#پرسش_پاسخ
#مشاور_خانواده
باعرض سلام وخسته نباشین
من افسرده ام وبی هدف 30سالمه لطفاکمکم کنید
بی روحیه وداغون هستم خانه دارم ولی
نه همسرداری موفقی دارم
نه اعتمادبنفس
دختر14ساله ای دارم
نه فرزندپروری موفقی😔
همسرم37ساله اند
15سال ازدواج کردم
پسرعموی بنده است
مستقل زندگی میکنیم
از اول اینطور بودم اماحالا شدت گرفته
همه میگن زیادمهربونی خودت قربانی دیگران کردی
خیلی برام مهمه همه ازمن راضی باشن
رابطه جنسی با همسرم من اصلاتمایل ندارم سردم و شوهرم ازین لحاظ شاکی هست
تحصیلاتم دیپلم هست
من از شوهرم راضی ام بهم محبت داره فقط
همیشه میگه بدبختی همه ازت سو استفاده میکنن
خودم در رابطه با ابراز محبت به همسر م ازنظر عاطفی نمی فهمم چه طوری ابراز کنم
شوهرم میگه
اخلاقت درست کن غرورداشته باش
مثلا کلفت مادرشوهرم هستم بقیه عروس هاش خیلی رسمی برخوردمیکنن
هرجابرم توقع کارکردن دارن
همه بامن راحتن حرفشون میزنن
ولی
اصلا احترام ندارن
دوست دارم باهام درست برخوردکنن
حتی دخترم بزرگ شده مرتب اعتراض میکنه
خودم قربانی کردم
مامان چرا مثل فلانی باتونیستن...
زندگیم درجلب رضایت دیگران می گذره😔
لطفا کمکم کنید
#پاسخ #مشاور_خانواده
#سرکار خانم امیری
سلام علیکم خدمت شما .ممنون از اعتمادی که به ما کردین .ببنید عزیزم مشکل شما این هست که فقط میخواین توسط بقیه تایید بشید واین اصلا خوب نیست .اگر برای کسی کاری هم انجام میدین اولا :اینکه به خاطر خدا باشه ثانیا: چرا بابد خودتون رو کلفت بنامین عزیزم یکم به خودتون ارزش قائل شوید وخودتون خودتون رو بپذیرید که من ادم محترمی هستم همه ی انسانها شایسته احترام هستند، اما متأسفانه حقیقت این است که برخی از افراد قادر به کسب این احترام نیستند. البته راههای مختلفی وجود دارد که ما می توانیم خود را در موقعیت هایی قرار دهیم که احترامی را که سزاوار آن هستیم به دست آوریم. مهمترین عوامل در این زمینه احترام گذاشتن به دیگران، احترام گذاشتن به خودمان، داشتن اعتماد به نفس، نترسیدن از تصمیم گیری، و خوب لباس پوشیدن است. این عوامل به ما کمک میکند تا احترامی را که شایسته ماست کسب کنیم.
در فعالیتهایی شرکت کنید که اعتمادبهنفستان را بالا میبرد. این میتواند یک سرگرمی، ورزش، سازمان اجتماعی، داوطلب شدن برای کارهای خیر و از این قبیل باشد. هر چیزی که باعث شود حس خوبی نسبت به خودتان پیدا کنید مناسب است.
• تمرین کنید خودتان را آدم باارزشی ببینید. در آینه به خودتان نگاه کنید و به خودتان بگویید که همانطور که هستید دوستتان دارند. اگر فکر میکنید با کار کردن برای دیگران از شما سوءاستفاده میکنن خوب یکم رفتارهاتون رو مدیریت کنید ویک نکته مهم این هست که اگر برای کسی کاری انجام میدهید حتما به خاطر خدا باشه تا خداوند اون رضا وشادمانی رو به شما اعطا کنه وگرنه اگر برای مردم باشه تا کم محبتی یا بی احترامی دیدیم این حالات برای ما پیش میاید پس از این به بعد به خاطر خدا به دیگران کمک کنید وافرادی که دور برتون هستن ومیبینید خوب میتونن رفتارهاشون رو مدیریت کنن ومورد ارزش واحترام باشن ازرفتارهای اونها کمک بگیرید .در مورد سرد مزاجیتون حتما طب اسلامی رجوع کنید واز تغذیه های گرم استفاده کنید تا یکم حالت های بی روحی وسرد از شما دور بشه پس شما هم سعی کنید در برخورد با دیگران حالت رسمی ودرعین حال بامحبت برخورد کنید وبه مرور زمان که دیدگاهتون نسبت به خودتون عوض شد نظر بقیه هم نسبت به شما عوض خواهد شد وبدانید اگر ما عزت نفسمون رو تقویت کنیم وخودمون رو با عزت نفس بالاتری نشون بدیم همون رفتار رو در برخورد دیگران خواهیم دید .اگر شما به خودتان احترام نگذارید، هیچکس دیگر به شما احترام نخواهد گذاشت
احترام به خود پایه و اساس داشتن یک زندگی توام با کمال و احترام است. اگر واقعاً خودتان را دوست نداشته باشید و به عنوان یک انسان به خودتان احترام نگذارید، چطور می توانید جرات کنید از ایدهها و اعتقاداتتان حمایت کنید یا مرزهای خود را به دیگران گوشزد نمایید؟
حتی آدمهای خیلی مهربان هم نمیتوانند با کسانیکه علاقه و احترامی برای خود قائل نیستند همدردی کنند.درمورد احترام، همه چیز از خودتان شروع میشود پس خودتون رو انسان ارزشمند وباحترام بدانید وانگونه رفتار کنید تا همه این مشکلات حل شود .
با ارزوی موفقیت وشادکامی برای شما .موفق باشید
https://eitaa.com/zandahlm1357
#پرسش_پاسخ
#مشاور_خانواده
با عرض سلام خدمت مشاوران عزیز
من ۳۰ همسرم ۳۲ . مستقل هستیم. و یک فرزند داریم. ایشون از اول همین طور بودن. سر مسایل کوچک همش طعنه میزدن وهمسرم از من میخواستن که سکوت کنم چون فکر میکردن این طوری مشکل حل میشه ولی من با اینکه همیشه سکوت کردم ولی اوضاع هیچ تغییری نکرد. والان که چهار ساله ازدواج کردیم فقط خاطرات تلخ تو ذهنم مونده. در تمام این مدت همسرم هم سکوت کردن و چیزی به مادرشون نگفتند. من دیگه خسته شدم. روحم دیگه کشش نداره. و بدتر اینکه وقتی بهم فشار میاد سر همسرم غر میزنم با اینکه میدونم اون مقصر نیست. دلم نمیخواد زندگیم متشنج بشه.
. بنده از زندگیم راضیم. تنها مشکلی که دارم اینه وقتی اطرفیانم ناراحتم میکنن من این قدرت را ندارم که هیچ عکس العملی از خودم نشون بدم. وهمین گاهی رو زندگیم اثر منفی میزاره. متاسفانه برعکس همسرم٬ مادر شوهرم کمی بدخلق هستن وهر بار که به منزلشون میریم ایشون با کلامشون به نحوی منو ناراحت میکنن ومن تنها کاری که میکنم سکوته. بعدا شروع میکنم به خود خوری و سر همسرم غر میزنم. این باعث شده٬ خیلی مواقع سر این مسایل بین منو و همسرم بحث وجدل رخ بده و از طرفی احساس تمام وجودم پر از کینه شده که باعث دوری من از خدا شده. من واقعا نمیدونم چطور باید با این مسیله برخورد کنم. لطفا منو راهنمایی بفرمایید.
من تا حالا هیچ کدام از رفتارهای بد مادرشوهرمو پیش کسی بازگو نکردم چون دوست ندارم دیگران رو وارد زندگیم کنم
#پاسخ #مشاور_خانواده
#سرکار خانم امیری
سلام علیکم خدمت .ممنون که مارو راهنمای خودتون قرار دادین .ببینید عزیزم این ماجرای مادر شوهری وعروس همیشه بوده واین شما هستی که باید مدیریت کنی وروابطت رو با اونها بهبود ببخشی سعی کنید با مادرشوهرتون هرجور شده سازگار بشید...هرچقدر میتونید بهش خوبی کنید و محبت کنید
نمیدونم چی صداش میکنید ولی من توصیه میکنم که مامان جونم صداش کنید و زنگ بزنید و حالشو بپرسید وووو...
تمام اینکارها باعث میشه به مرور زمان نظرش در مورد شما عوض شده و حتی زمان هایی که همسرتون با شما بدخلفی میکنه از سمت مادرش مورد سرزنش قرار بگیره
باور کنید مادر شوهرتون هم عین شما خانوم هست و یک انسان که با محبت کردن هرچند یک طرفه میتوانید تا اخر عمر او را دوست خود سازید...
اختلاف شما و مادر شوهرتان نباید باعث فاصله بین شما و شوهرتان شود. تا جایی که به شما مربوط می شود، از هر رفتاری که این فاصله را ایجاد میکند پرهیز کنید. مثلا اگر از مادر همسرتان پیش همسرتان بدگویی کنید، این اتفاق افتاده و نتیجه اش گارد دفاعی همسر شماست. مساله شما و مادرشوهرتان باید بین شما دو نفر حل شود. از همسرتان نباید انتظاری داشته باشید؛ اما در عین حال، احساسات و افکارتان را با او به اشتراک بگذارید. این احساس را به او بدهید که خودتان دارید سعی می کنید مساله را حل کنید اما می خواهید او کاملادر جریان باشد.
*صراحت همراه احترام
شما باید بتوانید به صورت مستقیم و بی واسطه با مادر شوهرتان گفتگوی سازنده داشته باشید. لازمه اش، رفتار جرات ورزانه است. اینکه در کمال احترام و با مهربانی اما با صراحت بگویید که از کدام رفتارهایش آزار میبینید. قرار نیست او را عوض کنید اما با این گفتگو می توانید دستکم به او این پیام را منتقل کنید که اگر از او فاصله گرفتید، دلیل ش رفتارهای خود اوست. درواقع به او می گویید اگر رفتارش را عوض کند بیشتر مورد احترام هست پس زمانی که حرفی زد با کمال احترام همون جا پاسخش رو بدید واین کار رو تمرین کنید و این یک سم هست که جیزی نمیگید وبعدا کینه به دل میگیرید این اصلا حالت خوبی نیست پس سعی کنید همون جا مسئله رو حل کنید واگر مسئله ای باعث بروز اختلاف میشه اون رو سعی کنید رعایت کنید حتما اگر تلاش کنید رابطتتون بهبود پیدا میکنه وسعی کنید دید منفی نسبت به مادرشوهر رو عوض کنید همانطور که ممکنه بعضا هم مادر خودتون حرفی رو بزنن وشما چشم پوشی میکنی با مادرشوهرتون هم همون برخورد رو داشته باشید .موفق باشید
https://eitaa.com/zandahlm1357
تلخترين لحظات تاريخ نزديك ميشد تمامي ياران و اصحاب امام حسين(ع) به ميدان رفته و كشته شده بودند.
مرسوم است كه روز هفتم محرم، به در خانه «باب الحوائج كوچك كربلا» حضرت علي اصغر (ع) ميروند و روضهي آن طفل شهيد را ميخوانند. شهيدي كه به ظاهر، كودك است ولي به واقع پير عشق است.
امام(ع) چون خويشتن را تنها و بي ياور ديد آخرين حجت را بر مردم تمام كرد و بانگ برآورد
«آيا مدافعی هست كه از حريم رسول خدا دفاع كند؟ آيا يكتاپرستي هست كه از خدا بترسد و ما را ياري دهد؟ آيا فريادرسي هست كه به خاطر خدا ما را ياري رساند؟ آيا كسي هست كه به خاطر روضه و رضوان الهي به نصرت ما بشتابد؟».
صداي اين كمكخواهي امام كه به خيمهها رسيد و بانوان دريافتند كه حسين ديگر ياوري ندارد، صدايشان به شيون و گريه بلند شد. امام به سوي خيمهها رفت، شايد كه بانوان با ديدن او اندكي آرام گيرند؛ كه ناگاه صداي فرزند شش ماههاش «عبدالله بن الحسين» ـ كه به علي اصغر معروف بود ـ را شنيد كه از شدت تشنگي ميگريست.
علي اصغر طفلي شيرخواره بودكه نه آبي در خيمهها بود تا وي را سيراب كنند ، و نه مادرش «رباب» شيري در سينه داشت كه به وي دهد.
امام(ع) قنداقهي علي اصغر را در دست گرفت و به سوي دشمن رفت؛ در مقابل لشكر يزيد ايستاد و فرمود:«اي مردم! اگر به من رحم نميكنيد بر اين طفل ترحم نماييد ... »
اما گويي كه بذر رحم بر دل سنگ آنان پاشیده نشده بود و تمامی رذالت دنيا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود ؛ زیرا به جاي آنکه فرزند رسول خدا (ص) را به مشتی آب میهمان کنند، تيراندازي از بنياسد (كه گفته شده است «حرملة بن كاهل» بود) تيري در كمان نهاد و گلوي طفل را نشانه گرفت.
ناگاه دستان و سينه امام(ع) به خون رنگين شد... سر كوچك و گردن ظريف طفل شيرخواره از بدن جدا شده بود..
امام(ع) دستان خود را از خون علي اصغر پر كرد و به آسمان پاشيد و گفت: «هون علي ما نزل بي انه بعين الله» يعني: «تحمل اين مصيبت بر من آسان است چرا كه خداوند آن را ميبيند»... در همين حال، «حصين بن تميم» تير ديگري افكند كه بر لبان مبارك امام(ع) نشست و خون از دهان حضرت جاري شد. امام روي به آسمان كرد و اینگونه نیایش نمود: «خدايا! سوي تو شكايت ميكنم از آنچه با من و برادران و فرزندان و خويشانم ميكنند»...
خواهر از خیم ها دوید بیرون، چیزی نشده عزیز دلم، فدا سرت حسین جان، بچه های من فدا سرت، علی اکبر فدا سرت، علی اصغر هم فدا سرت، خودش بی تابی می کرد، تا صدای هل من ناصر تو رو شنید، خودش رو از گهواره بیرون انداخت.
رباب میرسه از راه با نگاه با یه جمله ی کوتاه
آقا خودتون که سالمین ان شالله؟😭
عیب نداره اصغرم فداسرت خودتون چطورین اقا😭😭
1398 shojafard roze j7.mp3
2.36M
🎧 استاد میرباقری | «روضه» روز هفتم محرم ۱۳۹۸،