✳️ روزی به سختی روز شهادت تو نیست!
🔻 [من همواره نگران توطئهی معاویه علیه برادرم #حسنبنعلی علیهالسلام بودم و میدانستم که وی درصدد قتل اوست. روزی خدمت برادرم رسیدم و نتوانستم نگرانی خود را پنهان کنم و گریستم. برادرم از علت گریهام پرسید. گفتم:] گریهام بهخاطر مصیبتهایی است که بر تو وارد میشود.
🔸 [برادرم پاسخ داد: مصیبتی که بر من وارد خواهد شد زهری است که به من میخورانند، و با آن کشته میشوم. ولی #اباعبدالله! هیچ روزی به سختی روز شهادت تو نیست. در آن روز سیهزار نفر تو را محاصره کنند، در حالی که خود را از امت جدّ ما #محمد (ص) میپندارند و خود را به اسلام نسبت میدهند. همهی آنها برای کشتن و ریختن خون تو، بیاحترامی به حریم تو، به اسارت گرفتن اهلبیت تو و غارت خیمههای تو اجتماع میکنند. در این هنگام خداوند لعنتش را شامل حال بنی امیه میکند. و آسمان نیز خون و خاکستر بر سر مردم ببارد، و همهچیز حتی حیوانات و ماهیان دریاها برای مصیبت تو میگریند.
📚 کتاب #حسین_از_زبان_حسین
📖 ص ۷۲
👤 #حجت_الاسلام_محمدیان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
✳️ مثل اسیران کربلا
🔻 جلوی من حرکت میکرد که پام رو گذاشتم پشت پاشنهاش و ناخواسته کف کفشش جدا شد. اتفاق عجیبوغریبی بود؛ توی گشت پشت عراقیا و پونزده کیلومتر مسیر بازگشت تا مقر خودی! از سر شرم گفتم: «علی آقا، بیا کفش من رو بپوش.» با خوشرویی نپذیرفت.
🔸 راه به اتمام رسیده بود و اون مسیر پر از سنگلاخ و خاروخاشاک رو لنگلنگان اومده بود؛ بیهیچ اعتراضی. به مقر که رسیدیم، چشمام به تاولها و زخم پاش افتاد. زبونم از خجالت بند اومد. اون هم این حس رو در من فهمید و زبون به تشکر باز کرد. حالا هم شرمنده بودم و هم متعجب. پرسیدم: «چرا تشکر؟» گفت: «چه لذتی بالاتر از همدردی با #اسیران_کربلا!» و ادامه داد: «شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من روضه بود؛ روضهی یتیمان #اباعبدالله!» اشک چشمام رو پر کرد.
📚 برگرفته از کتاب #دلیل | روایت حماسهی نابغهی اطلاعات عملیات سردار #شهید_علی_چیتسازیان
📖 ص۷۴
👤 #حمید_حسام
❤ #هر_روز_با_شهدا
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
✳ چرا حسین(ع) بر دلها حکومت میکند؟
🔻 #حسينبنعلی علیه السلام كه امروز بر دل شما حكومت میكند، جهتش اين است كه رنگ زمان به خود نگرفت. نگفت اگر #پيغمبر حكومت كند رنگ پيغمبر، اگر #معاويه حكومت كند رنگ معاويه، اگر #يزيد حكومت كند رنگ او را بايد بگيريم و چون زمانه اينجور شده است، بايد رنگ زمانه را بگيريم! وقتی که #مروان_حکم به او گفت: یا #اباعبدالله! من یک جملهی خیرخواهانهای برای تو دارم، فرمود: بگو. گفت: من مصلحت تو را در این میبینم که با یزید بیعت کنی. حضرت نفرمود که این مصلحت و منفعت من نیست، فرمود: در آن موقع #اسلام چه خواهد شد؟ آنوقت باید فاتحهی اسلام را یکجا خواند!
👤 #شهید_مطهری
📚 #اسلام_و_نیازهای_زمان
📖 ص ۴۶
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
✳️ مثل اسیران کربلا
🔻 جلوی من حرکت میکرد که پام رو گذاشتم پشت پاشنهاش و ناخواسته کف کفشش جدا شد. اتفاق عجیبوغریبی بود؛ توی گشت پشت عراقیا و پونزده کیلومتر مسیر بازگشت تا مقر خودی! از سر شرم گفتم: «علی آقا، بیا کفش من رو بپوش.» با خوشرویی نپذیرفت.
🔸 راه به اتمام رسیده بود و اون مسیر پر از سنگلاخ و خاروخاشاک رو لنگلنگان اومده بود؛ بیهیچ اعتراضی. به مقر که رسیدیم، چشمام به تاولها و زخم پاش افتاد. زبونم از خجالت بند اومد. اون هم این حس رو در من فهمید و زبون به تشکر باز کرد. حالا هم شرمنده بودم و هم متعجب. پرسیدم: «چرا تشکر؟» گفت: «چه لذتی بالاتر از همدردی با #اسیران_کربلا!» و ادامه داد: «شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من روضه بود؛ روضهی یتیمان #اباعبدالله!» اشک چشمام رو پر کرد.
📚 برگرفته از کتاب #دلیل | روایت حماسهی نابغهی اطلاعات عملیات سردار #شهید_علی_چیتسازیان
📖 ص۷۴
👤 #حمید_حسام
#هر_روز_با_شهدا
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby