#شهید_میشم...:
🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام
👈 #تا_خدا_فاصلهای_نیست....🍒
👈 #قسمت_چهل_و_هشتم (پایانی)
مادرم گفت خب احسان این رسمه جامعه ست .
😏گفت مادر این چه رسمیه که آدم جلو چشماش به ناموسش نگاه کنن بهش نظر بد کنن مگه آدم بیغیرت باشه اینو بیبینه و چیزی نگه...
اصلا مادر تو دوست داری منو یا خواهرام رو جلوی گرگ ها بندازی و از هر طرف بهمون حمله کنن مادرم گفت هیچ مادری دوست نداره.... گفت پس چرا وقتی میرن عروسی و پایکوبی بچه هاشون رو جلو مردای گرگ صفت و پسران هوسباز چشمچران میندازن ؟؟!!
علی دامادمون را تحریک کرد اونم گفت
اری والا حق داری منم راضی نیستم دیگه این طوری باشی،
گفت من ازخدامه منم غیرت دارم دوست ندارم کسی به ناموسم نگاه کنه ،
💥دوسال بعد💥
به لطف خدا کار و بار داداشم خوب شد به پدرم گفت میخوام ماشین بخرم ؛ خرید و منم گفتم داداش نمیخوای یه شیرنی بهمون بدی رفتیم بیرون چرخی بزنیم...
وقتی برمیگشتیم تو راه یه لحظه پشت سر یه ماشین بوق زد گفت برو دیگه ازش جلو زد و بعدش ایستاد...
گفت من چیکار کردم؟ انگار از یه چیزی ترسید گفتم داداش چیشد...؟
چیزی نگفت رفتیم بیرون شهر یه جایی که آشغال های شهر رو میبردن از ماشین پیاده شد گفت تو نیا پایین... رفت خیلی منتظر شدم تا اومد وقتی اومد چشماش سرخ شده بود انگار گریه کرده بود...گفتم کجا رفتی تو این بوی بد آشغال دونی؟؟؟
چیزی نگفت به آینه نگاه کرد گفت خاک برسرت گفتم چیشده؟!؟ ولی جوابم رو نمیداد....
رفتیم خونه از اتاقش بیرون نیومد حتی شام هم نخورد همه خوابیدن ولی میدونستم نخوابیده ؛ منم خوابم نمیبرد وقتی رفتم تو آشپزخانه بود یواشکی نگاه کردم یه قاشق گزاشته بود روی اجاق گاز داشت داغ میشد....
☹️گفتم داری چیکار میکنی؟ قاشق رو قایم کرد؛ گفت چرا نخوابیدی؟ برو بخواب... گفتم داری چیکار میکنی گفت هیچی برو تو اتاقت... گفتم اون چیه تو دستت برای چی داغش کردی گفت برو بخواب گفتم توروخدا داری چیکار میکنی....
گفت خودم رو تنبیه میکنم
گفتم چرا خودت را تنبیه میکنی...؟!؟ نشست و گریه کرد گفت امروز به یه تیکه آهنی که زیر پام بود مغرور شدم رفتم آشغال دونی که یادم بیاد یه روزی کفش و کت نداشتم ولی خدا الان بهم چیا که داده ؛ نذاشتم کاری بکنه و خودش رو تنبیه کند...
صبحش گفت مادر سند ماشین رو میخوام رفت و اون ماشین رو فروخت و یه پیکان خریده بود... شبش رفتیم خونه داییم تو راه خراب شد رفت پایین هُل میداد ، میگفت خاک برسرت مغرور میشی؟ حالا هُل بده
👌این گوشهای از بود از زندگی برادرم احسان که براتون نوشتم و چشمان شما رو اذیت کردم حلالم کنید....
💥خواهران و برادران اگه کسی رو دیدید که لباس پاره داره؛ اگر فقیره ؛ اگر گرسنه است ؛ اگر دست فروشی میکنه ؛ اگر مریض و بیکس و تنهاست و یا اگر غریبی سر سفرمان نشست به خودمان مغرور نشیم و نگوییم ما از این بهتریم شاید احسانی باشه برای خودش....
✍امیدوارم در تمام لحظات زندگیتون سربلند باشید و از شما بزرگواران تقاضای دعای خیر برای مادرم را دارم ناراحتی قلبی دارن....
✍خواهر کوچکتان شیون
⬅️ پایان...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#پای_درس_استادمحمدشجاعی #قلب 12 🍃🌺از حضرت مجتبی(ع) از فقر سؤال کردند که فقر چیست؟ فرمود:«شَرَحُ ال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#پای_درس_استادمحمدشجاعی
#قلب 13
❤️کیفیت وفات انسان، رابطه مستقیم با کیفیت دل او دارد
✅تنها دارایی که انسان از دنیا با خود میبرد، قلب اوست.
🍃🌺کیفیت وفات انسان، نحوه زندگی انسان در چهار مرحله «وفات، برزخ، قیامت 50 هزار ساله، و حیات ابدی بعد از قیامت»، بسته به کیفیت دل انسان دارد.
💗🌿جنین اگر در رحم مادر دچار مشکلاتی مثل دردها، بیماریها و نقص ها بشود، تولد برای او زجرآور است.
در میان ۵ نوع تولد «سالم، سالم قوی، ضعیف، بیمار، ناقص» با دو تولد سالم و سالم قوی مشکلی نداریم.
اما سه نوع تولد دیگر، برای ما زجر آور خواهد شد.
جنین بعد از تولد، وارد شرائط زیستی ثابت که سیستم های ثابت و تعریف شده ای دارد میشود. وقتی با این سیستم هماهنگ نیست، دچار مشکل میشود.
پس در واقع درد و مریضی و فشار را خودش با خودش از رحم به دنیا میآورد و در دنیا کسی او را اذیت نمیکند. در حرکت به سمت آخرت و ابدیت نیز، همینطور است.
👌همه ما چه مؤمن و چه کافر وارد شرایط زیستی برزخ که بهشت و جهنم دارد، میشویم.
🔥 جهنم از عدم تطبیق یک انسان با شرائط زیستی بهشت به وجود میآید. برای همین قرآن میگوید بهشت و جهنم با هم است و جهنمیان و بهشتیان همدیگر را میبینند و با هم گفتگو می کنند.
💥اما در همان شرائط زیستی، یک عده لذت میبرند و یک عده زجر میکشند.
🌈 در محیطی که داراییها، ثروت و قدرتش پیشرفته تر از دنیاست، کسی که با آن هماهنگ نیست، زجر بیشتری میکشد.
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای حسین جان بطلب تا که فقط سیر نگاهت بکنم...
https://eitaa.com/zandahlm1357
شماره عمود ۴۲۰
صدای پیرزنی با لهجهی عربی توجهم رو جلب کرد:
- «سیدی! سیدی! شکرا. شکرا...»
و همینطور پشتِ سرهم تشکر میکرد و کلماتی میگفت که متوجه نمیشدم. خدای من! او داشت با همسفر من صحبت میکرد؟!
🚰آقا سید همینطور که آب دستش بود و به زائرها تعارف میکرد، با لهجهی عربیِ فصیحی با پیرزن صحبت کرد. دلم ریخت. چه لهجهی قشنگی! چه صوتِ دلنشینی! تا حالا اینقدر از زبانِ عربی خوشم نیومده بود. از دخترِ جوانی که به نظر میرسید همراه پیرزنه پرسیدم: «چی شده که اینقدر تشکر میکنن؟ اصلأ شما فارسی بلدین؟»
دخترِ جوان جواب داد: «بله. من و مادرم اهلِ یکی از روستاهای خوزستانیم. وضع مالیمون خوب نیست، اما مادرم به عشقِ زیارتِ آقا، تنها گوسالهای رو که داشتیم فروخت تا بیایم زیارت. به مرز که رسیدیم، متوجه شدم کیفِ مدارک، پاسپورت، پول و هر چی که دار و ندارمون بود، گم شده. مادرم داشت از شدتِ ناراحتی سکته میکرد. هیج جوری آروم نمیشد.»
در حالی که با دستش به آقاسید اشاره میکرد گفت: «خدا انشاءالله این آقا رو خیر بده. انگار که از غیب رسیده باشن، شدن فرشتهی نجات ما!»
#همسفر_با_خورشید ؛ قسمت پنجم
میاد خاطراتم جلوی چشام من اون خستگی تو راهو میخوام - کانال عقیق مادحین.mp3
23.98M
🌴میاد خاطراتم جلوی چشام😭😭😭
🎤حاج میثم مطیعی
#ما_ملت_امام_حسینیم
#اربعین
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کانال ولایت مدار✌️
برای
امت ولایت مدار✊
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅با محتوای
عقیدتی_اجتماعی_ فرهنگی _سیاسی
تازنده ایم رزمنده ایم🌺
#پیام رسان ایتا
با ما همراه باشید👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
#پیام رسان سروش
👇👇👇
https://sapp.ir/joingroup/KOwcfFpBCixzgEJGabZID0No
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
کتاب خانه تازنده ایم رزمنده ایم🇮🇷
👇👇👇
https://sapp.ir/joingroup/rIC6kaP4d5vMTDNisZ1jFV9H