارسال کنید👇 🆔 @virane1 به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽 🎭 @CeLebriTya 😜 @zaN_shOhar 💏 @DeLaNe36 ═ೋ❅🌸❅ೋ═
سلام.اسم من باشه خاشوک از روزی که یادمه خانوادم از نظر مالی ضعیف بودن.بابام کارگر ساختمونی بود.یه روز میرفت سرکار ده روز نمیرفت.تنها خوبیه زندگیمون این بود که خونواده کم جمعیتی بودیم.کلا چهار نفر بودیم. سالها همینجوری گذشت.من به یه سنی رسیدم که مثل همه دخترا برام تک و توک خواستگاری میومد.شاید سال دوسه تا.اوضاع زندگیمونم یکم از قبل بهتر شده بود.همه خواستگارا رو به هر بهونه ای رد میکردم تا درس بخونم و برم دانشگاه.همین سال پیش دیپلممو گرفتم.به خاطر کرونا و یه سری مسائل دیگه دانشگاه رفتنم کنسل شد و من خونه نشین شدم.البته از خونه نشینیم ناراضی نبودم.مجردی بود و عشق وحال.تعداد خواستگارامم بیشتر شد.تقریبا هفته ای یه خواستگار در خونمونو میزد.تعریف از خود نباشه ظاهر زیبایی دارم.خونوادمونم از نظر حجب و حیا شناخته شدس. بگذریم. تا اینکه دهم عید همین امسال_١۴٠٠_یه خواستگار برام اومد.تو دیدار اول حرفامونو زدیم و من ظاهرشونو پسندیدم.اما دلم میخواست مجرد بمونم.به اصرار عمه این آقا قرار شد به مدت یکماه ما باهم تلفنی و به صورت مجازی حرف بزنیم تا با اخلاقیات همدیگه آشنا بشیم... این آقا از هرنظر که فکرشو بکنید عالی بود.قیافش بد نبود.خونه و ماشین داشت.یه زمین کوچیکم تونسته بود بخره.تویه کارخونه دستش بند بود و نسبتا حقوق خوبی ام میگرفت. یکماه گذشت.کلی حرفامونو باهم زدیم.همو یکم شناختیم.و مثلا با اخلاقیات همدیگه آشنا شدیم.بعد یکماه خواستگاری رسمی باحضور عمو و دایی و خونواده دوطرف برگزار شد ومهریه تعیین شد.فردای اونروز این آقا به من زنگ زدن و گفتن که مشکلی نبود؟من در جواب ایشون گفتم نه.تنها مشکل این بود که خانواده شما زیاد چانه زدن و من کمی دلخورم.ایشون به قول خودشون از دل من دراوردن و من این قضیه رو تموم شده دونستم.با این حال این آقا دو سه بار که منو حضوری دیدن بحث مهریه رو پیش کشیدن و باعث دلخوری من و خودشون شدند. اما باز هم من کوتاه میومدم و با خودم میگفتم ایشون قصدشون اینه که من ناراحت نباشم.بگذریم. تو این مدت آشنایی که بصورت حضوری بود من و این اقا باهم بیرون میرفتیم و شام میخوردیمو ...من متوجه شدم که ایشون زمستون گذشته با موتور تصادف کردند و به مدت ١٠روز به حالت کما بودن و الانم ک به قول خودشون معجزه شده و بهوش اومدن باید هرماه زیر نظر دکتر باشن.بااین حال من اینو عیب ندونستم و با خودم گفتم ممکنه تصادف برای هرکسی پیش بیاد.اینا همه گذشت تا بعد از دوهفته باز به خونمون اومدن تا یه صیغه محرمیت خونده بشه.البته این صیغه یه عقد دائمی بود و فقط باید ثبت محضری میشد.صیغه خونده شد و فردا و پس فردا با خونواده هامون شروع کردیم به خرید عقد و عروسی و برنامه ریزی.بعد از خرید یه دو روزی من این آقا رو ندیدم.تا یکشب بهم گفت شام بریم بیرون.شامو ک خوردیم وقتی منو رسوند قبل رفتن من بهش گفتم یکم از خریدام مونده فردا ک تعطیلی انجامشون بدیم؟گفت نه کار دارم و بهونه اورد.منم مث هر نوعروس دیگه ناز کردم و گفتم یا فردا یا هیچوقت.بازم دیدم ناراحت شد من دیگه بحث و تمومش کردمو رفتم خونمون و قرار شد فرداشبش همو ببینیم فرداشب از طرف مشاور بهم زنگ زدن و یه نوبت برای فردای اونروز ساعت ١١دادن.من هرچی ب این آقا زنگ زدم جوابمو ندادن.منم اینو گذاشتم ب حساب خستگیش.صبحش ساعت ١٠بازم زنگ زدم و جواب نگرفتم.تا اینکه مادرشون زنگ زدن و بهم گفتن پسرم میگه ما باهم تفاهم نداریم و باید جدا بشیم.هرچقدر من گریه کردم و التماس کردم بهم محل ندادن.حتی خواهرشون من رو بازخواست کرد که تو عروس پررویی هستی ک درمورد مهریه نظر میدی.ماهم کل وسایلشو پس فرستادیم.فردای اونروز بازم من دلم نیومد و رفتیم دم خونشون.بماند ک چقدر پدرشون یه طرفع به قاضی رفتن.اما وقتی حرفای منو شنیدن ایشون هم کوتاه اومدن.من خیلی با پسرشون حرف زدم.اما مرغش یک پا داره و میگه ما تفاهم نداریم. اینروزا خیلی بهش زنگ زدم و پیام دادم و جوابی نگرفتم.حتی امروز حضوری رفتم دیدنش و ازش فرصت خواستم.بازهم بهم فرصت نداد.خونوادش بااین حال طرفدار منن. دوستان ازتون راهنمایی میخوام.همه میگن ولش کن.حتی پدرمم باهام دعوا کرد ک چرا رفتم و خودمو کوچیک کردم.اما هیچکس جای من نیست.من ب این اقا دل بستم.اما ایشون میگه حتی صیغه محرمیت هم جز اشنایی بیشتر بود نه قصد ازدواج.من چیکار کنم دوسش دارم و نمیتونم به این راحتی بیخیالش بشم... میدونم طولانی شد ولی ادمین جون خواهشا بزارش تو گروه من جای دیگه رو ندارم دردل کنم.ممنون😢 / / / هاتونو ارسال کنید👇 🆔 @virane1 😜 @zaN_shOhar 😜