(33) عاقبت كسي كه حديث پيامبر را مسخره كرد!
امام زين العابدين عليه السلام فرمود:
انسان نمي داند با مردم چه كند! اگر بعضي امور كه از پيامبر صلي الله عليه وآله شنيده ايم به آنان بگوييم ممكن است مورد تمسخر قرار دهند، از طرفي طاقت هم نداريم اين حقايق را ناگفته بگذاريم!
ضمرة بن معبد گفت:
- شما آنچه شنيده ايد بگوييد!
فرمود:
- مي دانيد وقتي دشمن خدا را در تابوت مي گذارند، و به گورستان مي برند، چه مي گويد؟
- خير!
- به كساني كه او را مي برند مي گويد:
آيا نمي شنويد؟ از دشمن خدا به شما شكايت دارم كه مرا فريب داد و به اين روز سياه انداخت و نجاتم نداد. من شكايت دارم از دوستاني كه با من دوستي كردند و مرا خوار نمودند و از اولادي كه حمايتشان كردم ولي مرا ذليل كردند و از خانه اي كه ثروتم را در آبادي آن خرج كردم ولي سرانجام، ديگران آنجا ساكن شدند. به من رحم كنيد! اين قدر عجله نكنيد!
ضمرة گفت:
- اگر بتواند به اين خوبي صحبت كند ممكن است حتي حركت كند و روي شانه حاملين بنشيند!
امام عليه السلام فرمود:
- خدايا! اگر ضمرة سخنان پيغمبر صلي الله عليه وآله را مسخره مي كند از او انتقام بگير!
ضمرة چهل روز زنده بود و بعد فوت كرد. غلام وي كه در كنار جنازه اش بود، پس از مراسم دفن محضر امام زين العابدين عليه السلام رسيد و در كنار وي نشست. امام فرمود:
- از كجا مي آيي؟
عرض كرد:
- از دفن ضمرة. وقتي كه خاك بر او ريختند صدايش را شنيدم كه كاملا آن صدا را در زمان زندگي اش مي شناختم. مي گفت:
- واي بر تو ضمرة بن معبد! امروز هر دوستي كه داشتي خوارت كرد و عاقبت رهسپار جهنم شدي كه پناهگاه و خوابگاه ابدي توست.
امام زين العابدين فرمود:
- از خداوند عافيت مسألت دارم، زيرا سزاي كسي كه حديث پيغمبر صلي الله عليه وآله را مسخره كند، همين است. (42)
.......:
داستانهای بحار الانوار
https://eitaa.com/zandahlm1357
(34) طلب روزي حلال، صدقه است!
امام زين العابدين عليه السلام سحرگاه در طلب روزي از منزل خارج شد، عرض كردند:
- يابن رسول الله! كجا مي رويد؟
فرمود:
- از منزل بيرون آمدم تا براي خانواده ام صدقه اي بدهم.
عرض كردند:
- چطور به خانواده تان صدقه مي دهيد؟
فرمود:
- هركس از راه حلال روزي را به دست آورد (و براي خانواده خود خرج نمايد) در پيشگاه خداوند براي او صدقه محسوب مي شود! (43)
.......:
داستانهای بحار الانوار
https://eitaa.com/zandahlm1357
(35) مناجات امام سجاد عليه السلام در كنار كعبه
طاووس يماني مي گويد:
علي بن الحسين عليه السلام را ديدم كه از وقت عشا تا سحر به دور كعبه طواف مي كرد و به عبادت پروردگار مشغول بود.
وقتي كه خلوت شد و حجاج به منازلشان رفتند، به آسمان نگاهي كرد و گفت:
خدايا! ستارگان در افق ناپديد شدند و چشم هاي مردم به خواب رفته و درهاي رحمت تو بر روي همه نيازمندان درگاهت باز است.
به پيشگاه با عظمت تو رو آوردم تا بر من رحم نمايي و مرا مورد عفو و گذشت خود قرار دهي و روز قيامت در صحراي محشر چهره جدم محمد صلي الله عليه وآله را به من بنماياني.
سپس در حال ناله و گريه چنين دعا مي كردند:
(و بعزتك و جلالك، ما اردت بمعصيتي مخالفتك و ما عصيتك و انا بك شاك، و لا بنكالك جاهل و لا لعقوبتك متعرض و لكن سولت بي نفسي و اعانني علي ذلك سترك المرخي به علي)
خدايا! به عزت و جلالت سوگند با نافرماني خود قصد مخالفت تو را نداشتم و تمردم از اين جهت نيست كه در حقانيت تو شك و ترديد دارم و يا از عذابت بي خبرم و يا به شكنجه تو اعتراض دارم بلكه از اين روست كه مرا هواي نفس فريفته و پرده پوشي تو بر اين امر كمك كرد، بارالها! اكنون چه كسي مرا از عذاب تو مي رهاند و چنگ به دامان كه بزنم اگر دست مرا قطع بكني... واي بر من! هرچه عمرم طولاني شود، گناهانم بيشتر مي گردد و توبه نمي كنم. آيا وقت آن نرسيده است كه حيا كنم؟ سپس گريست و گفت:
اي منتهاي آمال و آرزوها! آيا با اين همه اميد و محبتي كه به تو دارم مرا در آتش مي سوزاني؟ چقدر كارهاي زشت و شرم آوري نموده ام! ميان مردم جنايتكارتر از من كسي نيست! باز اشك ريخت و گفت:
خدايا! تو از هر عيب و نقص منزهي، مردم چنان تو را معصيت مي كنند مثل اينكه تو آنان را نمي بيني، و چنان حلم مي ورزي كه گويا تو را نافرماني نكرده اند و طوري به خلق محبت مي كني، مثل اينكه به آنان نيازمندي، با اينكه خدايا تو از همه آنها بي نيازي.
آنگاه بر روي زمين افتاد و غش كرد. من نزديك رفتم سر او را بر زانو نهادم، چنان گريه كردم كه قطرات اشكم بر صورت آن حضرت چكيد. برخواست و نشست و فرمود:
كيست مرا از مناجات با پروردگارم باز داشت؟
عرض كردم:
فرزند رسول خدا! من طاووس يماني ام. اين ناله و فغان چيست؟ ما جنايتكاران سياه رو هستيم كه بايد آه و ناله داشته باشيم نه شما! كه پدرت حسين عليه السلام و مادرت فاطمه عليهاالسلام و جدت رسول اكرم صلي الله عليه وآله است.
روي به من كرد و فرمود:
چه دور رفتي اي طاووس! از پدر و مادر و جدم سخن مگو. خداوند بهشت را آفريده براي بنده مطيع و نيكوكار، گرچه غلام سياه حبشي باشد و جهنم را آفريده براي بنده معصيت كار، گرچه سيد قريشي باشد.(44) مگر نشنيده اي خداوند مي فرمايد:
(فاذا نفخ في الصور فلاانساب بينهم يومئذ و لا يتسائلون.)(45)
به خدا سوگند! فردا جز عمل صالح چيزي برايت سودي نمي بخشد.(46)
.......:
داستانهای بحار الانوار
https://eitaa.com/zandahlm1357
📝📝
#حجاب
#عفاف
🌷 آیا حجاب اجباری است ؟
🔖 این سوال را باید دقیق تر کرد. اجبار به چه معنا؟ ما در دین اجبار نداریم. نه در اعتقاد و نه در عمل. پس بدین معنا حجاب اجباری نداریم. اما حجاب قانونی داریم.
🔸 تفاوت این دو چیست؟
فرد مسلمان میتواند نماز نخواند و روزه نگیرد. اما در حجاب ماجرا متفاوت است. حجاب برخلاف نماز و روزه امر فردی و در خلوت نیست و بروز اجتماعی دارد. یعنی فرد میتواند اعتقادی به حجاب نداشته باشد اما به جهت اجتماعی نمیتواند خلاف قانون عمل کند.
