تاریخ مشروطه 27.MP3
5.47M
💠 کلاسهای #تاریخ_مشروطه 27
🔰 جلسه 27
🔖 موضوع : #تحلیل_وقایع_مشروطه 9 ( نقش انگلیس در استبداد صغیر و اعدام شیخ فضل الله)
🎤 #استاد_احسان_عبادی از اساتید #مهدویت کشور و پژوهشگر #تاریخ_معاصر
🌀 کاری از گروه #دغدغه ، واحد مجازی #تاریخ ، زیر نظر کانون فرهنگی تبلیغی مهدی موعود (عج) قائمشهر
👈 برای رفع دغدغه مقام معظم رهبری نسبت به تاریخ نخواندن جوانان، نشر این فایلها ضروری می باشد.
تاریخ مشروطه.pdf
8.21M
✳️ متن کامل صوت های دوره #تاریخ_مشروطه
🔰 حتما این فایل مهم را پرینت کنید و پیش خود نگه دارید، خلاصه مفیدی هست از منابع مهم تاریخ مشروطه و کتب متعددی که در این زمینه نوشته شده است
❇️ حتما این فایل را به دیگران هم هدیه بدهید و در جلسات خود تدریس کنید
چهره ماچو پیکو ... چه کسی است؟!
چه کسی می تواند مجسمه سازی باور نکردنی را روی یک کوه بدون ابزار مدرن انجام دهد
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معبد آویزان
یکی از جاذبه های توریستی کشور چین با قدمت 1500 ساله
این معبد در ارتفاع بطرز ترسناکی بسینه کوه چسبیده است !!
https://eitaa.com/zandahlm1357
ابر عدسگون دوبل بر فراز کوه Rainier، سیاتل، واشینگتون این نوع ابرها منشا کوهستانی داشته و لبه های آن قوس و قزحی است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
طولانی ترین تونل دنیا 57 کیلومتر است که از زیر رشته کوه آلپ از سوییس به ایتالیا می رود ، ساخت این تونل 17 سال طول کشید
https://eitaa.com/zandahlm1357
اورست هنوز رشد میکند !
ممکن است اندازهگیری صورت گرفته توسط نپال و چین معیار درستی برای ارتفاع اورست نباشد. در سال ۱۹۹۴ محققان دریافتند که اورست به طور متوسط سالیانه ۴ میلیمتر رشد می کند. همانطور که صفحههای زمین همچنان درحال حرکت هستند، اورست نیز به رشد خود ادامه میدهد. در سال ۱۹۹۹ محققان آمریکایی تجهیزاتی را بر روی اورست نصب کردند که امکان مشاهده این تغییرات را میداد. آنها در حال گسترش تحقیقات خود هستند تا ثابت کنند که ارتفاع قله اورست درحال حاضر ۸۸۵۰ متر است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
#شهید_میشم...:
🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام
👈 #تا_خدا_فاصلهای_نیست....🍒
👈 #قسمت_چهلم
رسیدیم در خونه احسان..
در زدیم احسان آمد در رو باز کرد به عموم پدرم و من نگاه کرد...
گفت چرا آوردیشون برو دیگه با تو هم کاری ندارم... درو بست عموم در زد گفت پسرم احسان درو باز کن باهات کار دارم ولی چراغ رو خاموش کرد... پدرم من و عموم هر کاری میکردیم درو باز نکرد تا مادرم آمد از دور گفت کو پسرم کجاست؟ احسانم کجاست؟ پدرم گفت در رو بسته باز نمیکنه...
☺مادرم در زد گفت احسان پسرم منم درو باز کن نمیخوای رو مادرت درو باز کنی..؟ احسان در رو باز کرد گفت من غلط بکنم رو تو درو باز نکنم😢 مادرم رو بغل کرد رفتیم تو احسان خواست در رو ببنده مادرم نذاشت تو بغل هم آنقدر گریه کردن که همه به گریه افتادن نمیتونستن حرف بزنن فقط گریه میکردن...
عموم گفت زن داداش بسه برات خوب نیست ولی توجه نمیکرد برادرم با دستاش اشکاش رو پاک میکرد ولی خودش داشت گریه میکرد نمیتونست حرفی بزنه زن عموم از هم جداشون کرد که گریه نکنن داداشم سرش رو گذاشت رو پای مادرم گریه میکرد مادرم از اون بدتر بود....
با خواهر بزرگم بغلشون کردم گریه امونموم رو بریده بود احسان داشت اروم تر میشد گفت مادر جان بخدا دلم برات یه ذره شده قوربونت برم بسه گریه نکن...
براش چایی و خرما گذاشت ولی بازم مادرم اروم نمیشد گفت مادر دوست داری برم دیگه هیچ وقت منو نبینی...؟ مادرم گفت نه بخدا گفت پس قوربونت برم بسه دیگه گریه نکن....
عموم رو پتو نشسته بود بلند شد محکم پتو رو از زیر عموم کشید گفت مادر جان بلند شو روی این بشین گفت نه پسرم نمیخوام... گفت نه بخدا میدونم که به فرش چندصد شانه خونت نمیرسه ولی باید رو این بشینی ؛ برای مادرم خرما آورد دانههاش رو در میآورد به زور میداد به مادرم که بخوره...
مادرم گفت چرا پشتت رو کردی به مردا گفت مادر مردی نمیبینم... همه به هم نگاه میکردن عموم گفت احسان پسرم حالت خوبه ؟ همه بهش سلام کردن مادرم گفت چرا جواب شون رو نمیدی زشته؟ گفت و علیکم سلام عموم گفت پاشو بریم خونه....
ولی هیچ جوابی نمیداد مادرم گفت بیا بریم خونه ؛ گفت مادر جان خونم اینجاست خوشت نمیاد کوچیکه؟ مادر جان بخدا هر شب مهمون دارم مادرم گفت الهی قوربون خودت و مهمونات برم چیزی براش میزاری بخورن؟
خندید گفت نه مادر جان چیزی نمیخورن من قرآن میخونم اونا هم گوش میدن خدا برام مهمون میفرسته تا دیر وقت من خوابم میبره اونا هم میرن.....
زن عموم گفت احسان بیا بریم خونهی ما گفت هیچ جا نمیام همه اصرار کردن ولی با هیچ کس حرف نمیزد... زن عموم به عموم گفت امشب بزارید بمونه منم پیششون میمونم بهش فشار نیارید گفت آخه اینجا که چیزی نیست شب برای سرما چیکار میکنید؟ گفت هرچی تونستید برامون بیارید همه رفتن منو زن عموم خواهر با مادرم پیشش موندیم برادرم گفت مادر جان پاهات رو دراز کن شروع کرد به ماساژ مادرم بعد عموم با پدرم اومدن و برامون پتو و غذا آوردن، برادر کوچیکم باهاشون اومد تا احسان رو دید پرید تو بغلش باهام شوخی میکردن پدرم کنارش نشست گریه کرد گفت احسان پسرم ببخش بیا بریم خونه بخدا هرچی دارم همه رو به نامت میزنم.....
⬅️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#پای_درس_استادمحمدشجاعی #قلب 3 🌺🍃نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «الفَقرُ فَقرُ القَلب =
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا