به مناسبت صد سالگی حوزه جدید علمیه قم
🔰 از دوران تاریک رضاخانی تا روزگار شکوفایی انقلاب
🔸پس از مهاجرت اجباری شمار قابل توجهی از اشعریان یمنیِ ساکن کوفه به قم، در پی آزارهای والیان اموی، بسیاری از پیروان اهلبیت(علیهمالسلام) در عراق و نواحی دیگر نیز راهی این شهر شدند. قم که از یک سو از مرکز خلافت (دمشق و سپس بغداد) دور بود و از سوی دیگر در همسایگی کرج ابودُلَف قرار داشت و حاکمان آن از پیروان اهلبیت(علیهمالسلام) به شمار میآمدند، دارای فضائی آزاد و نسبتاً آرام برای ایشان بود و چند تن از محدثان و درسآموختگان کوفه به عنوان مهمترین مرکز تعلیم آموزههای امامان معصوم(علیهمالسلام) میراث علمی آن شهر را به قم انتقال دادند. نامورترین آنان «ابراهیم بنهاشم کوفی» بود که او را نخستین فردی دانستهاند که حدیث علمای کوفه را به قم آورد.
🔸حضور مبارک حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام که در میانه راه سفر به نزد برادر بزرگوارشان حضرت ثامنالحجج علیهالسلام بهدلیل بیماری در این شهر ساکن شده و رحلت کردند، بسیاری از دوستداران اهلبیت علیهمالسلام را برای زیارت و مجاورت مرقد مطهر خواهر گرامی حضرت امام رضا علیهالسلام از سراسر ایران به قم کشاند. از آن پس بود که به تدریج جلسات درس و بحث و تفسیر قرآن و بیان حدیث و... توسط علمای ساکن و مهاجر در قم برگزار شد و نخستین نشانههای ایجاد حوزه علمیه قم پدید آمد.
🔸در واقع میتوان گفت دوره جدید شکوفایی حوزهها در ایران با هجرت آیتالله شیخ عبدالکریم حائری از اراک به قم آغاز شد و سپس با زعامت و مرجعیت عامه آیتالله العظمی بروجردی (1340-1324) رونق بیشتری یافت، بهطوری که توّجه بسیاری را به سمت خود جلب کرد.
🔸اما سختترین و تیرهترین دوران حوزه علمیه قم در همان سالها و روزهای حاکمیت رضاخان طی شد که مراکز علمی و دینی در نامطلوبترین شرایط خود به سر میبرد. دوران سرکوب رضاخانی این وضعیت را به فاجعهای دهشتناک رسانده بود، بهطوری که بسیاری از طلاب و روحانیون تحت شرایط وحشت و ترور رضا میرپنج سوادکوهی، کسوت روحانیت و درس و تحصیل را رها ساخته و به شهرها و روستاهای خود بازگشتند، برخی از مدارس علمیه از جمله در حوزه علمیه قم تعطیل شد و جلسات مذهبی و دینی به کمرونقترین میزان خود رسید.
🔸با حضور علمای گرانقدری همچون آیتالله روحالله خمینی در قم، تدریس فلسفه و عرفان مجدداً در حوزه باب شد و شخص ایشان همزمان با تدریس فلسفه، برای افراد شایسته و مورد اعتماد بهطور خصوصی بحثی از علوم عرفان را نیز شروع کردند.
🔸با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تحتفشار قرار گرفتن علماء در نجف از سوی رژیم بعث عراق، حوزه علمیه قم تبدیل به محور و مرکز حوزههای علمیه در جهان اسلام گردید، بهطوری که هماکنون هیچ حوزهای در جهان اسلام به عظمت آن نمیرسد و هزاران دانشمند و جویای حقیقت اسلام ناب از سراسر جهان در آن به تعلیم و تدریس و تحقیق اشتغال دارند و در مسیر خدمت به ارزشها و معارف والای دین و مذهب اهلبیت(علیهمالسلام) و حفظ دینداری مردم از هیچ تلاشی دریغ نمیورزند و در حقیقت، این عملکرد و تلاشها را برای خود افتخاری بس ارزشمند میدانند چرا که در تأسی به معصومین(علیهمالسلام) و خدمت به مذهب، در این مسیر و هدف گرانمایه گام برمیدارند.
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
به مناسبت روز لغو امتیاز تنباکو
🔰 حکم فقهی مبارزه با استعمار
🔻«الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو كان در حكم محاربه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه است.»
🔸با همین یک جمله، حکم تاریخی آیتالله سید محمدحسن حسینی شیرازی مشهور به میرزای شیرازی در اول جمادیالاول سال ۱۳۰۹ هجری قمری (۱۲۷۰ هجری شمسی) صادر شد و باعث برپایی نهضتی مردمی و دینی کمنظیری در تاریخ این سرزمین گشت که قدرتمندترین امپراتوری زمان را وادار به تسلیم نمود.
🔸اگر علما و روحانیون اسلام زمانی با تاسیس حوزههای علمیه و برپایی مدارس و دانشگاهها و کتابخانهها و... و با نشر کتاب و دانش به رواج علم و فرهنگ و تمدن پرداختند و حتی در دوران تهاجم مغول و در دیگر سرزمینها نیز از این کار بازنماندند، اما در زمانی دیگر که همان دشمنان قدیمی در قالب استعمار کهنه و نو، سرزمینهای اسلامی را عرصه تاختوتاز خویش قرار دادند، دیگر به درس و بحث و تبلیغ بسنده نکرده، گره لباس محکم نمودند و به طور مستقیم وارد مبارزه و مقابله رودررو با استعمارگران و متجاوزین و اشغالگران شدند.
🔸حکم تحریم تنباکو که به تهران رسید، در شهر ولولهای افتاد، هر كس كه سواد داشت، از روی آن نسخهای برداشت. اهالی شهرهای دیگر مانند اصفهان و مشهد نیز از این حکم تبعیت کردند. مردم قلیانها را شکستند و مغازههای توتون و تنباکو بسته شد.
🔸این حركت نشانگر آغاز یك مبارزه عمیق دینی علیه استعمار بود. برای اولین بار یک فتوای دینی که برای مقلدان مرجع عظام تقلید، واجبالاطاعه به شمار میرود، جایگاه یک امریه سیاسی ضداستعماری را پیدا میکرد و این موقعیتی والاتر از احکام جهادی بود که در زمان جنگ با روس یا اشغالگران انگلیسی از سوی علما و مراجع صادر میشد.
🔸به دستور شاه، ارنشتاین (مدیر شرکت رژی) اعلامیهای منتشر کرد و ضمن اعلام موقوف شدن انحصار داخلی و خارجی، از کسانی که قبلاً تنباکو به شرکت فروخته بودند، خواست تنباکوی خود را پس بگیرند. چند روز بعد (22 جمادیالثانی) شاه در نامهای خطاب به نایبالسلطنه و امینالسلطان تأکید کرد که قرارداد به هم خورده است و به آنان دستور داد علماء و مردم را از این امر مطمئن کنند.
حکم تحریم لغو شد
🔸پس از این اطمینان خاطر و صدور بیانیههای رسمی بود که در روز سهشنبه ۲۵ جمادیالثانی ۱۳۰۹، اعلامیه برداشتن تحریم تنباکو از سوی میرزای شیرازی منتشر شد و یک بار دیگر در تاریخ معاصر ایران نشان داده شد که تنها مبارزان پایدار میادین نبرد با استعمار، روحانیت و مرجعیت و پیروان و مقلدانشان هستند.
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
به یاد محرم و خرداد ۱۳۴۲
🔰 مگر شاه اسرائیلی بود؟
🔸با فرا رسیدن ماه محرم ۱۳۸۳ هجری قمری (۱۳۴۲ هجری شمسی)، حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) طرح نهائی خودشان را برای گسترش آرمانهای نهضت اسلامی، به مرحله اجرا درآوردند. ایشان با صدور اطلاعیهای خطاب به روحانیون و وعاظ، رهنمودهای لازم را برای منبرها و مراسم سوگواری ماه محرم ارائه کردند. در بخشی از اعلامیه فوق آمده بود:
🔻«...حضرات مبلغین عظام هیئات محترم و سران دستهجات عزادار، لازم است فریضه دینی خود را در این ایام در اجتماعات مسلمین ادا کنند و از سید مظلومان، فداکاری در راه احیاء شریعت را فرا گیرند و از توهّم چند روز حبس و زجر نترسند. آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنی امیه نیست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائیل و عمال آنها همراهی میکند... خطر اسرائیل و عمال آن را به مردم تذکر دهید و در نوحههای سینهزنی از مصیبتهای وارده براسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت یادآور شوید... سکوت در این ایام، تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است. از عواقب این امر بترسید. از سخط خدای تعالی بهراسید... از اخافه و ارعاب سازمانها و دستگاه شهربانی، هراسی به خود راه ندهید...»
🔸با این رهنمودها، حضرت امام برای نخستین بار پس از قرنها، سنتهای انقلابی شیعه را احیاء کردند و اسلام انقلابی را در صحنههای اجتماع و مراسم سوگواری سالار شهیدان بازیافته، سیاست و مسائل اجتماعی را در عینیت و در متن فرایض دینی نمایاندند.
🔸شاه هم به دستور اربابان آمریکاییاش دست به سرکوب و دستگیری وسیع روحانیون مبارز و انقلابیون زد. در چنین موقعیتی و در خرداد 1342، امام بیش از هر موضوعی بر روی آگاهی دادن به مردم تأکید داشتند و مناسبترین موقعیت را در ماه محرم و بهرهگیری از درسهای قیام حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسلام تشخیص دادند.
🔸حضرت امام همچنین نامههایی برای آیات عظام و علمای اعلام شهرهای مختلف ایران فرستادند و از آنها خواستند در عزاداریهای ماه محرم به فجایعی که توسط رژیم شاه بر مملکت ایران تحمیل میشود، توجه کنند و از همه مهمتر خطر اسرائیل و صهیونیسم را مدنظر داشته باشند.
🔸اما اتفاق مهمی که در آستانه عاشورای حسینی افتاد، این بود که شهربانی شهرهای مختلف کشور، روحانیون و وعاظ را به کلانتریها احضار کرده و از آنها تعهد میگرفتند که درباره 3 موضوع صحبت نکنند:
۱- درباره شاه بدگویی نکنند
۲- از اسرائیل سخن نگویند
۳- از اینکه اسلام در خطر است، سخنی نگویند
🔸نکته مهم در این تعهدنامه، مسئله عدم صحبت درباره اسرائیل بود! آنچه که از قضا حضرت امام در رهنمودهایشان به خطباء و وعاظ و روحانیون تأکید کرده بودند از خطر نفوذ صهیونیسم و اسرائیل در ارکان مختلف کشور سخن بگویند و فاجعهای که ایران و اسلام را تهدید مینماید را به مردم مسلمان گوشزد نمایند.
🔻از همین روی بود که امام در سخنرانی 13 خرداد خود در افشای شاه و رژیمش فرمودند:
«... ربط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید؛ این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟...»
🔸آنچه از التزام و تعهدنامه فوق مستفاد میشد، اثبات همان صحبتها و سخنان حضرت امام بود که بارها و بارها بر خطر نفوذ صهیونیسم در کشور تأکید کرده بودند.
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
سالگرد رحلت حضرت امام خمینی قدس سرهالشریف
🔰 راز چهره همیشه آرام و قلب مطمئن امام
🔻«... چه در بازداشت و زندان و چه در خانه خویش، آنگاه که تکیه بر دیوار اتاق خودش زده بود، یکجور حرف میزد. چه آن موقع که در معرض تهدید قطعی بود و تهدیدهای جدی متوجهاش بود، اعم از اینکه در خانهاش بریزند، ایشان را بگیرند، تبعیدش کنند و حتی بکشند.... در ایشان اثری نداشت. همان حرفی را میزد که در وقت آسایش. در وجود ایشان چند چیز ملحوظ بود؛ نهتردید در کار بود، با قاطعیت حرف میزد و نه تغییر در کار بود که در یک وضعیتی یک جور حرف بزنند و در وضعیت دیگر، جور دیگر. غالباً یک فرد سیاسی تا در خانهاش نشسته و تکیه به دیوار اتاقش زده و مریدهایش دورش هستند، یک جوری شخصیت دارد و حرفهایش را ارائه میکند، وقتی دستگیرش میکنند و یک مقدار تهدیدش میکنند و فشار به او میآورند، برنامههایش عوض میشود. اما امام اینچنین نبود...»
🔸این جملات بخشی از گفتوگو با مرحوم آیتالله ممدوحی از یاران قدیمی نهضت امام و عضو سابق مجلس خبرگان رهبری درباره خصوصیات و ویژگیهای حضرت امام خمینی (رحمهاللهعلیه) بود. شاید این خصوصیت حضرت امام در تصاویر و عکسهای ایشان نیز از همان سالهای ابتدائی نهضت، مشخص و معلوم بود.
🔸بهنظر میآید این اعتقاد راسخ حضرت امام به ادای وظیفه و تکلیف الهی و جلب رضایت خداوند (بدون اعتنا بر شکست و یا پیروزی ظاهری) بود که باعث شد ایشان در تمام طول زندگی و به خصوص دوران مبارزه علیه رژیم شاه که به مقابله با تمامی مستکبرین و قلدران روی زمین کشیده شد، ذرهای ترس و تردید و هراس به خود راه ندهند.
🔸شاید بتوان یکی از مصادیق روشن این سخن را، کلمهای دانست که امام در پرواز انقلاب در 12 بهمن 1357 به آن خبرنگار گفت، وقتی پرسید حالا که پس از 15 سال به میهن بازمیگردید، چه احساسی دارید و امام در حالی که بزرگترین خطرها از جمله هدف قرار دادن یا ربوده شدن هواپیما، ایشان و سایر مسافرین را تهدید میکرد، با همان آرامش خاطر همیشگی و طمأنینه قلبی فرمودند که «هیچ»!
🔸بیمناسبت نیست شرح این خصوصیات و ویژگیهای اخلاقی و رفتاری حضرت امام که از اعتقاد قلبیشان به خدای تبارک و تعالی ناشی میشد و از مهمترین عوامل تأثیر رهبری ایشان در پیروزی نهضت اسلامی مردم ایران تلقی گردید را از زبان خود آیتالله سعیدی بشنویم که از نزدیکترین و پاکبازترین یاران امام به شمار میآمد.
آیتالله سعیدی در سخنرانی 7 مهرماه 1346 در مسجد حضرت امام موسی بن جعفر(علیهالسلام) گفت:
🔻«...یک وقتی من از بعضی حرفهایی که شنیده بودم، وحشت کردم. رفتم خدمت ایشان، نزدیک غروب آفتاب بود و وضو گرفته بودند و مهیای نماز مغرب و عشاء. اجازه طلبیدم... ایشان چون عنایت بیشتری داشتند به ما اجازه دادند. مطلب را بهشان عرض کردم. فرمودند که من بر حرف خودم باقی هستم. عرض کردم: آقا شما را تنها میگذارند و نه تنها طرف شما دولت ایران، بلکه آمریکاست. فرمود: سعیدی، اگر جن و انس یک طرف باشند و من یک طرف، حرف همین است که میگویم، برو برگرد ندارد. من فهمیدم که نه، این یک قدرت دیگری است. ایشان دربند این نیست که یاوری باشد یا نباشد. مطلب را فهمیده و رویش هم ایستاده و بعد هم معلوم شد حق با ایشان است...»
🔸بهنظر میآید این، همه راز آنچهره و رفتار و خصوصا عکسی است که بهعنوان یکی از شمایلهای ماندگار نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی جاودانه شد و بعضا بهعنوان شناسنامه دوران مبارزه علیه شاه و آمریکا و استعمار، مورد توجه قرار میگیرد.
انگار که این جملات نامه امام به شهید سعیدی را تکرار میکند که:
🔻«...از امثال جنابعالی صبر و انتظار فرج مطلوب است و هیچگاه از فضل الهی مأیوس نباشید. انشاءالله فرج نزدیک است. چه بسیار شود که خداوند تعالی به واسطه عنایاتی خاصه که دارد، انسان را مبتلا میکند به اموری که قهرا توجه او را به ذات اقدس خود جلب کند و چهبسا که رحمتها بهصورت قهر و غضب جاری میگردد...»
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
به بهانه آغاز جنگ مسلحانه گروهک منافقین علیه مردم
🔰 اگر سازمان منافقین در تاریخ ایران نبود
🔸 عنوان «What If» عنوان یک نوع تئوری برای بررسی و تحلیل تاریخ علیالخصوص جهت دریافت ضمنی برخی گوشهها و زوایای پنهان آن به کار میرود که اگر فلان پدیدهها یا شخصیتها و یا نیروها در تاریخ وجود نداشتند، چه اتفاقی میافتد. این تئوری بعضاً به تاریخ جایگزین هم منتهی میگردد.
🔸وقتی به بررسی تاریخ مینشینیم، تاثیر مثبت و منفی برخی پدیدهها را بسیار زیاد ارزیابی میکنیم و موقعی این تاثیر بیشتر میشود که نتوان برای آن پدیدهها حداقل در مقاطع زمانی و مکانی نزدیک، مشابه یا هم عرضی یافت.
🔸اگرچه در گروه مجاهدین خلق علیرغم همه ادعای اسلامی بودن اما از همان ابتدا التقاط شدیدی حاکم بود و کتب مارکسیستی سر لوحه مطالعات و تئوریهایشان قرار داشت (و از همین طریق همان جوانانی که به دلیل نفوذ منافقین در مساجد و مجالس و محافل روحانیون مبارز جذب این گروه شده بودند، را به انحراف کشاندند.) اما پس از اعلام رسمی تحول مارکسیستی به طور علنی و ظاهراً طی گذر از یک تجربه جعلی، مبارزه از طریق اسلام را «بنبست» نمایاندند!
🔸اما اگر این گروهک در تاریخ ایران به خصوص دهههای 1340 و 1350 نبود، امثال تشکیلات گسترده و باسابقهای مانند حزب توده یا جبهه ملی که نابود شده و یا در دم و دستگاه رژیم شاه حل شده بودند یا دیگر گروههای چپ مانند فداییان خلق که در محدوده بسیار کمی، برد داشتند و نهضت آزادی و مانند آن هم به هیچوجه قدرت جذب این نیروهای مذهبی جوان و انحراف آنها را نداشتند.
🔸اسناد و اعترافات و مکتوبات خود این گروهک تروریستی از جمله حرفهای صریح مسعود رجوی به ژنرال حبوش (رئیس سازمان امنیت صدام) نشان میدهد که حداقل در دو انفجار بزرگ دفتر حزب جمهوری اسلامی و ساختمان نخستوزیری، آمریکا و فرانسه دست داشتهاند.
🔸اسناد و مدارک نشان میدهد در سالهای قبل از انقلاب، نیروهای این گروهک در جریان برخی ترورهایشان، از جمله ترور 3 کارشناس آمریکایی به اطلاعاتی نیاز داشتند که تنها از محافل خارج کشور و بیگانه تامین گردید.
🔸اسناد و مدارک نشان میدهد تقی شهرام و مسعود رجوی که در دو مقطع مهم در فروپاشی نیروهای مذهبی گروه نقش اصلی داشتند، با نقشه و حمایت دستگاههای امنیتی شاه حفظ شدند.
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
سالگرد تحصن و اعتراض روحانیت به مشروطه انگلیسی
🔰 مشروطهای که از دیگ پلوی سفارت بیرون آمد
🔻«... تا این وقت (در تحصن) سخن از مشروطه در میان نبود و این کلمه را کسی نمیدانست. لفظ مشروطه را به مردم تهران، اهل سفارت القا کردند... یک روز طرف عصر، بنده با سه نفر از معممین درب سفارت ایستاده بودم. درشکه شارژ دافر سفارت از قلهک وارد شد. همین که درشکه به محاذات ما رسید، ایستاد. بعد خانم شارژ دافر از درشکه پیاده شد، با نهایت خندهرویی و تغمز به نزد ما آمد، گفت: آقایان! شما برای چه اینجا آمدهاید؟ یک نفر گفت: ما آمدهایم اینجا یک مجلس عدالت میخواهیم. (خانم شارژ دافر) گفت: نمیدانم مجلس عدالت چیست! گفت: پس شما یقین مشروطه میخواهید. این اولین دفعه بود که ما لفظ مشروطه را از دهان خانم انگلیسی شنیدیم... بعد طولی نکشید که شنیدیم یکی فریاد میکرد: ما میخواهیم. یکی فریاد میکرد: ما شرطه میخواهیم. آخوندی فریاد کرد: بگویید آنچه را خانم گفت! ما مشروطه میخواهیم...»
🔸این نقل قولی از مرحوم ضیاءالدین دری (یکی از متحصنین در سفارت انگلیس) درباره تاثیر سفارت در القای کلمه مشروطه و تفکر مشروطیت به متحصنین و طالبان عدالتخانه بود. در واقع نهضت مشروطه از آغاز نام مشروطه بر خود نداشت و با عنوان نهضت عدالتخانه در پی برپایی نهاد یا ارگانی بود که در آن قانون شرع اجرا شده و حق مظلوم را از ظالم بستانند.
🔸خواسته اصلی متحصنین، اساسا برپایی بنیاد عدالتخانه و جاری ساختن قانون اسلام در مورد همه مردم بود. براساس اسناد تاریخی و مدارک معتبر، در آن تحصن هیچ سخن و درخواستی مبنی بر مشروطهخواهی یا مانند آن عنوان نشد.
🔸طبق روایات تاریخی و اسناد و شواهد موجود، اعضای انجمن مخفی وابسته به فراماسونها و اعضای سفارت، آنقدر در میان متحصنین تبلیغات کردند که در مدت کوتاهی، درخواست عدالتخانه تبدیل به «مشروطه» شد.
🔸براساس ادعای مهدی ملکزاده (نویسنده تاریخ مشروطیت ایران)، اولین کسی که در تحصن، مشروطیت را مطرح کرد، پدرش، ملکالمتکلمین عضو لژ ماسونی بیداری بود. از دیگر سازمانهای فعال در جریان تبدیل نهضت عدالتخانه مردم به مشروطه، انجمن مخفی بود که اسماعیل رایین در كتاب «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» دربارهاش نوشته است:
🔻«... دومین انجمن مهمی كه با كمك پنهانی لژ فراماسونری و مشروطهخواهان تشكیل شد، «انجمن مخفی» در تهران بود. این انجمن كه نامی نداشت توسط ملكالمتكلمین و سیدجمالالدین واعظ كه هر دو از اعضای برجسته لژ فراماسونری ایران بودند، رهبری و اداره می شد...»
🔸حضرت امام خمینی(رحمهًْاللهعلیه) در سخنرانی که به مناسبت شهادت فرزند برومندشان، حاجآقا مصطفی خمینی به تاریخ 10 آبان 1356 در نجف اشرف و در مسجد شیخ انصاری این شهر ایراد فرمودند، ضمن اشاره به نهضت عدالتخانه، از نقش علما و روحانیون در شکلگیری و گسترش آن سخن گفته و نتیجه آن را مورد ارزیابی قرار دادند. ایشان گفتند:
🔻«... این نهضت در مقابل استبداد و مشروطیت؛ این نهضت شروع شد به دست علما. در ایران هم با دست علما بود که آن استبداد سخت که هر کاری میخواهد بکند، هرکس را بکشد، کشته... در مقابل این استبداد، علما قیام کردند و یک نهضتی به وجود آوردند و در صف اول، علما بودند خوب، متمم قانون اساسی با زحمت علما درست شد لکن عمل نکردند...»