دین اختیاری است. مردم میتوانند دینی که پذیرفتند را عمل نکنند که البته متضمن آثار اخروی است. اما رفتار آنها نباید منجر به ضرر جامعه شود. لذا شرب خمر در خانه یک حکم دارد و در خیابان متضمن ضرر اجتماعی و یک حکم.
☪ جلوگیری از ضرر جامعه مقابل آزادی و تعرض فرد از بینات است و در همه جای عالم نیز همین اصل برقرار است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🆔 @
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☢ یه حرفیه که میخوام با شما در میون بذارم....
⭕️ در جمهوری اسلامی ایران حتی یک نفر نداریم که یک فیلم شایسته در مورد حجاب و ولایت فقیه بسازه.....
استاد پناهیان
https://eitaa.com/zandahlm1357
#قسمت_صد_و_شصت_و_پنجم_رمان_ نسل سوخته: ساعت 10 دقیقه به ...
رسیدم خونه ... حالم خراب بود و روانم خسته تر از تمام زندگیم ... مادر و بچه ها لباس پوشیده، آماده رفتن ...
مادر با نگرانی بهم نگاه کرد ... سر و روی آشفته ای که هرگز احدی به من ندیده بود ...
- اتفاقی افتاده؟ ... حالت خوب نیست؟ ...
چشم های پف کرده ام رمق نداشت ... از بس گریه کرده بودم سرخ شده بود و می سوخت ... خشک شده بود ... انگار روی سمباده پلک می زدم ... و سرم ...
نفسم بالا نمی اومد ...
- چیزیم نیست ... شما برید ... التماس دعا ...
سعید با تعجب بهم خیره شد ...
- روز عاشورا ... خونه می مونی؟ ...
نگاهم برگشت روش ... قدرتی برای حرف زدن نداشتم ...
دوباره اشک توی چشم هام دوید ... آقا ... من رو می خواد چه کار؟ ...
بغضم رو به زحمت کنترل کردم ... دلم حرف ها برای گفتن داشت ... اما زبانم حرکت نمی کرد ...
بدون اینکه چیزی بگم رفتم سمت اتاق ... و مادر دنبالم که چه اتفاقی افتاده ... اون جوان شوخ و خندان همیشه ... که در بدترین شرایط هم می خندید ...
بالاخره رفتن ...
حس و حال جا انداختن نداشتم ... خسته تر از این بودم که حتی لباسم رو عوض کنم ... ساعت، هنوز 9 نشده نبود ... فضای اتاق هم داشت خفه ام می کرد ... یه بالشت برداشتم و ولو شدم کنار حال ... دوباره اختیار چشم هام رو از دست دادم ... بین اشک و درد خوابم برد ...
ساعت 10 دقیقه به 11 ...
گوشیم زنگ زد ... بی حس و رمق، از خواب بیدار شدم ... از جا بلند شدم رفتم سمتش ...
شماره ناشناس بود ... چند لحظه همین طوری به صفحه گوشی خیره شدم ... قدرت حرف زدن نداشتم ... نمی دونم چی شد؟ که جواب دادم ...
- بفرمایید ...
- کجایی مهران؟ ... چیزی به ظهر عاشورا نمونده ...
چند لحظه مکث کردم ...
- شرمنده به جا نمیارم ... شما؟ ...
و سکوت همه جا رو پر کرد ...
- من ... حسین فاطمه ام ...
تمام بدنم به لرزه افتاد ... با صورتی خیس از اشک ... از خواب پریدم ...
ساعت 10 دقیقه به 11 ... صدای گوشی موبایلم بلند شد... شماره ... ناشناس بود ...
ادامه دارد...
🌟نويسنده:سيدطاها ايماني🌟
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدای ما خدای معجزه هاست
همون خدایی که یهو وسط ظلمات و تاریکی یک شمع برات روشن میکنه
همون خدایی که، آتیش و برات تبدیل به گلستون میکنه 😍
#دیالوگ_ماندگار
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
با ما همراه باشید☝️☝️☝️👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره زمر (آیه ۵۲تا۵۴)
أَوَلَمْ يَعْلَمُوٓا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَآءُ وَيَقْدِرُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (٥٢)
آیا آنها ندانستند كه #خداوند روزی را برای هر كس بخواهد گسترده یا تنگ میسازد؟! در این، آیات و نشانههایی است برای گروهی كه #ایمان میآورند.
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰٓ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (٥٣)
بگو: «ای بندگان من كه بر خود #اسراف و ستم كردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید كه خدا همه گناهان را #میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
وَأَنِيبُوٓا إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ (٥٤)
و به درگاه #پروردگارتان بازگردید و در برابر او تسلیم شوید، پیش از آنكه عذاب به سراغ شما آید، سپس از سوی هیچ كس #یاری نشوید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَتَوَلّىٰ عَنهُم وَقالَ يا أَسَفىٰ عَلىٰ يوسُفَ
وَابيَضَّت عَيناهُ مِنَ الحُزنِ فَهُوَ كَظيمٌ
فرازی زیبا از آیه 84 سوره مبارکه یوسف علیه السلام
با صدای استاد عبدالباسط
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📝💠📝💠📝💠📝 📝شرح و تفسیر دعای عصر غیبت 2⃣7⃣قسمت هفتاد و دوم ⁉️ادامه، وقتی امام عصر (عج) تشریف فرما ش
📝💠📝💠📝💠📝
📝شرح و تفسیر دعای عصر غیبت
3⃣7⃣قسمت هفتاد و سوم
⁉️ادامه، وقتی امام عصر (عج) تشریف فرما شدند چه تغییراتی در دین و دینداری ما و جامعه ایجاد می شود، ایشان چه کارهایی قرار است انجام بدهند؟
4⃣کار چهارم←«حَتّیٰ یَعُددَ دیٖنُكَ بِهِ» یعنی دین را به جایگاه اصلی اش برمیگرداند. چند نمونه از بدعتها؛👇
👌مثلا: فردی را می شناسم که نماز میخواند، روزه هایش را می گیرد ولی هیچ اعتقادی به خمس ندارد. یک موقع طرف اعتقاد دارد نمی دهد، این بحثش جداست. ولی اینجا طرف اعتقاد ندارد، یعنی یک امر ضروری دین را بی خیـال شده است.‼️
☝️یکی از شایعات و خرافات مهم این است؛ بعد از اینکه زن مُرد شوهرش دیگر به او نامحرم می شود و نمی تواند زنش را غسل و کفن بدهد!🧕 در جواب شبهه میگوییم اصلا کجا نوشته اگر زنی مُرد شوهرش به او نامحرم می شود و نمیتواند غسل و کفن کند. خود بحث دروغ هست!
❌اینهابه عنوان یک شبهه در فضای مجازی مطرح است که حضرت زهرا (س) زن حضرت علی (ع) بود، شهید شد!! حضرت علی به زنش نامحرم می شود، پس چرا زنش را غسل داد؟ در حالی که ما اصلا چنین حکمی نداریم اگر زن بمیرد شوهر به او نامحرم می شود.😕
⚠️این قسمت از دعا خیلی مهم است، آیا جایگاه دین فقط در نماز و روزه و یا مباحث فردی ماست⁉️ نخیر! دین در همه چیز نظر داده است مخصوصا در امور سیاسی، در امور جامعه، معامله ی بانکی و حکومتداری و امثال این..
〽️به قول حاج آقا قرائتی حدود پانصد آیه از قرآن فقط سیاسی است. اگر کتاب های فقهی مثلا وسائل الشیعه را هم نگاه کنید چند فصلش باب نماز و روزه و حج و اینهاست!📚 بقیه ی فصل ها بحث امر به معروف و نهی از منکر، بحث جهاد، بحث روابطه اجتماعی و سیاسی جامعه است.
💢دین فقط این نیست که من بنشینم نماز بخوانم و روزه بگیرم. مثل همان کاری که ترکیه انجام می دهد می گوید نماز و روزه را داشته باش، حجاب داشتی یا نداشتی مهم نیست، به قرآن قسم بخوری و یا به کتاب آسمانی دیگر مهم نیست، همان کاری که زمان شاه می خواستند بکنند ″قانون انقلاب سفید و انجمن های ایالتی و ولایتی″ همین، از دین فقط ظاهرش را داشته باش.
✅اما امام وقتی بیاید می گوید؛ دین به همه جای زندگی شما کار دارد، نه فقط به نماز و روزه و امثال اینها ..
🔹ادامه دارد ...
💽برگرفته از فایل شماره (۷)
شرح و تفسیر دعای عصر غیبت
🎤استاد احسان عبادی
#متن_شرح_و_تفسیر_دعای_عصر_غیبت ۷۳
📝💠📝💠📝💠📝
================
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
📹 امشب غوغا کنید!
🌟همیشه کنار گود بودی، ایندفعه وسط گودی!
⁉️آیا تمنای #ظهور داریم؟
🎙 #استاد_پناهیان
💥 #انتشار_حداکثری
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
.......:
@zandahlm1357
https://eitaa.com/joinchat/2995716153C611ceb987e
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......:
✨✨✨
🔖 ماجراي احمد بن ابي نصر بزنطي و میهمان شدنش نزد #امام_رضا ع
📗 احمد بن ابي نصر بزنطي ميگويد : من ابتدا واقفي مذهب بودم ( عقیده به اینکه امام کاظم ع آخرین امام و مهدی موعود است ؛ خادم ) و بعدا ، مستبصر شدم. روزي از #امام_رضا (علیه السلام) تقاضا كردم وقت مناسبي تعيين بفرمايد تا شرفياب حضور گردم و مسائلم را مطرح كنم. اين گذشت تا روزي من در خانهام نشسته بودم ، در زدند. ديدم خادم امام ع مَركب مخصوص امام را آورده تا مرا خدمت امام ببرد. با خوشحالي تمام سوار شدم و شرفياب گشتم. مسائلي را مطرح كردم و بهرهها بردم تا شب شد.همان جا نماز مغرب و عشا را با امام (علیه السلام) خواندم. بعد، غذا آوردند و پس از صرف غذا خواستم برخيزم براي رفتن. امام ع فرمود: دير وقت شده و منزل شما هم دور است، صلاح اين است كه همين جا استراحت كني.
من هم امام (علیه السلام) را ، اطاعت كردم و ماندم.
سپس ایشان به خادمشان گفتند : رختخواب مخصوص خودم را بياور، براي آقاي احمد بزنطي پهن كن.
من در اين موقع به فكر فرو رفتم و از ذهنم گذشت كه معلوم ميشود من آدم بسيار بزرگواري هستم كه امام اينگونه با من رفتار ميكنند.
امام(علیه السلام) مركب مخصوص خود را براي من فرستاده و مرا به خانهاش آورده و با من هم غذا شده و بعد، رختخواب مخصوص خودش را در اختيار من گذاشته است،عجب ! اين منم كه چنين بزرگوارم ؟
🌺 امام نيم خيز شده بود تا برخيزد و به اتاق خود برود. ديدم نشست. فرمود: احمد، قصّهاي برايت بگويم. وقتي صعصعة بن صوحان، از اصحاب جدّم اميرالمؤمنين (علیه السلام) مريض شد، اميرالمؤمنين (علیه السلام)به عيادت او رفت و كنار بسترش نشست و دست بر پیشانی او گذشت و او را مورد ملاطفت قرار داد. بعد، وقتي خواست برخيزد، فرمود: صعصعه، نكند اين آمدن من به عيادتت را مايه امتياز و برتری خود از برادران ايماني ات بشماري. اين تكليف ديني من بود كه انجام دادم.
🌺 امام رضا (علیه السلام) اين قصّه را گفت و برخاست و در واقع، با اين عمل، هم آگاهي خود را از مافي الضّمير من نشان داد، كه نمونهاي از علم غيب بود، هم به من پند داد و مرا از بيماري عُجب و خودپسندي شفا بخشيد.
📚 بحارالانوار،جلد49،صفحه 48،حديث48
https://eitaa.com/zandahlm1357
@
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357