💌#خاطرات_شهدا
🌷شب آخری که مهدی با مادرم و همسرش، میخواست بره تهران و چند روز بعدش پرواز داشت به سمت سوریه دلم بدجور گرفته بود.
🌷دیدم دوش گرفته و یک حوله انداخته روی دوشش؛ خیلی زیبا شده بود، مثل ماه شب چهارده میدرخشید.
🍀جلو آینه ایستاده بود و به سینهاش میزد و میگفت:
منم باید بــــرم آره برم سرم بــــره
🌹گفتم: مهدی خواهشاً بس کن!
دمِ رفتنی چه شعریه که میخونی؟
🥀مقابلم ایستاد و به سینهاش زد و گفت: خواهرم این سینه باید جلو حرم حضرت زینب سلاماللهعلیها سپــــر بشه
فردای قیامت باید بتونم جواب امام حسین رو بدم!!
وقتی این حرف رو گفت، تمام بدنم لرزید
و فهمیدم مهــــدی دیگه زمینی نیست...🤍
🌹خواهر شهید #مهدی_موحدنیا
#هر_روز_با_شهدا
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
📌فرازی از وصیتنامه شهید «مهدی موحدنیا»
🌹در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم #مهدی_موحدنیا آمده است:
🌷«فرصت عجیب و غریبی هست و باید مغتنم شمرد. بعد از تقریبا هزار و چهارصد سال، دوباره فرصت دفاع از بیبی پیدا شده و تقریبا شرایط به همان شکل سال ۶۲ هجری، حرامیان یک طرف، پسران مادری یک طرف! و باز عده کمی فرصت دفاع پیدا کردهاند و بعضی در حسرت و میدانم این حسرت چقدر کشنده هست و البته رفیقان من همه لایق سرباز و مدافع حرم بیبی هستند ولی شرایط بدین گونه رقم خورده و انشاالله در آزادی قدس و به نابودی کشاندن اسرائیل هم سهیم باشیم. خدایا رفیقان من همه لایق شهادتند مبادا معاملهای غیر از این با آنها بکنی.»
#هر_روز_با_شهدا
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby