سلام به همگی🙋🏻♀ مهسا گُلی هستم🥰
چند ماه پیش با دوستام رفتیم کافه بعد باید سفارش رو جلوی دخل انجام بدی که ما اینو نوبتیش کرده بودیم و اون روز هم نوبت من بیچاره بود و از اونجایی که قبلش بازار بودیم حال نداشتم برم😩
اینا هم هی میگفتن چقدر گشادی پاشو برو دیگه😒😑
خلاصه مجبورم کردن بلندشم و قرار بود ۳تا هم شیشه گلاسه (کافه گلاسه) سفارش بدم🙄
پای دخل هم ۳تا پسر جوون بودن و من رفتم گفتم آقا لطفا ۳تا شیشه گشاده بدین☺️ یهو دیدم پسره میگه بله؟😳 یکم بلندتر گفتم ۳تا شیشه گشادددده🙄😒
پسره بدبخت هنگ کرده بود😂 دیدم داره بِر و بِر منو نگا میکنه دستمو کوبیدم رو منو گفتم شیشه گشاده بابا شیشه گشادددده😑😤
یهو دیدم پسره ترکید از خنده😂 گفت خانم منظورتون شیشه گلاسس؟؟؟🤣🤣🤣
وای منو میگی آب شدم🥴
گفتم همون😑 ۳تا بیار میز فلان و خودمم الفرارررر😬🏃🏻♀
رفتم سر میز یهو صدای خنده همشون بلند شد کثافتا😑😂😂
#سوال / #سوتی/ #تجربه/ #خاطره هاتونو ارسال کنید
به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽
🎭 @CeLebriTya
😜 @zaN_shOhar
💏 @DeLaNe36
═ೋ❅🌸❅ೋ═
#کپی_پستهای_کانال_مورد_رضایت_نیست
سلام من دختریم 23 ساله از زندگییم ناامید شدم تا به این سنو سال ی خواستگارم نداشتم حالا اینا ب کنار برام مهم نیس جوو خانوادم خیلی اذیتم میکنه من پدرم خیلی ادم بدو خسیسیه
تابحال حتی یه جورابم برا منو اجیام نخریده اجیام برا فرار از خونه و بابام رفتن زن ادمای بی بندوبارو زن بازشدن که اصلا خوشبخت نیستن😔مامانم اعتیاد داره و بیماری اعصاب و روان که من پول موادشو با کار کردن درمیارم، داداشم 10 ساله گم شدهه خستم بخدا خودمم روی صورتم اسکار زخم هس که جاش گودشده و مونده و اعتماد ب نفسموو به کل از دست دادم سر این قضیه تورو خدا ی راهکار بهم بگین حتی دیگ حوصله سرکاررفتنم ندارم
توروخدا دوستان بگن چیکار کنم؟
ایا تو تهران دکتری هس ک بیماری با شرایط منو بتونه درمان کنه؟
#سوال / #سوتی/ #تجربه/ #خاطره هاتونو ارسال کنید
به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽
🎭 @CeLebriTya
😜 @zaN_shOhar
💏 @DeLaNe36
═ೋ❅🌸❅ೋ═
#کپی_پستهای_کانال_مورد_رضایت_نیست
سلام خانوما
من فاطمه ام ۱۱ سالمه الانم با گوشی مامانم براتون پیام میفرستم
میدونم جای من تو جمع شما نیست اخه هنوز کوچیکم😊ولی خواستم یکم کمکم کنید
من ۱۱ سالمه دوتا داداش دارم یکیش۲۹ سالشه یکیش ۲۳ سال
از دست خانوادم ناراحتم اخه هیشکی دوسم نداره
داداشم که ۲۹ سالشه باهام خیلی بده اخه چندبار نا خواسته زنشو ناراحت کردم بعدش سریع ازش معذرت خواهی کردم زنداداشم بخشیدتم ولی داداشم نه
اصلا براش ارزش ندارم مثل یه نوکر رفتار میکنه باهام
۳۱ شهریور تولد زنداداشم بود
۷۵ تومن از پول خودم دادم براش کادو خریدم بعدش رفتیم مغازه ک داداشم کادوشو بخره من بدبخت اونجام ب فکر زنداداشم بودم گفتم داداش جون (اسمش رضاس از بچگی گفتم دادش جون بهش)همونی که زهرا خانم پسند کرده رو بخر
جلو فردشنده سرم داد کشید که میزاری مامانی حرف بزنه یا نه😔😔😔
بازم شبش کلی اصرار کردم که یه کیک قشنگ براش بخرن گفتم خودم پولشو میدم فقط یدونه قشنگشو بخرین گذشتو ما کیکو خریدیم مامانم اومد تو ماشین ب داداشم گف کیکه گرون شد داداشم کلی دعوام کرد تا اخرش بهم چشم غره رفت انگار ن انگار برا زن اون دارم خودمو میکشم
بازم بعدش کلی اصرار کردم که بادکنک بخریم خونه رو تزئین کنیم خیلی دعوام کردن حالا بگذریم داداشم یه دختر ۷ ماهه داره بچشو خیلی دوست دارم خییییییییییییییییییلی زیاد😄اونم منو دوست داره اخه همش دوست داره بیاد بغلم تازه یاد گرفته میگه عمه عمه😍😍😍وقتی میگه از ذوق میمیرم ولی تا بغلش میکنم داداشم میگه مواظب باش الان میوفته..یا چرا اینجوری گرفتیش تو بلد نیستی و ...
یا فک کنم ۵ محرم بود از هیئت با داداشمینا اومدیم شام نخورده بودیم من هنوز لباس بیرون تنم بود نشستم شروع کردم چیز میز خورد کردن که شام درست کنم داداشم اومد گف تو بلد نیستی و بده من ..تند تر بکن گشنمه..۳بار اینجوری گفت منم با شوخی گفتم داداش جون زوری که نگهت نداشتم اینجا یکم صب کن چنان بهش برخورد تا یه ساعت با چشم غره نگام میکرد(فک کنم چش غره هاش اختصاصی برا منه)زنداداشمم ناراحت شد سریع یه چشم غره ب داداشم زد که مثلا چرا احترامتو نگا نمیداره داداشم همون موقع سرم داد کشید و گف زوددد معذرت خواهی کن مگرنه میرم خونمون😥
زنداداشم بچه رو از بغل مامانم کشید بدون خدافظی رفت بعدشم داداشم رفت
داداشم یجوری با نفرت نگام میکنع انگار چیکار کردم
حالا بگذریم داداش کوچیکم که ۲۳ سالشه دمش گرم خیلی هوامو داره با اینکه برا خودش آقایی شده ولی تو خونه باهام بدو بدو بازی میکنه همش برام بازی فکری و کتاب میخره خیلی دوسش دارم
مامانم همش دعوام میکنه بعضی وقتا فک میکنم بچه سر راهی ام هیییی خدا هرشب قبل خواب مامانمو بوس میکنم میگم شب بخیر اونم میگه میگم خوابای خوب ببینی اونم میگه،میگم دووسم داری؟تا نگه اره خوابم نمیبره هرچند میدونم الکیه ولی بازم...
خیلی تنهام دوستی ندارم فقط دوتا دوست دارم که خیلی نمیبینمشون یکیش همسن خودمه ولی بخاطر کرونا خیلی وقته نرفتم پیشش یکی دیگم دختر عمومه خیلی دوسش دارم ولی اونا همدان زندگی میکنن و ما قم شاید سالی دوبار همو ببینیم هیچ دوست دیگه ندارم حتی تو مدرسه امسال مدرسم عوض شد رفتم مدرسه جدید هیشکی باهم دوست نشد نکه نخوان نه من حرف نمیزنم کلا کم حرفم دلم پره حرفه ولی حرف تو زبونم نمیاد😞😞
بعضی وقتا میرم تو دستشویی میشینم یه دل سیر گریه میکنم تا خالی شم تقریبا روزی دوبار میرم حموم فقط برا اینکه بتونم تو خلوت خودم اشک بریزم
راستی من هیکلم درشته نمیخوره ۱۱ سالم باشه مثلا ۱۶ یا۱۵سال میخوره
آشپزی ام بلدم از فست فود گرفته تا قیمه و قرمه...
راستی من با حجابم چادری هستم یه تار مومم بیرون نیس ولی داداش بزرگم همش به حجابم گیر میده
تروخدا بگین چیکار کنم
خانوما تروخدا اگه دختر همسن سال من دارین باهاش رفیق باشین نزارین تنها باشه بجای اینکه باهاش رفیق شید باهاش دشمن نشید
خیلی حرف دارم ولی دیگه زیادیه...
تروخدا اگه کسی میتونه کمکم کنه بگه خیلی اذیت میشم
ببخشید زیاد شد
فاطمه ۱۱ قم
#سوال / #سوتی/ #تجربه/ #خاطره هاتونو ارسال کنید
به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽
🎭 @CeLebriTya
😜 @zaN_shOhar
💏 @DeLaNe36
═ೋ❅🌸❅ೋ═
#کپی_پستهای_کانال_مورد_رضایت_نیست
سام خدمت مهسا خانم عزیز وبقیه اعضای گروه 😍😍🌹🌹🌹
پیام اون آقای 52ساله که گفته بودن خانمم سرد مزاجه و روابط جنسی بلد نیست رو خوندم که گفته بودن( چون خانمم مذهبی هست و به استناد اینکه یه آقای دیگه هم گفته بودن خانمهای مذهبی سرد هستن و روابط جنسی بلد نیستن حرفشون رو تایید کردن) یه جورایی بهم برخورد،😏
من خودم یه خانم مذهبی هستم و خیلی گرم و خیلی دیگه از دوستان و کسانی که مذهبی هستن رو میشناسم که اینقدر گرم هستن که شوهرشون از دستشون ذله🙈 و (البته راضی)هستن
این آقا بهتره این قضیه رو ریشه یابی کنن ببینن مشکل اصلی کجاست شاید مشکل سردی خانمشون از جای دیگه هست.
البته از سالها پیش باید پیگیری میکردن ولی خب 🐟 رو هر وقت از آب بگیری تازست.
تا یه چیزی میشه فورا دین و مذهب رو نندازین وسط لطفاً😊😊
مهسا جان لطفاً اینو حتما بذار تو گروه بازم ممنون از تشکیل این گروه باحال 💐💐💐😘😘😘
#سوال / #سوتی/ #تجربه/ #خاطره هاتونو ارسال کنید
به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽
🎭 @CeLebriTya
😜 @zaN_shOhar
💏 @DeLaNe36
═ೋ❅🌸❅ೋ═
#کپی_پستهای_کانال_مورد_رضایت_نیست
سلام منم راهنمایی میخام
ازتون میخام ک پیام منم بزارین تو گروه ممنون میشم♥️
من یک سال و نیم نامزد کردم با پسرعموی پدرم ک 7 سال ازم بزرگتره
بخاطر خونواده هامون باهم ازدواج کردیم
تو این یکسال کلی ناراحت شدم و عذاب کشیدم
بخاطر اینکه نامزدم خیلی خجالتیه و این منو اذیتم میکنه
تو خلوتامون انقد خوبه ک ادم میگ دیگ از این بهتر وجود نداره ولی وقتی تو ی جمعیم نگاهشم چک میکنه ک اگ کسی حواسش نبود نگام کنه میدونم حجب و حیا داره و خوبه ولی ن تا حدی ک وقتی برادرزادش پیششه اصلا حتی نگاه هم نکنه
هر کاری میکنه باید خونوادش بدونن
لباس میخره برام باید اول مادرشون ببین بعد ببرم خونمون
خسته شدم بخدا
بهش میگم میگ بخاطر احترام
چرا اون احترام نمیکنه؟تولدم باهام قهر بود
ولی دوستام همشون عکسای تولدشون ک نامزدشون براشون گرفته بود و استوری میکردن سالگرد عقد گرفتن روز دختر ...
یکی از دوستام هنوز نامزد نکرده اما باخاستگارش حرف میزنه اونقد براش کادو خریده ک نگم
از طلا و لباس و هر چی بگم کم گفتم😔
خیلی بهش حسودیم میشه😭دست خودم نیس
توروخدا کمکم کنید
#سوال / #سوتی/ #تجربه/ #خاطره هاتونو ارسال کنید
به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽
🎭 @CeLebriTya
😜 @zaN_shOhar
💏 @DeLaNe36
═ೋ❅🌸❅ೋ═
#کپی_پستهای_کانال_مورد_رضایت_نیست
سلام .
مهسابانو خیلی از کانال خوبت لذت میبریم منو خانواده خدا بهت عوض بده که دلمونو شاد کردی عزیزم.
این سوتی که میخوام تعریف کنم
باعث شد دستم بشکنه ولبم بخیه بخوره😓
حیاط پدربزرگم اینا بزرگ بود تا در حیاط خیلی فاصله بود
منم سیزده ساله بودم با پسر عموم یواشکی نامه نگاری میکردیم 😶
در همین حد بود رابطمون
یا دیگه خیلی فرا تر میرفت اون میرفت در حیاط از تو آیفون با من صحبت میکرد
فقط وقتایی که کسی نبود یه بار مادربزرگم خواب بود
پسرعمومم مادروپدر نداره
منم مامانم سرکار بود خونه ی بابابزرگم بودم
عین مرگم از پدربزرگ خدا بیامرزم میترسیدیم.
آرش از بیرون خواست بیاد من آیفون رو برداشتم گفتم کیه وقتی دیدم خودشه رمز رو گفتم فهمید
از تو کوچه داشت میگفت بیا عروسی کنیم تو همین حیاط جشن بگیریم
تو دبیرستان که بری منم دانشگاهم تمومه
داشت میگفت دیدم صداش قطع شد
با داد گفت فرار کن
آقا از پشت یقه ی منو گرفته
من ترسیدم از پله ها افتادم
دستم شکست
لبم پاره شد و پدربزرگم آیفون رو کند و حسابی آرش رو کتک زد
ولی خدا بیامرز خداخیرش بده به مامان بابام نگفت😂
بماند که قسمت هم نشدیم و من ازدواج کردمومادر شدم و اون هنوز مجرده
ولی همون طور که قول داده بود خیلی موفق شد😊
امیدوارم همیشه سالم و خوشبخت باشی میدونم تو این کانال هستی چون سوتیتو خوندم.
ببخشید طولانی شد.🤗
#سوتی هاتونو ارسال کنید😁✅
به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽
🎭 @CeLebriTya
😜 @zaN_shOhar
💏 @DeLaNe36
═ೋ❅🌸❅ೋ═
#کپی_پستهای_کانال_مورد_رضایت_نیست
سلام
ی روز تو مدرسه بودیم و زنگ تفریح خورد یڪی از دوستام ڪ شرع و ماهم اڪیپ پنج نفره ایم
همه جا و تو همه خراب ڪاریا باهمیم خلاصه این دوستم رسید جلو در پرورشی
یهو رفت میڪروفونو برداشت شروع ڪرد به اهنگ خوندن و بعدم بدوبدو پرید تو حیاط
چشمتون روز بد نبینه معلما مدیرا همه ریختن تو حیاط ڪ ڪار ڪی بوده این دوستمم غش غش داش میخندید
ماهم دورتر ازش وایسادیم ڪ پای ما وسط نباشه
مدیر فهمید ڪار اونه و ابرومونو جلوهمه برد و اینڪه من دختر هسم
#سوتی هاتونو ارسال کنید😁✅
به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽
🎭 @CeLebriTya
😜 @zaN_shOhar
💏 @DeLaNe36
═ೋ❅🌸❅ೋ═
#کپی_پستهای_کانال_مورد_رضایت_نیست
سلام
ڪانالتون خیلی باحاله و ڪلی میخندم ی روز زنگ زبان معلم زبانمون داشت حاظر غایب میڪرد
نوبت ب فامیل من رسید فامیلمو گف ی یو هم گف مثلا نوفرستی یو حالا این یو رو واس همه میگفته ها
من ڪ هواسم نبود برگشتم گفتم خانوم یو نداره ڪل ڪلاس منفجرشدن از خنده
#سوتی هاتونو ارسال کنید😁✅
به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽
🎭 @CeLebriTya
😜 @zaN_shOhar
💏 @DeLaNe36
═ೋ❅🌸❅ೋ═
#کپی_پستهای_کانال_مورد_رضایت_نیست
سلام به همهی هم وطنای گلم و همچنین ادمین عزیز. میخوام از زندگی سراسر داغونم بگم که شاید عبرتی بشه براتون😩nهستم سی ساله از شمال. زندگیم از اونجا شروع شد که منو همسرم عاشق هم شدیم این عاشقی 5 سال طول کشید خواستیم ازدواج کنیم که خونواده ها مخالفت کردن یه سال طول کشید ک خونوادهامون قبول کردم. بعد عقدم خانواده همسرم تا تونستن تو زندگیم دخالت کردن😭😭😭😭مادرشوهرم از محبت شوهرم حسودی میکرد مدام زنگ میزد به شوهرم پرش میکرد راجع به من تا میدیدتش میرفت تو اتاق دوساعت تنها باهاش حرف میزد تا همسرم از اتاق میومد بیرون رفتارش کلا تغییر میکرد.. آنقدر ادامه داد که کم کم از چش آقا افتادم مدام ایراد میگرفت بهونه میگرفت باهام لج میکرد خلاصه یروز ک خونه بابام بودم دیدم همسرم پیام داد بیا پارک میخوام ببینمت اونجا فهمیدم که با خونوادش دعواش شدخیلی سعی کردم ک خوب شن ولی نشد که نشد بعد همسرم کلا میومد خونه بابام، کم کم بابام به همسرم گفت جشن عروسی میخوای چیکار کنی؟ شوهرم حرفی نداشت نمیتونست بگه دعوامون شد. مجبور شدم بدون اجازه خونوادم بدون جشن همراه شوهرم رفتم😭😭😭😭😭اخلاقش هروز بدتر و بدر میشد خیلی عذاب وجدان داشتم بدون اجازه بابام رفتم و آب رشو بردم بعد اون هرکاری میکردم تو چش شوهرم بیام نمیشد که نمیشد بعد 7 سال زندگیم به همین منوال گذشت بعد هفت سال خدمت به شوهرم فهمیدم با زن دوستش دوست شد. کارم شد گریه براش مهم نبود گفت چیزی نیست کاری نکردم بعد چند ماه دوباره دیدم زنگ زد بازم بخشیدمش بار سوم دیشب فهمیدم که واقعا میخوادش 😭😭😭😭😰😰کسی که یروز من تموم آرزوش بودم تموم دنیارو واسطه کرد تا بامن ازدواج کنه دست به دامن تموم امام و پیامبر شده بود که به من برسه، حالا بمن خیانت کرد. نه میتونم بخوابم نه میتونم نفس بکشم نه میتونم بخورم... نمیدونم خدا میبینتم یا نه... تموم پل های پشت سرمو بخاطرش خراب کردم از بدبختی ساختم الان این شد زندگیم دارم میمیرم تا عمر دارم نفرینشون میکنم... تروخدا خانوما وارد زندگی متاهلا نشین نابودشون نکنید. امیدوارم کسی اشتباه منو نکنه دوستان. تموم اینارو با اشکام نوشتم. ترو خدا برام دعا کنید نه اون زن شوهرمو ول میکنه نه شوهرم اونو😭😭😭😩😟😟😭. حس مزاحمت دارم حس میکنم اضافیم.خواهش میکنم دعام کنید🙏.اینا حرفامو گفتم تا شاید کمی سبک شم آروم بگیرم. ببخشید که طولانی شد. 🌼🌻🙏همتونو دوست دارم امیدوارم همیشه خوشبخت و سلامت باشین. امیدوارم اینبار متن منو هم بزارید ممنونم از همتون🌹🥀🌻🌼😍😍
#سوال /#سوتی/ #تجربه/ #خاطره هاتونو ارسال کنید
به مجموعه کانالهای ما در ایتا پیوندید🔽
🎭 @CeLebriTya
😜 @zaN_shOhar
💏 @DeLaNe36
═ೋ❅🌸❅ೋ═
#کپی_پستهای_کانال_مورد_رضایت_نیست