eitaa logo
زندگی در آخرالزمان
69 دنبال‌کننده
902 عکس
718 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥در شهر کوچکمان،دريک فروشگاه خدمات افزاري کار ميکردم. با اينکه به و ديني توجه داشتم اما اين اواخر، بيشتر کارم فروش فيلمهاي شده بود! تا اينکه ماجرايي -به-مرگ برايم پيش آمد، من کردم که تمام افرادي که به آنها فروختم، به چه -اخلاقی و ... دچار شدند. من ديدم که هر کسي که از من فيلم ميخريد، بار سنگيني را بر من مي نهاد! باري به سنگيني يک بلوک سيماني! طاقت نداشت. داشتم از بار سنگيني که بر دوشم بود، از پا در ميآمدم که يکباره بازگشت دادند. من از روز بعد، به دنبال افرادي راه افتادم که به آنها فيلم فروخته بودم. به هر سختي بود آنها را راضي ميکردم که ديگر سراغ اين مسائل نروند. منبع:سه دقیقه در قیامت ص۹ @zandagi313