فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویدئویی پر بازدید این روزها از پلیس آلمان که برای سرکوب حامیان #فلسطین سگ آورد اما سگ به خودشان حمله کرد.
#خبر
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصویر عجیب از ورود سیل روز گذشته مشهد به بزرگراه کلانتری
#خبر
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دلداری دادن این اقا به همسایه تو جریان سیل مشهد 🤔
#خبر
@zandahlm1357
7.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 صحنه کفن کردن محمد دلاوری وسط برنامه تلویزیونی!
#خبر
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎞 نماهنگ | افسری در لشکرِ صاحب زمان(عج) ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🔹یادکردی از سردار شهید مهندس صدرالله فنی،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برپا مردان خدا همت کنید 1.mp3
3.36M
برپا مردان خدا همت کنید
جنگ است بر تن جامه ی عزت کنید
برپا مردان خدا همت کنید
خیزید از بهر نجات کربلا
سازید قصد فتنه جویان برملا
تازید تا سرحد معراج بلا
اسلام را با جان و دل نصرت کنید
برپا مردان خدا همت کنید
صحراست پر از نعره ی شیران نگر
سنگرها نورانی از قرآن نگر
میدان را جولانگه گردان نگر
دین را یاری با همه قدرت کنید
برپا مردان خدا همت کنید
رهبر شاد از رزم و پیکار شما
باشد ذات حق خریدار شما
نیروی غیبی نگهدار شما
کوشش در پیروزی امت کنید
برپا مردان خدا همت کنید
باید در راه خدا از جان گذشت
با شوق از سر در ره جانان گذشت
در این ره از مال و فرزندان گذشت
زیباست گر خود درک این رحمت کنید
برپا مردان خدا همت کنید
برپاست شور و ولوله در جبهه ها
دارد اردوی الهی خود صفا
جان بخش بوی زائران کربلا
وقت است شکر این همه نعمت کنید
شاعر: حاج حبیب الله معلمی
@zandahlm1357👈
🍂
🔻#زندان_الرشید ۱۴۰
خاطرات سردار گرجیزاده
بقلم، دکتر مهدی بهداروند
اواسط بهمن ماه، سرما در سلول بیداد می کرد. زمستان تمام شدنی بود. هر روز سرما سوزنده تر می شد. بعد از ظهر یک روز چهارشنبه، حدود ساعت یک و نیم، در حالی که دراز کشیده بودم وصلوات می فرستادم، سروصدایی از راهرو شنیدم. همراه اكبر و عباس، به سرعت، پشت دریچه رفتیم تا ببینیم چه خبر شده. دیدم یک گروه، که لباس زرد اسارت به تن دارند، پشت سر هم، وارد سالن می شوند. روی پیراهنشان علامت P. W نوشته شده بود، که علامت اسرای جنگی است.
نگهبانان آنها را در سلولها جای دادند. سروصدای آنها بلند شد: «مگر می شود اینجا سی نفر زندگی کنند؟» نگهبان فریاد زد: «فضولی ممنوع! هر کس اعتراض کند، او را به دادگاه می برم.» از پشت پنجره، وقتی قیافه آنها را برانداز کردم، فهمیدم آدم های باشخصیت و تمیزی هستند. به قول معروف، اسرای باکلاسی بودند. از نوع لباسشان معلوم بود اردوگاهی بوده اند. چون صلیب به اسرایی که ثبت نام می کرد، لباس زرد با علامت مخصوص PW میداد. نگهبان ها بعد از کلی غرولند در سلول را بستند و از محوطه خارج شدند. احتمال میدادم تعدادشان سی و دو نفر باشد. اکبر گفت: «علی، خدایی اش را بخواهی در این سلول پنج نفر هم جا نمی شود. چطور شانزده نفر را در یک سلول جا داده اند؟!» گفتم: برادر من، اینها شعور این حرفها را ندارند. پدرسوخته ها نمی دانند اگر شانزده نفر در این سلول نفس بکشند، همه شان خفه می شوند؟» ده دقیقه سروصدای مهمانان تازه وارد ادامه داشت. یکی از آنها گفت: «فعلا کاری است که شده. باید تحمل کرد تا ببینیم خدا برایمان چه مقدر کرده است.»
وقتی این حرف به گوش آن سی و دو نفر رسید انگار سکوت رادیویی برقرار شد. از کسی صدا درنمی آمد. تعجب کردم و به اكبر گفتم: «مثل اینکه شخصی به آنها گفت ساکت شوند. حتما آن شخص پیر و مرادشان است که با دستور او همه ساکت شدند.»
هنگام عصر، ما را برای هواخوری به حیاط بردند، ولی تازه واردها را بیرون نیاوردند. از نگهبان پرسیدم: «اینها که هستند؟»
- باز شروع کردی. چه کار داری؟ اسیرند. خوب شد؟.
- می دانم اسیرند، نگفتم که اجته اند؟!
- بعدا خودت میفهمی. ولی بدان آنها آدم های متمردی هستند. از آنها فاصله بگیر!
شب، بعد از شام خوردن، عملیات جیمزباندی را شروع کردم تا اطلاعاتی درباره تازه واردها به دست بیاورم. از جمله آخر نگهبان فهمیدم این گروه تازه وارد حال عراقی ها را گرفته اند و عراقی ها اسم متمرد» روی آنها گذاشته اند. تصمیم گرفتیم کمی آنها را سر کار بگذاریم. معلوم بود عراقی ها آنها را از اردوگاه به محجر آورده اند تا اذیت های آنان را تلافی بکنند. از بالای در صدا زدم: «برادرها،سلام شما که هستید؟» یکی از آنها گفت: «شما که هستید؟»
ما ایرانی ایم و اسیر شده ایم.
- صلیب سرخ شما را دیده؟
- نه، ما نیازی به صلیب سرخ نداریم. در کمال راحتی مشغول زندگی هستیم و کاری به صلیب نداریم!
- خوب، پس شما را چرا اینجا آورده اند؟
- ما هم اسير صدام هستیم.
- شما اسیرید؟
- بله. چطور مگر؟
گفتم، چه جور اسیری هستید که نان و نمک صدام را می خورید و نمکدان میشکنید؟! این شرط مردانگی است که انجام می دهید؟! حتما از آپاچی های اردوگاه هستید که اغتشاش کرده اید و حالا قرار است تنبیه بشوید. بله؟ خجالت بکشید! این کارها کارهای خوبی نیست. لااقل حق صاحب خانه را رعایت کنید. اگر شما را اعدام می کردند، خوب بود؟ شما باید ممنون صدام باشید که کاری به کارتان ندارد!
همراه باشید
════°✦ 💠 ✦°════
@zandahlm1357👈
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
قسمت 3⃣1⃣ جلسه سیزدهم: تاثیرات روانی توحید 🌿صفحات ۳۵۴ تا ۳۷۹ @zandahlm1357👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part14_طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن.mp3
13.75M
قسمت 4⃣1⃣
جلسه چهاردهم: فلسفه نبوت
🌿صفحات ۳۸۱ تا ۴۰۵
@zandahlm1357👈
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
وحی شیاطین کسی به ابن عمر گفت: مختار گمان میکرد به او وحی میرسد، ابن عمر گفت: راست گفته، خدا فرمو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پارسایی امام علی علیه السلام
در کشف الغمه از امام علی علیه السلام آمده است که: روزی در مدینه گرسنه بودم. در پی کاری به منطقه عوالی رفتم زنی را دیدم که کلوخها را جمع کرده و میخواهد گل کند. تصور کردم به آب نیاز دارد، پیش رفتم و با او قرار گذاشتم که هر دلو آبی که میآورم یک دانه خرما به من بدهد، شانزده دلو آب آوردم دستانم تاول زد. کلوخها گل شد و من نزد زن رفتم او شانزده خرما در دست من گذاشت، خرماها را آوردم به حضور پیامبر، و با هم آنها را خوردیم.
سرّ حقیقت
گفته شده که راز حقیقت قابل بازگویی نیست به دو توجیه، اول اینکه: مخالف نظر علماء اسلام است و نمی توان آن را بیان کرد. امام زین العابدین در همین باره میفرماید: گوهر دانش در من وجود دارد که اگر آن را آشکار سازم بت پرست معرفی میشوم و برخی خون مرا حلال میدانند و عمل زشت خود را نیک میشمارند.
توجیه دوم اینکه: عبارت از ادای حقیقت نارسا است و توان بیان حقیقت را ندارد. هر عبارتی که از جهتی حقیقت را به ذهن نزدیک سازد، از جهاتی آن را دور مینماید.
از همین جا آشکار میشود که حرف برخی که گفته اند: افشاء سر ربوبی نیز دو توجیه دارد، توجیه اول این است که مراد از کفر، مخالفت با اسلام است. و مطابق توجیه دوم، برابر کفر، اظهار است. چون کفر در لغت به معنای پوشاندن است. لذا معنای جمله این است که هرچه در کشف حقیقت گفته شود، موجب اختفاء بیشتر آن میگردد.
نظامی
کسی کو آدمی را کرد بنیاد
کجا گنجد به وهم آدمیزاد
نه دانا زان خبر دارد نه اوباش
که فکر هر دو کون آمد چو خفاش
تو شوخی بین که ادراک اندرین راه
نظر میافکند با چشم کوتاه
#کشکول_شیخ_بهاء
@zandahlm1357👈