🌹 حمام خانم _ تهران
" حمام خانم " یا " حمام قبله " از قدیمیترین گرمابههای تهرانه که قدمتش به دوره صفویه برمیگرده... پس از تکمیل نخستین برج و باروی طهران توسط شاه تهماسب صفوی در سال ۹۶۵ قمری / ۹۳۶ خورشیدی، به دستور خواهرِ شاه، حمام و مسجد و مدرسهای در بازارچه نایبالسلطنه در محلهی چالمیدون و سیروس ساخته میشه و به این دلیل که بانی ساخت حموم خواهر شاه بوده به نام " خانم " شهرت پیدا میکنه.
این حموم که جزو معدود آثار به جا مانده از دوران صفوی در تهرانه بیش از ۴۵۰ ساله با همون کاربری اولیه در حال فعالیته که از این حیث در نوع خودش خاص و کمنظیره... این گرمابه در گذشته دو بخش مردونه و زنونه داشته ولی به مرور زمان فقط مردونه میشه؛
به همین دلیل تصمیم به تغییر نام حموم میگیرند و چون درب حموم به روی قبله باز میشه حمام خانم به حمام قبله تغییر نام پیدا میکنه... کورهای که آب حموم رو از همون دوران صفوی گرم میکرده هنوز وجود داره با این تفاوت که به جای هیزم با گاز کار میکنه...
آدرس: تهران، چهارراه سیروس، بازارچه نایبالسلطنه (کوچه آلآقا)، روبروی کوچه کیانتاش
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹 روستای زوارم _ شیروان
زوارم یا دره بهشت از روستاهای هدف گردشگری در استان خراسان شمالی می باشد که در ٢٨ کیلومتری شهر شیروان واقع شده است و با چشمه سار های فعال، یکی از نادرترین ییلاق های استان می باشد. در طول مسیر این روستا باغ های فراوان با درختان گردو، سیب و گلابی زیبایی خاصی به کوچه باغ ها بخشیده است.
دره زوارم یکی از زیباترین مناطق استان خراسان شمالی است. در این منطقه چشمهسارها، آبشارها، حوضچههای سنگی، کوههای سر به فلک کشیده، باغهای میوه، رودخانه پرآب، مراتع غنی و انواع گیاهان دارویی و خوراکی دیده میشود.
رودخانه زوارم از کوه های جهان ارغیان معروف به تخت میرزا سرازیر شده و در مسیر خود مزارع و روستاهای زوارم، شیرآباد، ورقی، عبدآباد و توده را سیراب ساخته و در انتها به رودخانه اترک می ریزد.
همچنین سه چشمۀ جوشان در اوچ دوشی وجود دارد که از دامنۀ کوه سرازیر شده و به طرف درّه در جریان است. اطراف این چشمه ها بسیار سرسبز و دیدنی است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹 کوچه لولاگر، کوچهای قرینه در پایتخت
وارد خیابان نوقل لوشاتو که شدید بعد از ۵۰ متر پیاده روی به کوچه لولاگر می رسید. کوچه ای که متفاوت ترین کوچه پایتخت است چون همه ساختمان های این کوچه شبیه به هم و قرینه یکدیگر ساخته شده اند. جایی که هنوز ساختمان های آجری اش به قوت سابق باقی است و هنوز پای برج های بلند و ساختمان های مرتفع به آن باز نشده است.
این کوچه جزو آثار ثبت شده در میراث فرهنگی کشور است و داستان جذابی دارد. در سال ۱۳۱۷ محمد باقر لولاگر تصمیم گرفت که با برادرش اکبر لولاگر که صاحب فرش فروشی در برلین بود شراکتی به پا کند به همین دلیل مقداری از اموال خود را صرف ساخت مسجد و بیمارستان کرد و با بخش دیگر اموالش زمین کوچه لولاگر را خرید و به کمک سرمایه برادرش، مشغول ساخت خانه هایی در کوچه لولاگر شد. محمد باقر لولاگر به این دلیل که نماینده برادرش در ایران بود به رسم امانتداری هر چیزی که برای خود ساخته بود مشابه آن را به کمک استاد حسن بنا در طرف دیگر کوچه برای برادر خود که خارج از ایران زندگی می کرد ساخت. ساختمان هایی با بهارخواب ها و درختانی قرینه یکی پس از دیگری ساخته شد
https://eitaa.com/zandahlm1357
کوچه باغهای بدل آباد_ خوی
آذربایجان غربی
.
این روستا پر از باغهای بسیار سر سبز سیب و مزارع زیبای گل آفتابگردونه و بخاطر باغها و مزارع سرسبزش هوای پاکی داره...
زیارتگاه تاریخی علمدار خوی هم در این روستا قرار داره که یکی از اماکن زیارتی و باستانی روستا به شمار میاد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1_6613899.mp3
3.33M
.......:
🌷💦 دعوت آیت الله میلانی (رحمة الله علیه )از چهل جوان
🍏حاج آقای باقری از شاگردان آیت الله العظمی میلانی:
یک بار که در خدمت استاد بودم ایشان فرمودند فلانی منبر که می روی چهل نفر از این جوانان پای منبرت را بیاور کارشان دارم
▫️بنده از این دستور استاد تعجب کردم ولی اطاعت امر کرده و چهل نفر از جوانان را آوردم
▫️آقا فرمودند: یکی یکی بیایند داخل اتاق شوند. ما اصلا نفهمیدیم که چه کار دارد، فقط هر جوانی وارد می شد پس از چند لحظه با چشم گریان بیرون می آمد و اصلا حرف نمی زد و حدود بیست نفر وارد شدند تا اینکه من بی تابی کردم و داخل رفتم ببینم حکایت چیست
▫️وقتی وارد اتاق شدم آقا نشسته بودند و کفنش هم کنارش بود و هر جوانی که داخل می شد از او سؤال می کرد که: تو امام حسین را دوست داری؟ آنها جواب می دادند بله آقا
می فرمود: خیلی؟! جواب می دادند: انشاء الله که همین طور است
▫️به محض اینکه اشک از دیده جوانان جاری می شد آقای میلانی سریع کفن خود را به اشک آنها می مالید
با دیدن این صحنه جوانها بیشتر منقلب می شدند و گریه می کردند و از اتاق بیرون می آمدند
▫️بعد از ایشان سؤال کردم: آقا! شما که مرجع هستید و اجازه اجتهاد خیلی از مراجع را داده اید و دیگر به این مسائل احتياج ندارید
آقا فرمودند: اگر چیزی به دردم بخورد، همين توسل به حسین زهرا (سلام الله علیهما)است
https://eitaa.com/zandahlm1357
iD
.
✍اثر رضایت پدر در قبر!
آیت الله قرهی نقل میکردند:
آیتالله آقا سیّد جمالالدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند.ایشان میفرمودند: در تخت فولاد اصفهان- که معروف به وادیالسّلام ثانی است،حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیمالشّأنی در آنجا دفن هستند-جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند:آقا! خواهش میکنیم شما تلقین بخوانید. .
ايشان فرمودند:آن جوان ظاهر مذهبي داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین براي تشييع جنازه او آمده بودند.وقتی تلقین میخواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم:«أفَهِمتَ»، گفت:«لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر میچرخند و میرقصند! .
از اطرافيان پرسیدم:او چطور بود؟ گفتند:مؤمن.
گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را میزد و پدرش هم گریه میکرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم:قضیه این است. .
گفت:من یک نارضایتی از او داشتم.گفتم چه؟
گفت:چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر میرفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی میگفتم،به من میگفت: تو که بیسواد هستی!با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست! .
ايشان ميفرمودند:به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم، گفتم:نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید- معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد.پدر و مادرها هم توجّه کنند،به بچّههایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا اینگونه میخواهد-
.
وقتي میخواستند لحد را بچینند،ایشان فرمودند:نچینید! مجدّد خود آقا پاي خودرا برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند. .
ايشان ميفرمايند:
اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لبهایش به خنده باز شد و دیگر از آن بچّه شيطانها هم خبری نبود.بعد لحد را چیدند.من هنوز داخل قبر را میدیدم، دیدم وجود مقدس علیبنابیطالب فرمودند:ملکان الهی! دیگر از اینجا به بعد با من است ... .
لذا او جواني خوب،متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور، گناهي نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود(تو كه بیسواد هستی)به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم،دل پدر را شکاند و تمام شد!
https://eitaa.com/zandahlm1357