eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
مردم كردستان اين گونه اند! مردم كردستان اين گونه اند! من در اواخر دوره ي رياست جمهوري به كردستان سفر كردم و به مهاباد هم رفتم. وقتي وارد شهر شدم، تمام شهر تعطيل بود! دوستان ما به وحشت افتادند كه شايد مردم اعتصاب كرده اند. علت وحشت آنها اين بود كه قبلا همان راديوي دمكرات و امثال آن گفته بودند: مردم! روزي كه فلاني به اين شهر مي‌آيد، اعتصاب كنيد. اما من دلم روشن بود. به ميدان شهر آمدم و ديدم همه ي مردم شهر آن جا هستند و اجتماع عظيمي را تشكيل داده اند. مرحوم قاضي خضري - امام جمعه ي اشنويه - با زحمت خودش را به آن جا رسانده بود و با آن كه در برنامه نبود كه پيش از سخنراني من صحبت كند، اما خواهش كرد و گفت من مي‌خواهم چند لحظه اي صحبت كنم. او در سخنان خود گفت ما در احاديث داريم كه «ان الأئمة من قريش». امروز اين مطلب واقعيت پيدا كرده است: امام از قريش است، رئيس جمهور از قريش است، نخست وزير از قريش است، رئيس قوه ي قضاييه از قريش است. مردم نيز همين طور با هيجان به سخنان او پاسخ مي‌دادند. بعد من آن جا به گروههاي ضدانقلاب خطاب كردم و گفتم، شما دائما از قوم كرد و ملت كرد صحبت مي‌كنيد؛ ملت كرد كجاست؟ ملت كرد اين جاست و حرفش اين است. مردم كرد الان نيز همين طورند. بنده وقتي سال ۶۷ - بعد از جنگ - به سنندج رفتم، همين طور بود؛ امروز نيز همان گونه است. همان موقع وقتي به سنندج رفتيم، خيابانهاي اين شهر از جمعيت پر شد. آقاي موسوي كه با من در ماشين نشسته بود، گفت من هيچ وقت اين شهر را اين طور نديده بودم. الان هم اگر كسي از مسؤولان به آن جا برود همين طور است. متن مردم اين گونه اند. ديدار استانداران سراسر كشور۲۵/۰۱/۱۳۸۰ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍قرآن کریم سوره مبارکه اعراف: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‌ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ. و اگر مردم شهرها و آبادى‌ها ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند، قطعاً (درهاى) بركات آسمان وزمين را برآنان مى‌گشوديم، ولى آنان (آيات ما را) تكذيب كردند، پس ما هم به خاطر عملكردشان آنان را (با قهر خود) گرفتيم. خدایا جهان پادشاهی تو راست ز ما خدمت آید خدایی تو راست ┄┅┅❅♥️❅┅┅┄
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♻️تلاوت ارسالی♻️ ⬅️تلاوت ارسالی از جناب آقای سجاد ابراهیمی 📖مقطعی بی نظیر و بسیار زیبا از سوره:انسان 👤باصدای استاد:شحات محمد انور(جوانی های استاد)
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
هستى در خوابى ژرف فرو رفته بود. على (ع) رو به خانه اى ايستاد كه ابراهيم آن را بنيان نهاده بود. او به نماز ايستاد. آبشارى از سوره هاى مكى و مدنى جارى شد؛ سوره هاى حمد، ملك، دهر، توحيد، فلق و ناس. لحظه اى كه ستارگان پرا كنده بودند، او دستانش را به سوى آسمان گشود و نيايش به سان زمزمه جويبارى به آرامى جارى شد: خداوندگارا! بر محمّد و خاندان او درود فرست. بر هدايت ما بيفزا و ما را سلامت بدار. در آنچه كه به ما داده اى، بركت ده و ما را از بدى آنچه فرمان داده اى، حفظ كن. اختيار همه چيز با تو است و كسى بر تو چيره نمى شود. تو، كسى كه سرپرستى ات را پذيرفت، خوار نمى كنى، دشمن تو عزيز نمى شود. تو خجسته و والايى. (۷۷) صدايش غمگين و بغض آلود بود. از آن، باران مهربانى و آمرزش خواهى براى انسان‌ها مى باريد؛ بارى آنانى كه در زندگى غوطه ور شده و خويش را از ياد برده و راه را گم كرده بودند؛ آن هايى كه نمى دانند از كجا آمده اند و به كجا خواهند رفت. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: بي احترامي به زوار صديق معظم فخر الواعظين نقل فرمود: حاج شيخ عباسعلي معروف به محقق كه مرحوم ميرزا مرتضي شهابي كه در زمان سابق دربان باشي كشيك سوم آستان قدس رضوي بود ده مجلس روضه خواني فراهم نمود. و والد مرا با حاج شيخ مهدي واعظ و مرا هم بواسطه پدرم براي منبر رفتن دعوت كرد و سفارش كرد كه همه شما هر شب بايستي متوسل شويد به امام نهم حضرت جوادالائمه (ع) و بايد ذكر مصيبت آن حضرت بشود و من چون تازه كار بودم و معلوماتم در منبر كم بود بر من دشوار بود و هرچند گفتند كه جهت توسل به امام جواد (ع) هر شب چيست مي‌گفت اكنون باشد و من در آخر كار بشما خواهم گفت اين بود كه ما هر شب متوسل به آن بزرگوار مي‌شديم تا ده شب تمام شد. آنگاه شب ديگر ما اهل منبر را براي شام خوردن دعوت نمود آنوقت گفت جهت توسل من در هر ده شب به امام جواد (ع) اين بود كه من در روز كشيك و خدمت خود در صحن مطهّر برسم و عادتي كه داشتم با دربانان مشغول جاروب كردن صحن كهنه مي‌شديم و جوي آبي كه از صحن مي‌گذشت و دو طرف آن نهر يك پله پائين مردم از زائر و مجاور لب آن آب مي‌نشستند به جهت وضو ساختن. يك روز همان قسمي كه مشغول جاروب كردن بوديم. نزديك سقاخانه اسماعيل طلائي برابر گنبد مطهر ديدم چند نفر از زائرين نشسته اند و مشغول خوردن خربزه مي‌باشند و تخمهاي خربزه را آنجا ريخته و كثيف كرده اند من اوقاتم تلخ شد و گفتم اي آقايان اينجا كه جاي خربزه خوردن نيست لااقل مي‌بايست پوستها و تخم‌هاي خربزه را در جوي آب بريزيد تا زير پاي كسي نيايد ايشان از سخن من متغيّر شدند و گفتند مگر اينجا خانه پدر تست كه چنين مي‌گوئي و دستور مي‌دهي من نيز عصباني و متغير شدم و با پاي خود بقيه خربزه و پوستها و تخمها را ميان جوي آب ريختم. آنها بر خواستند و رو به حضرت رضا (ع) نموده گفتند: اي امام رضا ما خيال كرديم اينجا خانه تست كه آمديم و اگر مي‌دانستيم خانه پدر اين مرد است نمي آمديم اين سخن گفتند و رفتند. من هم عقب كار خود رفتم و چون شب شد و خوابيدم در عالم خواب ديدم در ايوان طلا جنجال و غوغائي است نزديك رفتم كه بفهمم چه خبر است ديدم آقاي بزرگواري وسط ايوان ايستاده است و يك سه پايه اي در وسط ايوان گذاشته شده چون آن زمان رسم بود كه شخص مقصر را به سه پايه مي‌بستند و شلاق مي‌زدند. پس آن آقاي بزرگوار فرمود بياوريدش، تا اين امر از آن سرور صادر شد مأمورين آمدند و مرا گرفتند و نزد سه پايه آوردند و بستند كه شلاق بزنند. من بسيار متوحش شدم و عرض كردم مگر گناه من چيست و چه تقصير كرده ام. فرمود مگر صحن خانه پدر تو بود كه زائرين مرا ناراحت كردي و با پا خربزه ايشان را بجوي آب ريختي. خانه، خانه من و زوار هم مهمان منند تو چرا چنين كردي. از اين فرمايش آن حضرت چنان حال انفعالي بمن روي داد كه نمي توانم بيان كنم و مأمورين تا خواستند مرا بزنند من از ترس و وحشت اين طرف و آن طرف نگاه كردم كه شايد آشنائي پيدا شود كه واسطه نجات من گردد. در اين حال متوجه شدم كه يك آقاي جواني پهلوي آن حضرت ايستاده و ديدم آن جوان حال وحشت مرا كه ديد به آقا عرض كرد اي پدر اين مقصر را بمن ببخشيد. تا اين سخن را گفت مرا آزاد كردند. آنگاه نگاه كردم نه سه پايه اي ديدم و نه شلاقي پرسيدم اين جوان كه بود گفتند اين آقازاده پسر آن حضرت امام جواد است. سپس من از خواب بيدار شدم بفكر آن زائرين افتادم و روزش در جستجوي آنها برآمدم و به هر زحمتي بود ايشان را پيدا كردم و بسيار عذرخواهي نمودم و بعد ايشان را دعوت كردم و پذيرائي نمودم و از خود راضي كردم حال شما آقايان بدانيد كه من آزاد شده حضرت جوادم و از اين جهت بود كه ده شب متوسل به آن بزرگوار شدم. [۷۵]. پيش آمرزش گنه كاران رسيد از كردگار رحمت ايزد فرود آمد زمين شد لاله زار حجّت نهم ولي حق سمّي مصطفي معني اسماء حُسني مظهر پروردگار نجل احمد بسط حيدر فخر دين پور رضا نور چشم فاطمه، آن خسرو عزّ و وقار https://eitaa.com/zandahlm1357