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
سالگرد سوءقصد به جان رهبر معظم انقلاب
🔰 سالهاست که عبای شهادت را بر دوش میکشند
🔻«... آن وقتی که بمب منفجر شد، در آن مسجدی که من بودم، از وقتی که بار اول افتادم زمین (نفهمیدم البته چه جوری شد که افتادم) تا وقتی که به کلی بیهوش شدم و بعد از چند روز به هوش آمدم، سه مرتبه دیگر به هوش آمدم. در این فاصله سه بار لحظاتی به هوش آمدم و هر دفعه یک احساسی داشتم که آن حالات را من هیچ وقت یادم نمیرود. یکیش که حالا اینجا عرض میکنم، این است؛ در یکی از این حالات احساس کردم که من دارم میروم، یعنی دارم میمیرم. احساس کردم که مرگ در مقابل من است. کاملا خودم را در مرز عالم برزخ مشاهده کردم. به طور خلاصه اگر بخواهم در یک کلمه بگویم، احساس کردم که در آن حال، انسان هیچ دستاویزی به جز خدا ندارد، هیچ دستاویزی. یعنی هرچه هم عمل آدم پشت سر خودش داشته باشد، بازهم اگر تفضل الهی و رحمت خدا را نتواند جلب کند، آدم خاطر جمع نیست به آن عمل... آنجا انسان احساس میکندکه مثل پر کاهی بین زمین و آسمان است. این احساس را انسان دارد و منقطع میشود. از همه چیز منقطع میشود. مثل این حالت انقطاع را در آن وقت احساس کردم و تضرع کردم پیش خدای متعال؛ پروردگارا میبینی که من چقدر دستم خالی است و چقدر محتاجم. اگر تفضلی کنی، کردی والّا ما رفتیم. منظورم مردن نبود، رفتن از وادی سعادت بود. بعد دیگر بیهوش شدم و نفهمیدم چیزی را...»
🔸این شرح نسبتا مبسوطی است که مقام معظم رهبری از لحظات سوء قصد به جان ایشان در ششم تیرماه 1360 دادند. روز 6 تیرماه 1360 بود، آیتالله خامنهای که از جبههها برگشته و به حضور حضرت امام رسیده بودند، بعد از دیدار طبق برنامه حزب جمهوری اسلامی، برای سخنرانی در یکی از مساجد جنوب تهران، عازم مسجد ابوذر واقع در محله فلاح شدند.
🔸محسن جوادیان از محافظان آیتالله خامنهای در روز 6 تیرماه 1360 درباره آن روز میگوید:
«... آقا در حال پاسخ دادن به سؤال دوم بودند که شخصی یک ضبط «آیوا» که حالت استوانهای داشت و طوسی رنگ بود را آورد و روی تریبون گذاشت و کلید آن را فشار داد. بعد از رفتن این فرد، کلید ضبط صوت مثل حالتی که نوار تمام شود، بالا زد و به حالت اول برگشت که برای ما تعجبانگیز بود که چگونه به این زودی نوار این ضبط تمام شد...»
🔸حالت قرار گرفتن آقا پشت تریبون، به گونهای شده بود که برخلاف حالت اول، این بار سمت راست بدنشان در مقابل ضبط صوت قرار گرفت و از پشت تریبون هم کمی عقب آمدند. و این به جز حکمت و امداد الهی چه میتوانست باشد که آقا ناخودآگاه در موقعیتی قرار گرفت تا هدف جنایتکارانه تروریستها محقق نشود.
محسن جوادیان ادامه میدهد:
🔸«... یکباره انفجار اتفاق افتاد... یک لحظه که به عقب برگشتم دیدم ایشان بین محراب مسجد و تریبون برروی بازوی چپ افتادهاند. دیگر معطل نکردم، چون اول حادثه خونریزی خیلی شدید نبود و از طرفی وزن ایشان هم کم بود، به تنهائی ایشان را در بغل گرفتم و با سرعت از داخل شبستان به سمت بیرون مسجد حرکت کردم، آن لحظات بود که به یکباره دیدم یک حفره از جراحت زیر گلوی ایشان به وجود آمده که هر لحظه خونریزی آن شدیدتر میشود....همان طور که داشتم به طرف ماشین میرفتم یک لحظه دیدم که آقا به هوش آمد و پس از چند لحظه بدن ایشان سست شد و سرشان به روی شانه من افتاد. من یک لحظه به ذهنم آمد که ایشان شهید شد... (بغض و تاثر شدید محسن جوادیان)...»
🔸حضرت امام در پیامی به آیتالله خامنهای نوشتند:
«... اینان با سوءقصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحهدار نمودند... و به کسی سوءقصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است... من به شما خامنهای عزیز، تبریک میگویم که در جبهههای نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نموده، و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم...»
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
سالگرد شهادت آیتالله دکتر بهشتی
🔰 تروری که ۶ سال برایش برنامهریزی کردند
🔻«... باید بهشتی را از بین ببریم... ولی چون از نظر تبلیغاتی صلاح نیست این جریان رو شود، بهتر است از روشهای خاصی بهرهگیریم، مثلا او را با اتومبیل زیر بگیریم...»
🔸این جملات بخشی از نوشتههای وحید افراخته، از اعضای ارشد گروهک مجاهدین خلق (منافقین) به نقل از تقی شهرام (سرکرده اصلی و مارکسیست این گروهک) است که پس از دستگیری توسط ساواک اعتراف کرد به دنبال تصفیههای خونین درون این گروهک و به قتل رساندن و سوزاندن برخی از اعضای قدیمی آن از جمله مجید شریف واقفی، در پی اجرای طرح ترور آیتالله دکتر بهشتی در سال 1354 بودند.
🔸از همان اوایل پیروزی انقلاب، یکی از روحانیون مبارزی که در مرکز حملات گوناگون گروهکها بهویژه مجاهدین خلق قرار گرفت، شخص آیتالله دکتر بهشتی بود. بزرگترین و وسیعترین ترور شخصیت در طی دو سال و اندی اوایل پیروزی انقلاب، علیه دکتر بهشتی صورت گرفت. او را «انحصارطلب» و «دیکتاتور» معرفی کردند و شهید بهشتی که از لحاظ سعهصدر و آزادیخواهی و منطق و استدلال در میان یاران امام شاخص بود، در برابر سیل اینگونه اتهامات دم بر نیاورد و سخنی نگفت و از خود دفاعی نکرد.
🔸حضرت امام درباره این مظلومیت شهید بهشتی فرمودند:
🔻«... آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفین انقلاب، افرادی [را] که بیشتر متعهدند، مؤثرتر در انقلاباند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار دادهاند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود. تهمتها؛ تهمتهای ناگوار به ایشان میزدند! از آقای بهشتی اینها میخواستند موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را میشناختم و برخلاف آنچه این بیانصافها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و «مرگ بر بهشتی» گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متدین، علاقهمند به ملت، علاقهمند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان میدانستم...»
🔸اما آنچه باعث کینه دیرین منافقین نسبت به دکتر بهشتی بود، هیچکدام از موارد فوق به نظر نمیآمد بلکه فعالیتهای روشنگرانه و آگاهیبخش او، بیش از همه گروهک مجاهدین خلق را حساس کرد. گروهکی که علیرغم نفاق چندین ساله، در سال 1354 به طور رسمی و علنی از یک سوی مارکسیست شده و از سوی دیگر دست به تصفیههای خونین درون سازمانی زده بود. از همین روی، سایر مبارزان و انقلابیون را نسبت به عملکرد خود دچار تردید جدی نمود و در افشای نفاق گروهک مجاهدین خلق، آیتالله دکتر بهشتی سهم بسزایی داشت. به همین دلیل گروهک یاد شده به تنها دستاویزش یعنی سلاح و ترور پناه برده و قصد ترور دکتر بهشتی را نمودند.
🔸این قصد ترور ۶ سال طول کشید تا به انجام برسد تا سرانجام در ۷ تیرماه ۱۳۶۰ و در جریان انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی ایشان را همراه ۷۲ تن دیگر از یارانش به شهادت رساندند.
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
سالگرد شهادت محمد کچویی
🔰 جوان مبارزی که برای زندانیان اوین مانند پدر بود
🔻«... روز هشتم تیر (1360) جلسهای با حضور 24 تن از حکام شرع، آقای لاجوردی، آیتالله قدوسی، آیتالله گیلانی و چندین نفر دیگر از جمله خودم در دادسرا تشکیل شد. کاظم افجهای که متوجه قضیه شده بود با هماهنگی سعادتی با سلاح کلاشینکف که آن را روی رگبار گذاشته بود، پشت در جلسه قرار گرفت... آقای میرآبی و آقای غفارپور معاون قضائی، او را از آنجا بیرون کرده و با تندی به آقای کچویی گفتند این آدم خطرناکی است. منتها آقای کچویی به خاطر اینکه ایشان توبه کرده و بسیار انسان دلرحم و دلسوزی بود نمیپذیرفت... بعد از اتمام جلسه، حکّام شرع در ضلع شرقی اوین زیر درختان نشسته بودند و پاسخگوی توضیحات و مسائل شرعی زندانیان بودند؛ در همین حال، افجهای به آنها نزدیک شد و اسلحه را به سمت آنها کشید... آقای کچویی (خود را در میان افجهای و هیئت قضائی قرار داد) و اسلحه خود را بیرون آورد اما قبل از آن افجهای تیری به سر او زد».
🔸این خاطره حاج احمد قدیریان از افراد حاضر در محل حادثه ترور محمد کچویی (رئیس وقت زندان اوین) از چگونگی آن عملیات ترور و شهادت کچویی است. روز 8 تیرماه 1360 و تنها یک روز پس از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت برخی شخصیتهای برجسته انقلاب از جمله شهید بهشتی و یارانش، طبق قرار قبلی میان کاظم افجهای (از به ظاهر توابین منافقین که توبه تاکتیکی کرده و جزو نگهبانان شده بود) و برخی دیگر از رابطین منافقین به سرکردگی محمدرضا سعادتی (عضو مرکزیت منافقین) در زندان، قرار بود اعضای یک هیئت قضائی متشکل از ۲۴ نفر از جمله آیتالله قدوسی، آیتالله محمدی گیلانی، سید اسدالله لاجوردی به عنوان حاکم شرع و دادستان انقلاب تهران و... هنگام بازدید از زندان، ترور شوند. اما فداکاری شهید کچویی موجب شد تا این قصد شوم به اجرا درنیامده و خود کچویی به آرزوی همیشگیاش یعنی شهادت برسد.
🔸محمد کچویی شکنجهشده و زخمخورده دوران مبارزه علیه رژیم شاه بود. خودش وقتی اواخر آذرماه 1358، دادگاه فرجالله سیفی کمانگر معروف به «کمالی» از شکنجهگران ساواک در حال برگزاری بود، به عنوان یکی از قربانیان شکنجههای کمالی، برای شهادت در محضر دادگاه، پشت میکروفون قرار گرفت و از وحشیگریهای او سخن گفت:
🔻«... در رابطه با کمالی شکایت دارم. شکنجههایی که او روی خود من انجام داد و یکی هم گزارشهای داخل زندانش است. سه چهار بار که مرا شکنجه داد همیشه مست بود... کمالی نمیدانست که اراده خدا پشتیبان این انقلاب است و تا زمانی که خدا بخواهد این انقلاب ماندگار است...»
🔸شهید کچویی در تیر سال 1358 به ریاست زندان اوین منصوب شد و بیش از ۲ سال اداره این زندان را برعهده داشت. در آن سالها اوین محل نگهداری زندانیان عضو گروهکهایی همانند فرقان و عاملین کودتای نوژه بود. شهید کچویی در طول دوران مدیریت زندان اوین به دلیل داشتن اخلاق نیکو و رأفت اسلامی و نقش ویژه در آگاهی و توبه عوامل گروهکهایی همانند فرقان و مجاهدین خلق به نام «پدر توابین» مشهور شد. بنا بر اظهارات شهید لاجوردی، رفتار کچویی با زندانیان به گونهای دارای منش مردانه و بزرگوارانه بود که وقتی به شهادت رسید اکثر زندانیان میگفتند که پدرمان را از دست دادیم.
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
سالگرد دومین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران
🔰 از کلاس درس ریاضی تا اتاق ریاست جمهوری
🔻«... به طور خیلی خلاصه همان طور که هممیهنان میدانند اهل قزوین هستم، چهار سالم بود که پدرم فوت کرد، از یک خانواده متوسط، مذهبی و در عین حال در یک زندگی نسبتا آبرومندی بزرگ شدم. سیزده ساله بودم که آمدم تهران، در تهران دستفروشی کردم و شاگردی کردم در بازار و بسیار خوشحال هم هستم، برای اینکه در سنین کودکی با زندگی کورهپزخانهها و جنوب شهر تهران کاملا آشنا شدم، بعد به علتی دستفروشها را جمع کردند و من با داشتن ششم ابتدائی رفتم نیروی هوایی. در نیروی هوائی ضمن خدمت، تحصیل کردم و دیپلمه شدم... در این فاصله با آقای طالقانی آشنا شدم. ایشان مرا به دبیر شدن راهنمایی کردند، با اینکه میشد افسر هم بشوم... بعد از ارتش استعفا کردم، آمدم بیرون، یک سال هم معلم بودم و بعد لیسانسه شدم و شروع کردم به دبیری... دوره فوق لیسانس شرکت کردم، فوق لیسانس آمار، یک سال هم فوق لیسانس را خواندم... در حالی که دبیر بودم ولی گاهی میشد که 10 تومان هم پول نداشتم که برای زندگی روزمرهام باشد. اما خوشحال بودم، چون سعی میکردم از یک زندگی اقتصادی سالمی برخوردار باشم...»
🔸این جملات بخشی از معرفی شهید محمد علی رجائی توسط خودش است که در سخنرانی انتخاباتی دومین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران از تلویزیون پخش شد. انتخاباتی که در دوم مردادماه 1360 برگزار گردید و به جز محمد علی رجائی، حبیب الله عسکراولادی و عباس شیبانی و علی اکبر پرورش هم رقبای انتخاباتی وی بودند که در نهایت رجائی توانست با کسب 90 درصد آراء مردمی، دومین رئیسجمهوری اسلامی ایران شود.
🔸شهید رجائی در همه دوران مسئولیتش، چه در دوران ریاست جمهوری، چه وقتی که وزیر و نخستوزیر شد و چه قبل از آن یعنی زمانی که یک معلم بود، یک جور زندگی نکرد و روش و سبک زندگیش تغییری نداشت، در هر حالت و موقعیت و شرایطی مبارزه علیه ظلم و استبداد و استعمار را از یاد نمیبرد.
🔸شاگردانش به خاطر دارند، روزی قرار بود در کلاس ریاضی، مبحث «تابع» (از مباحث مهم ریاضیات) را تدریس کند، وقتی وارد کلاس شد، مبصر برپا داد و همه دانشآموزان به احترام دبیر ریاضیشان، از روی نیمکتهای خود بلند شدند. آقای رجائی با کمال خوشرویی و متانت گفت که بنشینند و هنگامی که دانشآموزان نشستند، مجددا خودش برپا داد. دوباره دانشآموزان برخاستند و باز گفت بنشینید و باز هم دانشآموزان نشستند و متعجب از این عمل او بودند که از بهترین دبیران آن دبیرستان به شمار میرفت.
🔸حدود یک سال بعد و پس از خاموش شدن فتنه بنی صدر و منافقین، مورد اعتماد آحاد ملت برای پست ریاست جمهوری اسلامی ایران واقع شد. او دولتی تشکیل داد که کمتر از یک ماه عمرش به درازا کشید و کوتاهمدتترین دولت سالهای پس از انقلاب به شمار آمد، اگرچه برکاتش برای آینده انقلاب و نظام اسلامی بسیار زیاد بود.
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
سالمرگ محمدرضا پهلوی
🔰 جایی جز زبالهدان تاریخ نداشتند!
🔻«... آیا اعلیحضرت میل دارند برای ارسال دعوتنامهای از ایالات متحده برایشان اقدام کنم؟...»
🔸این پیشنهاد ویلیام سولیوان (آخرین سفیر آمریکا در ایران) به شاه بود وقتی در اوایل دی ماه 1357 به اتفاق ژنرال رابرت هویزر (معاون فرماندهی نیروهای ناتو و فرستاده آمریکا برای انجام کودتا در ایران) در کاخ نیاوران با محمدرضا ملاقات کردند. پیشنهادی که به دنبال دستور واشنگتن به سولیوان مبنی بر خروج شاه از ایران و درخواست ملتمسانه شاه انجام گرفت.
🔸ویلیام سولیوان در کتاب ماموریت در تهران که خاطراتش از دوران سفارت در ایران را نقل کرده، درباره آن روز و آن ملاقات نوشته است:
🔻«... در همین ایام (اوایل دیماه 1357) پیامی از واشنگتن دریافت داشتم مبنی بر اینکه در اولین فرصت، شاه را ملاقات کنم و به او بگویم که هرچه زودتر ایران را ترک گوید... ابلاغ چنین پیامی از طرف سفیر یک کشور به رئیس مملکتی که در آن ماموریت دارد، کار سادهای نیست...»
🔸سولیوان در همان کتاب نقل کرده است که محمدرضا پس از دریافت پیام واشنگتن مبنی بر ترک ایران، در خود فرو رفت و مدتی فکر کرد، سپس ملتمسانه و با حالت درماندگی و استیصال پرسید:.».. خب! حالا کجا باید برم؟»!
🔸اما علیرغم موافقت اولیه و برخلاف آنچه ویلیام سولیوان به شاه وعده داده بود، آمریکا نوکر حلقه به گوش خود را راه نداد. محمدرضا برای خروج از ایران، تنها موفق به دریافت ویزا از دولت مصر شد، نخست به مدت شش روز در مصر اقامت کرد و پس از آن به دعوت ملکحسن مراکشی به این کشور رفت.
🔸او در سوم اسفند 1357، در پیامی به سفیر آمریکا در مراکش، اعلام کرد قصد دارد هفته دیگر به آمریکا سفر کند. آمریکا پس از تشکیل جلسه کمیته هماهنگی شورای امنیت ملی در کاخ سفید، از طریق نمایندگانش، او را قانع کرد که در شرایط فعلی، دعوت پیشین آمریکا را نادیده بگیرد، زیرا در صورت ورود به آمریکا با مشکلاتی روبهرو خواهد بود.
🔸طرفه آنکه محمدرضا برای اینکه به سلطنت برسد هم با همین خفت و خواری مواجه شد. ارتشبد سابق حسین فردوست، رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه و دوست و رفیق قدیمی محمدرضا در این باره ماجرائی مفصل از تردید انگلیس و آمریکا برای ادامه حکومت پهلوی و پادشاهی محمدرضا نقل کرده است:
🔻«... بعدازظهر یكی از روزهای نهم یا دهم شهریور(1320) ولیعهد (محمدرضا) به من گفت: همین امروز به سفارت انگلیس مراجعه كن. در آنجا فردی است به نام «ترات» كه رئیس اطلاعات انگلیس در ایران و نفر دوم سفارت است. او در جریان است و درباره وضع من با او صحبت كند... نمیدانم نام «ترات» و تماس با او را چه كسی به محمدرضا توصیه كرده بود، شاید فروغی، شاید قوام شیرازی و شاید كس دیگر؟! من به سفارت انگلیس تلفن كردم و گفتم با مستر ترات كار دارم... از این موضوع استقبال كرد و گفت: همین امشب دقیقا راس ساعت 8 به قلهك بیا در آنجا در مقابل در سفارت، جنگل كوچكی است در آنجا منتظر من باش...»
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
🔰 گزارش خواندنی کیهان از داعشیهای دهه ۶۰
🔸«با نهایت تأسف، از شهادت دوستان ایرانی خود، پاسداران جوان خلیلی، طاهری، طهماسبی، اطلاع حاصل نمودیم، در اوت 1982 عده زیادی به دست عناصری که خود را مجاهدین خلق مینامند کشته شدند. به دست همانهایی که در مملکت ما نیز آنها را گروه مخالف دولت ایران مینامند و طرفدارانی هم در آلمان دارند. قاتلین این سه پاسدار میگویند: ما آنها را هر روز شکنجه کردیم، ما ناخنهای آنها را کشیدیم، اتوی داغ روی سر، گردن و دستهای آنها گذاشتیم، دستهای آنها را در آب جوش فرو بردیم، با چاقوی موکتبری پوست آنها را کندیم، چشمهای آنها را از حدقه در آوردیم، دو نفر از آنها را که هنوز زنده بودند در باغ فیض دفن نمودیم...
🔸با ابلاغ خط شکنجه و کلید خوردن عملیات مهندسی، واحدهای مختلف بخش ویژه گروهک تروریستی مجاهدین خلق درصدد تهیه مقدمات عملیات و شناسایی سوژههای مشکوک برآمدند. از جمله اولین اقدامات تهیه خانه تیمی مناسب بود. بخش ویژه نظامی از این خانههای تیمی برای انتقال افراد مشکوک به آنجا و کسب اطلاعات برای یافتن علت ضربهها به بدنه سازمان استفاده میکرد.
🔸مرداد 1361 دو پاسدار کمیته انقلاب اسلامی به اسامی طالب طاهری (16 ساله) و محسن میرجلیلی (25 ساله)، در حال گشتزنی در خیابان کارون تهران و در نزدیکی خانه تیمی مرکزیت منافقین توسط یک تیم ویژه نظامی این گروهک تروریستی شامل طاهر (جواد محمدی از اعضای تیم ویژه عملیات مهندسی)، رضا هاشملو و نبی ضیایینژاد، ربوده شدند. آنان با ادعای ماموریت کمیته و با نشان دادن کارت جعلی، به سرعت طاهری و میرجلیلی را خلع سلاح نموده، دستانشان را بسته و به زور داخل ماشین پیکانی نموده و به خانه امن خود در خیابان بهار بردند.
🔸با انتشار اسناد «عملیات مهندسی»، مجاهدین خلق در خارج کشور، آن را تکذیب کرده و حتی عضویت افرادی مانند مهران اصدقی و خسرو زندی در سازمان را منکر شدند.
خود مهران اصدقی در این باره گفته است:
🔻«... پس از کشف اجساد، سازمان اعلام میکند که خسرو زندی اصلا هوادار ما نیست. در حالی که من در اینجا به عنوان فردی که مستقیما در این عمل شرکت داشتم و از عاملین این جریان بودم، به عنوان فرمانده اول نظامی منافقین در تهران میگویم، خسرو زندی یکی از اعضای واحد عملیاتی بخش ما بود و در این جریان شرکت داشت و اگر سازمان تا به حال خسرو زندی را انکار میکرد، مرا دیگر نمیتواند انکار و تکذیب کند و بگوید کار ما نبوده و یا اشتباه کردیم...»
🔸طرفه آنکه اینک پس از سالها، وب سایت رسمی این گروهک تروریستی با اختصاص صفحات جداگانهای، هر دو نفر یعنی هم مهران اصدقی و هم خسرو زندی را با عنوان «مجاهد شهید» ثبت کرده است!
🔸اما سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر آن نهتنها این جنایت بیسابقه را محکوم نکرد بلکه در گزارشی به تاریخ 13 نوامبر 1985 از وضعیت حقوق بشر در ایران، خسرو زندی را یکی از افرادی معرفی نمود که «خودسرانه یا بدون محاکمه در جمهوری اسلامی اعدام شده» و آن را مصداق نقض حقوق بشر در ایران دانستند!!
#دفتر_پژوهشهای_مؤسسه_کیهان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby