👑زَن وَ زِنـدگـے👑
#part79 #ارباب_طلبڪار تا رسیدن به خونه خانم بزرگ سکوت کردم و خودمو به صبر در مقابل تیکه های آبدار
#part80
#ارباب_طلبڪار
کسایی که منو نمیشناختن با کنجکاوی نگاهم میکردند.
البته هیچ کس منو نمیشناخت و سحر هم منو دوست خانوادگیشون معرفی کرد.
تعداد مهمان ها زیاد شد و من شدیدا حوصلم سر رفته بود.
عروس داماد که اومدن با بیخیالی از سر جام تکون نخوردم.
_ترمه؟
_جانم سحر؟
_بیا بریم جلو دختر چرا نشستی!
_بیخیال آخه من به زور اینجام حوصله داریا.
_منم راغب نیستم میدونی که چقدر از رها بدم میاد ولی برای ظاهر سازی مجبوریم.
ناچار باهاش همراه شدم.
وقتی کیان و رها وارد شدن چشمم روی کیان ثابت موند.
انگار از وقتی رفت خیلی جذاب تر شد تو اون شلوقی اونم منو دید که با لبخند مرموزش تو چشمام زل زد.
رها ولی اصلا متوجه من نشده بود.
هم لباسش و هم آرایشش خیلی قشنگ بود ولی برای من مهم نبود.
موسیقی با صدای کر کننده ای پخش شد و جوون ها مشغول رقص شدند.
کیان و رها توی جایگاهشون نشستن من هم دور ترین نقطه بهشون رو انتخاب کردم.
پسر جوونی که داشت با علیرضا حرف میزد مدام نگاهش به سمت من منحرف میشد.
از نگاهش خوشم نمیومد به خاطر همین خودمو با پوست کند خیاری مشغول کردم.
_خانم زیبا؟
سرمو بالا آووردم و با تعجب به همون پسر قد بلند اما نچسب زل زدم.
_بفرمایید با من امری دارید؟
_مشکلی نیست کنارتون بشینم؟
نیش خندی تحویلش دادم و گفتم:
_خیر بفرمایید مال پدرم که نیست.
خنده مصلحتیش رو مخم بود با پرویی گفت:
_چه شیرین زبان افتخار آشنایی با چه کسی رو دارم؟
_حاتمی!
_جان؟
_عرض کردم حاتمی هستم.
ابروهای کمی تمیزش رو بالا داد و گفت:
_اوه انگار صحبت با شما کمی سخته!
_سخت؟ خیر!
اما زیاد مایل به صحبت با غریبه ها نیستم.
_خوب آشنا میشیم خانم جوان.
از این جنتلمن بازیشم خسته شدم و با لحن جدیی گفتم:
_با عرض معذرت زیاد تمایل به آشنایی با جناب عالی رو ندارم.
پسره با دیدن این غالب صفت من کمی نشست اما ناچاراز کنارم رفت.
شاهکار زندگی چيست؟
اين که در ميان مردم زندگی کنی ولی هيچگاه به کسی زخم زبان نزنی،
دروغ نگويی،
کلک نزنی
و سوءاستفاده نکنی،
اين شاهکار است.
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ" ﺗﺤﻤﻞ" ﮐﻨﻴﻢ، ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ "ﻗﻀﺎﻭﺕ" ﻧﮑﻨﻴﻢ.
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ "ﺷﺎﺩﮐﺮﺩﻥ" يکدﻳﮕﺮ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﻴﻢ،
ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﺑﻬﻢ "ﺁﺯﺍﺭ" ﻧﺮﺳﺎنيم
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ" ﮐﻨﻴﻢ، ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﺑﻪ" ﻋﻴﻮﺏ " ﺧﻮد ﺑﻨﮕﺮﻳﻢ.
ﺣﺘﯽ ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ "ﺩﻭﺳﺖ" ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ،
ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ "ﺩﺷﻤﻦ" ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺷﻴﻢ.
ﺁﺭی، ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺯﻳﺴﺘﻦ، شاهکار است
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
❤️ @rooman222 ❤️
گاهی زندگی یعنی ریسک کردن برای
رؤیایی که هیچکس نمیتواند بفهمد.
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
❤️ @rooman222 ❤️
تنها چیزی که؛
شخصیت هر انسان را عوض می کند،
سختی های زندگی است؛
سعی کن در سختی ها انسان بمانی،
چون دنیای ما،
دنیای روابط آدمها با آدمها نیست...
دنیای روابط،
نقاب ها با نقاب هاست...
آدم ها کمتر فرصت میکنند...
تا سیمای حقیقی هم را ببینند...
