eitaa logo
بشری
219 دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
10.9هزار ویدیو
126 فایل
بشری
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹یه تیکه کلام داشت؛ وقتی کسی می‌خواست غیبت کنه با خنده می‌گفت: «کمتر بگو» طرف می‌فهمید که دیگه نباید ادامه بده ... 🌷 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🔻 | 🔅چند سالی از تولد مهدی نگذشته بود که پدر دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت، مهدی به همراه مادر و برادرش به شیراز رفتند وتا کلاس پنجم ابتدایی در شیراز درس خواند و بعد از آن با خانواده به کرج مهاجرت کردند. 🔹در کرج شروع به کار کرد تا هفده سالگی که برای خدمت سربازی به سپاه پاسداران رفت، در حین خدمت به عضویت سپاه درآمد و تا زمان شهادت در سپاه بود. 🔸 همزمان با عضویت در سپاه به درس خواندن ادامه داده و چون در قسمت نیروی دریایی سپاه بود بیشتر مواقع در قشم حضور داشت. مهدی بعلت فیزیک بدنی قوی که داشت دوره های مختلف غواصی رزمی و ورزشی را در سپاه گذرانده بود. 🔹حین انجام کار، مهدی درس میخواند و تا زمانی که در قشم حضور داشت موفق به اخذ دیپلم میشود و در سن بیست و پنج سالگی ازدواج کرد. ✍🏼 راوی: همسر شهید 🌷 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
✍به وقت شهادت ❣✨بعد از شهادت ابوالفضل به کربلا رفتیم. خرداد ماه بود و هوا گرم. از مقام امام زمان (عج) تا پشت حرم حضرت عباس (ع) راه زیادی بود؛ حدود ۴۵ دقیقه. ساعت هم سه بود و هنگام استراحت ماشین‌ها. ❣✨همان‌طور که پیاده می‌آمدیم مادرش گفت: «ببین ابوالفضل، بابا که قلبش را عمل کرده، من هم که کمر ندارم. زهرا خانم هم که پاهایش درد گرفته، مهدی هم خسته شده، یک ماشین بفرست.» ❣✨حاج آقا گفت: «خانم چه می‌گویی؟ ابوالفضل این وسط ماشین از کجا بیاورد؟ او اکنون جایش خوب است.» ❣✨همان‌طور که سه تایی می‌خندیدیم، یک ماشین که داشت می‌رفت برای تعویض خادم‌ها نگه داشت جلوی پای‌مان. پرسید: «علقمه؟» سوار شدیم، اما سه تایی تا موقع رسیدن گریه می‌کردیم. ❣✨حاج آقا گفت: «شهدا همه جا حاضرند. ما‌ها دقت نمی‌کنیم تا لیاقت نظر شهدا را داشته باشیم.» راوی: پدر شهید 🌷تاریخ شهادت۱۳۹۲/۹/۲۳ 🌷 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
✍ راویت؛ مادر شهید ✨مدام می گفت مادر من را کن. من مادر هستم نمی توانستم دعای کنم، تنها از خدا می خواستم هرچه لیاقتش هست به او بدهد. ✨وقت رفتن، گفت مادر اگر بروم بدرقه ام می کنی؟ گفتم تو بدرقه شده خداهستی داده که به سوریه بروی. خواستم بدرقه کنم دیدم قدش آنقدر است که فقط چند سانت تا چهارچوب فاصله دارد. ✨نگاهش نکردم، گفتم نکند وسوسه ام کند که داری چه کار می‌کنی؟ چرا اجازه می‌دهی پسرت برود. ولی اجازه ندادم این افکار در سرم باشد، گفتم پسرم برو خدا به همراهت. تاریخ تولد:۱۳۷۳/۱۲/۱۸ تاریخ شهادت:۱۳۹۷/۶/۱۸ محل شهادت: سوریه_حلب_شقیدله... نام جهادی: 🌷 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
اقا علیرضا اصلا اهل غیبت کردن نبودن و حالشون عوض میشد .هر جایی که میدیدند مجلس غیبت شده سریع از اونجا خارج میشدند یا با یه شوخی حرف رو سریع عوض میکردند .✅ تو جمع خانواده اونقدر شوخ بودند وشیطنت داشتند که الان وقتی نیستند کاملا جای خالبشون رو همه حس می کنند و یهو یاد ایشون و شوخیهاش زنده میشه .همه میزنند زیر خنده ولی باز طولی نمیکشه که بغض و اشک جای خنده رو میگیره همیشه بعد از سرکار باید فاصله سرویس تا خونه رو که حدود یک و نیم کیلومتر بود میدوئید با تمام خستگی که از محل کار داشت و گاها تو تابستونها باید تو افتاب داغ این مسیر رو طی میکرد وقتی میرسید خونه انگار هیچ اثر خستگی در ایشون نبود .و هیچ وقت خسته گیش رو تو خونه نمیورد و همیشه با رویی باز با منو پسرم برخورد میکرد😊 تو دید همکاراش و مردم یه ادم خشک بود .اما فقط باید تو خونه میدیدیش مثل یه بچه 4ساله شیطون بود بعضی وقتها بهش میگفتم محمدامین بزرگ شه میشینه با دهن باز شیطونیهای تو رو نگاه میکنه .😄 🌹 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻 رو به حرم بی‌بی گفت ۱۵ سال نوکری کردم، مزدی نخواستم، حالا مزد منو شهادت قرار بدید. مزدش رو گرفت، اونم شب شهادت حضرت زهرا (س) 🌟 روایت شهادت از محل شهادتش 🎧 راوی: جواد_تاجیک ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
رمز پـرواز یا زهــــراست و دستگیری حضرت مادر که زهرایی‌ها را مادرانه می‌خرد با نشـانی به پهلــــو و بازو ... ... بعد از اینکه از تیر می‌خوره ، خودش را یک کیلومتر میکشه عقب ؛ ۱۰ روز در بیمارستان‌ حلب بستری میشه ، و کلیه هاشو از دست میده شب آخــری می گفت : قربون برم چی کشیده ؛ وتا لحظه آخر زیارت عاشورا می‌خوند.. احمد و برادر شهیدش امیر به فاصله ۳۰سال هر دو شبِ شهادت حضرت زهرا (س) شهـید شدن ... به نقل از همسر شهید 🌹 ۱۳۹۴ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🕊🌺 تمام سعی ام این بود که در شرکت کنم و نسبت به این فریضه سیاسی عبادی بی تفاوت نباشم همیشه سعی میکردم باشم☺️ یک برای داشتم و همیشه خمسم رو پرداخت میکردم، به واقعا اعتقاد داشتم و همه تو فامیل به این ویژگی بارزم اشاره میکنن همیشه همه رو میکردم ، عاشق بودم، کار رو هیچ وقت عار نمیدونستم، به خاطر همین بیش فعالی هام بود که تو خونه ی مادرم، خودم کارهای ساخت و ساز از قبیل بنایی و لوله کشی رو انجام دادم، پایه یک گرفتم و خلاصه اینکه ی جا نمی تونستم بشینم ۹۵ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
4.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 خواب عجیب همسرشهیدمدافع حرم حضرت زینب به من فرمود: برای حفظ اسلام باید جون داد. ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby