#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و چهارم ظرفهای صبحانه را شسته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سیصد و پنجم
بانویی در صدر مجلس روی صحنه رفته و میخواست همنفس با اینهمه مادر عزادار، عهدی با امام زمان (علیهالسلام) ببندد تا تمام این کودکان به مقام سربازی حضرتش نائل شوند و چه شور و حالی داشتند این شیعیان که هنوز نمیدانستند چقدر تا ظهور امام زمان (علیهالسلام) فاصله دارند و از امروز جگر گوشههای خودشان را نذر یاری مهدی موعود (علیهالسلام) میکردند تا با دست خودشان پاره تنشان را فدای پسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کنند. خانمی که روی صحنه بود، شوری عجیب بر پا کرده و کودک شیر خوار امام حسین (علیهالسلام) را با عنوانی صدا میزد که چهارچوب بدنم را به لرزه افکند: «یا مسیح حسین! یا علیاصغر ادرکنی...» نمیفهمیدم چرا او را به این نام میخواند و نمیخواستم صفای فضای خانه را به هم بزنم که صدایم در نیامد و همچنان به یاد دخترم، گریههای تلخم را در گلو خفه میکردم تا مجید را از اعماق احساسش بیرون نکشم. دوربین روی صورت تک تک نوزادانی تمرکز میکرد که هر کدام یا در خواب نازی فرو رفته و یا از شدت گریه پَر پَر میزدند و به یکباره نوزاد زیبایی را نشان داد که پیراهن سبز به تن کرده و سربند «یا حسین» به سرش بسته بودند و با دل من چه کرد که چلچراغ بغضم در هم شکست و آنچنان ضجه زدم که مجید حیرت زده به سمتم چرخید. تازه میدید که چشمان من در دریای اشک دست و پا میزند و نفسم از شدت گریه به شماره افتاده که سراسیمه به سمتم آمد. بالای سرم ایستاده و همچنانکه به سمت صورتم خم شده بود، پریشان حال خرابم التماسم میکرد: «چیه الهه؟ چی شده عزیزم؟» و از حرارت داغی که به قلب گریههایم افتاده بود، فهمید دوباره جراحت حوریه سر باز کرده که با هر دو دستش سر و صورت خیس از اشکم را در آغوش کشید و با صدایی غرق محبت دلداریام میداد: «آروم باش الهه جان! قربونت بشم، آروم باش عزیزم!» و دل خودش هم بیتاب دخترش شده بود که با نغمه نفسهای نمناکش، نجوا میکرد: «منم دلم براش تنگ شده! منم دلم میخواست الان اینجا بود! به خدا دل منم میسوزه!» ولی من لحظاتی پیش نوزادی را دیدم که درست شبیه حوریهام بود و هنوز سیمای معصوم و زیبایش در خاطرم مانده بود که میان هق هق گریه ناله زدم: «مجید تو ندیدی، تو حوریه رو ندیدی! همین شکلی بود، همینجوری آروم خوابیده بود! ولی دیگه نفس نمیکشید...» و دوباره آنچنان غرق ماتم کودک معصومم شده بودم که دیگر مجید هم نمیتوانست آرامم کند. با هر دو دست صورتم را گرفته و از اعماق قلب مصیبت زدهام ضجه میزدم. ساعتی به بیقراریهای مادرانه من و غمخواریهای عاشقانه مجید گذشت تا طوفان غمهایم آرام گرفت و دیگر نفسی برایمان نمانده بود که هر دو در سکوتی تلخ و پژمرده روبروی هم کِز کرده و چیزی نمیگفتیم و خیال من همچنان پیش «مسیح حسین (علیهالسلام)!» جا مانده بود که رو به مجید کردم و با صدایی که هنوز بوی غم میداد، پرسیدم: «مجید چرا به حضرت علیاصغر (علیهالسلام) میگفت مسیح حسین (علیهالسلام)؟» با سؤال من مثل اینکه از رؤیایی عمیق پریده باشد، نگاهی به صورتم کرد و من باز پرسیدم: «مگه حضرت علیاصغر (علیهالسلام) هم مثل حضرت عیسی (علیهالسلام) تو گهواره حرف زده؟» و ناخواسته و ندانسته جواب سؤال خودم را داده بودم که اینبار نه از غصه حوریه که به عشق دردانه امام حسین (علیهالسلام)، شبنم اشک پای چشمانش نَم زد و زیر لب زمزمه کرد: «تو گهواره حرف نزد، ولی کار بزرگتری انجام داد! اگه معجزه حضرت عیسی (علیهالسلام) این بود که تو گهواره به زبون اومد تا از پاکی مادرش دفاع کنه، حضرت علیاصغر (علیهالسلام) تو گهواره خون داد تا از مظلومیت پدرش حمایت کنه...» و دیگر نتوانست ادامه دهد که صدایش در بغضی عاشقانه شکست و نگاهش را به پای عزای امام حسین (علیهالسلام) به زمین انداخت. ماجرای شهادت طفل شیرخوار امام حسین (علیهالسلام) را قبلاً هم شنیده بودم، ولی هرگز چنین نگاه عارفانهای پیدا نکرده بودم که من هم نه به هوای حوریه که به احترام جانبازی حضرت علی اصغر (علیهالسلام) دلم شکست و حلقه بیرمق اشکم دوباره جان گرفت.
با ما همراه باشید🌹
💍https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اجرای سرود تسبيحات #حضرت_زهرا سلام الله علیها #فاطمیه
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کانال ولایت مدار✌️
برای
امت ولایت مدار✊
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅با محتوای
عقیدتی_اجتماعی_ فرهنگی _سیاسی
#تازنده ایم _رزمنده ایم🌺
#پیام رسان ایتا
با ما همراه باشید👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
#پیام رسان سروش
👇👇👇
https://sapp.ir/joingroup/KOwcfFpBCixzgEJGabZID0No
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
کتاب خانه تازنده ایم رزمنده ایم🇮🇷
👇👇👇
https://sapp.ir/joingroup/rIC6kaP4d5vMTDNisZ1jFV9H
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
دنیایی از مطالب
علمی،اجتماعی،سرگرمی،جک و....
تنوع مطلب
با
مجله تازنده ایم رزمنده ایم👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
eitaa.com/joinchat/3717922818Ca7721d8525
https://eitaa.com/zandahlm1357
😍ادعا نداریم، بهترینیم اما #تـــضمین می دهیم که متفاوت ترینیم 👌پس امتحانش #مجانیه☝️☝️☝️
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
پيام به خانواده هاى شهدا، اسرا و مفقودان، در آستانه ى هفته ى دفاع مقدس پيام به خانوادههاي شهدا، اس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پيام به مجمع بزرگ فرماندهان سپاه و بسيج
پيام به مجمع بزرگ فرماندهان سپاه و بسيج بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم برادران عزيز، فرماندهان و مسؤولان محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و بسيج مستضعفان! خدا را شكر كه نفس روح اللّهيِ آن عبد صالح و آن يادگار پيامبران و اوليا (سلام اللَّه عليهم)، نقشي معجزنشان و پايدار در كتيبه ي تاريخ نشاند؛ يعني انسانهاي والا و نفوس طيبه يي با تربيت پيامبرگون خود پديد آورد كه در ظلمات جاهليت و مادّيتي كه طاغوتهاي زمان و امپراتوران زر و زور در جهان پديد آورده و بر آدميان تحميل كرده اند، چون ستارگان فروزان بدرخشند و پرتو فضيلت و معنويت را در پيرامون خود بپراكنند و عروج روحي و معنوي و ارزشهاي حقيقي را به جهان بنمايند. خدا را شكر كه زحمت و تلاش آن وارث پيامبران و راهرو راه آنان را بركت بخشيد و پاداش او و امتش را با پيروزي عظيمي كه قرنها آرزوي همه ي مصلحان و ژرف انديشان اسلامي بود، ارزاني داشت و اين پيروزي را با فتوحات درخشاني در عرصههاي گوناگون و از همه بالاتر، در عرصه ي تربيت و تزكيه ي نفوس جواناني كه پايههاي استوار و پاسداران بيدار انقلاب و نظام اسلاميند، ضمانت نمود و فتح الفتوحي را كه كليد همه ي پيروزيهاست، نصيب او ساخت. شما جوانان و جوانمرداني كه سابقه ي مجاهدت در جنگي هشت ساله را به مثابه ي بزرگترين افتخار دوران انقلاب براي خود كسب كرده ايد، از جمله ي ارزشمندترين دستاوردهاي
امام فقيد بزرگوارمان در تلاش چندين ساله و پُرمرارتش ميباشيد. جمعي از شما شهد شهادت نوشيدند و به مجاورت اولياء اللَّه و عروج به ملكوت، سرافراز شدند و جمعي ديگر زنده و آماده، پا به ركاب وظيفه ي بزرگ خويشند، تا حكم خدا چه باشد و تكليف الهي چه فرمان دهد: «فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلا» (۱). امام بزرگوار، به شما جوانان مجاهد و مخلص، محبتي پدرانه داشت و قلب منوّر او از شما راضي بود. اين محبت و رضايت، سرمايه ي ارجمندي است كه بايد گرامي داشته شده و حفظ شود. بي شك، محبت و رضايت روح مطهر آن سلاله ي نبوت و امامت نيز همان بركاتي را خواهد داشت كه رضايت و محبت او در دوران زندگي پُربركتش ميداشت. اينك، ما در دوراني قرار گرفته ايم كه جهاد في سبيل اللَّه در شكلي اگر چه نه به صراحت دوران جنگ، اما با همان دشواريها و شايد با ظرافت بيشتر، بر دوش همه ي ماست. جهاد در اين دوران، براي آنان كه در نيروهاي مسلح يا وابسته به آنند، مستلزم اموري جداست: نخست، حفظ آمادگي روحي براي دفاع از انقلاب و كشور و نظام جمهوري اسلامي. از پيامبر اكرم (صلّي اللَّه عليه واله وسلّم) نقل شده است كه: «من لم يغز ولم يحدّث نفسه بغزو مات علي شعبة من النّفاق» (۲). يعني آن كسي كه در ميدان نبرد نباشد، يا در دل و جان، حديث جهاد بر خود نخواند، به گونه يي از نفاق، زندگي را ترك خواهد گفت. .....
https://eitaa.com/zandahlm1357
برو اين قليان را چاق كن و بياور!
برو اين قليان را چاق كن و بياور!
------------------------------------------- -
نوكري دنبال سرش بود و پوستيني قيمتي روي دوشش ميانداخت و لباسهاي فاخري ميپوشيد؛ چون از خانواده اعيان و اشراف بود و پدرش در تبريز ملك التجار بوده يا از خانواده ملك التجار بودند. ايشان طلبه و اهل معنا بود و بعد از آنكه توفيق شامل حال اين جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحيد، مرحوم آخوند ملاحسينقلي همداني - كه در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حتي بزرگان ميرفتند در محضر ايشان مينشستند و استفاده ميكردند - راهنمايي شد. روز اولي كه مرحوم حاج ميرزا جواد آقا با آن هيئت يك طلبه اعيان و اشراف متعين، به درس آخوند ملاحسينقلي همداني ميرود، وقتي كه ميخواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسينقلي همداني از آن جا صدا ميزند كه همان جا - يعني همان دم در روي كفشها - بنشين؛ حاج ميرزا جواد آقا هم همان جا مينشيند! البته به او برمي خورد و احساس اهانت ميكند؛ اما خود اين و تحمل اين تربيت و رياضت الهي، او را پيش ميبرد. جلسات درس را ادامه ميدهد. استاد را - آن چنان كه حق آن استاد بوده - گرامي ميدارد و به مجلس درس او ميرود. يك روز در مجلس درس، او كه در اواخر مجلس هم نشسته بود، هنگامي كه
درس تمام ميشود، مرحوم آخوند ملاحسينقلي همداني به حاج ميرزا جواد آقا رو ميكند و ميگويد: برو اين قليان را براي من چاق كن و بياور! بلند ميشود، قليان را بيرون ميبرد؛ اما چه طور چنين كاري بكند؟! اعياني، اعيان زاده، جلوي جمعيت، با آن لباسهاي فاخر! ببينيد، انسانهاي صالح و بزرگ را اين طور تربيت ميكردند. قليان را ميبرد، به نوكرش كه بيرون در ايستاده بود، ميدهد و ميگويد: اين قليان را چاق كن و بياور. او ميرود قليان را درست ميكند و ميآورد به ميرزا جواد آقا ميدهد و ايشان قليان را وارد مجلس ميكند. البته اين هم كه قليان را به دست بگيرد و داخل مجلس بياورد، كار مهم و سنگيني بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسينقلي ميگويد كه خواستم خودت قليان را درست كني، نه اينكه بدهي نوكرت درست كند! اين، شكستن آن منِ متعرضِ فضولِ موجبِ شرك انساني در وجود انسان است. اين، آن منيت و خودبزرگ بيني و خودشگفتي و براي خود ارزش و مقامي در مقابل حق قائل شدن را از بين ميبرد و او را وارد جاده ايي ميكند و به مدارج كمالي ميرساند كه مرحوم ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي به آن مقامات رسيد. او در زمان حيات خود قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار محل توجه اهل باطن و اهل معناست. (نقل شده در ديدار با اقشار مختلف مردم در سيام فروردين ۱۳۶۹)
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹
#کلام_نور💫
✍آیا خدا به دعای ما توجهی میکند؟
🍃وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿١٨٦﴾🍃
و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را -به هنگامى كه مرا بخواند- اجابت مىكنم، پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد كه راه يابند
📗سوره مبارکه بقره – آیه 186
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖تلاوتی بسیار زیبا وکمیاب از سوره:آل عمران
👤قاری:استاد عبدالباسط محمد عبدالصمد
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: شيعه براى اثبات خلافت على عليه السلام به برخى از متون قرآنى و احاديث متواتر نبوى استدلال كر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادعاى خونخواهى علويان
اما اين كه ادعا مى كردند كه براى خونخواهى علويان قيام كرده اند و بدين وسيله نهضت خود را حتّى پس از موفقيّت و رسيدن به حكومت، به اهل بيت مربوط مى ساختند، موضوعى است بسيار روشن. اين شگرد جنبه دوم از مرحله چهارم دعوتشان به شمار مى رود. محمد بن على به بكير بن هامان مى گفت: « ما به زودى انتقام خونشان را خواهيم گرفت » يعنى خونهاى علويان را.
سفّاح نيز هنگامى كه سر مروان را در برابرش قرار دادند، گفت: « ديگر از مرگ باكم نيست، چه در برابر حسين و برادرانش، از بنى اميّه دويست نفر را كشتم، و در برابر پسرعمويم زيدبن على جسد هشام را آتش زدم، و در برابر برادرم ابراهيم، مروان را به قتل رسانيدم ». (۴۵)
صالح بن على به دختران مروان مى گفت: « آيا مگر هشام بن عبدالملك نبود كه زيدبن على را كشت و در مزبله دانى شهر كوفه به دارش
آويخت؟ مگر همسر زيد در حيره به دست يوسف بن عمرو ثقفى كشته نشد؟ مگر وليد بن يزيد، يحيى بن زيد را نكشت و در خراسان به دارش نياويخت؟ مگر عبيدالله بن زياد حرامزاده، مسلم بن عقيل بن ابيطالب را در كوفه به قتل نرساند؟ مگر يزيد حسين را نكشت؟ » (۴۶)
باز براى آن كه رابطه اين نهضت با اهل بيت قطع نشود مى بينيم كه نخستين وزير در دولت عباسيان، يعين ابوسلمه خلال « وزير آل محمّد » لقب مى گيرد، و ابومسلم خراسانى نيز « امين يا امير آل محمّد » (۴۷) خوانده مى شود.
از اين گذشته، علّت آن كه عباسيان رنگ سياه را نشانه خود قرار داده بودند، اين بود كه مى خواستند حزن و اندوه خود را به مناسبت مصايب اهل بيت در روزگار امويان، بيان كنند. (۴۸)
بنابراين، مطلب ديگر كاملاً روشن است كه عباسيان از آوازه علويان بهره مى جستند، خونهاى پاك آنان را وسيله تلاش جهت رسيدن به حكومت و محكم كردن جاى پاى خود، قرار داده بودند.
قابل توجه آن كه بسيارى از نهضتهايى كه پس از قيام عبّاسيان به وقوع پيوست همه به نحوى همين شگرد را به كار مى بردند. يعنى در نظر مردم چنين وانمود مى كردند كه نهضتشان در رابطه با اهل بيت بوده از تأييد و هماهنگى ايشان برخوردار است. بسيارى از آنان اين شعار را سرمى دادند: « خشنودى خاندان محمّد ».....
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......:
ترا بجان مادرت
در يزد مرد صالح و با تقوايي زندگي ميكرد برخلاف خود برادري داشت كه اهل فسق و فجور و بد نهاد بود و آن مرد صالح همواره از بدعملي برادر خود در رنج و شكنجه و آزار بود. و گاهي از اوقات مردم نزد او ميآمدند و از اذيت و آزار برادرش به او شكايت ميكردند و ميگفتند برادر تو فلان كس را آزار داده و گاه ميگفتند كه با فلان كس نزاع و جدال نموده و چون هر روز رفتار بدي از او بروز ميكرد از اين جهت مردم آن مرد صالح بيچاره را مؤاخذه و ملامت ميكردند.
تا آنكه آن مرد صالح اراده زيارت مشهد مقدس حضرت رضا (ع) را نمود و تدارك راه و توشه شد و با كارواني براه افتاد. جماعتي جهت مشايعت و بدرقه زوار حضرت رضا (ع) آمدند. مرد فاسق هم يابوئي سوار شد و با مشايعت كنندهها آمد تا آنكه اهل مشايعت بر گرديدند لكن آن برادر امتناع از مراجعت نمود. و گفت من فرد بسيار معصيت كاري هستم و من هم ميخواهم به زيارت حضرت رضا (ع) بروم بلكه به شفاعت آن حضرت خداوند از من عفو فرمايد.
مرد صالح به جهت خوف اذيت و آزار خود در بر گردانيدن او ابرام و اصرار زيادي كرد لكن موفق نشد و مرد فاسق گفت من با تو كاري ندارم يابوي خود را سوار و با زوار ميروم مرد صالح علاجي نديد و سكوت كرد و تن به قضا نمود. يك چند وقتي نگذشت باز به اقتضاي طبيعت خود، در بين
مسافرين بناي شرارت و بدرفتاري را با برادر خود و ساير زوار آغاز نمود و هر روز با يكي مجادله ميكرد و ديگران را اذيّت و آزار مينمود و مردم پشت سر يكديگر نزد آن برادر صالح ميآمدند و شكايت ميكردند و آن بيچاره را آسوده نمي گذاشتند.
تا اينكه آن مرد فاسق در يكي از منازل مريض شد و رفته رفته مرضش شديدتر شد تا در نيشابور يا منازل نزديك مشهد وفات كرد.
مرد صالح بدن برادر را غسل داد كفن كرد و نماز بر جسدش گزارد آنگاه آنرا به نمد پيچيده و بر يابوي خودش بار كرد و با خود به مشهد حمل نمود و پس از طواف دادن او را دور قبر مطهر رضوي (ع) دفن كرد. لكن در امر او متفكر بود كه بر او چه خواهد گذشت و با آن اعمال چگونه با او رفتار خواهد شد؟! و بسيار خواهان بود كه او را در خواب ببيند و از او در اين باب تحقيق و بررسي نمايد. تا آنكه دو سه روزي از دفن او گذشت برادر خود را در خواب ديد كه حالش بسيار جالب و خوب است. گفت: برادر تو كه در دنيا فلان بودي چطور شد به اين مقام رسيدي؟
گفت اي برادر بدان كه امر مرگ و عقابت آن بسيار سخت است و اگر شفاعت اين امام رضا (ع) نبود كه من تا حال هلاك بودم. بدان اي برادر كه چون مرا قبض روح نمودند من خود را يك پارچه آتش ديدم، بسترم آتش، فراشم آتش، فضاي منزل هم پر از آتش شد و من هرچه فرياد ميزدم سوختم سوختم
شما حاضرين مرا ميديديد ولي اعتنائي نمي كرديد. تا آنكه تابوت آورده و مرا داخل آن گذاشتيد ديدم آن تابوت منقلب بآتش شد و من فرياد ميزدم سوختم سوختم كسي ملتفت من نگرديد تا آنكه مرا بردند و برهنه كردند و بالاي تخته اي از براي غسل دادن گذاشتند ناگهان ديدم كه تخته هم منقلب به آتش شد هرقدر فرياد كردم كسي به من توجه نمي كرد پس من با خود گفتم چون آب بر من ريزند شايد از آتش آسوده شوم لكن چون لباس از بدنم برآوردند ظرف آب را پر كردند بر بدنم ريختند ديدم كه آب هم آتش شد من وقتي اين چنين مشاهده كردم صدا زدم كه بر من رحم كنيد و اين آتش سوزان را بر من نريزيد كسي نشنيد تا آنكه مرا شسته و برداشتند و روي كفن گذاشتند كرباس كفن هم آتش شد. سپس مرا در نمد پيچيدند آنهم آتش، تابوت هم آتش، تا آنكه مرا بر يابوي خودم بار كردند. همينطور در آتش بودم و ميسوختم و در اثناي راه هر يك از زائرين بمن برمي خورد من به آن استغاثه مينمودم و اعتنائي از هيچيك نمي ديدم. تا آنكه داخل مشهد رضوي (ع) شديم و تابوت مرا برداشتند و از براي طواف به جانب حرم حضرت بردند چون به در حرم مطهر رسيدند ناگهان آتش ناپديد شد و من خودم را آسوده و به حال اول ديدم و تابوت و كفن و ساير منضمات را بر حال اول ديدم.
مرا داخل حرم مطهر كردند ديدم كه صاحب حرم حضرت رضا (ع) بر بالاي قبر مطهر خود ايستاده و سر مبارك
خود را بزير انداخته و ابدا اعتنائي بمن ندارد.
مرا يك دور طواف داد. چون ببالاي سر ضريح مقدس رسيدم پيرمردي را ايستاده ديدم كه متوجه بسوي من گرديد و فرمود به امام (ع) استغاثه كن تا شفاعت نمايد و تو را از اين عقوبت برهاند چون اين سخن را شنيدم متوجه به آن حضرت گرديدم و عرض كردم فدايت شوم مرا درياب. آن حضرت بمن اعتنائي نفرمود.
بار ديگر مرا بطرف بالاي سر مطهر عبور دادند آن مرد اول فرمود استغاثه كن به امام (ع). باز عرض كردم فدايت شوم مرا درياب باز آن حضرت جوابي نفرمود.
تا دفعه سوم چنانكه متعارف است مرا ببالاي سر آوردند باز آن پيرمرد فرمود استغاثه كن گفتم چه كنم كه جواب نمي فرمايد، فرمود اگر از حرم خارج شوي باز همان عذاب و آتش است و ديگر علاجي نداري گفتم چه بايد كرد. كه آن ح
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
ضرت توجه
نمايد و شفاعت كند.
فرمود به جده اش فاطمه زهرا (عليهاالسلام) آن حضرت را قسم بده و آن معصومه را شفيعه خود كن.
چون اين سخن را شنيدم شروع به گريه كردم و عرض كردم فدايت شوم به من رحم كن و منت بگذار تو را به حق جده ات فاطمه زهرا صديقه مظلومه (عليهاالسلام) قسم ميدهم كه مرا مأيوس نفرما و بر من احسان كن و از در خانه خود مرا مران.
تا اين سخن را حضرت شنيد به سوي من نگاهي كرد و مانند كسي كه گريه راه گلويش را بسته باشد فرمود چه كنم جاي شفاعت كه از براي ما نگذاشته ايد سپس دستهاي مبارك خود را به سوي آسمان برداشت و لبهاي
خود را حركت داد. گويا زبان به شفاعت گشود. چون مرا بيرون آوردند ديگر آن آتش را نديدم و از عذاب آسوده شدم.
در تحفة الرضويه نقل ميكند:
برادر مؤمن همان شب در خواب ديد باغي است در جوار حضرت رضا (ع) در نهايت صفا و در عمارت آن باغ ديد شخصي نشسته با نهايت عزمت چون خوب نگاه كرد ديد آن فرد برادرش است كه روز گذشته او را دفن كرده پس از حال او استفسار كرد شرح حال را گفت تا رسيد به آنجا كه پيرمرد در مرتبه سوم گفت:
آن حضرت را بحق جدش پيغمبر قسم بده من چون به آن دستور عمل كردم مرا باين باغ آوردند و اينها همه از لطفي است كه تو در عالم برادري با من كردي و اگر مرا باين مكان مقدس نمي آوردي من هميشه در عذاب بودم. [۶۶].
اي كه بر خاك حريم تو ملايك زده بوس
رشك فردوس برين گشته زتو خطه طوس
هركه آيد بگدائي بدر خانه تو
حاش لِلّه كه ز درگاه تو گردد مأيوس
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 در روایات هست که شیطان توسط امام زمان عجل الله فرجه از بین میره. یعنی یکی از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇
شما دلیل اصلی غیبت امام زمان رو آماده نبودن مردم کل دنیا میدانید که صحیح هم هست، حال شبهه ای که وارد میشه اینه که خدا چرا پیامبرش و تمام ۱۱ امام رو در یک مقطع زمانی و یک مکان میفرستد که مردمش آمادگی نداشتند و تمام امامان شهید شدن؟ مثلا دو امام قرن اول میومد اگر شهید میشدن غیبت میشد صد سال تا سطح فهم مردم میرفت بالاتر بعد دوباره دو امام دیگر همینطور پخش میشد در زمان های مختلف، آیا اینطوری خلق خدا بهتر هدایت نمیشدند؟چون بنظر میاد اهل بیت در آن ۲۵۰سال قدرشون دانسته نشد و بامتوسط عمر کمتر از ۴۰سال به شهادت رسیدن نظر جنابعالی؟
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇
👌🏻اینکه خدا چرا پیغمبر را برای مردم میفرستد وقتی مردم آماده نیستند، چون پیغمبر بحث دین است. دین آوردن وظیفه خداست، خدا وظیفه اش را انجام می دهد چه مردم بخواهند چه مردم نخواهند. پس پیغمبر را با امام این وسط اشتباه نگیرید. وظیفه پیغمبر آوردن دین است آوردن دین را خدا باید برای مردم بیاورد وظیفه ای است از وظایف خدا، طبق قاعده لطف! پس خدا وظیفه اش را انجام می دهد حتی اگر مردم آماده هم نباشند.
🔸اما بحث امام، تشکیل حکومت است. امام برای تشکیل حکومت می آید، تشکیل حکومتی می آید که آن دینی که پیغمبر آورده را اجرا بکند. پس در تشکیل حکومت باید مردم هم این وسط راضی باشند و مردم هم رضایت بدهند مردم آمادگی داشته باشند.
⁉️اما اینکه امام ها را چرا فرستاد.. چون خدا امامهای مختلف را فرستاد تا سطح علم مردم و سطح عقلی و کمالی اینها رشد پیدا بکند اگر به قول شما دوتا امام اول شهید می شدند خدا امام سوم را نمیفرستاد دیگر رشد عقلی صورت نمیگرفت مثل کسی که پایه به پایه باید رشد کند تا به مقطع دیپلم و مقطع بعد دانشگاه برود تا مقطع دیپلم را شما میتوانید به راحتی در مدارس درس بخوانی. ولی می خواهید بروید دانشگاه و سطح بالاتر باید سختی بکشید کنکور بدهید تا در دانشگاه خوب قبول بشوید.
👈🏻اینجا هم همین است تا یک حدی خدا مردم را آورد بالا حالا مردم یک طلای نابی مثل حکومت مهدوی می خواهند.. میگوید حالا که حکومت مهدوی می خواهید پس ابتدا بی زحمت آمادگی اش را کسب کنید.
#پرسش_پاسخ
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
👤پاسخ دهنده: #استاد_احسان_عبادی
(👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)