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
❤️ @rooman222 ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹درود و صد سلام به امروز خوش آمدید
🗓 به پنجشنبه خوش آمدید
☀️ ۲۵ شهریور ۱۴۰۰ خورشيدی
🎄 ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۱
🌙 ۹ صفر ۱۴۴۳ قمری
🌼به نام خدای مهربان
🌸چونکه صبح آمد وچشمم باز شد
🌼خلقـتم با خالقم هم راز شد
🌸غرق رحمت میشود آنروز که
🌼صبحش با نام تو آغاز شد
🌸 #آخرین روزهای #تابستانیتون
🌼سرشار از خیر و برکت
─━━━━⊱🎁⊰━━━━─
🎈 𝐉𝐨𝐢𝐧
👑زَن وَ زِنـدگـے👑
#part80 #ارباب_طلبڪار کسایی که منو نمیشناختن با کنجکاوی نگاهم میکردند. البته هیچ کس منو نمیشناخت
#part81
#ارباب_طلبڪار
چه عروسیه کسل کننده ای بود.
البته من این حسو داشتن چون خیلیا اون وسط با سرخوشی خودشون رو تکون میدادن.
عروس و داماد که وسط رفتن حواس همه پی اونا رفت.
من هم که این جَو رو دیدم خواستم یکم از جمعیت دور بشم.
توی حیاط درندشت روی یکی از صندلی های سفید نشستم.
خلوت بود و صدای موزیک نا محسوس به گوش میرسید.
تو فکر غرق بودم که با شنیدن صدایی از جا پریدم.
_اینجا نشستی واسه چی؟
از جام بالا پریدم و با تعجب گفتم:
_تو کی اومدی؟
_سوالو با سوال جواب نده پاشو بیا داخل.
_به تو چه مگه تو داماد نیستی برو پیش عروس خانمت.
_عصاب منو خورد نکن ترمه بت میگم باشو بیا داخل.
با صدای بلند گفتم:
_دلم نمیخواد بیام.
با اخم جلو اومد بازومو گرفت و گفت:
_اون روی سگمو بالا نیار میگم بت.
_چه روی سگی؟ اصن تو سگ نیستی که تو کرگدنی!
با تعجب نگاهی بهم کرد و گفت:
_این زبونو تو از کجا میاری؟
با شیطنت و لج زبونمو در آووردم و چشت چشمی براش نازک کردم.
با حرص صورتشو جلو آورد منم سریع زبونمو بردم داخل اونم با لحن حرس داری گفت:
_مراقب باش ....
سکوت کن...
فرقی نمیکند از روی رضایت باشد یا دلخوری،
این مردم از سکوت
کمتر داستان می سازند...!
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
❤️ @rooman222 ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز اول صبح
از باغ محبت
سبدی از مهر را
مخصوص شما خوبان آورده ام
تا به بوی خوش آن
خاطرتان همیشه شاد شود
سلام وعرض ارادت خدمت شماخوبان
روزتون بخیروپرازشادی💚
❤️
دنیای فیلـــــــــــــــم👇👇👇
@Cinamatv
📚داستان کوتاه📚
⚡️شأن و منزلت بسم الله⚡️
🔘 گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین.
این زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد.
شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند.
🔘 روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد زن آن را گرفت و با گفتن " بسم الله الرحمن الرحیم" در پارچه ای پیچید و با " بسم الله " آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد .
شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را بی ارزش جلوه دهد.
🔘 وی بعد از این کاربه مغازه خود رفت.
در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.
🔘 زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن "بسم الله" در مکان اول خود گذاشت.
شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد.
زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید.
📚 خزینةالجواهر ص 612
┏━━✨✨✨━━┓
❄️ @ba_khodabash1 ❄️
┗━━✨✨✨━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما وقتی حالتون بده چیکار میکنین؟!
سر بر شانه خدا بگذار تا
قصه عشق را چنان زیبا بخواند
که نه از دوزخ بترسی و نه
از بهشت به رقص آیی
قصه عشق ، انسان بودن ماست
اگر کسی احساست را نفهمید
مهم نیست .
سرت را بالا بگیر و لبخند بزن .
فهمیدن احساس کار هر آدمی نیست...
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
❤️ @rooman222 ❤️
فردی ڪه بیشتر از همه، وقتتان را با او میگذرانید،
خودِ شما هستید..!
پس سعی ڪنید
برای خودتان هم
دوست داشتنی باشید
نه فقط برای دیگران
✅به جملات زیبا بپیوندید👇
🆔:
❤️ @rooman222 ❤️
هدایت شده از 👑زَن وَ زِنـدگـے👑
_ طبق خواسته ی پدر بزرگم هر ڪدوم از پسرای فامیل زودتر وارثی بهش بده تمام اموال مال اون میشه..
+ خب از من چی میخواین آقای دڪتر؟.
نگاهی به سر تا پام انداخت و گفت
_ یه مدت نقش زنمو بازی ڪن... یه بچه برام به دنیا بیار هر چی پول بخوای میدم.
من ڪه خیلی پول لازم بودم. زن صوری چیزی نبود. سر تکون دادم و گفتم
_ قبوله.
نزدیڪم شد و گفت.....👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2362572914Cf458aacd55