eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.3هزار عکس
34.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شهدا واسطه فیض هستند؛ 🎙 بخشی از سخنرانی حاج حسین یکتا در شب عید سعید غدیر در گلستان شهدای اصفهان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @zandahlm1357
ظهور انبیاء جهت نهی از منکر پس به واسطه جلوگیری از فواحش هر نفسی از نفوس ناقصه شقیّه، بر هر نفس عالمه[ای] فوق او لازم شده امر به معروف و نهی از منکرات را، و لذا قال تعالی: « فَلَوْ لاَ کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الاْءَرْضِ إِلاَّ قَلِیلاً مِّمَّنْ أَنجَیْنَا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِیهِ وَ کَانُوا مُجْرِمِینَ [۱] ». اولا بدان که: « أُولُوا بَقِیَّةٍ » در آیه شریفه مراد صاحبان علم و معرفت و تمیز و طاعت اند، چنانچه در وصف ائمّه هدی است: « أنتم أولوا بقیة اللّه فی عباده » [۲] یعنی: شمائید رحمت خدا و منبع معارف و مصدر طاعات الهیه بین عباد، که منّت گذاشته بر آنها به وجود شما برای هدایت و ارشاد عباد خود. و « مترف » در آیه متنعّم و متلذّذ در عیش و رفاهیت در متابعت شهوات مراد است. و از « مجرم »، آثم و مُفسد و مُذنب و مُنقطع عن الحقّ الی الباطل مراد است. پس بعد از ترجمه لغات الفاظ مفرده آیه تفسیر، و ما حصل آیه شریفه آن که: « فَلَوْ لاَ کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّةٍ ». إلی آخره، یعنی: پس چرا نباید باشد از قرون ماضیه و امم سالفه قبل از شما أولوا بقیةٍ، یعنی: صاحبان تمیز و طاعت و رحمت، که عالمین و ناصحین اند، الاّ قلیل از آن کسانی که نجات دادیم از ایشان یعنی از امم قبل شما، چه هر قوم و امّتی را از امم که خداوند به واسطه عصیان آنها بلای هلاکت و استیصال نازل می‌فرمود عموماً هلاک می‌شدند ؛ الاّ قلیلی از اهل تمیز و طاعت که ناهی دیگران بودند از عصیان باقی می‌ماندند، که باز آن معدود قلیل در مرور ازمنه و دهور تناسل و توالد نموده از نسل آن قلیل کثیر پیدا می‌شد. باز « فَطَالَ عَلَیْهِمُ الاْءَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ [۳] » یعنی: چون امتداد مدت نزول عذاب بر آنها طولانی می‌شد قاسی می‌گردید قلوبشان به اِعراض از خداوند و اقبال بر شهوات، به حدّی که مستوجب هلاکت می‌شدند الاّ معدود محدودی از اهل ایمان و تمیز و طاعت که ناهی دیگران بودند باقی می‌ماندند، و لقب آن « أولوا بقیة » در هر دوره[ای] نبی بود، و عدد آنها که ناهی از منکرات بودند در هر دوره چون قلیل بود، لهذا می‌فرماید: « فَلَوْ لاَ کَانَ مِنَ الْقُرُونِ [۱] » إلی آخره، یعنی: چرا باید آنها در هر دوره قلیل باشند که نهی نمایند مُترفین و متلذّذین و متنعّمین از ظلمه و جهّال را از فساد در روی ارض، و به واسطه قلّت آن ناهیان متابعت نمایند جهّال و عوام آن چیزهائی را که متلذّذاند از منکرات و نیل شهوات نفسانی، « وَ کَانُوا مُجْرِمِینَ [۲] » یعنی: و باشند به واسطه متابعت شهوات مجرم، أی منقطعین عن الحقّ و الراغبین الی الباطل حتی یستوجب العقوبة و الهلاک. ---------- [۱]: ۱ - سوره مبارکه هود، آیه ۱۱۶. [۲]: ۲ - بسنجید: مجمع البحرین، ج ۱، ص ۵۷: - أولوا. [۳]: ۳ - سوره مبارکه حدید، آیه ۱۶. [۱]: ۱ - سوره مبارکه هود، آیه ۱۱۶. [۲]: ۲ - همان. .......: 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
بی نیازی عمربن عبدالعزیز چنین دعا می‌کرد: خدایا مرا با نیازمندی به خودت، از دیگران بی نیاز نما و به استغنای از خودت، نیازمند کسی نساز. تفسیر آیه فلا اقسم بالخنس الجوار الکنس خنس و کنس دو اسمی هستند که خدا به آنها سوگند یاد کرده است، این دو اسم همان خمسه متحیرة (عطارد، زهره، مریخ، مشری و زحل) هستند. خُنَّس از خنس مشتق شده و به معنای بازگشت است. کنَّس نیز از کنس الوحش گرفته شده و به معنای حرکت حیوان به لانه است. این ستارگان در زیر نور خورشید ناپدید می‌شوند مانند اینکه به لانه خود می‌روند و مخفی می‌گردند. برخی گفته اند مراد از کنس کسانی است که در کنیسه‌ها هستند. به هر حال در آیه شریفه، خنس اشاره به رجوع و کنس، اشاره به اقامت و جواری، اشاره به استقامت آنهاست. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
30.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ مدرسه کادرسازی ، دوره هایی برای تربیت نیروهای تراز انقلاب 💠 دوره 8 🔰 تحقق تمدن نوین اسلامی، خواست رهبری از جوانان انقلابی 🎤 با تدریس 🎬 جلسه 8⃣ ✴️ انتشار فایلها بلا مانع است
بررسى علل امتناع اوليۀ على (عليه السّلام) از پذيرش خلافت و قبول بعدى اشاره ديديم كه على (عليه السّلام) در شوراى كذايى عمر در برابر سؤال عبدالرحمن بن عوف مبنى بر انصراف از نامزدى خلافت، جانشينى پيغمبر را از آنِ خود مى دانست و حاضر به انصراف نبود؛ اما پس از هلاكت عثمان زمانى كه عموم مردم به سوى آن حضرت هجوم آوردند و از او تقاضا كردند خلافت را بپذيرد، امتناع فرمود و در برابر درخواست آنان مقاومت مى كرد و مى فرمود: مرا رها كنيد. حال اين سؤال پيش مى آيد كه چرا در آن مقطع پس از مرگ عمر، على (عليه السّلام) ادّعاى خلافت داشت، اما پس از قتل عثمان حاضر به پذيرفتن خلافت نبود؟ در پاسخ بايد گفت كه از ديدگاه اميرالمؤمنين (عليه السّلام) هرچند عمر بدعت‌ها گذاشت و انحرافاتى را كه از زمان ابوبكر آغاز شده بود، تشديد كرد، ولى نظر به سخت گيرهاى حكومتى و نظارت دقيق بر كارگزاران خود و ساده زيستى خويش و نزديكانش، معنويت و ارزش هاى الهى كه پيغمبر اكرم (صلّى الله عليه وآله) در ميان مردم ايجاد كرده بود، هنوز باقى مانده و اگرچه كم رنگ شده بود، اما بى رنگ نگرديده بود. اميرالمؤمنين (عليه السّلام) مى دانست كه با تحمل قدرى مشكلات، تودۀ مردم را مى توان پس از حكومت عمر به حال و هواى دوران پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) بازگرداند. اما عثمان در دوران طولانى خلافت خود با سوء تدبير و خطاهاى فاحش و اعمال ناپسندى كه به علم و عمد مرتكب شد، تودۀ مردم را چنان از معنويات و ارزش هاى اخلاقى و مذهبى دور و وابسته به دنيا و مطامع آن گردانيد كه تغيير دادن و متحوّل ساختن آنان در جهت تعاليم پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) كارى بسيار مشكل و سخت بود. اميرالمؤمنين (عليه السّلام) به خوبى مى دانست كه در اوضاع و احوال به ارث رسيده از دوران حكومت عثمان، مسلمانانى كه جز پوستۀ خشك و بى محتوايى از اسلام، نسبت به روح بلند آيين پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) بيگانه شده اند، نمى خواهند شخصيت و روحياتى را كه در ۱۳ سال حكومت عثمان پيدا كرده و به آن خو گرفته اند، تغيير دهند. بنابراين كار كردن بر روى چنين مسلمانانى به مراتب سنگين تر و سخت تر از دعوت مشركانى بود كه در برابر منطق نيرومند اسلام خلع سلاح مى شدند. به تعبير ديگر دشوارى هايى كه على (عليه السّلام) با آن روبه رو بود، بيش از آن بود كه براى پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) رخ داده بود. از سوى ديگر اميرالمؤمنين (عليه السّلام) پس از به خلافت رسيدن ابوبكر و عمر و نيز بعد از توطئۀ شورا كه عثمان به خلافت رسيد، به وظيفۀ خود، به منظور آگاه كردن مردم از عواقب خطرناك انتخاب افراد فاقد صلاحيت لازم براى جانشينى پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) بارها عمل كرد؛ ولى مردم آن حضرت را رها نموده و به سخنانش توجه نكردند، لذا از لحاظ شرعى ديگر مسئوليتى در قبال آن‌ها نداشت. از اين رو بود كه به آن‌ها مى فرمود، مرا رها كنيد و به سراغ كسانى كه پيش از اين رفته بوديد، برويد. همچنين اميرالمؤمنين (عليه السّلام) به خوبى مى دانست كه تقاضا و اصرار زياد مردم به او براى به دست گرفتن خلافت، از روى احساسات و هيجان است، و فردا كه بخواهد طبق روش خود آن‌ها را به حال و هواى دوران پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) بازگرداند، در برابرش مقاومت مى كنند و كم كم پراكنده خواهند شد. به اين جهت تأكيد مى فرمايد كه «شما نمى توانيد حكومت مرا تحمّل كنيد»، اما مردم احساساتى و هيجان زده تعهّد مى دهند كه با او همراه خواهند بود. اميرالمؤمنين (عليه السّلام) به خوبى بر اين نكته نيز واقف بود كه هر چند امامت او منصوص از جانب خدا است، ولى مردم اگر او را يارى نكنند و رهايش سازند، خلافت و حكومتش تحقّق نخواهد يافت و يا بسيار متزلزل خواهد بود. بنابراين آن حضرت پس از پافشارى بسيار مردم، با آن‌ها اتمام حجت كرد و براى وفاى به بيعت تعهّد گرفت تا اگر فردا از اصرار خود به او براى گرفتن امر خلافت پشيمان شدند، مسئوليت تمام حوادث و پيشامدها بر عهدۀ آنان باشد. اما عللى باعث گرديد تا حضرت على (عليه السّلام) با علم به وقوع معضلات و مشكلات بسيارى كه در راهش به وجود خواهد آمد، خلافت را بپذيرد. اين علل را اميرالمؤمنين (عليه السّلام) چنين برشمارد. [۱] ---------- [۱]: . فراز آخر خطبۀ شقشقيه: لَوْلا حُضُور الحاضِر وَقيامُ الحُجّة بِوُجُودِ النّاصِرِ وَما أخَذَ اللهُ عَلَى الْعُلَماء الاّ يقارّوُا عَلَى كِظَّةِ ظالِمٍ وَلا سَغَبِ مَظْلوُمٍ لألقَيْتُ حَبْلَها عَلَى غارِبِها وَلَسَقَيْتُ آخِرَها بِكَأسِ اوَّلِها. تشیع ✍️استاد محمد حسین رجبی https://eitaa.com/zandahlm1357
4_6001517124512647957.pdf
256.7K
✅داریوش دروغگو قاتل بردیا و کمبوجیه پسران کوروش(7) 📝مقاله ایی از دکتر حیدری باستان شناس ایرانی @zandahlm1357
بیشترین ردپای ترور در تاریخ ایران باستان در دورۀ هخامنشی مشاهده می‌شود(8) 🔻دکتر اسماعیل سنگاری تاریخدان معروف ایرانی و عضو هئیت علمی دانشگاه اصفهان در این باره می نویسد : ▪️تاریخ ایران باستان را می‌توان به دو بخش تاریخ اساطیری و تاریخ واقعی تقسیم کنیم. در بخش تاریخ اساطیری، دستاویزمان شاهنامۀ فردوسی است و در آن دو حکایت مربوط به تروریسم مشاهده می‌شود. در ماجرای اول رستم در دام نابرادری خود، شغاد، که توسط اسفندیار اغوا شده بود، افتاده و از پا در می‌آید. در ماجرای دوم فریدون، ایران را میان سه فرزند خود تقسیم می‌کند و ایران‌شهر را که بهترین سرزمین و قلب دنیا بود، به ایرج می‌سپارد. برادرانش به او حسادت کرده و در نهایت او را در سراپردۀ خود از پا در می‌آورند. در ایران گزارش‌های متعددی از ترور در دورۀ هخامنشی داریم.👈 ماجرای قتل بردیا توسط داریوش برای رسیدن به قدرت👉 و ماجرای قتل آماستریس، همسر اردشیر دوم، با گوشت آلوده توسط مادر اردشیر نمونه‌هایی از این ترورها هستند. این‌ها مختصر ریشه‌هایی از ترور در دوران باستان است که تحلیل آن‌ها برای ما راهگشا خواهد بود. 🌐https://b2n.ir/479619 @zandahlm1357
4_6003768924326332668.mp3
7.13M
احمد شاملو : داریوش هخامنشی انتقام جویی دیوانه وار و درنده خویی باورنکردنی و دروغگو بوده است (9) 🔹احمد شاملو در سخنرانی که در دانشگاه برکلی آمریکا در سال 1991 میلادی داشتند نکات بسیار جالبی از تاریخ هخامنشیان بیان می کنند 🔻برخی از نکات مهم فایل صوتی ایشون : ▪️ما برای پی بردن به واقعیت ِ امر، یک سند ِ معتبر ِ تاریخی دردست داریم. این سند عبارت است از کتیبه‌ی بیستون که بعدها به فرمان ِ همین داریوش بر سنگ کنده شده. گیرم از آن‌جا که معمولاً دروغ‌گو کم‌حافظه می‌شود همان چیزهایی که برای تحریف تاریخ بر این کتیبه نَقر شده است مشت ِ این شیادی تاریخی را بازمی‌کند.... ▪️حقیقت این است که اصلاً گئوماته نامی در میان نبود و آن که به دست داریوش و هم‌پالکی‌های‌اش به قتل رسیده، خود بردیا بوده است ▪️اصولاً خود ِ این انتقام‌جویی‌ دیوانه‌وار و درنده‌خویی‌ باورنکردنی، به قدر ِ کافی لو دهنده هست. 🔻برای دیدن تمام متن سخنرانی ایشون همراه با صوت به سایت زیر مراجعه کنید 🌐https://b2n.ir/u41991 @zandahlm1357
اوضاع سياسي در آغاز سال ۱۹۲۰ در گزارش ۹ ژانويه ۱۹۲۰، كالدول چنين مي‌نويسد: سفارت آمريكا در ايران مفتخر است به استحضار برساند در فصل گذشته كه در ۳۱ دسامبر ۱۹۱۹ به پايان رسيد، اوضاع سياسي ايران بسيار جالب و پرحادثه بود. انتخابات مجلس، با افت و خيز در استان‌هاي دوردست دنبال مي‌شود. چنانچه مردم اتفاقاً خودي نشان دهند و نمايندگاني وطن پرست و صادق انتخاب كنند، دولت با صدور فرماني از تهران، انتخابات را به بهانه تقلب و غير قانوني بودن، ملغي مي‌كند. در چند منطقه چنين پيشامدي رخ داده است، از جمله در تبريز ، كاشان و قزوين. در مناطق ديگري كه مطمئناً ملّيون رأي مي‌آورند، انتخابات برگزار نشده و برگزار نخواهد شد. البته هدف اصلي در انتخاب «مردان شايسته» براي نمايندگي اين است كه توافقنامه انگلستان - ايران در مجلس تصويب شود و پيدا كردن نمايندگاني كه از عهدة اين كار برآيند بسيار دشوار است، چرا كه مردم ايران همگي مخالف اين توافقنامه هستند. با اين حال ناظرين هوشمند معتقدند مجلس هيچ گاه تشكيل نخواهد شد، چرا كه دولت انگلستان و طرفداران ايراني او آن قدر احمق نيستند كه فرصت رد شدن اين توافقنامه را در مجلس فراهم آورند... در اين روز‌ها دست آهنين رئيس الوزرا، وثوق الدوله، بر ايران حكمراني مي‌كند. ديگر اعضاي كابينه يا دولت بدون در ميان گذاشتن امور با رئيس الوزرا، قادر به هيچ كاري نيستند. وليعهد در غياب برادر خود، شاه، نايب السلطنه است، اما در واقع هيچ قدرتي ندارد. نفوذ خارجي در دربار، حتي شاه را وادار ساخته كه در برابر خواسته‌هاي رئيس الوزرا سر فرود آورد. او پله‌هاي ترقي را يكي پس از ديگري پشت سر گذاشته است و اكنون نه تنها قدرتمند، بلكه بسيار كامياب به نظر مي‌رسد، و كشور زيبايي در اختيار دارد كه در دست ساخت و آباداني است. در ده يا پانزده سال اخير، از او به عنوان يكي از قدرتمند ترين شخصيت‌هاي ايران ياد مي‌شده است؛ و اكنون كه تمام قدرت دولت در اختيار اوست (البته تحت كنترل انگليسي ها) اجازه نخواهد داد چيزي سدّ راه او شود... همچنين بر اساس اطلاعات محرمانه، يكي از مقامات بلند پايه ايراني به وثوق الدوله توصيه كرده است كه هر چه زودتر خود را از شرّ حضور شاهزاده‌ها در مجموعه دولت خلاص كند؛ چرا كه اين افراد توطئه چيني كرده و به راحتي تطميع مي‌شوند. اما گفته مي‌شود كه رئيس الوزرا چنين پاسخ داده است: «همه مي‌دانند كه انتخاب و بركنار كردن اين افراد هر چند كه با نام من صورت مي‌گيرد، اما من از خود اختياري ندارم. »... در حال حاضر، حكومت نظامي باعث از بين رفتن هويت احزاب سياسي ايران شده، چرا كه برگزاري تجمعات عمومي ممنوع است و هر مطلب و يا سخنراني كه به صورت عمومي انتشار مي‌يابد مي‌بايست به نفع دولت فعلي باشد... گهگاه نشريه‌هايي با امضاهاي ناشناس، به صورت چاپ ژلاتيني براي اشخاص فرستاده مي‌شود، اما از آنجا كه پليس تمام تلاش خود را براي دستگيري احزاب متخلف به كار مي‌گيرد، چنين كار‌هايي در خفا انجام مي‌پذيرد و خطراتي در پي دارد..... 📚از قاجار تا پهلوی ✍محمد قلی مجد https://eitaa.com/zandahlm1357
🌟💐🌟💐🌟💐 💐🌟💐🌟💐 🌟💐🌟💐 💐🌟💐 🌟💐 💐 💐قسمت هفدهم 🌟 🔱داستانهاى_هزار_و_يك_شب_دربار 🔰خاطرات_پروين_غفارى 🔱در طول مسیر شاه عینک سیاهی به چشم زده و لبه کلاهش را نیز پایین کشیده بود، برای اینکه مردم رهگذر او را نشناسند . شاه به من گفت: _ پروین ببین چه اسب های زیبایی در اصطبل ما پیدا می شود ⁉️ هر کدام را که می پسندی سوار شو تا سواری کنیم. ⚜ من به عمرم سوار اسب نشده بودم اما مثل ماجرای مشروب خوردن برای اینکه شاه مرا یك دختر آمی و اسب ندیده تصور نکند یکی از اعضا را انتخاب کردم و با کمک شاه روی زین قرار گرفتم 👑شاه با یک جست بر روی اسب پرید و گفت : _کمی یورتمه برویم 🐴 🔱من که اصلاً نمی‌دانستم یورتمه رفتن یعنی چه❗️ گفتم: _برويم ⚜شاه را دیدم که به آهستگی پایش را به شکل زیر شکم است زد ، من هم همان کار را تکرار کردم و اسب به راه افتاد❗️ افسار چرمی در دستم بود. پس از مدتی گفت : _دلت میخواهد تا به تاخت برويم ❓ 🔱پذیرفتم و به اسب ها هی زدیم . ناگاه هر دو اسب تاختن گرفتند. احساس کردم که با این صورت نخواهم توانست بر روی زین دوام بیاورند. دستهایم می لرزید و ترس در دلم خانه کرده بود. 👑 شاه از من جلوتر زد و از روی نهر آب پرید. یقین کردم که اگر اسب بخواهد از روی نهر بپرد به میان آب سقوط خواهم کرد. از ترس جان افسار را رها کرده و کوهه زین را چسبیدم .اسب مرا برداشت و به تاخت از محوطه محل سوارکاری بیرون برد .🏇🏇 ⚜از شدت هول و هراس چشمانم را بسته بودم وقتی که چشم باز کردم دیدم از در میان خیابان به تاخت میرود.. ادامه دارد.... ✍ 📔برگرفته از كتاب تا سياهى در دام شاه 🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐 @zandahlm1357
1_468831798.MP3
4.43M
💠 سلسله جلسات 37 ✳️ شرح معرفتی و کوتاه 🎤 حجت الاسلام و المسلمین استاد نصوری (  معاونت محترم ارتباطات و تبلیغ مرکز تخصصی مهدویت قم) 🎬 جلسه 7⃣3⃣ @zandahlm1357
آیا میدانید؟ @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